معرفی کتاب «چشماندازهای فرهنگ معاصر ایران» به قلم یکی از نویسندگان آن
یادداشت مانی کلانی در معرفی کتابکتاب چشماندازهای فرهنگ معاصر ایران هرچند تألیف مشترک نعمتالله فاضلی و مانی کلانی است اما درحقیقت تألیف مشترک این دو نفر و ۱۳ نفر از صاحبنظران ایرانی است زیراکه این صاحبنظران، متن پیادهشدۀ گفتوگوهایشان را با نویسندگان کتاب، خوانده، ویراسته و حتی نگفتههایشان درطول گفتوگوها را به متن گفتوگو اضافه و سرانجام متن گفتوگوهایشان را تأیید کردند. پس آنچه درطول ۶ سال گفتوگوهای این کتاب، از بهار ۱۳۹۴، سرانجام به تألیف کتاب منجر شد، نشان میدهد که میشود کاری جمعی را بسامان رساند و با سعۀصدر، صدای عمدۀ نمایندگان علوم انسانی و اجتماعی را همراه با نقد ایدههایشان و در فصول شرح انتقادی این سه جلد - دریک مجموعه مدوّن کرد و بدون هیچ حذف و تقطیع، به گوش همگان رساند. درضمن، این مجموعه جزو معدود آثاری هست که این صاحبنظرانِ دارای دیدگاههایی مخالف همدیگر را، در یک مجموعه گردهم آورده است شاید این کتاب، در ادامۀ راهی که مدنظر مؤلفانش است، انگیزهای باشد تا به گفتوگوهایی ملی دامن زده شود و صلح و همدلی جایگزین خشم و نفرت شود؛ آنچه در این لحظات دشوار و تلخ سرزمینمان بیش از هر زمان، به آن نیاز داریم.
اما اکنون مختصری به مضامین اصلی طرحشده در این سه جلدِ کتاب میپردازیم با ذکر این نکته که نویسندگان کتاب تلاش کردند در هرمجلّد، اندیشمندانی را حول یک موضوع مشترک، انتخاب و کنارهم قراردهند.
جلد اول در تقاطع اسطورهشناسی و جامعهشناسی به تنشهای موجود میان ایران کهن و ایران جدید میپردازد و در کوران زندگی عصر جدید، این پرسش در این جلد کتاب طرح میشود که انسان ایرانی رو به کدام سو دارد؟ یعنی به آرمانهای اساطیری و روز روشن آینده دل میبندد یا خیر! در شب تیره، جامعه را با دستان خویش میسازد؟یا هر دو راه؟
پس در جلد اول از این مجموعۀ سه جلدی، فاضلی و کلانی به هر دو راه طی مسیر میکنند و چهار صاحبنظر همراهِ آنها در این مسیر، هر کدام از نظرگاه خود، ایدههایی را در این گفتوگوها طرح نمودند.
در این جلد، استاد جلال ستاری اسطورهشناس بزرگ ایران، صادقانه از دوگانۀ خیر و شر گفت، از باقیماندههای مطلقبینی و خطکشیهای تلخ تهمتزنی در کشورمان، که از نظر ایشان روبهخاموشی تدریجیاند. پس با امیدوارشدن به آینده، دستان ایشان به دستان سه جامعهشناس کشورمان پیوند زده شد و در فصل بعد، مقصود فراستخواه، مقصود خود از پیچیدگی ایران و این جرم بحرانی مدام در حال تلاطم را، روایت کرد و سخن گفت از اینکه چگونه میتوان یادگیری و عمل را توأمان بکاربست تا هم گذشتۀ ایرانی اساطیری و غرورآفرین خود را تا زمانۀ حال تداوم دهیم و هم نقد مدرن بر خلق وخوی متظاهرنما، دروغگوییها و استبداد هرروزۀ ایرانیان را فراموش نکنیم. و درطی این مسیر، گفتوگوی با تقی آزادارمکی نشان داد که میتوان کشفیات جامعهشناسی ایرانی را از نو بررسی کرد و آیا دستان جامعهشناسان ایرانی برای ساختن چنین جامعهای خالی از دروغ، ضداستبدادی و صریح با خود، پر است یا خالی؟ او در این کتاب امید میدهد که آری، اینچنین است: عرصهای در اختیار همه است تا حکومت را مورد خطاب قراردهند و از حاکمان پاسخ و شفافیت را خواستار باشند و درنهایت آنجا که عرصۀ عمل سیاسی است، حمیدرضا جلاییپور در یکی از پرچالشترین بخشهای این گفتوگوها، همچنان در تقلای جامعهای راست و استوار که کژمدرن نباشد، از به بنبست نرسیدن اصلاحات سخن میگوید. نقد ایدههای او، در این بخش از گفتوگو قابل تأملاند و نشان از دشواری اصلاحات در هر نظم سیاسی، که پیشرو خواهد بود.
اما در جلد دوم کتاب به این موضوع پرداخته میشود که قرار است ما ایرانیان با یکدیگر چه کنیم: یک جنگ بیامان و بیانتها علیۀ یکدیگر یا تحمل، مدارا و اجماع بر سر حداقلهایی از اصول همزیستی مسالمتآمیز؟ گویا همگی ما در باطن وجودی خود، به مسیر دوم امید بیشتری داریم ولی تلخاندیشانه، گفتوگوهای جلد دوم از این مجموعۀ سه جلدی، واقعیات تلخی از موانع دشوار را روبروی ما ایرانیان قرار میدهد که کمتر تا این حد از شفافیت و صراحت، در یک مجموعه کنار هم قرار گرفتهاند.
مواردی مانند اینکه عماد افروغ، یکتاپرستیِ زرتشت تا همدلیهای شکلگرفته در اوایل انقلاب اسلامی را به دشواری در نظم فعلی جمهوری اسلامی محقق میبیند و حسین کچویان راهحلهای فرهنگی مسالمتآمیز را در افق چشمانداز آیندۀ ایران، ناممکن ولذا از تشدید مصیبتها و بحرانها سخن میگوید؛ گفتوگویی که نشان میدهد از پس صراحت و صداقت، چه پردههای نگفتهای آشکار میشود. اما در عین حال، از خلال گفتوگوهای جلد دوم این مجموعه، همچنان روزنههای امید باز است وقتی بتوان برای نظامی که از نگاه کچویان زیباییهای خود را از دست داده است، بدیلی را ممکن دانست. محسن رنانی در این عرصه میاندیشد و از اجتنابناپذیربودن افقگشایی و پارادایم شیفت نظام سخن میگوید؛ و از ظهور نسلی نوین و نگاهی جدید به زندگی بشارت میدهد. در چنین فضای فکری، محمود سریع القلم نیز، برای بنبستهای آیندۀ این سرزمین، کارکردهایی قائل است: آنچه همۀ ما را به اجبار بر سر سفرهای جمع کند که نوسازی مدنظر او، شاید نوشدن و پاککردن کینههایِ تاریخیِ از همدیگر است. آیا ممکن است؟! با خواندن محتوای جلد دوم، خود به قضاوت بیندیشید.
هرچند مسائل جامعۀ ایران و ایرانیان معاصر، در جلدهای اول و دوم این مجموعه شکافته میشوند اما بیشک غبار تاریخ یا آنچه از گذشته تا به امروز در این سرزمین تداوم داشته است همچنان سایهای عظیم بر جامعۀ ایرانی و سیاستورزی خشمآلود ایرانیان انداخته است: اندیشههایی ژرف دربارۀ کیستی و چیستی ما ایرانیان را اینجا؛ در تاریخ و جلد سوم این مجموعه میتوان یافت. وانگهی گسست از این تاریخ کهن، آشوبی را در زندگی ایرانیان پدیدآورده.
پس هرآنچه رضا داوری در آن فیلسوفانه تأمل میکند، اتفاقاً از جنس شغل فیلسوفانۀ او نیست وقتی از زادبوم و وطنی به نام ایران و در دورانهای گوناگون تاریخی سخن میگوید: از عقل ایرانی عجیب، سرخ، رستموار و دراماتیک، که به یقین معلوم نیست که چیست؟ پرسشهای بنیانفکن داوری، البته پاسخهایی قاطع ندارند ولی دیگر صاحبنظران جلد سوم این مجموعه به آنها با شهامت و جسارت میپردازند: وقتی استاد سینمای ایران، محمدرضا اصلانی تأکید میکند که با بیدل، مولانا، ملک الشعراء بهار و... هست که ایرانی میشویم؛ بخصوص با تصورِ همین لحظه قدمزدن در خیابانی با آنها؛ که چه بسا باعث شود چشماندازی از «ایرانی کیست؟» بر ما آشکار شود. پس مجموعهای متنوع از چشماندازهای «ایرانی کیست؟»، در گفتوگوی با اصلانی و سپس سیدمحمد بهشتی آشکار میشود؛ به خصوص با اشارۀ بهشتی به خلاء فرزانگی در دوران معاصر: زمانی که از بحران مدنیّت و حال ناخوش ایرانی سخن میگوید. البته در فقدان ایرانیان فرزانهای که با ما زیسته بودند، از نظر او، عرصۀ تغییر احوال چهبسا که بهاری را پیشروی ما و بشارت دهندۀ فرهنگ ایرانی، ظاهر سازد؛ که خواست بهشتی این است: به باغبانی از درخت روبهخشک شدنِ ایران بپردازیم. و در چنین هنگامۀ دشواری، مرحوم قانعیراد رشتۀ سخن را از بهشتی میگیرد و روح ایرانی عصر سامانیان و ظهور دوبارۀ ابوریحانها و ابنسیناهای آن دوران را، در دانشگاه معاصر طلب میکند و بدینگونه که ایدۀ دانشگاه ایرانی را این متعهد کنشگر جامعهشناس در گفتوگوی روح و ذهن ایرانی با همدیگر میداند. از همین روی، عرصه برای مطالعات تاریخی در این جلد نهایی کتاب باز میشود وقتی ابراهیم توفیق، نمایندگان دوران طلایی سامانیان را در لحظۀ اکنون ایران معاصر جستوجو میکند. این بخش از گفتوگو پرتلاطم و مؤخرهای است بر همۀ مباحث این سه جلد که حکمرانان، علوم انسانی را جدی بگیرید! بخصوص وقتی توفیق کار علمی را طاقتفرسا و نیازمند طمأنینه، بههیچوجه کاری فردی نمیداند. پس آنجا ارزش سخن توفیق بیشتر درک میشود که به همنوایی و هماهنگی صاحبنظران ایرانی با همدیگر نیاز داریم، بدون اینکه صدایی خاموش گردد.