حکمت صدرایی، فلسفه ارتباطات معاصر؛ غفلت زدایی، غفلت زایی
دومین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «حکمت صدرایی، فلسفه ارتباطات معاصر؛ غفلت زدایی، غفلت زایی» روز سه شنبه ۲۸ اردیبهشت با حضور دکتر ظهیر احمدی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر ظهیر احمدی گفت: ساختاری که برای ارائه این نشست در نظر گرفته شده است، تقریباً مانند ساختار مقالههای علمی – پژوهشی است. در ابتدا به بیان کلیاتی در خصوص پژوهش از جمله ادبیات موضوع، فرضیهها و سؤالات پژوهش پرداخته شده است. سوالات این پژوهش عبارتند از:
- چگونه میتوان غفلتزایی حاصل از کارکرد ارتباطات معاصر را با غایت غفلتزدایی حکمت صدرایی، بررسی و مطالعه کرد؟
- آیا در حکمت صدرایی رهنمودهایی برای زدودن غفلت از ساحت زندگی انسان غفلتزده در روزمرگی دنیوی وجود دارد؟
- چگونه میتوان علیرغم کارکرد اصلی رسانههای ارتباط جمعی که مبتنی بر تفریح و سرگرمیاند با رویکرد غفلتزدایی حکمت صدرایی، اقتران ایجاد کرد؟
فرضیهها نیز عبارتند از:
- رویکرد عمده در فلسفه ارتباطات، غفلت از فلسفه حیات و معنای اصلی آن نیست.
- کارکرد عمده رسانههای ارتباط جمعی در ابتنا بر رویکرد «تفریحی - سرگرمی» ایجاد غفلت از تنشهای زندگی روزمره است.
- رویکرد عمده حکمت صدرایی در غفلتزدایی از ساحت وجودی انسان و ناظر بر سلوک و عرفان نظری و عملی است.
- در راستای تعالیبخشی هدف از ارتباط در ارتباطات جمعی، علاوه بر توجه به رویکرد آموزشی و اطلاعرسانی، رویکرد نوین «آموزشی - تفریحی»است. در این رویکرد اغلب اهداف آموزشی و تعالیگرایانه، در بطن، متن و قالبهای تفریحی و سرگرمی ارائه میشود.
- میتوان از مبانی معرفتی، جهانشناختی و اهداف حکمت صدرایی در ارتباطات و رسانههای ارتباط جمعی بهره برد.
در ادامه احمدی با تأکید بر ادبیات موضوع گفت: درخصوص فلسفه ارتباطات، از لحاظ منابع و ادبیات، دچار فقر و محدودیت منابع هستیم. در فلسفه ارتباطات معاصر، منابع انگشتشماری در این خصوص داریم؛ در حالی که در سنت فلسفی ارتباطات معاصر غرب، تعداد قابل توجهی تولید منبع و اندیشه صورت گرفته است. در این خصوص موسسهای نیز در فلسفه غرب در یونان تأسیس شده که هدف آن حمایت از تولید اندیشههای منبعث از ارزشهای یونانی و مسیحی است. فلسفه ارتباطات معاصر ابتدا در یونان و سپس در آمریکا و آلمان شکل گرفته و منابعی هم در این زمینه تولید شده است. یکی از مهمترین این منابع، کتاب مجموعه مقالات «فلسفه ارتباطات» است که توسط بودوریس و جان پولاکاس تألیف شده است. منبع دیگر، کتاب مجموعه مقالات «زیباییشناسی و فلسفه رسانه» است که دکتر سیدحسن حسینی آن را ترجمه کرده است.
احمدی با اشاره به بخش ارتباطات و فلسفه ارتباطات گفت: یک دسته از مهمترین نظریههای این حوزه، نظریههای کارکردی رسانههای ارتباط جمعی است. این نظریهها، برای رسانهها کارکردهایی را در نظر گرفتهاند که مهمترین آنها عبارتند از: کارکرد اطلاعرسانی و اخبار، کارکرد آموزشی یا انتقال فرهنگ، کارکرد بسیج عمومی و انسجام اجتماعی و کارکرد سرگرمی و پُر کردن اوقات فراغت.
نظریههای دوم در این حوزه، مکتب مطالعات انتقادی ارتباطات است. منظور از این مکتب، نقد جایگاه و آثار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ارتباطات و رسانهها بر مخاطبان است. در این زمینه، نظریههای متفاوتی شکل گرفته و اعتقاد این نظریهها بر این است که رسانهها، مخاطب را به عنوان یک شی در نظر میگیرند و هدفشان نیز جذب مخاطب است. از مهمترین این نظریهها و مکاتب میتوان به مکتب مارکسیسم کلاسیک، مکتب فرانکفورت، مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام و نظريه اقتصاد سياسي رسانهها اشاره کرد.
در ادامه، دکتر احمدی گفت: منظر دیگری از مبانی نظری در فلسفه ارتباطات معاصر، نظریههای مخاطبمحور است. یکی از نظریههایی که در این زمینه وجود دارد، نظریه استفاده و رضامندی است. بر مبنای این نظریه، مخاطب به این دلیل از رسانهها استفاده میکند که رضایتمندی خود را کسب کند. در این نظریه، مخاطب فعال و گزینشگر است و به دنبال محتوایی است که موجب رضایت و خرسندی او شود. همچنین تفریح و سرگرمی مهمترین محتوای مورد علاقه اغلب مخاطبان رسانههای ارتباط جمعی است.
وی با اشاره به چرایی رضایتمندی مخاطبان از تلویزیون، گفت: یکی از دلایلی که باعث میشود مخاطبان بیشتر از تلویزیون استفاده کنند، همذاتپنداری با قهرمانان مجازی است. این همذاتپنداری و استفاده از تلویزیون در مدت طولانی، باعث عدم امکان تطبیقپذیری مخاطب با واقعیتهای جامعه و انزوای او میشود و این انزواطلبی، در نهایت سرکوب روح انسانی را در پی دارد.
وی گفت: یکی از اندیشمندانی که در حوزه مخاطب و رسانه، مطالعات عمیقی انجام داده، «نیل پستمن» است. نیل پستمن، منتقد، نویسنده و نظریهپرداز ارتباطات، پژوهشهای بسیاری در زمینه رسانه، ارتباط جمعی و تکنولوژی انجام داده است. از کتابهای وی میتوان به کتاب «تکنوپولی»، «زندگی در عیش و مردن در خوشی» و «زوال دوران کودکی» اشاره کرد که این کتابها در ایران نیز ترجمه شدهاند.
وی در ادامه و با اشاره به بخش دوم بحث خود، افزود: حکمت متعالیه، حاصل تلفیق و اقتران چند حوزه فلسفی است؛ حوزههایی چون فلسفه اشراق و فلسفه مشایی و استفادههایی که خود ملاصدرا از وحی، عرفان اسلامی و کلام شیعی کرده است. در حکمت متعالیه، چهار سفر تببین شده است. سفر اول، سفر من الخلق الی الحق است. در این سفر، انسان از خلق عبور میکند و حجابهای ظلمانی و نورانی را از میان برمیدارد. در مسیر حق قرار میگیرد و قلب و عقاید خود را مورد بازسازی قرار میدهد و از لحاظ حُسن عقیدتی و عملی به یک بازسازی میرسد.
سفر دوم، سفر بالحق فی الحق نام دارد. در این سفر، انسان به ساحت مبدأ هستی و خود خداوند وارد میشود و صفات جمال و جلال خداوند را تبیین میکند.
سفر سوم، سفر من الحق الی الخلق بالحق است. انسان در مراتب افعال حق و در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت (عالَم طبیعت) سیر میکند و لوازم و اقتضائات هر یک از این عوالم را مشاهده میکند.
سفر چهارم، سفر فی الخلق بالحق نام دارد. در این سفر، سالک عارف به میان خلق رجعت میکند و مأموریت خود را که ارشاد و تنبه خلق است، آغاز میکند و در خلال این مأموریت به اصلاح خود و اجتماع میپردازد.
احمدی با بیان منابع حکمت متعالیه، گفت: منابعی که حکمت متعالیه از آن نشأت میگیرد، برهان، قرآن و عرفان است. ملاصدرا قرآن را به مثابه خیر کثیر در نظر میگیرد. روشی که ملاصدرا در استفاده از قرآن به کار میگیرد، روش تأویل است. در روشهای تفسیری قرآن، تأویل یکی از روشهای تبیین قرآن است. از منظر افلاطون هرآنچه در عالم موجودات وجود دارد یک مثال اعلای آن در عالم بالاست. ملاصدرا نیز با تکیه بر این نظر افلاطون، به تعبیر و تفسیر قرآن میپردازد.
احمدی با تأکید بر انسانشناسی صدرایی، افزود: از منظر فلسفی، ملاصدرا معتقد است که فصل متأخر انسان، ناطق بودن یا اهل اندیشه و تفکر بودن است. ملاصدرا فطرت انسان را به عنوان لطیفه ملکوتی یاد میکند که این فطرت یک یافته یا نهادهای ربّانی و سرّی از اسرار خداوند است. یکی از بروندادهای فطرت، گرایشهای درونی به مبدأ هستی است. حکمت متعالیه برای انسان جایگاه والایی را در نظر میگیرد و برای انسان تعبیرهایی مانند شریفالمنزله و رفیعالمرتبه ذکر میکند.
انسان اشرف مخلوقات است که از لحاظ سیر و تکامل روح و روان، حد یَقِف و توقفی ندارد. در حکمت صدرا، نظام آفرینش، نظامی است که رو به تکامل و رشد است و کل هستی در حال تبدیل و تحول احوال است.
در پایان، دکتر ظهیر احمدی با جمعبندی و نتیجهگیری سخنانش، بیان کرد: فلسفه ارتباطات، فلسفهای مضاف است. معرفتی که از فلسفه ارتباطات معاصر ارائه میشود، معرفت درجه دو است؛ بدین معنی که چرایی ارتباطات و چرایی ارتباطات جمعی تبیین میشود. در فلسفه ارتباطات، وقتی ارتباطی صورت میگرفت، بیشتر برای آگاهیبخشی و اقناع مخاطب بود؛ ولی در رسانههای ارتباطجمعی معاصر از این فلسفه غفلت شده و کارکرد اصلی رسانهها، بیشتر تفریح و سرگرمی شده است.
در ارتباطات صدرایی، هم حوزه فرستنده (رسانه)، هم حوزه پیام (محتوا) و هم حوزه گیرنده (مخاطب) باید صبغه حکمت متعالیه داشته باشند و نظام فکری و فلسفی حکمت صدرا باید بر رسانهها و ارتباط جمعی غلبه کند تا بتوانیم از بستر آسیبزای ارتباطات معاصر و کارکردهای تفریح و سرگرمی دور شویم. ضرورت رسیدن به این سیستم فلسفی این است که رسانههای ما باید از لحاظ فکری و عقیدتی یک نظام فلسفی منسجمی را بپذیرند و این تلقی را باید در کل حوزه رسانه و پیام تبیین کرد تا بتواند رنگ و لعاب و صبغه حکمت متعالیه داشته باشد. رویکردهای پیشنهادی برای رسانههای داخلی به شرح زیر است:
- آموزش سواد رسانهای: مهمترین رویکرد سواد رسانهای در بحث مطالعات انتقادی رسانههاست. یعنی اینکه مخاطب و انسان با توجه به آن جایگاه والایی که دارد، نباید خود را به رسانه وابسپارد و باید هدفمند و هوشیارانه از محتوای رسانهها استفاده کند.
آموزش سواد رسانهای میتواند در دو حوزه باشد: 1. حوزه بزرگسالان و والدین در ارتباط با کودکان و نوجوانان؛ بدین معنی که استفاده از رسانهها توسط کودکان و نوجوانان باید مدیریتشده و تحت اِشراف والدین صورت گیرد. 2. حوزه خود بزرگسالان؛ به دلیل جایگاه والای انسانی، بزرگسالان نیز باید در مصرف رسانهها مدیریتشده عمل کنند و در برابر رسانههای ارتباط جمعی انفعال نداشته باشند.
- استفاده از رویکرد آموزشی تفریحی؛ بدین معنی که حتی در برنامههای تفریحی نیز آموزش گنجانده شود و یادگیری، با لذت و باب طبع مخاطب قرار گرفته شود.
در پایان نشست نیز پرسش و پاسخ توسط حاضران صورت گرفت. برخی سوالات به شرح زیر است:
- سوال: از مطالب ارائهشده، اینطور تلقی میشود که سرگرمی مترادف با غفلت است. یعنی اگر رسانهای، سرگرمی را ارئه کند، به طور ضروری به غفلت دامن میزند. در حالیکه به نظر بنده، باید سرگرمی را به دو بخش تقسیم کرد؛ سرگرمیهای غفلتزا و سرگرمیهای مفید.
- پاسخ: بله حق با شماست. هر نوع سرگرمی مترادف با غفلت نیست.
- سوال: آیا رسانه میتواند علاوه بر نقش آموزشی، نقش تربیتی نیز داشته باشد؟
- پاسخ: به دلیل ذات رسانههای ارتباط جمعی و نیز به دلیل غلبه کارکرد تفریح و سرگرمی، نمیتوان تربیت را که جنبه جدیت و تأثیرگذاری عمیق بر روح و روان انسان دارد، به این رسانهها سپرد. البته این بدان معنی نیست که رسانهها به جنبههای تربیتی نپردازند. ولی اگر خانواده کل نقش تربیتی خود نسبت به فرزندان را به رسانههای ارتباطی بسپارد، به طور قطع، تربیت منسجمی رخ نخواهد داد.