پیمایشهای ملی خوب اجرا میشوند، اما خوب مصرف نمیشوند
گزارش نشست نقد معرفتشناسانه و روششناسانه پیمایشهای ملی در ایراننشست «نقد معرفتشناسانه و روششناسانه پیمایشهای ملی در ایران» با حضور آرش نصراصفهانی (جامعهشناس)، کرم حبیبپور (جامعهشناس) و با دبیری حسین سراجزاده یکشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۰، بهصورت برخط برگزار شد.
در ابتدای این برنامه حسین سراجزاده به ذکر مقدماتی درباره تاریخ پیمایشهای ملی پرداخت و گفت: اولین پیمایش ملی با موضوعات فرهنگی و اجتماعی در سال 1353 در ایران طراحی و آغاز شد که شادروان دکتر علی اسدی مجری آن بودند. این پیمایش قرار بود هر 5 سال اجرا شود به همین ترتیب در سال 1358 هم انجام شد اما به دلایل شرایط پس از انقلاب، بهصورت ناقص برگزار شد. در سال 74 پیمایش دیگری با عنوان آگاهیها، نگرشها و رفتارها انجام شد که دکتر منوچهر محسنی مجری آن بودند. در اواخر دهه 70 در سطح عالی مدیریت کشور، این آگاهی ایجاد شد که چنین پیمایشهایی منابع ارزشمندی برای دنبال کردن تغییرات اجتماعی و فرهنگی هستند به همین دلیل در آن دوره تصویب شد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی دورهای اجرای این پیمایشها باشد. لذا دراین زمینه، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اهتمام خاصی بر اجرای این پیمایشها داشته است به گونهای که در سال 79 موج اول پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان و در سال 82 موج دوم آن را اجرا کرد. از سال 84 به دلیل تغییراتی که در دولت ایجاد شد، رویکرد مثبتی به این پیمایشها وجود نداشت به همین دلیل، انجام آنها متوقف گردید اما مجدداً با تغییر دولت از سال 92، توجه به این پیمایشها در دستور کار مدیران اجرایی قرار گرفت. به همین دلیل موج سوم این پیمایش، در سال 94 انجام شد. هماکنون نیز، ما درحال برنامهریزی برای اجرای موج چهارم این پیمایش هستیم به همین دلیل، قرار است ابتدا یک بررسی انتقادی از این پیمایش داشته باشیم تا ببینیم به لحاظ معرفتشناسانه و روششناسانه چه نقدهایی بر آن وارد است و یا اینکه چه قوتهایی دارد و چه کارکردهایی از حیث اطلاعپیداکردن از تحولات و تغییرات اجتماعی میتواند داشته باشد که امید است با جمعبندی نظرات سخنرانان، بتوانیم برنامهریزی درستی برای موج چهارم داشته باشیم.
در ادامه آرش نصراصفهانی با بیان اینکه پیمایشهای ملی دارای دو خصوصیت مشترک هستند، با اشاره به این خصوصیات به نقد آنها پرداخت و تصریح کرد: اول اینکه دادههای پیمایش ملی در مقیاس ملی جمعآوری میشود و دوم اینکه عموماً به واسطه اینکه هزینه جمعآوری اطلاعات آنها زیاد است، این پیمایشها ازسوی دولت انجام میشود. این موارد گرچه امکان میدهد این پیمایشها ازسوی دولت حمایت شوند و یا با مجوز آنها صورت بگیرد، اما وابستگی به بودجه و قواعد دولت برای انتشار اطلاعات، باعث شده بیش از اینکه این پیمایشها در چارچوب قواعد علمی تولید شوند، به بستری برای ارائه اطلاعات به مدیران تبدیل شوند. لذا این پیمایشها بیشتر از اینکه در خدمت فهم ما یعنی علوماجتماعی باشند، ابزار قدرتنمایی مدیران در جلسات اداری شدهاند. یعنی سازمانی هزینه کلانی برای آن میکند و سپس تنها جایی که این اطلاعات استفاده میشود، در همان سازمان از سوی مدیران در جلسات خودشان است. به همین دلیل است که میبینیم طرحهای ملی به طرحهایی تبدیل شدهاند که بخش زیادی از اطلاعات آن، محرمانه هستند و در اختیار جامعه قرار نمیگیرند. لذا این پیمایشها تا حد زیادی از جامعه علمی و قوانینش فاصله گرفتهاند. به همین دلیل، جامعه علمی نمیتواند به این اطلاعات اعتماد کند. لازمه شکلگیری اعتماد در جامعه علمی به این پیمایشها، این است که امکان وارسی این دادهها وجود داشته باشد. لذا میتوان گفت مسأله اصلی در پیمایشهای ملی، شفافیت است. این شفافیت لازم است تا جامعه علمی به آن اعتماد کند. اگر جامعه علمی به نتایج یک پژوهش اعتماد نکند، نمیتوان انتظار داشت که از آن دادهها، برای فهم جامعه استفاده کند. بنابراین در پاسخ به این سوال که چطور میتوان از پیمایشها برای فهم جامعه استفاده کرد؟ باید گفت که تنها راهحل این است که به سمت شفافیت بیشتر، حرکت کنیم و تا این حد، پیمایشهای ملی را تابع اراده دولتی قرار ندهیم. ما باید یک توازنی بین تعهد به کارفرما و تعهد به جامعه ایجاد کنیم.
این جامعهشناس در بخش دیگر سخنان خود، راهحل برونرفت از این وضعیت را، خارج کردن پیمایشهای ملی از وابستگی به بودجههای دولتی عنوان کرد و اظهار داشت: امروز باید روشهای گردآوری اطلاعات که نیازمند سازماندهی تیمهای تحقیق در شهرها و روستاها و هزینههای گرانقیمت است، تغییر داد. امروز باتوجه به تجربه کرونا و گردآوری اطلاعات به شکل تلفنی، تجربیات خوبی کسب کرده ایم و ترس و نگرانی از این شیوه که قبلاً وجود داشت، از بین رفته است. لذا ما میتوانیم شیوه جمعآوری اطلاعات را از پرسشنامههای طولانی و حضوری به پرسشنامههای کوتاهتر و تلفنی، تغییر دهیم. از این طریق میتوانیم پیمایشها را از وابستگی به بودجه دولتی نجات دهیم، شفافیت را زیادتر کنیم و درنتیجه اعتماد جامعه علمی به آنها را افزایش دهیم.
کرم حبیبپور سخنران بعدی این نشست، وجود پیمایشهای ملی را به لحاظ هستیشناختی لازم خواند و افزود: این پیمایشها برای شناخت جامعه لازم است اما فراموش نکنیم که اجرای آنها تنها یک گام است. پیمایشهای ملی در ایران توانستهاند نقش خود را به خوبی ایفا کنند و اجرا شوند اما با وجود تولید دادهها، به خوبی توزیع و مصرف نمیشوند. ما در حوزه توزیع و مصرف داده، دچار ضعف اساسی هستیم که بخشی از این مسأله به نوع رابطه قدرت و دانش برمیگردد. بهعبارتدیگر، رابطه تعاملی بین دانش و قدرت در ایران وجود ندارد. نه تنها چنین نیست، بلکه حتی نوعی وابستگی دانش به قدرت در ایران اتفاق میافتد. یعنی در ایران، به جای اینکه نهادهای قدرت به دنبال دانشگاهها و نهادهای پژوهشی باشند، دانشگاهها و موسسات به دنبال نهادهای قدرت هستند (به لحاظ حمایت و ...). به همین دلیل است که پیمایشهایی که انجام میشوند، منجربه دانشافزایی نمیشوند. نکته بعدی این است که پیمایشهای ملی باید بتوانند گفتمانسازی کنند اما نمیکنند و آن به این دلیل است که اطلاعات آنها به نهادهای پردازشکننده مثل دانشگاهها نمیآید. موضوع دیگر، مسأله ابژهها در این پیمایشهاست. مسألهمندیای که در این پیمایشها اتفاق میافتد، از درون اجتماع نیست. پیمایشهایی که متولی آنها دولت باشد، طبیعتاً ابژههای آن هم توسط دولت تعیین میشود. بهطورکلی، پیمایشهای ملی باتوجه به سهمی که دارند، به توسعه و تغییر منجر نمیشوند دلیل آن هم این است که جریانسازی آنها ناقص است. هرچند این پیمایشها نقاط قوتی چون انباشت داده و حتی انباشت سیاستی دارند، اما از جریان توسعه کشور فاصله دارند و به نوعی دچار حاشیه شدهاند.
گزارش از: فریبا رضایی