شناخت دانش حاکم بر اکسپوهای جهانی

شناخت دانش حاکم بر اکسپوهای جهانی

اکسپوها رویدادهای بین‌المللی  مهمی از زمان برگزاری اولین دوره در سال ۱۸۵۱ میلادی تاکنون محسوب می‌شوند که از صبغه فرهنگی قابل توجهی برخوردارند. از آنجا که اکنون کشور ایران نیز در این رویداد مهم مشارکت می‌کند، پژوهشکده هنر بر آن شد تا با مطالعه در چگونگی برگزاری این رویدادها در جهان و ایران، شناختی از کیفیت حضور جهانی ایران در این رویداد را عرضه کند. در اولین جلسه از این نشست‌ها که با محوریت «ایران و اکسپوها» برگزار شد، دکتر فهیمه زارع‌زاده‌، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، ضمن بیان پیشینه این رویداد به معرفی ماموریت و اهداف برگزاری این نمایشگاه‌ها پرداخت که مشروح آن در ادامه آمده است. جلسات بعدی این سلسله نشست، موضوع چگونگی حضور ایران در این رویداد و نیز نحوه حضور کشورهای موفق را در نمایشگاه های اکسپو به بحث خواهد گذاشت.  

اکسپو چیست و چگونه عمل می‌کند؟

نمایشگاه‌های جهانی اکسپو به مثابه‌ی عرصه‌ای از فعالیت های فرهنگی کشورها شناخته می‌شوند، چون این نمایشگاه بر محوریت مشارکت دولت‌ها با غلبه وجهه فرهنگی شکل گرفته است و به تعامل میان آن‌ها درباره نوآوری‌هایی در عرصه‌ی صنعت و فنّاوری و فرهنگ پرداخته و فارغ از هرگونه مجادله و کشمکش‌ سیاسی است و مسائل روز فرهنگی اجتماعی جوامع بشری را در دستور کار قرار دارد. لازمه شناخت دانش حاکم بر یک عرصه‌ی فرهنگی همچون نمایشگاه‌های جهانی اکسپو، نیازمند دانستن قوانین و شرایط حاکم بر آن است. بنابر این اکنون آنچه ما می‌خواهیم از دانش حاکم بر اکسپو استخراج کنیم، از طریق تفسیری است که از اوضاع و شرایط زمان حاکم بر این رویداد ارائه می‌کنیم.

اکسپوها چرا به وجود آمدند؟

تا به امروز، نمایشگاه‌های اکسپو در بازه‌های زمانی مختلف و درگستره‌های مکانی متعدّد برگزار شده‌اند اما برای اینکه بدانیم چرا این نمایشگاه‌ها شکل گرفته‌اند، باید در سده‌ی نوزدهم چند قدم به عقب برگردیم و ببینیم چه سلسله پدیده‌ها یا تحوّلاتی منجر به شکل‌گیری نمایشگاه‌های جهانی اکسپو شدند. همه ما با این جمله‌ی «دکارت»  آشنا هستیم: «من می‌اندیشم، پس هستم» این جمله تحوّل بنیادین فکری را به وجود آورد و انسان را در رأس امور خود قرار داد. مبتنی بر این تحوّلات بنیادینی که داشت صورت میگرفت، یک تحوّلات سیاسی دیگری هم شکل گرفت؛ «جان لاک» بیان کرد که اگر انسان می‌تواند بیاندیشد و مبتنی بر خرد خود تصمیماتی درباره جهان بگیرد پس می‌تواند در سرنوشت خود هم مؤثر باشد. این نظریه سبب شد تا نخستین نظام‌های جمهوری یا پارلمانی شکل بگیرند. از سال ۱۷۷۸ که آمریکا به استقلال‌ رسید، سعی کرد که دولت جمهوری‌خواه را شکل دهد؛ فرانسه نیز در پی انقلاب‌های مکرر، سعی کرد به یک دولت جمهوری‌خواه آرمانی برسد. بریتانیا هم نخستین حکومت پارلمانی در سطح جهان را شکل داد.  این سلسله مراتب تحولات فکری و سیاسی، در بحث اقتصاد هم مؤثر افتاد و مبتنی بر آنها اقتصاد سرمایه‌داری شکل گرفت. دولت‌ها خواهان ورود به عرصه‌های جهانی شدند تا کالاهای مصنوع خود را به فروش برسانند. دگرگونی دیگری که در این باره مؤثر بود، تحول فناورانه یا انقلاب صنعتی بود که خود این انقلاب صنعتی کمک کرد تا اقتصاد سرمایه‌داری شکل بگیرد. همه‌ی این تحولات سبب شد تا دولت‌ها بتوانند دستاوردهایشان را در معرض دید جهانیان بگذارند؛ نمایشگاه‌های اکسپو برای این منظور ایجاد شد.


دوره نخست، اولین اکسپو: کریستال پالاس

بریتانیا در برگزاری اکسپو پیشگام شد و در سال ۱۸۵۱ نخستین نمایشگاه جهانی اکسپو شکل گرفت بریتانیا از جمله کشورهایی بود که نخبگان فرهنگی هنری آن از سده‌های قبلی فعّالیت‌های نوآورانه‌ای را شروع کرده بودند. چنانکه از سال ۱۷۷۰ نخستین نمایشگاه‌های کوچک به عنوان هنرهای صنعتی در بریتانیا شکل گرفت؛ هنرمندان از صنعتگران دعوت کردند تا دستاوردهای صنعتی خود را به نمایش بگذارند. آن‌ها آثار را به کمک مهندسین مکانیک از دو لحاظ ارزیابی می‌کردند، یکی اینکه به لحاظ صنعتی آثار عملکردی داشته باشند و دیگر آنکه آثار وجه زیبایی‌شناختی یا ناب‌گرایی داشته باشند. در واقع، نخبگان فرهنگی-هنری بریتانیا بودند که این جریان‌ها را شکل دادند و پایه‌گذاری کردند، امّا دولت بریتانیا می‌خواست قدم بزرگ‌تری بردارد و دستاوردهای خویش از  مستعمراتش را نیز به نمایش بگذارد. لذا از تمام دولت­ها چه مستقل و چه تحت استعمار، دعوت کرد تا در نمایشگاهی به نام اکسپوی «کریستال پالاس» شرکت کنند که به طور کلی سه هدف داشت: ۱-حفظ منافع ملی. ۲-پیشبرد اهداف اقتصاد سرمایه‌داری و ۳-نشان دادن دستاوردهای پیروزمندانه استعماری و توجیه آن.

بدین منظور از هنرمندان سراسر بریتانیا دعوت کرد تا طرح­هایی برای ساختمان کریستال پالاس ارائه دهند. طرح‌های بسیاری به دربار سلطنتی بریتانیا فرستاده شدند و پذیرفته نشدند، به جز یک طرح: «طرح جوزف پاکستون» که مبتنی بر ارزش‌های فناورانه ساخت و ساز زمان خودش بود. ساختار کریستال پالاس تشکیل شده بود از قاب‌های چدنی به اضافه شیشه، که این‌ها با پیچ و مهره به هم وصل می­شدند و پس از پایان نمایشگاه می‌توانستند جمع بشوند و در جای دیگر برپا بشوند، بدون اینکه به طبیعت هایدپارک آسیبی وارد کنند. اثر «پاکستون» بحث اقتصاد سرمایه‌داری را رعایت کرده بود. در اقتصاد سرمایه‌داری دولت‌محور، یکی از مؤلفه‌های مهم اقتصاد سنجشی بود: یعنی هزینه‌ی کمتر، بهره‌برداری بیشتر؛ و ما می‌بینیم که تمام قطعات در کارخانه‌ها به روش تولید انبوه و با قالب‌های صنعتی تولید شده بودند؛ این امر در زمان خود، ساختارشکن بود. تا آن زمان، تمام آثار معمارانه‌ای که تولید می‌شدند، یک جدار و دیوار داشتند که فضای درون و بیرون را از هم جدا می‌کرد، ولی در این اثر به دلیل کاربرد شیشه‌ای که در کل ساختار بود، فضای داخل و بیرون به هم وصل شده بودند و این از ایده‌های معمارانه‌ای بود که به کار گرفته شده بود.  همچنین بریتانیا در کریستال پالاس محصولات را به 4 دسته تقسیم کرد و از تمام دولت‌ها خواست که در 4 گروه آثار خویش را به نمایش بگذارند: مواد خام، ماشین‌آلات، محصولات فناورانه‌ای و مجسمه‌سازی و هنرهای زیبا. در بخش هنرهای زیبا و مجسمه‌سازی، چون بریتانیا مثل فرانسه و کشورهای متقدّم، دستاوردهایی در عرصه هنرهای زیبا نداشت، در بخش هنرهای صنعتی سرمایه‌گذاری‌هایی را انجام داد. به یاد داشته باشیم که بریتانیا می‌خواست دستاوردهای انسان‌شناسانه یا اقوامی که تحت سلطه استعماری خود داشت را در کنار پیشرفت های خود نشان دهد؛ بنابر این آثار هنرهای خود را به 3 دسته تقسیم کرد: ۱-هنرهای صنعتی: یعنی هنرهایی که به واسطه قالب‌های صنعتی می‌توانستند تولید بشوند ۲-هنرهای زیبا ۳-هنرهای قومی. البته در همین بخش استعماری و هنرهای صنعتی، هدف دیگری که بریتانیا داشت این بود که مردم را به سرمایه‌گذاری تشویق کند که برای خود شبکه‌ای از فروش صنایع دستی راه بیاندازند یا در صنعت ملّی خود سرمایه‌گذاری کنند و از این راه کسب درآمد داشته باشند.

سردمداری اکسپوها پس از بریتانیا توسط فرانسه و آمریکا

بریتانیا از سال ۱۸۵۵ به بعد نتوانست سردمداری برگزاری این نمایشگاه را حفظ کند زیرا درگیر فعالیت‌های استعماری خود شد در این زمان دو کشور رقیب یعنی فرانسه و آمریکا آمدند سردمداری نمایشگاه را بر عهده گرفتند. این‌ کشورها اگرچه اکسپوها را در سطح جهانی برگزار می‌کردند ولی هدف تحقق اهداف خودشان بود. گرچه اکسپوها آنقدر موفق بودند و گروه‌های متعدّد پیشرفت های خود را در آنها به نمایش می‌گذاشتند، که همه‌ی دولت‌ها خواهان شرکت در آن بودند. دولت‌ها «اکسپو»ها را سکوی پرش خود می‌دانستند چنانکه در تاریخ ایران، ناصرالدّین‌شاه یا امیرکبیر در سفرهای خود از نمایشگاه‌های اکسپو بازدید می‌کنند، در صورتی‌که ایران تا زمان پهلوی حضوری در این نمایشگاه‌ها نداشت. حضور فرانسه در نمایشگاه‌های جهانی اکسپو با بریتانیا متفاوت بوده است. فرانسه از سال ۱۸۵۵ تا ۱۹۰۰ «اکسپو»هایی را شکل می‌دهد که در اوّلین دوره آن ناموفّق بود و در ادامه، چهار دوره دیگر بسیار موفّق داشت.

فرانسه در اکسپو سال ۱۸۶۷ که تازه انقلاب کبیر تمام شده و پایه های جمهوری‌خواهی بنا شده بوده بود اکسپو را با شعار  دوستی و برادری برگزار می‌کند و در ضمن آن، مجسمه معروف آزادی را ساخته و در نمایشگاه اکسپو  همین سال به نمایش می‌گذارد و سپس به مردم آمریکا و نه به دولت آمریکا اهدا می‌گردد. مهم‌ترین اتفاق آن دوره که اکنون نیز اهمیت بسیار یافته، چگونگی ساختار طراحی «پاویون»ها است، این پاویون‌ها باید به نحوی شکل می‌گرفتند که مبتنی بر ارزش‌های معمارانه‌ی زمان خود باشند و اوج دستاوردهای معمارانه را نشان دهند. سپس در اکسپو سال ۱۸۷۸ گالری ماشین شکل می‌گیرد و این گالری ماشین در واقع کاربرد آهن و فلز را برای ساخت یک مجموعه عظیم را نشان می‌دهد. همچنین در سال ۱۸۸۹ برج ایفل ساخته می‌شود. گمان بر آن است که برج ایفل نمادی بوده که دولت دستور داده تا ساخته شود، امّا برج ایفل برای اکسپو ۱۸۸۹ ساخته شد و وقتی ایفل طراحی شد، دولت فرانسه نیز بر آن مهر تأیید زد زیرا این اتفاق از  رخداد ساخت بنای اکسپو کریستال پالاس هم بالاتر بود و می‌توانست کشور فرانسه را در رأس قدرت صنعتی جهان آن روز نشان دهد.

فرانسه در سال ۱۹۰۰ اکسپویی را برگزار کرد که هنوز دروازه‌ی آن در شهر پاریس با نام «دروازه ملل» موجود است. فرانسه می‌خواست از این دروازه، به دستاوردهای سده‌ی نوزدهم، چشم‌اندازی ترسیم کند چون آغاز قرن بیستم بود. در این دوره فرانسه سیاستی به خرج داد. فرانسه در اکسپو ۱۹۰۰ از آنجا که ۵۰ سال از برگزاری اکسپوها گذشته بود و اینکه کشورها فقط دستاوردهای صنعتی و محصولات را به نمایش بگذارند جذابیت نداشت، فرانسه برای اولین بار برگزاری سمینارها و کنفرانس‌ها را در کنار نمایش دستاوردها بنیانگذاری کرد. با تخمینی که وجود دارد در این نمایشگاه،  بیش از ۶۰ کنفرانس در بازه زمانی 6ماهه در تمامی دسته‌ها برگزار شد.

سردمدار دوم برگزاری اکسپوها در این دوره ‌آمریکا بود؛ آمریکا یک هدف داشت و آن بحث دولت‌سازی و ملّت‌سازی بود.از آنجا که تازه روند استقلال و جمهوری‌خواهی در آمریکا به نتیجه رسیده بود و شهرها شهر نبودند و ایالت‌ها مبتنی بر یک نظام شهرسازی نبودند، آمریکا هدف از برگزاری اکسپوها را شکل‌گیری شهرها قرار داد، چون برگزاری اکسپوها نیاز به سیستم حمل و نقل داشت و یکی از دستاوردهای این اکسپو، نمایش صنعت حمل و نقل بود، در این نمایشگاه قطار، هواپیما، اتومبیل و ... به مردم نشان داده می‌شد. در این اکسپو آمریکا برخلاف فرانسه و بریتانیا، نمایش ساختارهای معمارانه خاصّی نداشت، و کاخ سفید بخش کوچکی از ساخت و سازهای معماری  در جریان اکسپو بود. آمریکا بیشتر مد نظر داشت از ایالت‌های خود دعوت کند که در اکسپوها شرکت کنند تا از این طریق، تبعیض نژادی و اختلافات قومی که بین ایالت‌ها رواج داشت کمتر شود و کشور قدرتمندتر نشان داده شود.

دستاورد دوره‌ی اول اکسپوها را می‌توان پاسخ  به این سوالات دانست که تحولات جامعه جهانی چه بوده و امنیت بخشیدن به پیشرفت علمی-مهندسی، خودآگاهی‌های سیاسی صنعتی، سیاست رفتارگرایانه، اقتصاد سرمایه‌داری دولت‌محور، تکیه بر عقلانیت ابزاری، به چه معنی است؟ . همچنین هفت مؤلفه اکسپوها در این دوره عبارت بودند از: ۱-توسعه صنایع تولیدی، ۲-مشارکت محدود، ۳-حاکمیت مطلق، ۴- محوریت ماشین‌آلات، ۵-اهمیّت نیروی جسمی و کارگرها، ۶-روایت کلان و 7۷- ارتباط تابع. اهداف دولت ها نیز عبارت بودند از: ۱-آگاه ساختن از پیشرفت دستاوردهای فنّاورانه و اقتصادی خود، ۲-آموزش در جذب سیستم‌های فرهنگی و صنعتی نوین و ۳-اطلاع رسانی توجیهی در بهروه‌وری‌های انسان‌شناسانه.


دوره دوم، دوره تحول اکسپوها از ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰

در این دوره چند تحوّل صورت می‌گیرد: دیگر دولت‌ها دستاوردهای انسان‌شناسانه یا استعماری خود را به نمایش نمی‌گذارند. تعداد دولت‌هایی که به صورت دولت‌های ملّی روی کار آمده بودند و حکومت‌های جمهوری و پارلمانی را شکل داده بودند و یا اینکه از استعمار بیرون آمده بودند، بیشتر شده بود و آنها خواهان مشارکت در این عرصه‌ها شده بودند. همچنین در این دوره جنگ‌های‌جهانی را داریم که حکومت‌های توتالیتر روی کار می‌آیند ولی با این حال اکسپوها تعطیل نمی‌شوند. در این دوره بخاطر جنگ‌های جهانی و بحث استعمار‌زدایی، بسیاری از مؤلفه‌هایی که شکل دهنده‌ی اکسپو شده بود تغییر می‌کند، عقلانیت ابزاری به عقلانیت ارتباطی تبدیل می‌شود. دولت‌ها به این نتیجه رسیدند که ما تاکنون برای تحقق اهداف از ابزاری به نام فنّاوری صنعتی بهره بردیم ولی اکنون، بحث گفتگو، تعامل و ارتباط  مهم است، در این دوره اقتصاد دنیا به شدت دچار رکود شده بود، پس مهم‌ترین مؤلفه یا حوزه‌ی چالش برانگیزی که برای فعّالیت دولت‌ها در زمینه اکسپوها شکل گرفت، اقتصاد بود؛ به عبارتی ضرورت یافت تا چرخه‌ی اقتصاد دنیا از حالت رکود بیرون آید. در این دوره دولت‌های حوزه‌ی اسکاندیناوی روی کار می‌آیند و سعی می‌کنند همپای دولت‌های صنعتی پیش روند. سوئد، سوئیس و فنلاند، برای اوّلین بار است که می‌آیند و سعی می‌کنند مشارکت قوی‌ای در اکسپوها داشته باشند.

خصوصی‌سازی اکسپوها در دوره دوم

در این دوره چون بحث اقتصاد و ارتباطات اهمّیت پیدا کرده بود، دولت‌ها می‌خواستند اقتصاد سرمایه‌داری را به بخش خصوصی محوّل کنند، شرکت‌های خصوصی خوبی هم داشتند که در سطح دنیا شاید بهتر عمل می‌کردند؛ یکی از کسانی که این پیشنهاد را می‌دهد، آمریکا است، در آمریکا شرکت‌هایی مانند جنرال موتورز و فورد که در عرصه‌ی طرّاحی و هنری پیشرو بودند و دستاوردهای اقتصادی آنها هم بیشتر بود متولی شدند. به این ترتیب، زبان صنعت به زبان تجارت تبدیل شد. در این دوره بهره‌مندی از فنّاوری‌های دیجیتالی باب می‌شود و دولت‌ها می‌آیند در اکسپوها چند فرمول را ارائه می‌کنند: کار باکیفیت، محصول عالی، تولید استاندارد و ... به همین خاطر است که اقتصاد سرمایه‌داری دولت‌محور آن‌ها به اقتصاد سرمایه‌داری کارایی‌نگر تبدیل می‌شود. بحث نظارتی دولت دیگر مهم نبود، دولت خود را عقب کشیده و عرصه را به شرکت‌های خصوصی خود واگذار کرده بود تا محصولاتی را تولید کنند که حداکثر کارایی را برای مردم داشته باشد.

در این دوره دو نمایشگاه موفق بیشتر برگزار نشد، یک نمایشگاه ۱۹۲۵ فرانسه بود و دوم نمایشگاه ۱۹۳۹ نیویورک آمریکا. سازه‌های معماری پاویون‌ها در این دوره به سمت پالایش و خلاصه‌شدن پیش می‌روند و رواج می‌یابند و از مواد جدید همچون ورق‌های فلزی خاص و ورق‌های پلاستیکی بهره گرفته می‌شود. از این دوره به بعد است که ساخت پاویون‌ها به خود دولت‌ها واگذار می‌شود و دیگر کشور میزبان برای ساخت سرمایه‌گذاری نمی‌کند، همچنین سازه‌های نمادین برای ساخت پاویون‌ها طراحی می‌شوند. تحوّلات جهانی در این دوره از سال ۱۹۰۰ تا سال ۱۹۵۰  عبارت بودند از: ۱-اهمیت بخشیدن به برنامه‌ریزی تجاری، ۲-خودآگاهی‌های سیاسی و هویت‌های جدید سیاسی، ۳-سیاست ساختاری توزیع اعتبارات مالی،۴-پیدایش فنّاوری‌های صنعتی-دیجیتالی، ۵-اقتصاد سرمایه‌داری کارآیی‌نگر، ۶-تکیه بر عقلانیت ارتباطاتی و ۷-پراکنده شدن تمرکز قدرت. همچنین مؤلفه‌های شکل دهنده‌ی اکسپوها عبارت بودند از: ۱-استانداردسازی مصرف، ۲-مشارکت متأثّر، ۳-همکاری مشترک، ۴-محصول باکیفیت، ۵-نیروی متخصّص و ۶-ارتباط متقابل. همچنین اهداف دولت‌ها نیز چنین بود: ۱-آگاهی از آینده‌ی مطلوب به واسطه‌ی سرمایه‌گذاری خصوصی، ۲-آموزش در هماهنگی با ضرورت‌های اقتصادی و ۳-اطلاع‌رسانی در تولید استاندارد برای مصرف کننده.

دوره سوم از برگزاری اکسپوها؛ رویکردها و اهداف 

به دلیل انباشتگی نمایشگاه‌های جهانی در سال ۱۹۵۰، دیگر دلیلی وجود نداشت که دولت‌ها چه در عرصه‌ی اقتصاد چه در عرصه‌ی صنعت، اکسپوهای متوالی برگزار کنند؛ از این زمان، BIE  که متولی ساماندهی و مدیریت برگزاری اکسپوها شده بود، سیاست‌گذاری خود را دارد و اظهار می‌دارد که اکسپو اگر بخواهد شکل بگیرد حتماً باید در جهت پاسخ به چالش‌های جهانی و ارائه‌ی راه‌حل‌هایی در آن زمینه باشد؛ مثل: صلح جهانی، بهداشت و بهسازی محیط زیست. بنابر این دولت‌ها باید در قالب طراحی پاویون‌ها، دستاوردهایی که در پاویون‌ها به نمایش می‌گذارند و هر شیوه‌ی هنری دیگری، راه‌حل‌هایی را مطرح کنند که در جهت حل مشکلات زیست-اجتماعی جامعه‌ی بشری باشد. مباحثی که در اکسپوهای این دوره مهم می‌شوند عبارتند از: اجتماع بشری و عدم تخریب محیط زیست؛ پس مهمترین مواردی که دولت‌ها برای بیان بصری به منظور ساخت پاویون‌ها باید رعایت کنند، عبارت است از: استفاده از موادی که جذب طبیعت می‌شود و یا متریالی که برچیده شود. در دوره‌ی سوّم برگزاری اکسپوها چند شاخصه حائز اهمیت شدند، اول اینکه دولت‌های مشارکت کننده که در ابتدا دولت‌های صنعتی بودند و به دولت‌های تجاری تبدیل شدند؛ به دولت‌های خدماتی تبدیل یافتند؛ در این دوره این مهم است که چه خدماتی برای حل بحران‌های بشر ارائه می‌شود و چه راه‌حل‌هایی را بشریت دارند. فنّاوری اطّلاعات و ارتباطات شکل می‌گیرد، بنابراین دولت‌ها علاوه بر اینکه دولت‌های خدماتی اطلاق می‌شود، دولت‌های اطلاعاتی هم هستند. در این دوره، بحث پردازش اطلاعات بسیار مهم می‌شود. همچنین اقتصاد دولت محور یا کارایی‌نگر به اقتصاد نظارت‌نگر تبدیل می‌شود. یعنی پاویون‌ها توسط شرکت‌های خصوصی اداره شده و دولت‌ها صرفاً نظارت دارند. در دوره‌ی سوم نه صنعت مهم است نه تجارت مهم به شمار می‌رود بلکه توسعه‌ی پایدار با خدمت‌رسانی مطلوب، پیشنهاد راه‌حل سازنده، و توسعه‌ی پایدار زیستی اهمیت می‌یابد.‌‌‌‌‌ اهداف دولت‌ها در این دوره شامل: آگاهی از معقول‌سازی کاربرد این فناوری‌ها، آموزش‌دهی پیاده‌سازی اقدامات پایدار و اطلاع‌رسانی از نوسازی‌های محیطی است.

در خاتمه باید گفت: اگر بتوان گفت که نمایشگاه‌های اکسپو ضرورت مشارکت و تعامل را فراهم می‌کند و این امکان را به وجود می‌آورد که دولت‌ها با استفاده از قدرت برخواسته از دانایی با مخاطبشان مستقیماً ارتباط برقرار کنند و در صحنه‌ی اقتصادات جهانی قدرت نفوذ خودشان را بالا ببرند و از فرصت‌های نوین فنّاورانه استفاده کنند، پس می‌توان اذعان کرد که فرایندی که در بستر نمایشگاه‌های اکسپو نهادینه شده است، فرایندی آموزشی است که در وجه کلی می‌تواند یک نمایشگاه اکسپو را به همچون ساختار تاریخی هر زمان بنمایاند و به پشتوانه‌ی هنر که شامل طراحی پاویون و ایجاد فضای تفریح و سرگرمی و نمایش دست‌آوردها و .. است نشان دهد. دانش حاکم بر نمایشگاه‌های اکسپو همواره دانش آگاهی‌بخشی بوده است، اما چون ساختار سیاسی و رشد و توسعه‌ی اقتصادی در دوره‌های مختلف متفاوت بوده، می‌توان به طور خلاصه گفت که در دوره‌ی اول، دانش آگاهی‌بخشی محض بر اکسپوها حاکم است، در دوره‌ی دوم، این دانش، مبادلاتی است و در دوره‌ی سوم، دانش حاکم، دانش آگاهی‌بخشی مشارکتی است.


ادامه مباحث در این مجموعه جلسات، چگونگی فرایند حضور ایران در اکسپوهای جهانی را  در مقایسه با حضور موفق برخی کشورها، مورد مطالعه قرار می‌دهد.

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید