نقد و بررسی نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران (بخش اول)
نشست تخصصی نقد و بررسی «نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران» روز دوشنبه ۲۰ آذر از ساعت ۱۰ تا ۱۲ با حضور پروین بابایی، سیده راضیه یاسینی؛ عضو هیات علمی پژوهشکده هنر و محمدعلی رجبی، عضو هیات علمی دانشگاه شاهد و نیز جمعی از علاقمندان این حوزه، در اتاق جلسات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
نخستین کتاب مد و لباس ایران در دو جلد و با عناوین«اطلس مد» و «دیباچه فرهنگی» با همت انتشارات ققنوس و با مجوز کارگروه مد و لباس معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است. از آنجا که تولیدکنندگان اثر برآنند تا در پایان سال اثر مذکور را بروزرسانی نمایند، پژوهشکده هنر بر آن شد تا به تحلیل محتوا و ساختار این اثر پرداخته و نتایج آن را بر علاقمندان این حوزه عرضه نماید. امید آنکه این همیاری، موجب تقویت بنیه علمی حوزه مد لباس در ایران معاصر گردد.
در بخش نخست این نشست، یاسینی به بررسی چگونگی پیشبینی و تحقق« اهداف و رویکردها در نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران» پرداخت. در بخش دوم نشست پروین بابایی، به تحلیل محتوایی دیباچه فرهنگی و نیز بررسی ضمنی جلد دوم این کتاب با عنوان «اطلس مد» پرداخت و در خاتمه دکتر محمدعلی رجبی نیز در خصوص الزامات طراحی مد لباس ایرانی، اظهاراتی را بیان داشت.
بابایی، که پایاننامه کارشناسی ارشد خود در رشته طراحی لباس را با موضوع درآمدی بر مبنای نظری طراحی مدلباس زنانه بر اساس الگوهای ایرانی-اسلامی به نگارش درآورده، دانشجوی دکتری هنر اسلامی و پژوهشگر حوزه مد و لباس و پوشاک و نویسنده مقالاتی در زمینه لباس و پوشاک همچون: «خوانش اسطورهای- آیینی مُد»، «معرفی و نقد کتاب تاریخ پارچه و نساجی در ایران»، «جایگاه پارچهبافی و خیاطی در هنرها و صنایع ایران» ،«بررسی عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری سبک پوشاک ایرانی» است و مقالات متعددی با رویکرد انتقادی به کتابها و آثاری که تاکنون در این زمینه به چاپ رسیده دارد.
یاسینی عضو هیات علمی و رییس پژوهشکده هنر، نویسنده کتابها و مقالاتی در زمینه صنعت مد و لباس و پوشاک است که آثاری چون: «پوشش و منش زنان در نقاشی و ادبیات ایران»؛ «تعاملات اجتماعی و پوشیدگی زنان»، «شناخت پوشاک ایرانی زنان؛ زیبایی و کارکرد»، «الزامات فرهنگی نمایشهای زنده مد در ایران»، «مطبوعات تخصصی مد در ایران» و «مد؛ هنر -صنعت سلیقهسازی» را به رشته تحریر درآورده است. رجبی نیز استاد دانشگاه و محقق در زمینه هنر ایرانی و فرهنگ اسلامی است.
سخنران نخست این نشست، سیده راضیه یاسینی، عضو هیات علمی پژوهشکده هنر بود که به معرفی اثر و گزارشی از اهداف پیشبینی شده و نیز میزان تحقق آن در اثر پرداخت. یاسینی اظهار داشت: بهانه برگزاری این نشست، نقد کتابی است که خبر انتشار آن امید بخش بود زیرا مبین آن بود که پژوهش در زمینه هنر-صنعت مد آغاز شده است. همچنین با توجه به اهمیت و همزمان فقر پژوهش در این حوزه، هر فعالیتی در این زمینه قابل توجه و قابل اعتنااست؛ ازاین بابت بجا است از کسانی که انگیزه چنین پزوهشی را داشتند و برای انتشار کتاب مذکور اقدام کردند، تشکر نمود.
وی با اشاره به اینکه کتابهایی که به نقد گذاشته میشوند این فرصت این را به دست میدهند تا اثر منتشره از زوایای مختلف ملاحظه شده و نقاط قوت و نیز کاستیهای آن آشکار شود، افزود: مهمترین کارکرد نقد آن است که زمینه را برای بهتر برداشتن گام بعدی هموار میسازند از اینرو بر آنیم تا با تبیین جوانب مهم تحقق یافته یا محقق نشده این کتاب، امکانی را فراهم کنیم تا انتشاردهندگان اثر و نیز دیگر علاقمندان به این حوزه بدانها توجه نموده و آنها را مد نظر قرار دهند.
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر افزود: برای ورود به بحث باید به دو موضوع اشاره شود؛ نخست اینکه آیا اساسا، مساله مد لباس، ضرورت امروز جامعه ایران هست یا خیر؟ و اگر این موضوع یک ضرورت فرهنگی و مساله امروز جامعه ایران است، از چه منظری باید به آن نگریست. یاسینی در این باره گفت: در حالی که صنعت مد یکی از مهمترین فرصتهای اقتصادی، اجتماعی و به ویژه فرهنگی در جهان امروز است، در ایران پیشینۀ قابل اعتنایی ندارد. همچنین کاستیهای بستر لازم برای رشد و شکوفایی هنر- صنعت مد لباس در ایران امروز و غفلت از بکارگیری عوامل تأثیرگذار فرهنگی هنری در این زمینه، واقعیتی گریزناپذیر است. از اینرو شناخت بنیادین هنر- صنعت مد، با دو هدف: «پایهگذاری این صنعت در ایران معاصر» و «مواجهۀ صحیح جامعة ایران با جریانهای جهانی مد» ضرورت دارد زیرا به دلیل تحولات اجتماعی، و تنیدگی موضوع مد در زندگی ایرانیان به مثابه امر روزمره، ضرورت نظامیافتن هنر- صنعت مد در ایران جدی است و پژوهشهای علمی و بنیادین را در هر دو حوزه میطلبد.
یاسینی پیش از ورود به بحث نقد کتاب افزود: فرض بر این است که پوشاک یکی از مهمترین نشانههای هویت فرهنگی هر ملت بوده که به ویژه اکنون و در عصر جهانی شدن اهمیت یافته است زیرا اگر یک فرهنگ در صدد باشد تا در عصرجهانیشدن و در دوران رویارویی با پدیده جهانیسازی که اراده آن این است که فرهنگ ملل را با همگونسازی، تحت سیطره خود درآورد، تنها ملتهایی قادر به تداوم حیات فرهنگی خود هستند که بتوانند به تعامل با دیگر فرهنگها بپردازند که یکی از طرق این تعامل، بازیابی و احیا و تاکید بر نشانههای هویتی آنان است. وی اظهار داشت: اگر این اراده در جامعة معاصر ایران وجود داشته باشد؛ تعمیق مطالعه بر روی نشانههای فرهنگی که یکی از آنها و بلکه مهمترین آنها پوشاک ایرانی است، ضرورت اساسی مییابد.
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر افزود: نکته دوم نیز میزان اهمیت مساله «هنر- صنعت پوشاک و لباس» در ایران معاصر است که حدود و ثغور نیازهای پژوهشی را در خصوص مد لباس تعریف میکند. در این باره باید گفت که هنر- صنعت مد، یکی از سود آورترین صنایع جهان است و سالهای متمادی است که در کشورهای توسعهیافته، سرمایهگذاری جدی بر روی این هنر- صنعت انجام شده است. این امر از آنرو است که هنر-صنعت جهانی مد، زاده نظام سرمایهداری بوده و اکنون نیز در خدمت آن است. یاسینی گفت اما باید توجه داشت که این کارکرد، به طور مشخص در بستری فرهنگی رخ داده و میدهد. از اینرو باید گفت سوال اصلی آن است که موضع ما در قبال این این هنر- صنعت چیست؟ یاسینی خاطرنشان کرد: صنعت مد لباس با برخورداری از ممیزۀ فرهنگی ذاتی آن، سوای کارکرد اقتصادیاش، میتواند به عنوان یکی از ضرورتهای دوام حیات فرهنگی ایران در جهان امروز تلقی شود زیرا این امکان را برای فرهنگ ایرانی فراهم میآورد تا ضمن بازتولید و تعامل با دیگر فرهنگها به حیات فعال و تاثیرگذار خود نیز ادامه دهد. بنابر این حتی اگر فرض را بر نادیدهانگاری کارکرد اقتصادی هنر- صنعت مد بگیریم، باید بهخاطر داشته باشیم که در مواجهه با فرهنگ غالب جهانی که از طریق هنر- صنعت مد لباس رخ میدهد، و برای ادامه حیات فرهنگی خود، شناخت این پدیده در ایران امروز، یک امر ضرور و الزامی است. بنابراین چه بخواهیم از مزایای اقتصادی این هنر-صنعت بهرهمند شویم و چه بخواهیم خود را آماده رویارویی با هجوم استیلاگرانه آن کنیم، باید به هنر- صنعت مد و لباس عمیقا بیندیشیم. یاسینی ادامه داد: بدین دلیل است که هر پژوهشی که با در نظر گرفتن این اهداف در این زمینه انجام شود قابل اعتنا و توجه خواهد بود که «نخستین کتاب ملی مد و لباس» یکی از آنها است.
اهداف و ساختار پیشینی و پسینی، قبل و بعد از انتشار کتاب
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر، نخست به مرور اهداف و ساختار پیشبینی شده توسط تهیهکنندگان کتاب پرداخت و اظهار کرد: بنا به اظهاراتی که دستاندرکاران انتشار این اثر پیش از انتشار آن، درباره اهداف و ساختار کتاب بیان داشتهاند، از مهمترین اهداف پیشبینیشده، فراهمآوری زمینه برای شناخت مخاطب خاص و عام از بازار پوشاک ایرانی از طریق معرفی طراحان و تولیدکنندگان و دستاندرکاران مد و لباس و ایجاد فضای ارتباطی با یکدیگر بوده است. همچنین مقرر شده بود تا این کتاب مشتمل بر ده بخش انتشار یابد که عبارت بودند از: ۱.«بررسی و تحلیل پوشاک اقوام و ادوار تاریخ لباس ایران و به روز کردن آن»؛ ۲.«جایگاه اقتصادی لباس در پنج کشور ترکیه، فرانسه، آلمان، ایتالیا و چین»؛ ۳.«مد از نظر بزرگان، تاریخچه مد، نظر اسلام در مورد مد، جایگاه مد در سبد اقتصادی خانواده ایرانی، بررسی هفتههای مد دنیا، جشنوارههای مد و لباس دنیا، قواعد شیکپوشی ایرانی، مد و تولید، مد و فنآوریهای نوین، نمایندگان پوشاک خارجی، تولیدکنندگان ایرانی، عینک و ساعت، تبلیغات و بازاریابی و ...». یاسینی افزود: به این ترتیب دو محور کلی «ملی» و «بینالمللی» در ساختار پیشبینی شده، بازشناسی میشود که دیگر عناوین میتوانند ذیل این دو محور قرار گیرند.
یاسینی سپس به بررسی نام کتاب، ساختار آن و محتوای اثر، پس از انتشار پرداخت و گفت: کتاب در دو جلد با نامهای:«دیباچه فرهنگی» و «اطلس مد» ذیل عنوان کلی «نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران» انتشار یافته است. جلد اول با عنوان «دیباچه فرهنگی» منتشر شده اما در روی جلد و شناسنامه و صفحه عنوان کتاب، با سه عنوان تقریبا متفاوت مواجهیم: نام این مجلد بر روی جلد، «نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران /The first National Iranian fashion book» است که در صفحه شناسنامه، «تاریخچه مد و لباس ایران» و در صفحه عنوان داخلی «کتاب مد ایرانی /Iranian fashion book» قید شده که این امر با انتظارات متنوعی که به وجود میآورد به نوعی ابهام در مخاطب برای مواجهه با محتوای اثر منجر میشود. یاسینی گفت همچنین با توجه به اینکه بخش پژوهشی کار در جلد اول کتاب، متمرکز است و رویکرد نقد در این جلسه تحلیل ساختار و محتوای این بخش است، عنوان روشن و معین کتاب، بسیار تعیینکننده خواهد بود که اکنون با چندگانگی مواجه است و قضاوت در باره محتوا را نیز دشوار میکند.
یاسینی همچنین با اشاره به اینکه مفهوم و پدیده «مد» در یک حوزه بسیار گسترده مطرح است و به طرز نگرش و نیز سبک زندگی در جوامع گوناگون مربوط میشود گفت: «مد لباس» یکی از ظواهر پدیده «مد» است که نمود زیادی هم دارد از اینرو به اشتباه، «مد لباس» برابر «مد» به طور کلی فرض میشود. وی افزود: از آنجا که مد در جنبههای مختلف زندگی میتواند جلوه کند که تنها یکی از آنها لباس و پوشاک است، و چون این کتاب فقط بر لباس و پوشاک متمرکز است و بحثی از دیگر حوزههای «مد» ندارد، بجا بود با دقت بیشتری، ترکیب «مد لباس» در عنوان به کار میرفت و نه «مد و لباس».
عضو هیاتعلمی پژوهشکده هنر در باره ساختار پسینی کتاب افزود: اکنون محتوای اثر و آنچه در فهرست کتاب آمده در سه بخش کلی قابل تفکیک است که عبارتند از: «مد در ایران»، «لباس و صنعت سنتی پوشاک ایرانی» و «مد در جهان». یاسینی ادامه داد: این مجلد تلاش دارد در قسمت نخست با محوریت «مد در ایران»، مطالبی را گردآوری و عرضه کند تا دالی بر وجود «طراحان مد لباس» و «پیشینه مد» در ایران گردد. در بخش دوم حرفههایی از جمله چرمدوزی و زریبافی و بافندگی ایرانی، در زمینه صنعت نساجی ایرانی معرفی شدهاند و ویژگی لباس اشکانی و صفوی، و بعضی از اقوام ایرانی از جمله کردها و بختیاریها بیان شده است. در بخش سوم نیز نوعی اطلاعرسانی در رابطه با مد لباس و تاریخ آن در جهان ارائه شده که این مطالب در مجموع، ساختار اثر منتشر شده را تشکیل داده است. یاسینی ادامه داد: با این شناخت مقدماتی از اهداف و ساختار اعلام شده پیش از انتشار اثر و مقایسه تطبیقی آن با محتوای کتاب منتشره، میتوان دریافت که به چهمیزان در اثر نهایی انتشار یافته، ساختار پیشبینیشده رعایت و محقق شده است.
رویکرد ملی در نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر با اشاره به اهمیت کاربرد صفت «ملی» در این کتاب اظهار داشت: میتوان بررسی کرد که کارکرد «ملی» در این نامگذاری چه بوده و نیز محتوای اثر به چه میزان آن را محقق کرده است. وی گفت: اصطلاح «ملی National » در برابر اصطلاح «جهانی Global» معنی مییابد. پدیده ملی، امری وابسته به یک ملت در نظامات «دولت-ملت جهان» است که در برابر «جهانی» قرار میگیرد. یاسینی گفت پدیده ملی، واقعیت، موضوع یا رخدادی متعلق به یک ملت همچون نژاد، زبان، سنت، رسم و به طور کلی فرهنگ است که مظهر یک ملت و وجه تمایز آن با دیگر ملل بوده و نشانگر هویت ملی است. بنابراین اگر یک پدیدهای یک موضوعی یا یک فعالیتی بخواهد به عنوان یک «پدیده ملی» مطرح شود باید تعریفی در برابر «پدیده جهانی» پیدا کند.
یاسینی افزود: از سوی دیگر باید گفت به چه علت ویژگی ملی به یک اثر اختصاص مییابد؟ ممکن است بخواهیم درباره یک موضوع هویتسازی کنیم. ممکن است آرمانی متعالی را راجع به یک موضوع در نظرداشته باشیم و بخواهیم خود را به آن آرمان نزدیک کنیم یا انگیزهای بدهیم تا جریانی با رویکرد ملی شکل بگیرد. وی گفت اکنون که این کلمه به عنوان این کتاب افزوده شده؛ باید جست و جو کنیم و دریابیم که «رویکرد ملی» در این کتاب به چه صورت رخ نموده است.
یاسینی در تعریف کتاب ملی سوالاتی را مطرح کرد و گفت: آیا کتابی که یک مجموعه کلمات و اصطلاحات ملی بیان کند به عنوان کتاب ملی شناخته میشود؟ آیا اگر مخاطبانی درسطح ملی داشته باشد ملی است؟ و یا اگر به طور بنیادین یک موضوع ملی را در دستور بررسی و بحث خود قرارداده باشد، عنوان «کتاب ملی» بدان اطلاق میگردد؟ یاسینی افزود: اکنون که این کتاب «کتاب ملی مد و لباس ایران» نام دارد حاکی از آن است که از مد و لباس ایرانی سخن میگوید و در همینجا است که این پرسش مطرح میگردد که به فرض آنکه مقولهای به نام «مد ایرانی» وجود داشته باشد، آیا لباس ما ایرانیان که امروزه آنها را میپوشیم دارای ویژگیهای برخاسته از همان «مد ایرانی مفروض» است؟ اطلاق عنوان ملی به صنعت مد پوشاک امروز ما محل سوال است و باید پاسخ داده شود آیا اساسا «مد»، یک پدیده ملی برای ایرانیان امروز است یعنی ما به جایی رسیدهایم که پدیده مد جهانی را هضم کرده و باز تولید کرده و به یک پدیده و جریان ملی تبدیل کردهایم و اکنون میتوانیم از مد ایرانی یا «مد ایران» سخن به میان آوریم؟
«اهداف ارتباطاتی»، «اقتصادی» و «فرهنگی»؛ از پیشبینی تا تحقق
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر با اشاره با «اهداف ارتباطاتی» کتاب اظهار داشت: بر اساس اظهاراتی که دستاندرکاران انتشار اثر اعلام کردهاند «اطلاعرسانی صنفی و عمومی در سطح ملی و اطلاعرسانی خاص در سطح بین المللی با ارسال اطلس مد و نسخی از این کتاب به سفارتخانههای مختلف و کشورهایی مثل ایتالیا و فرانسه با معرفی طراحان ایرانی در هفتههای خاص فرهنگی» از زمره اهداف ارتباطاتی این کتاب بوده است. یاسینی افزود: ما البته از چگونگی تحقق بند دوم یعنی اطلاعرسانی خاص در سطح بینالمللی اطلاعی نداریم، ولی در حال حاضر این اطلاعرسانی صنفی و عمومی با انتشار اثر تا اندازهای محقق شده است که وجه امتیاز آن به شمار میرود و به ایجاد زمینه تعامل مخاطب با فعالان ایرانی در حوزه مد لباس کمک کرده است.
یاسینی گفت: قبل از انتشار این اثر اظهار شده بود که این کتاب قرار است، کتابی شبیه «کتاب اول» و یک بانک اطلاعاتی غنی با ایجاد امکان ارتباط میان مخاطبان و فعالان این صنعت باشد. وی افزود البته در این زمینه آثار دیگری نیز با همین رویکرد شکل گرفته است. کتاب «راهنمای مد ایرانی» که حدود سال ۱۳۹۴ از تدوین و انتشار آن صحبت شده بود و در عنوان آن، کاملا جنبه اطلاعرسانی بارز است یکی از این آثار است که در رویکردها واهداف با «نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران» همپوشانی دارد و اکنون نسخه مقدماتی آن بر روی اینترنت موجود است. همچنین اثر دیگری با عنوان «بانک جامع اطلاعات مد و لباس» که اثری کاملا دیجیتال بوده و بر روی سایت اختصاصی خود به فراخوان دریافت اطلاعات پرداخته است. در این اثر نیز همان اهداف ارتباطی در حوزه فعالان صنعت مد و لباس در نظر گرفته شده و مشابه فعالیت «نخستین کتاب ملی مد و لباس ایران» انجام شده ولی احتمالا از آنجا که این دو نمونه به انتشار چاپی و کاغذی اثر منجر نشده، این کتاب، عنوان «نخستین کتاب» در این زمینه را به خود اختصاص داده است .
یاسینی همچنین به موضوع «اهداف اقتصادی» این اثر در زمینه صنعت مد لباس اشاره کرد و گفت: با توجه به تاکید زیادی که در معرفی این کتاب به عمل آمده به نظر میآید این هدف، جایگاه ویژهای داشته و برای بهبود اقتصاد این صنعت در ایران به قصد کمک به بهبود اقتصاد صنعت مد و لباس ایرانی، مورد تمرکز قرار گرفته است. یاسینی اظهار داشت: هدف اقتصادی دیگری که عنوان شده بود، «فراهمآوری زمینه حمایت از کارآفرینی در قالب تولید پوشش جدید ایرانی-اسلامی» بود که گویا منطبق بر همان رویکرد ملی پیشبینی شده بود. در این خصوص هم باید گفت که نه در دیباچه فرهنگی و نه در بخش اطلس کتاب، لباس و پوشاکی منطبق بر این رویکرد دیده نشد تا مبین «پوشش جدید ایرانی-اسلامی» بوده و هم هویت دینی و هم هویت ملی را در صنعت پوشاک تقویت کند تا با معرفی تولید کنندگان آنها زمینه حمایت از کارآفرینی در این حوزه فراهم گردد.
یاسینی افزود: از سوی دیگر، یک رویکرد اقتصادی با مطالعه این صنعت در سطح بینالمللی در این کتاب پیشبینی شده بود و آن، بررسی و تحلیل جایگاه اقتصادی لباس در پنج کشور «ترکیه، فرانسه، آلمان، ایتالیا و چین» بود که جای این بحث در اثر منتشره خالی است و به نظر میرسد از پرداختن به این هدف صرف نظر شده باشد؛ به این ترتیب، این رویکرد بینالمللی در زمینه اهداف اقتصادی اثر محقق نشده است.
یاسینی سپس به موضوع «اهداف فرهنگی» کتاب پرداخت و گفت که بر اساس اظهارات دستاندرکاران تولید کتاب، مهمترین آنها عبارت بودهاند از: «ارتقای فرهنگ مد و لباس»، «حفظ و تقویت فرهنگ و هویت ایرانی» و «چشمانداز مجامع حمایتی مد و لباس ایرانی و اسلامی، مد و پوشاک اقوام ایرانی». وی افزود: از میان گروههای تقریبا چهاردهگانه که مخاطبان هدف این کتاب معرفی شدهاند، در یک سو فعالان صنعت مد هستند و در سوی دیگر، مدرسان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و پژوهشگاهها که به نظر میرسد دیباچه فرهنگی این اثر، برای این گروه از مخاطبان تدارک دیده شده است و از اینرو در این جلسه برآنیم تا دریابیم که این دیباچه فرهنگی به چه میزان به نیازهای علمی و پژوهشی این گروه از مخاطبان در باره هنر-صنعت مد لباس پاسخ داده است که در بخش دوم جلسه بدان خواهیم پرداخت. یاسینی گفت: در اینجا تنها به یک نکته اشاره میکنم و آن اینکه چنانکه قبل از انتشار این اثر اظهار شده بود: «بررسی و تحلیل پوشاک اقوام و ادوار تاریخ لباس ایران و بهروز کردن آن» از جمله اهداف فرهنگی پیشبینی شده به شمار میرفت اما باید گفت که بازتولید لباس ایرانی و بهروز کردن آن، که همانا تحقق رویکرد «ملی» در مد لباس ایرانی است، راه بس طولانی را در پیش دارد که این اثر بدان قدم نگذاشته است. به عبارتی میتوان گفت که این کتاب متمرکز بر «تولید ملی پوشاک» است نه «تولید پوشاک ملی» و البته در همین سطح هم شایسته تشویق است. یاسینی گفت: همچنین از سوی دست اندرکاران اظهار شده است که انتشار این کتاب میتواند در شناخت مد و لباس ایران در جامعه بینالملل تاثیر داشته باشد. این هم هدفگذاری بسیار مهمی است به شرط آنکه مقدمات آن فراهم شود و محتوای کتاب مشتمل بر معرفی هنر-صنعت «پوشاک ملی ایران با برخورداری از فرهنگ و هنر ایرانی» گردد.
کاربست دیزاین هنری در طراحی کتاب تخصصی مد لباس با الهام از هنر ایرانی
عضو هیات علمی پژوهشکده هنر همچنین اظهار داشت: گذشته از مطالب علمی مندرج در دیباچه فرهنگی، و از جمله اهداف فرهنگی که بر تعقیب آن در این اثر تاکید شده آن است، طراحی متمرکز بر هویت ایرانی، به منظور نوآوری در مطبوعات تخصصی مد است و باید گفت که این اثر توانسته در بخش طراحی و دیزاین گرافیکی مطبوعات تخصصی مد تا حدودی روح ایرانی را در اثر بدمد. به نظر میرسد کتاب منتشر شده با بکار بردن عناصر بصری هنر ایران و تطبیق گرافیک نوین با ممیزاتی از هنر ایرانی تا اندازهای توانسته است رویکرد ملی مورد نظر خود را تقویت کند.
در ادامه نشست، پروین بابایی سخنران دیگر جلسه، به تحلیل محتوا و بررسی و نقد دیباچه فرهنگی، مجلد اول «نخستین کتاب ملی مد ایران» پرداخت اما در ابتدا به نکاتی چند در باره اطلس مد اشاره کرد.
ارائه الگویی متناسب با شئون فرهنگی ایرانی در اطلس مد
بابایی گفت: چارچوب این کتاب همان چارچوب معمول کتابهای موسوم به «کتاب اول»، ویژه ثبت اطلاعات فعالان حرفههای مختلف است. اما اهمیت این اطلس به اهداف پیشینی آن باز میگردد که ارائه الگویی متناسب با شئون فرهنگی ایرانی و اسلامی در تبلیغات پوشاک بوده است، گرچه این بدان معنا نیست که پیشتر تبلیغات پوشاک نداشتهایم و این کتاب آغاز کننده این حرکت است. بابایی افزود: مجلات مختلفی در بازههای زمانی مختلف منتشر شدند که بخش قابل توجهی از آنها به تبلیغ لباس اختصاص داشت؛ هر چند این مجلات دوامی نداشتند و انتشار آنها یکی پس از دیگری متوقف شد. بابایی گفت: این اطلس، به عنوان یک تلاش دیگر با همان هدف در این عرصه وارد شده اما دچار پارهای از اشکالات است. بابایی با ذکر این نکته که تبلیغات یکی از حلقههای مفقوده صنعت پوشاک ایران است و به همین دلیل، تولیدات داخلی اگر در سایه برندهای خارجی و با جعل نام آنها برای خود کسب هویت نکنند عموماً بینام و نشان میمانند، گفت: چنین کتابهایی میتوانند یک عزم ملی برای بهبود وضعیت طراحی و تولید پوشاک ایجاد نمایند. بابایی در خصوص میزان توفیق اطلس مد در دستیابی به هدف تعیین شده گفت: اشکالاتی در محتوای کتاب دیده میشود و اگر در تدوین آن دقت بیشتری میشد، اطلاعات دقیقتری در اختیار مخاطبان قرار میگرفت. یکی از این اشکالات تکراری بودن برخی اسامی و مشخصات است. به عنوان مثال در برخی صفحات ستونی از اسامی به صورت متوالی تکرار شدهاند که این مسأله در اثر عدم دقت کافی در دستهبندی اطلاعات رخ داده است. دومین نکتهای که به اعتبار کتاب آسیب میزند به روز نبودن اطلاعات آن است. وی یادآوری کرد: هرچند از گردآوری اطلاعات تا چاپ و انتشار کتاب یک فاصله زمانی وجود دارد و محتمل است برخی اطلاعات دچار تغییرات شوند، اما این خطاها باید به حداقل ممکن برسد. این درحالی است که با یک بررسی مختصر مشخص شد برخی از فعالان این حوزه که مشخصات آنان در کتاب ثبت شده بود مدتها است که زمینه فعالیتشان را تغییر دادهاند و یا مشخصات آنان تغییر نموده و دیگر قابل دسترس نیستند. بررسیها نشان داد که عمده اطلاعات این کتاب، در واقع برگرفت از فهرست افراد و شرکتهایی است که از بنیاد ملی مد و لباس مجوز فعالیت دریافت کردهاند و مربوط به چند سال پیش است.
بابایی با ذکر این نکته که یکی از مشخصههای این اطلس تأکید آن بر تولید ایرانی است گفت: بر این اساس که تمرکز و تأکید کتاب بر تولید ملی است و تولید ملی بر اندیشه و طرح ملی تقدم دارد، تقریباً میتوان گفت که طرح و ایده و اندیشه ملی مدنظر این کتاب قرار نگرفته است. زیرا پوشاکی که در این کتاب تبلیغ شده از نظر طرح به جز چند مورد، مبتنی بر مدلها و الگوهای غربی است که شاید بتوان این مسأله را با در نظر گرفتن رعایت اصل تنوع در تمامی اقسام لباس توجیه نمود. تنها در زمینه نمایش لباسها برای تبلیغ آنها است که تلاش شده، یک الگوی معیار، منطبق بر ضوابط و قوانین کشور رعایت و اجرا شود. البته میتوان گفت گرافیک کتاب نیز از لحاظ نقش مایه و رنگ تا حدی به اصول هنر ایرانی پایبند بوده است. به هر حال اطلس مد میتواند زمینه مساعدی برای تعامل و رقابت بین گروههای مختلف ایجاد کرده و برای توسعه و گسترش فعالیتهای عملی در حوزه تولید ملی، مؤثر و مثمر ثمر باشد.
ساختار دیباچه فرهنگی و اهداف پیشینی آن
بابایی در ادامه به نقد دیباچه فرهنگی پرداخت و اظهار داشت: این دیباچه، متشکل از ۱۶ مقاله با موضوعات مختلف است. طبق آنچه در مقدمه کتاب آمده تلاش این مجموعه بر این بوده است که مباحثی همچون تاریخ پوشاک، پوشاک اقوام، مد در ایران و جهان، مشاهیر مد، راهبردهای اقتصادی در صنعت مد و پوشاک و ... را طرح نماید. بابایی افزود: آنچه در بدو امر مشاهده میشود ترکیب ناهمگون مطالب است که بیشتر یک مجله تخصصی را تداعی می نماید. مقالات ارائه شده، هدف آشکار و مشترکی را دنبال نمیکنند و تنها نقطه اشتراک آنها، موضوع اصلی و محوری یعنی «لباس» است. این مشکل از آنجا ناشی میشود که موضوعاتی که خود هر یک به مجالی مفصل برای توصیف و شرح نیاز دارند، به صورت منقطع و نه چندان کامل، در صفحاتی محدود کنار هم گرد آمدهاند. به عبارتی به منظور برآوردن تمام اهداف ذکر شده در مقدمه، گویا از هر خرمنی خوشهای چیده شده و مجموعهای چهلتکه را پدید آورده که هدف پژوهشی کتاب را برآورده نساخته است.
آیا بنیانگذار مد در جهان یک ایرانی بوده است؟
بابایی سپس به مرور و نقد مقالات مندرج در نخستین کتاب ملی مد ایران پرداخت وبا ارائه یک تصویر کلی از محتوای دیباچه، نقاط ضعف و قوت کتاب را برشمرد. وی در خصوص مقالهای با عنوان «بنیانگذار مد در جهان» گفت: این مقاله شرحی است درباره «ابوالحسن علی بن نافع» معروف به «زریاب» که در قرن ۸ میلادی زندگی می کرده و ترجمهای خلاصه شده از سایت ویکیپدیا است. به این ترتیب علاوه بر اینکه منبع این مطلب، به لحاظ علمی چندان قابل استناد نیست، اینکه زریاب را بنیانگذار مد در جهان معرفی نموده نیز جای تأمل دارد. بابایی افزود: احتمالاً هدف از چنین ادعایی ساختن و پرداختن پیشینهای برای مد در ایران بوده است. بابایی گفت بر اساس مطالب ارا ئه شده در این مقاله، زریاب از دربار عباسی به اندلس نقل مکان نموده و در آنجا لباسهایی طراحی نموده که مورد توجه و تقلید مردم اسپانیا قرار گرفته است. وی افزود: علیرغم اینکه کلیت این مطلب، میتواند صحت داشته باشد، اما باید دانست که مد، پدیدهای متعلق به قرون اولیه اسلامی و ایرانیان نیست و ادعای ابداع مد در قرون اولیه اسلامی، اغراق آمیز به نظر میرسد. بابایی با ذکر این نکته که مد یک پدیده و ساختار نوین است و مشخصات و قواعد خود را دارد گفت: پوشش برخی اقوام یا ملتها در طول تاریخ بر پوشش ملتهای دیگر تأثیرگذار بوده اما این تأثیرگذاریها و حتی تقلیدها را نمیتوان مد به شمار آورد. در این مقاله به گونهای به موضوع مد نگاه شده که به تقلیل مباحث تئوری مد لباس در سطح یک سرگرمی و تفنن ختم میشود و این امر به ویژه زمانی اهمیت بیشتر مییابد که مخاطبان هدف این دیباچه، اعضای هیأتعلمی پژوهشگاهها و دانشگاهها در نظر گرفته شده باشند.
بابایی سپس به بررسی مقاله «بنیان گذار خیاطی دست دوز» پرداخت و گفت: این مقاله، دومین مقاله دیباچه است که به شرح حال «حسین محمدقلی پور» پرداخته و وی را به عنوان نخستین خیاط دستدوز در ایران معرفی نموده است. مقاله بسیار کوتاه است و جز تاریخ تولد و درگذشت محمدقلی پور و شرح کوتاهی از محل کار و خصوصیات رفتاری وی مطلب مهم دیگری ندارد. بابایی افزود: خیاطی دستدوز، -بر خلاف مقاله پیشین که خواسته بود پیشینه مد را به قرنها قبل ارجاع دهد، پدیدهای جدید نیست و در قرون متمادی، خیاطان سفارشی دستدوز به کار دوخت اشتغال داشتهاند. با وجود این، از جهت اینکه چنین افرادی از نخستین فعالان در عرصه خیاطی نوین بودهاند، این مطلب با اندکی دخل و تصرف و در یک بافت دیگر برای چنین کتابی مناسب به نظر میرسد، گرچه در بافت کنونی و به این شیوه پرداخت به مطلب نتوانسته است جایگاه مناسبی در متن بیابد و طبق آنچه در عنوان نیز یادآوری شده در حد یادداشتی برای بزرگداشت محمدحسین پور باقی مانده است.
روایت ورود مد لباس به خیاطخانههای تهران
بابایی در خصوص مقاله « از بوتیکهای شانزه لیزه تا خیاط خانه امیری» اظهار داشت: این مقاله درباره اولین خانه مد ایرانی است و در آن از زینت جهانشاه به عنوان نخستین طراح مد و اولین فردی که در ایران نمایش زنده مد برگزار نمود یاد شده است. باید گفت که این مقاله نیز از سایتهای اینترنتی مختلف جمعآوری شده و قصد آن مطرحنمودن گامهای ابتدایی طراحی مد در ایران است. اگر چه اخذ مطالب از سایتهای اینترنتی، آسیب جدی به اعتبار علمی آن وارد ساخته، اما شرح فعالیتهای زینت جهانشاه نیز -چنانچه در بافتی منسجمتر جای میگرفت- از لازمههای چنین کتابی به شمار میرود و به درستی انتخاب شده است. بابایی افزود از جمله کاستیهای این مقاله، ادبیات آن است؛ به عنوان مثال ذیل عنوان «مانکن های باحیا» چنین میخوانیم: «طفلیها نه تنها برای مانکن شدن از جهان شاه دست مزدی نگرفتهاند بلکه تعدادی از لباسها را نیز خریدند و رفتند». بابایی افزود: «مانکنهای باحیا» و «طفلیها» اصطلاحات مناسبی برای یک متن علمی نیستند و این شیوه بیان بیشتر به درد ادبیات داستانی میخورد تا ادبیات پژوهشی. علاوه بر این اغلاط نگارشی، تقسیمبندی نادرست مطالب، عدم انسجام، پراکندگی جملات و عبارتها، و ناتمام گذاشتن جملات نیز در این مقاله دیده میشود.
بابایی سپس به مقاله «چرم و چرم دوزی در ایران» اشاره کرد و گفت: در این مقاله نیز تقسیمبندی مطالب به درستی انجام نگرفته است. با وجود اینکه مقاله در صدد بوده تا چرم را در دو دوره تاریخی پیش و پس از اسلام توصیف کند، اما عملاً در هر دو بخش تنها از چرم پیش از اسلام سخن میگوید. در واقع در بخش اسلامی نیز از نقش برجستههای تختجمشید و گنجینه سقز نام برده که مربوط به دوران قبل از اسلام هستند. بابایی افزود اما باید در نظر داشت که از لحاظ موضوعی، پرداختن به چرم در این دیباچه انتخاب درستی بوده زیرا پوشاک و کفش و ملزومات چرمی، از بخشهای قابل توجه مد لباس و پوشاک در جهان هستند.
بابایی به بررسی ساختار و محتوای مقاله دیگر دیباچه با عنوان «قدمت هنر بافندگی» پرداخت و اظهار داشت: این مقاله با تعریف پوشش و بیان اهمیت آن آغاز میشود و سپس وارد مسائلی مانند فرهنگ، سبک زندگی و هویت شده و سعی میکند اهمیت پوشاک را در ارتباط با این عوامل تبیین نماید. بابایی افزود در این مقدمات، با تعدادی تعاریف و جملات ناهماهنگ روبرو هستیم که از منابع مختلفی گردآوری شده اما بین آنها ارتباط محکمی برقرار نگشته است. اما ناهماهنگی بیشتر آنجا است که پس از این مقدمات، ناگهان بحث به پوشش اندرونی زنان قاجار از ابتدا تا سفر ناصرالدین شاه به اروپا کشیده میشود و در ادامه نیز تأثیرپذیری ناصرالدینشاه از لباس بالرینها یادآوری میگردد. بابایی افزود این ناهماهنگی عنوان با موضوع مقاله باز هم بیشتر میشود وقتی که مقاله در ادامه به شرح تاریخچه باله و لباس رقص باله در طول ادوار مختلف می پردازد و سپس مجدداً به دوران ناصرالدین شاه بازمیگردد. بابایی گفت: مسأله اصلی در این متن، شاخهبهشاخه پریدن مطالب نیست بلکه رابطه عنوان با محتوا و متن است که قاعدتا میبایست بر قدمت بافندگی متمرکز میبود که بر خلاف انتظار، تنها در انتهای مطالب به پارچهبافی اشاراتی شده است؛ آنجا که در زمان ناصرالدین شاه، بافت پارچه به صورت صنعتی درآمد و صنعت پارچهبافی ایران نیز تحت تاثیر پیشرفت اروپائیان دچار رکود شد. مقاله با این مطلب پایان میپذیرد بدون اینکه نتیجه معینی از کل آن حاصل شود.
«طراحی پوشاک در دوره اشکانی» مقاله دیگری بود که بابایی در خصوص آن چنین گفت: طراحی پوشاک تاریخی، اگرچه میتواند به عنوان الگویی برای الهام گرفتن در طراحی پوشاک امروز به کار رود اما باید توجه کرد که موضوع این دیباچه، تاریخ پوشاک نیست. در واقع باید گفت که در این کتاب، طرح مباحث مربوط به پوشاک تاریخی اساسا لزومی ندارد، چون این کتاب درباره مد سخن میگوید که آن هم از صد سال گذشته فراتر نمیرود. تنها چنانچه در دورههایی نمادها و نقشمایهها و الگوهای تاریخی بازتولید شده باشند، میتوان وارد بحث تاریخ پوشاک شد. بهعلاوه پرداختن به تنها یک یا دو دوره تاریخی از میان تمام تاریخ ایران گزینش توجیهناپذیری است و مشخص نیست این کتاب از چهرو تنها به پوشاک برخی ادوار تاریخی ایران پرداخته است. شاید بتوان گفت انتخاب برخی دورههای تاریخی با هدف آشنا ساختن یکی از گروههای مخاطب کتاب یعنی طراحان لباس تلویزیون، تئاتر و سینما صورت گرفته باشد اما در هر حال، پوشاک تاریخی با تمام اهمیتی که داراست در این کتاب جایی ندارد.
بابایی در خصوص مقاله دیگر با عنوان «رنگ و نقوش دوره صفویه» اظهار داشت: همانطور که در تعدادی از مقالات این دیباچه، پایان ناتمام مطلب مشهود است، این مقاله نیز دچار همین ایراد است. با اینکه مقاله از رنگهای به کار رفته در پارچههای دوره صفویه سخن را آغاز میکند اما هنوز مطلب را به پایان نبرده، وارد مقوله روانشناسی رنگ میشود و در نهایت بدون اینکه ارتباطی بین این دو بخش برقرار شود و یا یک نتیجهگیری مشخص عاید شود، مقاله به پایان میرسد. بابایی افزود: نه رنگ در دوران صفویه و نه روانشناسی رنگ، موضوعاتی متناسب با عنوان کتاب ملی مد و لباس نیستند؛ ضمن آنکه در بخش دیگری از کتاب نیز، مقالهای به صورت اختصاصی به روانشناسی رنگها پرداخته است.
مرور تاریخی مد لباس زنان ایرانی در کتاب ملی مد
بابایی درباره مقاله «لباس زنان ایرانی در یکصد سال گذشته» گفت: در میان دیگر مقالات این دیباچه، این مقاله موضوع درخور توجهی دارد، اما دچار یک مشکل اساسی نیز هست. بابایی ادامه داد: در تقسیمبندی مطالب، بخشی از مقاله به پوشاک دوران انقلاب اسلامی اختصاص یافته اما با ورود به بدنه مقاله درمییابیم که این بخش کاملاً فراموش شده و عملاً تنها به توصیف پوشاک تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ پرداخته شده و در همین جا نیز مقاله به اتمام رسیده است. علیرغم این اشکال، ساختار این مقاله میتوانست، به یک ساختار کلی برای تعیین بازه زمانی کتاب تبدیل شود و قسمتهایی از این مقاله با اندک جابجایی و تغییرات به عنوان ارکان اصلی برای شکلدهی به چارچوب کلی دیباچه فرهنگی کتاب ملی مد و لباس ایران، مورد استفاده قرار گیرد.
«زری بافی» عنوان مقاله دیگر این کتاب بود که بابایی در خصوص آن گفت: این مقاله چون به یکی از رخدادهای مهم پارچه و پوشاک معاصر یعنی احیای پارچهبافی سنتی می پردازد، از نظر انتخاب موضوع، در زمره نقاط قوت کتاب محسوب میشود. وی افزود: با اغماض از نگارش گاه نادرست جملات، در این بخش با مقاله درخور توجهی روبرو هستیم. هر چند تنها پرداختن به زریبافی از بین انبوه بافتههای سنتی که هنوز هم در جای جای ایران بافته و مورد استفاده قرار میگیرند دلیل روشنی ندارد، اما ذیل عناوینی همچون «بازتولید هنرهای بافندگی سنتی در پوشاک مدرن» این مقاله میتوانست بسیار موثرتر عمل نماید.
- روایتگری از لباس اقوام ایرانی
بابایی در خصوص مقاله «پوشاک اقوام» اظهار داشت که در اینکتاب، از لباس دو قوم بختیاری و کرد صحبت شده است. چنانکه قبلا اشاره شد و همچون پوشش تاریخی، پوشاک اقوام نیز در این کتاب جایگاه تعریف شدهای ندارد و طرح آن توجیه پذیر نیست. با توجه به اینکه برخی اقوام هنوز لباسهای محلی خود را میپوشند و منطبق با تغییرات مد گاه تغییراتی نیز در فرم و طرح لباسها اعمال می کنند، شاید بهتر بود چنین موضوعی را -که با مساله مد نیز ارتباط مییابد- در بخشی از کتاب گنجاند اما طرح آن به شکل کنونی، بر ابهامات ساختاری کتاب افزوده است. بعلاوه تنها پرداختن به لباس دو قوم از بین تمام اقوام متنوع ایران، به صورت انتخابی نیز فاقد مبنای علمی در یک کتاب با رویکرد ملی است. بابایی افزود البته در متن مقاله نیز اشکالات متعددی وجود دارد از جمله آنکه توضیحات ارائه شده از قسمتهای مختلف لباس کردی، مبهم و نامفهوم هستند. به عنوان مثال درباره «سورانی» که زائدهای مثلثی شکل است و به قسمت مچ آستین متصل میگردد چنین توصیفی آمده است: «یک آستین دراز و شل است که دارای شکل مثلثی بوده و بر روی مچ و دست بسته می شود». اینگونه توضیحات خواننده ناآشنا را سردرگم خواهد نمود. و یا توضیحی که درباره کاربرد لباس فرنجی نوشته شده بیشتر این تصور را ایجاد می کند که فرنجی دارویی برای درمان برخی بیماری هاست تا یک لباس: « فرنجی برای جلوگیری از سرما و گرما منطقه و عوارض ناشی از آن مانند عفونت سینه، کمر درد و درد کلیه، در دو نوع گوشدار و بدون گوش تولید میشود». در بقیه موارد نیز همین توضیحات درباره اثرات و کارکردهای لباس ها ارائه شده و مرتباً از تأثیر آنها برای پیشگیری از سردرد و کمردرد داد سخن به میان آمده است. برخی توضیحات هم از اساس غلط است؛ به طور مثال توصیفی که پیراهن زنانه به این شکل ارائه شده است: «پیراهن بلند اصلیترین قسمت لباس زنانه را تشکیل میدهد که انواع با پولک و بیپولک را دارد»، بیتوجه به آنکه پولکدار بودن یا نبودن، از مشخصههای پارچه است نه نوع لباس.
بابایی در ادامه بررسی و تحلیل مقالات دیباچه فرهنگی به مقاله «شکل و رنگ لباس مردان قوم بختیاری» پرداخت و گفت: باوجود عنوانی که مقاله دارد درباره شکل و فرم و طراحی لباس بختیاری در این مقاله چیزی دیده نمیشود، در عین حال که رویکرد آن به رنگ نیز تا حد زیادی بر اساس خوانش شخصی و ذوقی است. استدلالهای مقاله سطحی است و به تبع آن نتیجهگیری نیز به همان اندازه سطحی و ذوقی است. بابایی افزود: نکتهای که در این مقاله به عنوان نقطه قوت خودنمایی میکند، طرح گرافیکی صفحه نخست مقاله است که یک بازنمایی از خطوط سیاه و سفید چوخای بختیاری است که از ذوق هنرمندانه طراح گرافیک آن خبر میدهد.
بابایی در ادامه مباحث خود گفت: در این کتاب چند مقاله ترجمه شده وجود دارد که از سایت های اینترنتی اخذ و ترجمه شدهاند. این ترجمهها علاوه بر اینکه منابع معتبری ندارند از لحاظ ترجمه نیز دچار مشکل هستند. بابایی افزود: مقاله «تاریخچه طراحی مد در صد سال گذشته» یکی از این موارد است که برخی از جملات آن بسیار مبهم است. همین طور برخی واژگان و عبارتها که معادل مناسبی در زبان فارسی برای انها مشخص نشده و بهتر بود به همان زبان اصلی بیان شود تا خواننده دچار سردرگمی نگردد. مثلاً در این مقاله لباس «اسپورت» به لباس «ورزشی» ترجمه شده است. برای پوشش سبک اسپورت هنوز معادل فارسی مناسبی تعیین نشده و استفاده از لباس ورزشی به جای آن، دقیقاً لباسی را تداعی می کند که هنگام ورزش پوشیده می شود. در حالی که سبک اسپورت خود یک سبک آشناست و خواننده ایرانی هم به مشخصات آن وقوف دارد و ترجمه تحتاللفظی به فهم نادرستی نیز منجر میشود. بابایی ادامه داد: همچنین مقاله «تاثیر گذارترین طراحان مد در جهان» نیز یک نونه دیگر ترجمه از یک صفحه اینترنتی است که معمولاً به معرفی Top Tenها میپردازد. درج چنین مطالب تکراری مرتبط با موضوع مد پوشاک که افراد ممکن است روزانه در اینترنت بارها آن را ببینند، به اعتبار علمی کتاب آسیب زده است.
بابایی در باره مقاله دیگر دیباچه با عنوان «روانشناسی و نشانهشناسی رنگها در پوشاک» گفت: پرداختن به روانشناسی رنگها به عنوان یک موضوع جزیی ذیل محورهای کلانی که یک کتاب ملی میتواند داشته باشد، در این دیباچه موضوعیت ندارد. علاوه بر نامتناسب بودن موضوع، خود مقاله نیز دارای مشکلاتی در ادبیات به کار رفته برای بیان موضوع است.
بابایی با ذکر اینکه مقاله «نگاهی بر شاخص های مد و لباس»پیشتر در چندین سایت مختلف درج شده و پیش از آن نیز در روزنامه مردم سالاری به چاپ رسیده گفت: چنانچه کتاب در پی بررسی شاخص های مد لباس بود بایست مطالبی را به صورت اختصاصی و دست اول ارائه مینمود.