نگاهی به نقاط عطف تاریخی تطور در شخصیت و خلقیات ایرانیان
طرح پژوهشی «نقاط عطف تاریخی تطور در شخصیت و خلقیات ایرانیان» توسط سیدعبدالامیر نبوی ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات انجام شد.
این پژوهش با پیشفرض گرفتن اثرپذیری روحیات و خلقیات ایرانیان از شرايط و تحولات محیطی در طول زمان، مترصد بررسی سیر تحولات و بیشتر نقاط عطف تاریخی شده است تا بداند چه نقاط عطفی در تاریخ، زمینه دگرگونی در رفتار ایرانیان را ایجاد نموده است.
محقق مطابق یافتههای پژوهش معتقد است نقاط عطف تاریخی در تعامل با تحولات جهانی و ابژه مثبت و منفی هر نسلی به نوبه خود زمینههای تحول و تطور شخصیت ایرانیان را فراهم نموده است. به عبارت دیگر در هر نسلی عناصری را قابل تشخیص میداند که آن نسل از نسلی دیگر به میراث برده است.
در این تحقیق آمده است که در یکصد سال گذشته، ایرانیان با موجی از تحولات مهم داخلی و خارجی روبرو بوده و از بسیاری از آنها اثر پذیرفتهاند که در این نوشته چهار تجربه؛ یعنی «مشروطه و سپس آغاز سلطنت رضاشاه»، «کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲»، «وقوع انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷» و «جنگ تحمیلی همراه با شرایط پساجنگ» نقطه عطف تاریخی و مهمتر از بقیه تلقی شده است. به همین منظور، مطالعه حاضر در گام نخست تلاش دارد بر اهمیت این نکته تاکید کند که رویدادهای فوق هریک با مختصات همان دوره در تسهیل زمینههای تطور در شخصیت و خلقیات ایرانیان موثر بودهاند.
پژوهشگر، انسان ایرانی را به مثابه دو روی یک سکه میداند که از سویی از تحولات و رویدادهای گذشته اثر پذیرفته، ولی از سمت دیگر علاقهمند به مفاهیم و ابزارهای جدید است و در این میانه کوشش میکند که به تفسير، تعبير و بازسازي بپردازد و میان مفاهیم گوناگون نوعی همزیستی ایجاد کند. اما آشکار شدن تدریجی تعارضات ابژههای سنتی و ابژههای مدرن، آغاز دعواي همهجانبهاي دانسته شده که از آن گاه به عنوان مشکله توسعه یا مواجهه سنت و مدرنیته یاد میشود. این چالش به باور محقق، همواره در سیر تطور زیست اجتماعی ایرانیان مرتبط با روحیات و اخلاقیات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی آنان وجود داشته است به طوریکه در هر چهار مقطع ذکر شده از مشروطه تا به امروز گاه سنت وزن سنگین داشته و گاه مدرنیته اما این دو در زیست جامعه ایرانی هیچ یک موفق به حذف دیگری نشده است.
این پژوهش در پایان، عناصری از روحیات و خلقیات را در زیست اجتماعی ایرانیان در دورههایی پررنگ و در دورههایی بر اثر جدال سنت با مدرنیسم، کمفروغ میداند که ذهنگرایی، بياعتنايي به نظم و قانون، فقدان روحيه تساهل و تسامح، ترس از دولت، تخيلي بودن تفكر، سليقهاي بودن تفكر، ضعف در دستيابي به اجماع نظر، ضعف در ابهام با برخورد، ضعف در مواجهه فكري و انتخاب ميان كنترل انديشه و مديريت انديشه از آن جملهاند.