صدای کودکان؛ نگاهی به ادبیات کودک و نوجوان

صدای کودکان؛ نگاهی به ادبیات کودک و نوجوان

یازدهمین نشست از سلسله‌نشست‌های مسأله کودکی با عنوان «صدای کودکان؛ نگاهی به ادبیات کودک و نوجوان» با حضور علی‌اصغر سیدآبادی (نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان) و علیرضا کرمانی (جامعه‌شناس و پژوهشگر مطالعات کودکی) و با دبیری رضا تسلیمی طهرانی (جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ برگزار ‌شد.


در بخش آغازین این برنامه، علیرضا کرمانی با بیان اینکه شاید در ظاهر امر، مطالعات کودکی ارتباطی به ادبیات کودک نداشته باشد، گفت: بین ادبیات بزرگسالی و ادبیات کودکی تفاوت وجود دارد. ادبیات بزرگسال، مبتنی بر حدیث نفس است و متضمن هیچ‌نوع ازخودبیگانگی نیست. بین راوی و مخاطب، فاصله وجود ندارد. به عبارتی، نویسنده تجربه زیسته خود را بیان می‌کند و فاصله‌ای بین جهان راوی و جهان داستان، نیست. اما در ادبیات کودک، همیشه فاصله‌ای بین راوی و جهانی که خلق می‌کند، وجود دارد.نویسنده داستان، خود کودک نیست و در جهانی خارج از جهان کودکی قرار دارد. ادبیات کودک می‌تواند شبیه بخش نتیجه‌گیری یک پژوهش درباره کودکی باشد با این تفاوت که در پژوهش، به زبان علمی ویسنده مقصود خود را بیان می‌کند و در ادبیات، به زبان ادبی. ادبیات کودک، خود یک پدیده اجتماعی‌ست و همچون هر پدیده اجتماعی می‌تواند موردتأملات اجتماعی و جامعه‌شناسانه قرار بگیرد. این خصوصیت در ادبیات کودک خیلی بارز است به نحوی که می‌توانیم مدعی شویم ادبیات کودک، از مؤلفه‌های هویتی کودکی در دنیای مدرن است.

علی‌اصغر سیدآبادی در این نشست با اشاره به اهمیت شنیدن صدای کودکان، گفت: ما گاهی اوقات فکر می‌کنیم فقط خانواده یا آموزش و پرورش به کودکان مربوط است ولی وقتی به‌طور مبسوط‌تر نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که هرچه که به بزرگسالان در اداره حکومت مربوط است، به کودکان نیز مربوط می‌شود. پس کودکان در تمام امور می‌توانند اظهارنظر کنند و صدا داشته باشند و باید صدای آن‌ها موردتوجه قرار گیرد. اما سوال اینجاست که به چه صورت صدای کودکان باید شنیده شود؟ بزرگسالان می‌توانند در شورای شهر، حزب و تشکل‌های دیگری شرکت کنند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند. نظرسنجی‌ها و پیمایش‌ها هم به نوعی صورتبندی صدای بزرگسالان هستند. حال برای کودکان چه امکان‌هایی وجود دارد؟ اولین امکان، تشکل استو در تشکل‌های قانونی ایران، بحث سن مطرح است و بلافاصله با محدودیت‌های سنی که گذاشته شده، کودکان نمی‌توانند تشکلی ایجاد کنند. لذا امکان متشکل‌شدن کودکان در قالب فعالیت‌های گروهی وجود ندارد. دیگری، نهادهای مرتبط با مدرسه است. در مدرسه هم، با نظام آموزش و پرورش ما، راه بر اینکه صدای کودکان شنیده شود، بسته است. گفتگو هم صرفاً در حد گفتگوی فردی بین معلم و دانش‌آموز است. در چنین شرایطی دو حوزه برای کودکان باز است که بتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند: یکی حوزه «خانواده» است که کودکان پیشروی کرده و توانسته‌اند صدای خود را بلند کنند. امروزه خانواده‌ها تغییر شکل داده و به عبارتی پدرسالاری فروریخته است. تصمیم‌گیری‌های مردانه کاهش یافته، خانواده ایرانی، مدنی‌تر شده و تصمیم‌گیری جمعی در آن اولویت پیدا کرده و کودکان هم در آن میان، فضای خالی خود را پر کرده‌اند. حوزه دیگر در ادبیات است که این اتفاق افتاده است. ادبیات کودک نیز در نخستین‌ سال‌های پیدایش در ایران و در کل جهان، بخشی از ابزار تربیت و کنترل بوده است. راوی در آن‌ها یک دانای کل بود که که می‌گفت کودک چطور باشد و او را به شکل دلخواه خود درمی‌آورد ولی کم‌کم با پیدایش رمان کودکان به‌عنوان یکی از دموکرات‌ترین اشکال ادبیات، صدای کودکان بازتاب داده شد. در رمان، حتی وقتی راوی، دانای کل است، مجبور است از نگاه دیگران، چیزهایی را بگوید. در رمان، هم زاویه دید و هم راوی تغییر می‌کند. به‌طوری که الآن وقتی رمان‌های کودک را نگاه می‎کنیم، می‌بینیم که بیشتر آن‌ها، راوی کودک یا من‌راوی هستند. وقتی راوی، راوی کودک می‌شود، قطعاً زاویه دید هم تغییر می‌کند و قطعاً صدای کودکان هم شنیده می‌شود.


پژوهشگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان با تقسیم نگاه‌های موجود در ادبیات کودک و نوجوان، به ذکر خصوصیات رمان کودک پرداخت و اذعان کرد: در ادبیات کودک، یک نگاه سنتی وجود دارد که می‌گوید ادبیات کودک، یعنی ادبیاتی که بزرگسالانی به زبان کودکان با آن‌ها صحبت و ارزش‌هایی را به آن‌ها منتقل می‌کنند و ادبیات در نگاه آن‌ها، به نوعی ابزار تربیت است. گروه دوم در نقطه مقابل این گروه هستند و معتقدند ادبیاتی که بزرگسالان می‌نویسند، ادبیات کودک نیست و ادبیات کودک را ادبیاتی می‌دانند که کودکان آن را بنویسند. رمان کودک، هم‌زمان که حامل صدای کودکان است، محملی برای گفتگوی کودک و بزرگسال نیز می‌باشد. یعنی یکی از کارکردهای ادبیات کودک و نوجوان و به‌خصوص رمان کودک و نوجوان، می‌تواند کارکرد گفتگوی نسلی باشد. چون در رمان، هم شخصیت بزرگسال و هم شخصیت کودک و نوجوان وجود دارد. جنبه دیگری که در رمان مهم است این است که فکر می‌کنم رمان، خود نوعی پژوهش است. رمان را می‌توان نوعی ماده پژوهشی دانست برای اینکه رمان، داستان یک نسل است. یک رمان وقتی رمان می‌شود که داستان یک نسل شود مه داستان یک فرد. وقتی نسل را دربرمی‌گیرد، به مسأله‌های آن نسل ارتباط پیدا می‌کند و درنتیجه مهم‌ترین مسائل کودکان بازتاب داده می‌شود. یکی از این مسائل و الگوها در رمان‌‎های کودک و نوجوان، الگوی رابطه کودکان و بزرگ‌ترهاست. این بزرگ‌ترها می‌تواند پدرومادر، معلم و دیگر افراد باشد. این رابطه برای کودکان و نوجوانان یک مسأله است چون در دوره نوجوانی استقلال برای آن‌ها مهم است، هرچند شاید برای ما بزرگ‌ترها مهم نباشد. کودکان با ما وارد گفتگو می‌شوند که از این ولایت و سلطه ما بگذرند. پس بخش مهمی از مسأله کودکان، استقلال از بزرگسالان است که بخش مهمی از رمان‌ها همین موضوع است.

او با بیان اینکه رمان کودک و نوجوان، ماده پژوهش اجتماعی‌ست، اضافه کرد: وقتی رمان‌ها پرفروش می‌شوند، یعنی کودکان مسأله خود را در این رمان‌ها می‌بینند. رمان هری‌پاتر یکی از این‌هاست. یکی از بهترین راه‌های شناخت کودکان، تحلیل گفتمانی هری پاتر است. ما اگر هری پاتر را تحلیل کنیم، می‌توانیم بخش مهمی از مسأله کودکان را که در جهان نیز مشترک است، بشناسیم. بنابراین، پسند کودکان، می‎تواند ماده خام برای پژوهش‌های اجتماعی باشد.


گزارش از: فریبا رضایی



برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید