رهیافتهای ممکن پردازش فلسفه ارتباطات انسانی از منظر صدرا
پنجمین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «رهیافتهای ممکن پردازش فلسفه ارتباطات انسانی از منظر صدرا » روز سهشنبه ۱۲ مرداد با حضور دکتر محسن بدره در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
دکتر محسن بدره در این نشست، پنج رهیافت و شیوه برای پردازش ارتباطات انسانی پیشنهاد داد و گفت: رهیافت اول، نگاه به موضوعات جدید ارتباطات و وضعیتهای جدید ارتباطات انسانی از نگاههای فلسفی فلاسفه قدیم به امر ارتباطی است. مثلاً در مورد ارتباطات مجازی، بحث اصالت ارتباطی و فضیلت را میتوان مطرح کرد. یکی از رسالههای مشهور ارسطو، رساله ریطوریک است که در سنت فلسفی ما به عنوان ریطوریقا ترجمه شده و مورد شناخت فلاسفه بوده است. ارسطو در این رساله هم از فنون بِلاغت صحبت کرده و هم یک سری مباحث فلسفی مربوط به بِلاغت آورده است. مثالی برای رهیافت اول این است که با این رهیافت، یعنی با نگاه فلسفی رساله ریطوریقا و نگاه بِلاغی ارسطو که بعدها تبدیل به یک سنت جدی در ارتباطات و به طور کلی در علوم انسانی شده است، با این نگاه به پدیدههای جدید ارتباطی پرداخته شود. ما میدانیم که فلسفه مسلمانان تا اندازه قابل توجهی بازپرداختهایی از فلسفه یونانی است. آن بخشهایی از فلسفه یونانی که پرداختهای جدیدی در فلسفه اسلامی شده است، میتوانند بهانه ما برای پیدا کردن این نگاههای خاص باشد؛ مثل بحث نفس در اندیشه فلاسفه مسلمان یا در مورد منطق.
بدره گفت: وقتی که پژوهشگران ارتباطات میخواهند به فلسفه یونانی ارتباطات بپردازند، به طور کلی به روش فلسفی هر فیلسوف خاص به عنوان مبنایی برای ارتباط انسانی توجه میکنند؛ یعنی ما چگونه با حقیقت، ارتباط برقرار میکنیم. برای همین است که معمولاً بحثهای معرفتشناسی یکی از مبانی و بحثهای اولیه فلاسفه است.
روش فلسفی هر فیلسوف، خود مبنای پردازش ارتباط درونفردی و آنگاه میانفردی با حقیقت است؛ مثلاً برای افلاطون یا به تعبیری سقراط افلاطون، روش مکالمه و گفتگو نه تنها روش ارتباط است بلکه شاید به گونهای بتوان آن را غایت ارتباط نیز دانست. پس در ارتباطات سقراطی، مکالمه به مثابه روش، فلسفه و غایت ارتباط انسانی است و چنین کاری را میتوان در مورد روش فلسفی ملاصدرا نیز انجام داد.
وی با اشاره به ساحتهای نمادین زندگی انسانی در فلسفه یونانی، گفت: در فلسفه یونانی، محتوایی جدی در مورد ساحتهای نمادین زندگی انسانی وجود دارد؛ بدین معنی که رسالههای متفاوتی در این زمینه داریم؛ مثلاً ارسطو رساله ریطوریقا را دارد که ریطوریق تبدیل به یکی از سنتهای اصلی علوم انسانی و علوم ارتباطات شده است. همچنین ارسطو در مورد تئاتر هم صحبت میکند. افلاطون در رساله آپولوژی یا رساله دفاعیه سقراط کاملاً فضا و هندسهای از ارتباطات اجتماعی را تصویر کرده است؛ یا اینکه خود سنت فلسفهنویسی افلاطون، مکالمهای است. مثلاً ما در رساله ضیافت میبینیم که ضیافتی است و افلاطون در آن، همه آتن را به تصویر میکشد و این فضا به ما در پردازش ارتباطات انسانی بهتر کمک میکند.
کتاب پولیتیای افلاطون، همان کتاب سیاست افلاطون است. در این کتاب، سقراط در نقش فیلسوفی ظاهر میشود که با فلاسفه صحبت میکند و در اینجا هم ما ملموس بودن ارتباطات انسانی را به خوبی میبینیم. یا وقتی که سنت پردازش هنر در غرب را مشاهده میکنیم، در این سنت نیز ارتباطات انسانی قابل لمس است.
دکتر بدره با اشاره به رهیافت دوم، افزود: رهیافت دوم، استفاده از مفهوم سنت پردازشهای ارتباطی است. بنیانگذار این سنت، رابرت کریگ، استاد نظریه ارتباطات دانشگاه آمریکا است. رابرت کریگ هفت سنت پردازش ارتباطی را معرفی میکند و معتقد است که این سنتها به ساحتهای نمادین و فرهنگ انسانیِ ارتباطات میپردازند. این سنتهای ارتباطی عبارتند از: سنت بِلاغی، نشانهشناختی، پدیدارشناختی، سایبرنتیک، اجتماعی – فرهنگی، انتقادی و اجتماعی – روانشناختی.
کریگ از امکان سنتهای آسیایی نیز صحبت میکند. همانگونه که ما نوشتههای افرادی مانند میکه (ژاپنی) را داریم که درباره ارتباطات آسیایی سخن گفتهاند.
در ادامه، بدره گفت: میتوان پردازش سنتهای کریگ را به عنوان رهیافت و سرمشق دانست و از آن در زمینههای دیگر نیز استفاده کرد. به طور مثال، وقتی ما در مورد صدرا صحبت میکنیم، صدرا شخصی معلق در زمان و بی ارتباط با بافتهای فرهنگی – معرفتی جامعه خود نبوده و همین گونه نیز نمانده است؛ هم از قبل سابقه دارد و هم بعدها، صدرا تبدیل به شعر، متن، ادبیات و پردازشهای فلسفی متفاوت شده است. پس خود صدرا و سنت صدرایی یک سنت است و ما میتوانیم به عنوان یک سنت پردازش ارتباطات انسانی به متون صدرایی نگاه کنیم.
وی گفت: رهیافت سوم، تاریخ ایده ارتباطات انسانی است. در این خصوص کتاب معروفی با عنوان «تاریخی از ایده ارتباطات» وجود دارد. این کتاب از سنت روحگرا سخن میگوید. وقتی میخواهد تاریخ ایده ارتباطات انسانی را مطرح کند، از مسیحیت، متون مسیحی، انجیلها و فرشتهشناسی نیز صحبت میکند. تاریخ ایده ارتباطات انسانی باید در سنتهای معرفتی منجر به صدرا مانند گونههای حکمت، منطق، کلام، تفسیر و ادبیات نیز بررسی و پردازشهای جدید او مشخص شود.
بدره با اشاره به رهیافت چهارم، گفت: رهیافت چهارم، فراگفتمان ارتباطی است. ارتباطات چیزی نیست که جدا از فهمها و گفتگوهای روزمره ما باشد. همین گفتگوها و ایدهپردازیهای روزمره ما، با چند واسطه میتواند تبدیل به تئوری ارتباطات شود. فرانظریهورزی یکی از راههای سامانمند و تجربهشده در پردازش نظری است. بدین معنی که وقتی ما به نظریهای انتقاد میکنیم، در واقع ما فرانظریهورزی میکنیم و پیشفرضهای فلسفی و ماقبل نظری هر نظریه را بیرون آورده و درک میکنیم و نتیجه این میشود که همه میپذیرند نظریههای متفاوتی هست زیرا فرانظریههای متفاوتی وجود دارد.
در فرانظریهورزی ممکن است دو اتفاق رخ بدهد؛ یکی اینکه فرانظریه نظریههای موجود را استخراج میکنیم و دوم اینکه وقتی مشتاق نظریههای متفاوتتری هستیم، میتوانیم فرانظریههای متفاوتتری نیز برایشان پردازش کنیم. مؤلفههای فرانظریهورزی عبارتند از: مؤلفههای معرفتشناختی، پراکسیولوژی، اکسیولوژی و انتولوژی. درخصوص فرانظریه صدرایی ارتباطات میتوانیم بگوییم که اکسیولوژی صدرایی ارتباطات است. چون صدرا درکی متفاوت از هستیشناسی انسان دارد که پیشفرضهای انتولوژی در آن مطرح میشود و بعد پردازش دیگری از ارتباط انسانی دارد که به این موضوع میتوانیم در اکسیولوژی بپردازیم.
وی گفت: رهیافت پنجم، فرانظریهورزیهای تطبیقی است. کار تطبیق میتواند کمک شایانی به پردازش ارتباط انسانی از منظر صدرا کند. در فرانظریهورزیهای تطبیقی، بررسی ادبیات فلسفه ارتباطات در فلسفهها و فرانظریههای نزدیک میتواند به امر تطبیق کمک زیادی کند.
در پایان، دکتر محسن بدره پیشنهادهایی درخصوص چگونگی پرداختن به فلسفه ارتباطات انسانی ارائه داد و گفت: پیشنهاد من این است که کاری به سبک کتاب «کریگ» انجام دهیم. ما میتوانیم در مورد صدرا این کار را شروع کنیم و از صدرا یک سری خوانشها را انتخاب کنیم. من سعی کردم چند خوانش در آثار ملاصدرا انتخاب کنم. یکی از آثار ملاصدرا، رساله سه اصل است که اصل اول آن در معرفت نفس است؛ میتوانیم اصل اول در معرفت نفس را به عنوان یک خوانش انتخاب کنیم و بعد پردازش فلسفه ارتباطات را انجام دهیم.
در کتاب «الشواهد الربوبیه»، ملاصدرا این کتاب را اینگونه تقسیمبندی کرده است: او شواهد را ابتدا به صورت مشهد، بعد در ذیل آن، شاهد و سپس اشراق تقسیمبندی کرده است. در مشهد اول، شاهد دوم، اشراقهای 1 تا 4 میتوان بحث وجود ذهنی را به عنوان یک خوانش در نظر گرفت. یا در مشهد دوم، اشراق هفتم در بیان محبت خدا نسبت به بندگان خود. یا در مشهد سوم، شاهد اول، اشراق هفتم تا شاهد دوم، اشراق ششم در مورد نفس ناطقه، حدوث نفس انسانی و انسانشناسی فلسفی یا در مشهد پنجم، اشراق چهارم فرق بین نبوت و کِهانت. یا در مورد اسفار اربعه ملاصدرا که سفر چهارم آن ارتباطات انسانی و سفر از حق و با حق به سوی خلق است و میتوان این سفر را با رساله حی ابن یقضان مقایسه کرد و مقایسهای تطبیقی بین این دو فیلسوف انجام داد. بحثهای یگانگی در هماهنگی و مسأله کثرت و وحدت مبنایی برای ارتباطات میانفردی از دید صدرا است.
رساله تصور و تصدیق نیز میتواند یکی از خوانشهای آن کتاب باشد. در بحث الوهیت و تأثیر آن بر عشق در ارتباطات انسانی همچنین میتوان کاری تطبیقی بین ملاصدرا و مولانا انجام داد.