منش ملی منظری روانی-اجتماعی
- نویسنده: الکس اینکلس مترجم:علی پاپلی یزدی
- قیمت: ۳۲۰۰۰۰ ریال
در میان بازار کتابهایی که طی دو دهه گذشته با کاویدن مفهومی به نام منش ملی و یا به عبارت سادهتر، ما ایرانیها چه هستیم و چه بودیم و چه خواهیم شد که همواره نگاهی انتقادی و معمولاً بدون پشتوانه نظری را دنبال میکنند، به جرأت میتوان گفت، جایی آثاری که بتواند، روشی علمی و متقن را پیش روی پژوهشگران این حوزه مطالعاتی قرار دهد، خالی است. در چنین فضایی، کتاب «منش ملی: منظری روانی ـ اجتماعی» به قلم «الکس اینکلس»، «دنیل جی. لوینسون»، «هلن بیر»، «یوجنیان هانفمان» و «لری دایموند» و با ترجمه «علی پاپلی یزدی» روانه بازار نشر شده است، کتابی که الگوهای مطالعاتی آن شاید گشاینده دریچههای جدیدی بر مطالعات شخصیت و منش ملی در کشور ما باشد.
شخصیت نمایی چیست؟
فصل اول کتاب منش ملی با عنوان «بررسی شخصیت نمایی و نظامهای اجتماعیفرهنگی» به ادبیات علمی و پژوهشی وسیعی در مورد مفهوم منش ملی میپردازد و خصوصاً ادبیات تولیدشده پس از جنگ جهانی دوم را مورد بررسی قرار میدهد. به زعم اینکلس، مفهوم منش ملی دارای معرفهای بسیاری است: از نهادهای سیاسی و رفتار بینالمللی گرفته تا رسوم مربوط به قنداقکردن نوزادان؛ اما وی بر این باور است که منش دقیقاً باید بهمعنای گرایشهای موجود در شخصیت افراد سازنده جامعه در نظر گرفته شود و منش ملی، مجموعهای از ویژگیهای موجود در بین افرادی است که یک جمعیت ملی را میسازند. همچنین اینکلس در این فصل ضمن نگاه تاریخی به مطالعه منش ملی از مشکلات موجود در راه تعریف این مفهوم بهعنوان شخصیت نمایی یاد میکند و توضیحات مبسوطی در این خصوص ارائه میکند. همچنین نظریات شخصیت، روانکاوی، یادگیری، ارزش ـ انگیزه ـ خصلت، و مشخصاً اندیشمندانی که در این حوزه به نظریهپردازی پرداختهاند در مقابل ذهن مخاطب کتاب گشوده شده است. بهعنوان مثال در بخشی از این فصل میخوانیم:
«یکی از مشکلات اصلی در مطالعه تجربی منش ملی، که هم در دوران اولیه این مطالعات مشهود بود و هم در حال حاضر، فقدان یک طرح تحلیلی روشن و استاندارد است. منظور از این طرح، نظامی است که در هر شرایطی قابلیت اعمالشدن داشته باشد. این نظام متشکل است از مفاهیم و متغیرهای توصیفیای که بر حسب آنها بتوان ساختارهای شخصیت نمایی بزرگسال را توصیف و مقایسه کرد. حتی نظاممندترین رویکردها که به چارچوب مفهومی گستردهای دست پیدا کردهاند، بالنسبه در سطح متغیرها یا مقولات توصیفی محدود ماندهاند. این نکته بهخصوص در مورد منظر روانکاوانه صدق میکند» (صفحه ۱۳۰).
علاوهبراین نویسنده در جمعبندی این فصل و پاسخگویی ضمنی به نظریات روانشناختی حوزه به این نکته اذعان میکند که «تحلیل این مسائل حیاتی، مستلزم توصیفی غنی و چندوجهی از روندهای شخصیت نمایی است؛ توصیفی که انواع اصلی و فرعی شخصیت، گرایشهای مختلف موجود در هر نوع شخصیتی، شرایطی که موجب میشوند این عوامل اثربخش شوند، گروههایی اجتماعی که با انواع مختلف شخصیت متمایز میشوند و ... را شامل شود. چنین تحلیلی همچنین مستلزم توصیفی ترکیبی است که از هنجارهای اجتماعی و ساختار نهادی؛ توصیفی که گستره و تنوع این امور، ضرورتهای ساختاری درونی آنها و روابط متقابل پویای آنها را مورد تأمل قرار دهد. هرچه پیچیدگیهای شخصیت و نظامهای اجتماعی-فرهنگی بیشتر مورد توجه قرار گیرند، مفهومپردازی و توصیف شوند، پیشرفت بیشتری در فهم ما از طرقی حاصل خواهد شد که بهواسطه آنها انواع شخصیت، بهشکلی نظاممند در عملکرد ساختارهای اجتماعی و انسجام الگوهای فرهنگی مشارکت میکنند» (صفحه ۱۹۵).
مرزهای منش ملی
در بخش دوم این اثر پژوهشی که با عنوان «تعیین حدود و ثغور منش ملی: آلمانی، روس، آمریکایی»، مخاطبان کتاب را همراه خویش میسازد، اینکلس با محور قرار دادن مفهوم ذهن آلمانی، به ارائه مصادیق و شواهدی میپردازد که درخصوص برخی ویژگیهای ملت آلمان در مطالعات متعدد ذکر شدهاند. نویسنده با معرفی کنفرانس «درباره آلمان بعد از جنگ»، نشان میدهد که مفهوم منش ملی را میتوان بهشکلی معنادار با رویکردهای دیگر در برنامهریزی سیاسی و اجتماعی ادغام کرد. در این خصوص میخوانیم:
«اگرچه تاکنون هیچ صورتبندی راضیکنندهای که وجود یک ذهن ملی را بهطور دقیق تعریف کند، طرح نشده است، اما بهیقین میتوان ادعا کرد که نظامهای ارزشی، نمادها و الگوهای واکنش مشخص و مهمی وجود دارند که میتوانند بهطور معناداری برای متمایزکردن جمعیتهای دولتهای ملی به کار روند. با این حال این الگوهای معین نباید بهعنوان نتایج نژادی یا بهعنوان ویژگیهای ملی ذاتی در نظر گرفته شوند، بلکه باید بهعنوان نتایج و بازتابهای شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاص موجود در هر کشور در نظر گرفته شوند. این الگوها در نفس خود تغییرپذیرند و میتوانند موضوع تغییر، کنترل و توسعه برنامهریزیشده قرار گیرند... ایجاد تغییر در این الگوها ازطریق یورش مستقیم به خود الگوها میسر نیست، بلکه از طریق ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی و اجتماعی-اقتصادی شکلدهنده آنها امکانپذیر است ... بنابراین برنامهای برای تغییر اجتماعی که شامل تغییر در منش ملی باشد، در درجه اول باید با برنامهای در باب کنش اجتماعی و بر مبنای این برنامه آغاز شود. بهعبارت دیگر، با برنامهای برای ایجاد تغییرات در ساختار ملت و نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن و بالاخره این تغییرات نمیتوانند بر مبنای صرف ملاحظات سیاسی شکل بگیرند. هر شکلی از کنش سیاسی باید برحسب نتیجه ممکنی که از تقابل ان کنش و فکتهای مربوط به الگوهای واکنشی و نظامهای نمادین خاص یک جامعه حاصل میشود، در نظر گرفته شود» (صفحات ۲۴۲-۲۴۳)
منش ملی روس و سازگاری با نظام شوروی
اینکلس در فصل سوم کتاب منش ملی: منظری روانی ـ اجتماعی، با عنوان «شخصیت نمایی روس و سازگاری آن با نظام اجتماعیسیاسی شوروی» به مطالعهای درباره مردم جامعه شوروی میپردازد و نشان میدهد که تصویر ارائه شده در این مطالعه از جامعه روس با تصویر کلاسیکی که در تاریخ، ادبیات و سفرنامهها از منش روس ارائه شده است، به شدت هماهنگی دارد. همچنین بسیاری از انتقادهایی که از سوی حاکمیت علیه نقصانهای جامعه شوروی طرح میشود، قویاً حاکی از آن است که خصلتهای نمایی موجود در نمونه که منبع اخلال در سازگاری اعضای نمونه مورد مطالعه با نظام شوروی هستند، در جمعیت شیوع دارد؛ خصلتهایی که سدی را در برابر تحقق اهداف حکومت ایجاد میکنند. علاوه بر این تفاوتهای شخصیتیای که بین سطوح مختلف شغلی در این مطالعه، مشاهده شد، با دانستههای محققانش از فرایندهای گزینشی عام در نظامهای شغلی صنعتی و رویههای گزینشی آگاهانه در حکومت شوروی، در هماهنگی قرار داشت.
منش ملی آمریکایی: تداوم یا تغییر
نویسنده در فصل چهارم کتاب که عنوان «تداوم و تغییر در منش ملی آمریکایی» را بر پیشانی خود دارد با عباراتی تکاندهنده از هریت مارتینو نویسنده کتاب «جامعه در آمریکا» که نمایشگر آمریکایهای دوران استعمار است، آغاز میشود:
«برای درک شخصیت حتی یک آدم، بهشکلی که زندگی و سازوکارهای اسرارآمیز او فهمیده شود، باید فیلسوف بود؛ برای ترسیم حقیقت و شکوه یک آدم باید شاعر بود. حال، چگونه است که یکی دو تا معلم سرخانه خوشتیپ که اینور آنور برای آقایان محترم بیحسوحال کار میکنند، یا یک جناب سروان بازنشسته عشق ابراز نظر، میتوانند بینشی شخصیت آدمها ارائه کنند؟ آدمی که همه شخصیتها برای او مثل کتاب مهروموم شدهای است که فقط عنوان و جلد آن را میتواند ببیند، چگونه میتواند با ببیند، چگونه میتواند با نگاه از فراز کالسکه چهارچرخهای که در آن نشسته، شخصیت یک ملت را رمزگشایی و تصویر کند؟ او با شجاعت هرچه تمامتر، توهمات بصری خود را به تصویر میکشد ... این شخص با چند ضربه شلخته قلم، تصویری را کامل میکند که اگرچه به هیچ چیزی در عالم شباهت ندارد، اما همولایتیهای او آن را بهعنوان پرتره یک ملت میپذیرند. بهراحتی نمیتوان به شیادی چنین آدمی پی برد؛ چراکه شخصیت مردمان از چنان پیچیدگیای برخوردار است که حتی یک مشاهدهگر شریف هم نمیتواند نه همیشه و نه حتی بعد از یک وارسی همهجانبه، از چندوچون آن سر دربیاورد. اگر با نگاه گذرای آن انسان شریف به تصویر بنگریم، با رگههای یک سنگ مرمر روبهرو میشویم: با تودهای از خطوط و تهرنگها و قلمزنیهای درهموبرهم؛ تودهای از یک آدم خیالباف هر تصویری را میتواند از دل آن بیرون بکشد. این روند بارهاوبارها تکرار میشود تا اینکه بالاخره بعد از هزارمین بار، همگان باورشان میشود که با تصویری واقعی از شخصیت یک ملت، روبهرو هستند. طی چنین روندی است که یک ملت بیگانه، یکبار برای همیشه شناخته میشود، مورد قضاوت قرار میگیرد و در خاطر میماند و هزارمین احمق همان چیزهایی را مینویسد که اولین احمق نوشته بود» (صفحات ۲۸۸-۲۸۹)
با چنین مقدمهای اینکلس به سراغ طرق نگرش به مقوله منش میرود و مخاطب کتاب را در معرض پرسشهای متعددی قرار میدهد که مطالعات این حوزه را به چالش میکشند؛ پرسشهایی از قبیل:
آیا درست است که اگر سوالات یکسان به اشکال مختلف و در زمانهای متفاوت پرسیده شوند، پاسخها کاملاً مختلف خواهند بود؟ آیا وجود تفاوتهای دینی، نژادی، قومی و طبقاتی در اکثر جوامع ملی، باور به وجود «یک» منش ملی در جوامع بزرگمقیاس را بیاعتبار نمیکند؟ آیا پافشاری بر اینکه فقط و فقط اموری بخشی از منش ملی هستند که بیشتر مردم یک کشور در آن مشترک باشند، نشان از خودرأیی نیست؟ آیا بیشتر آزمونها و سوالاتی که در بررسی نگرشها و ارزشها استفاده میشوند، عمدتاً فشارهای لحظهای و نیروهای موقعیتی بهشدت متغیر را منعکس نمیکنند؟ و نویسنده با طرح چنین سوالاتی مخاطب خود رو با برخی ملاحظات روششناختی آشنا میکند.
تداوم در منش آمریکایی نیز موضوع دیگری است که نویسنده به تبیین و توصیف آن میپردازد و از این رهگذر نگاه به ایالات متحده بهمثابه ارض موعود و کاملترین جامعه قابل تصور زمان خویش را طرح میکند و از ویژگیهایی که جامعه آمریکا با آنها شناخته میشوند، یاد میکند و فصلی مفصل را در این باب می گشاید و در پایان نیز از تداوم قابل توجه منش آمریکایی سخن میگوید و آن را معلول شرایطی میداند که بازتولیدش را امکانپذیر میکند. همچنین وی مدعی است، با این حال شاهد آن بودهایم که منش آمریکایی در بسیاری از امور، علیرغم تغییرات گسترده در اندازه و ترکیب جمعیتی، سطح تحصیلات، الگوهای سکونت و شغل، همچنان بدون تغییر باقی مانده است و از همین رهگذر نتیجه میگیرد که «احتمال دارد که مولفههای ساختار اجتماعی نسبتهای متفاوتی با ویژگیهای شخصیتی داشته باشند؛ به این معنا که یک تغییر نهادی ویژه به برخی ویژگیهای شخصیتی یاری برساند و برخی دیگر را تضعیف کند. در این حالت، محقق وظیفه دارد دریابد که کدام نهادها بیشترین تأثیر را بر کدام ویژگیها دارند و این تأثیر به چه شکل اعمال میشود. احتمال دیگر عبارت است از پایداری برخی ویژگیهای شخصیتی در برابر تغییر. در این حالت محقق باید ویژگیهای شخصیتی پایدار و ناپایدار در برابر تغییر را مشخص کند و علت پایداری و ناپایداری آنها را توضیح دهد ... علاوه بر اینها، باید دریابیم که منش آمریکاییای که توأمان ویژگیهای قدیمی و نوظهور را با خود حمل میکند، چه نسبتی با وضعیت امروز دارد. این منش باید به نحوی در هماهنگی با مجموعه نهادها و الگوهایی از زندگی باشد که در قرن سوم آمریکا رواج خواهند یافت» (صفحات ۳۳۲-۳۳۳)
نظام فردی و نظام اجتماعیفرهنگی
فصل پنجم کتاب حاضر که با عنوان «تعامل نظام فردی و نظام اجتماعیفرهنگی» شاهد حضورش هستیم، مفاهیم نظام فردی و نظام اجتماعی-فرهنگی ممکن است بهعنوان مفاهیمی تلقی شوند که بیتوجه به واقعیت و صرفاً بهواسطه مجموعهای از پیشفرضها شکل گرفتهاند. در پاسخ به این نقد باید این نکته اشاره کنیم که این مفاهیم انتزاعها و به بیان بهتر، ترکیبهایی هستند که بر مشاهده واحدهای رفتاری مجزا، انضمامی و مولکولی مبتنی هستند. مواد مشترک علوم اجتماعی عبارت است از مجموع کنشهای انسانی در جوامع معین، چه این کنشها بهشکل بیواسطه قابل مشاهده باشند چه در قالب ابژههای مادی متعین شده باشند، لذا در این بخش از کتاب، نویسنده تمایز اجتماعی و فرهنگی را که از نظر برخی عالمان اجتماعی جنبه حیاتی دارد، کنار هم قرار میدهد و از موجودیت واحد اجتماعی-فرهنگی سخن میگوید. بهعنوان مثال در بخشی از این فصل میخوانیم: «واضح است که قانون به حوزه اجتماعی-فرهنگی تعلق دارد؛ که در کل جامعه حضور دارد و به هیچ وجه نمیتواند ملک شخصی تلقی شود. در مقابل، رویاهای یک فرد به حوزه شخصی تعلق دارند، جرا که رویا دیدن، حتی اگر محتوای رویاها منحصربهفرد باشد، مستلزم کنش متقابل با دیگران نیست، اما اگر یک مرد کلاه خود را بهنشانه احترام در برابر یک زن بردارد، نمیتوان کنش او را یک کنش فردی دانست؛ چراکه انجام این کنش توسط مجموعهای از قواعد اجتماعی که بر موقعیت انجام کنش حکمرانی میکنند، تعیین میشود» (صفحه ۳۴۸)
اینکلس با همین رویکرد در ادامه فصل به برخی قضایای مرتبط با مطالعه شخصیت و ارتباط آن با تغییر اجتماعی میپردازد و در تبیین آنها از ضعف و نابسندگی روشی و نظریشان یاد میکند.
منش ملی و نظامهای سیاسی مدرن
ارتباط میان منش ملی و نظامهای سیاسی مدرن، فصل دیگری از کتاب حاضر را رقم میزند. نویسنده در این بخش به سراغ تعریف مجدد و متقن منش ملی میرود و این سوال را طرح میکند که چگونه میتوان منش ملی را اندازه گرفت؟ لذا در این بخش منش ملی بهعنوان الگویی نهادی، بهمثابه مضمونی فرهنگی، در مقام یک کنش و بالاخره بهعنوان ترکیبی از عناصر مذکور، تعریف میشود. همچنین ابعاد روانشناختی نژادی آن نیز مورد بحث قرار میگیرد و در باب سنجش این مفهوم نیز بحثی نسبتاً مبسوط ارائه میشود. همچنین در این بخش نویسنده علاوه بر اشاره به رابطه مفهوم منش ملی با نظامهای سیاسی مدرن که در شکلگیری آن دخیل بودهاند، به پیشرفتهای پژوهشی دوران پس از جنگ جهانی در این خصوص اشاره و در از برخی مشکلات و دورنمای این دست مطالعات یاد میکند.
در فصل هفتم کتاب منش ملی نیز با عنوان «افزایش انتظارات: انقلاب، تحول یا انتقال قدرت؟» اینکلس به سراغ ماهیت مفهوم انتظارات بشری میرود و از رهگذر آن به تبیین مسئله تغییر بهویژه انقلاب روی میآورد. در همین فصل، مسئله اقیلتها نیز بهمثابه محرکهای ایجاد نارضایتی طرح شده و به تفضیل درباره آن بحث شده است. با پایان یافتن این فصل، کتاب وارد بخش چهارم خود یعنی «تفاوتهای ملی در مدرنیته فردی» میَشود و پس از ارائه آمارهایی در این خصوص نشان میدهد: «اگر مدرنیته روانشناختی شهروندان یک ملت، بهنوبه خود توانایی افزایش کارایی اقتصاد را داشته باشد، بنابراین کشورهای غنی از مدرنیته روانشناختی، از مزیتی دوگانه برخوردارند؛ مزیت اول روشن است: کشورهای ثروتمندتر یا کشورهایی با نظام اجتماعی توسعهیافتهتر، میتوانند شرایط لازم برای تحصیل، کسب آگاهی از طریق رسانهها و کار در کارخانه را برای اکثر شهروندانشان فراهم کنند. اما علاوه بر این مزیت، این کشورها میتوانند از سرریز یا نشت هم بهره برند که در نتیجه آن حتی شهروندانی از کشورهای توسعهیافته، که از نظر فیالمثل تحصیلی محرومتر از شهروندان تحصیلکرده کشورهای فقیر یا توسعهنیافته هستند، مدرناند. این واقعیت شاید بتواند یکی از علل پیشروندگی شکاف بین کشورهای دارا و ندار را نشان دهد» (صفحات ۴۹۶-۴۹۷).
توسعه فردی و توسعه ملی
«توسعه فردی و توسعه ملی: منظری میانملی» عنوان نهمین فصل از کتاب منش ملی: منظری روانی ـ اجتماعی است. اینکلس در این فصل به ارتباط قوی و نظاممند میان شخصیت افراد و ساختار اجتماعیکننده و حمایتکننده آنها اشاره میکند و ادامه میدهد که تلاشها تاکنون در جهت مرتبطکردن دو مفهوم توسعه فردی و توسعه ملی، محدود بود به تعاریف عملیاتی موجود از این دو مفهوم و حال آنکه باید از سطح توسعه اقتصادی بهعنوان بعدی ملی که قرار است مورد آزمون قرار گیرد، استفاده شود. و با اتخاذ چنین رویکردی، نتیجه میگیرد که سطح توسعه ملی تأثیر مستقل قابل توجهی در شکلگیری نگرشها و ارزشهای شهروندان یک کشور دارد. جهت این تأثیر در اکثر موارد مثبت است. زندگی در کشوری توسعهیافتهتر منجر به تقویت خود میشود؛ به این معنا که افرادی که در این کشورها زندگی میکنند، ارزش بیشتری برای خود قائل میشوند. همچنین بالاترین مراحل توسعه اقتصادی در دوران معاصر ممکن است با اثر «بازگشت» همراه باشد که نشاندهنده فقدان خوشبینی نسبت به دورنمای پیشرفت علمی و اقتصادی و سیاسی برای آینده است.
صنعتیشدن، نوسازی و کیفیت زندگی
اینکلس در فصل دهم کتاب خود، به مقولات صنعتیشدن، نوسازی و کیفیت زندگی میپردازد و پس از ارائه فهم مشترکی از این سه مفهوم و معرفهای عینی و ذهنی مقوله کیفیت زندگی و بحثی مبسوط در این خصوص به سراغ حساسیتهای فرهنگی و گرایشهای متمایز میرود و این چنین نتیجه میگیرد که «ما شواهدی در مقیاس ملی در اختیار داریم که نشان میدهد سطح رضایت از زندگی، علیرغم افزایش ثروت و افزایش کالاها و خدمات، بهطور نسبی ثابت میماند. این ایستایی را میتوان با توجه به گرایشهای فرهنگی ریشهدار یا از طریق مشکلاتی که جوامع مدرن با آنها روبهرو میَشوند و مسئولیت سنگینی که بر مردم خود تحمیل میکنند، تبیین کرد. این مشکلات و مسئولیتهای سنگین میتوانند تأثیرات مثبت تنعم مادی و آزادی سیاسی و اجتماعی این جوامع را خنثی کنند. همچنین شواهدی محدودتر و کمتر قابل اعتماد در اختیار داریم که نشان میدهند در کشورهایی که با بهبود چشمگیر استانداردهای سطح زندگی و افزایش توسعة اقتصادی و اجتماعی روبهرو بودهاند، نسبت افرادی که از زندگی راضی هستند بهطور روزافزون افزایش یافته است» (صفحه ۵۸۵).
نگاهی دوباره
پایانبخش فصول این کتاب نیز فصلی است با عنوان «نگاهی دوباره به منش ملی» که اینکلس در آن با نگاهی گذشتهنگرانه و آیندهنگر به مفهوم منش ملی، از رشد منابع حوزه منش ملی یاد میکند و دست به مقایسه میان برخی شاخصهای مشترک در بین چند کشور میزند.
کتاب منش ملی: منظری روانی ـ اجتماعی که برای نخستین بار توسط «علی پاپلی یزدی» به فارسی برگردان شده، در آبانماه سال جاری با شمارگان هزار نسخه از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده و در به بهای ۳۲۰ هزار ریال در دسترس علاقهمندان به این حوزه قرار گرفته است. شایان ذکر است که این اثر تحت مجموعهای با عنوان «شخصیت و منش ملی» به چاپ رسیده که دبیری آن را محمدرضا جوادی یگانه برعهده داشته است.