سید محمد بهشتی در نشست «تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز»:

بدون توجه به قاعده عدل و عمارت، در بافت سنتی شیراز مداخله شده است

بدون توجه به قاعده عدل و عمارت، در بافت سنتی شیراز مداخله شده است

اولین نشست از مجموعه نشست‌های «نقد طرح توسعه شهری اطراف حرم حضرت شاهچراغ (ع) در شیراز» با موضوع «تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز»، یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ با حضور سیدمحمد بهشتی (عضو پیوسته فرهنگستان هنر و رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری) و علیرضا باقری (پژوهشگر مطالعات شهری و ابنیه تاریخی و عضو گروه مطالعات شهری فاطر) و با دبیری فرزانه فرشیدنیک (عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) برگزار شد.

در بخش اول این برنامه علیرضا باقری با بیان اینکه باید صورتبندی درستی از وضعیت داشته باشیم، به تاریخ مداخلاتی که در بافت شیراز شده اشاره و تصریح کرد: آنچه که از ۱۵۰ سال گذشته از شیراز می‌شناسیم، همین محدوده‌ای‌ست که امروز به آن بافت تاریخی می‌گویند و همین محدوده است که محل منازعه قرار گرفته است. به طور کلی، شیراز همین محدوده بوده و تمام اتفاقات تاریخی در شیراز در این قسمت رخ داده است. بعدها تفکیک و کاربرد مفاهیمی چون بافت تاریخی، بافت میانه و ... در دوره‌ای که برای شناخت بهتر بافت‌های توسعه شهری ایجاد و خلق شد، این سوءتفاهم را ایجاد کرد. وقتی می‌گوییم بافت تاریخی، باید بعد از آن منتظر کاربرد مفهوم بافت فرسوده هم باشیم. چیزی که امروز هم استفاده می‌شود و همین مسأله، مجوزی‌ست برای تخریب و مداخلاتی که بی‌رحمانه در این بافت صورت می‌گیرد. شیراز قدیم، همین محدوده بوده که رشد آن با محوریت و مرکزیت شاه‌چراغ صورت گرفته است. وقتی به تاریخ ۲۰۰ سال گذشته رجوع می‌کنیم، متوجه اتفاقات و رویدادهای مهم تاریخی با محوریت شاهچراغ می‌شویم. به طور مثال در جریان نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه، شاهد حضور مردم در شاهچراغ و تحصن آن‌ها در این مکان می‌شویم که اعتراضات خود را از این محل، اجتماعی می‌کردند. تا اواخر دوره قاجار و شکل‌گیری بلدیه، تمامی مداخلاتی که در محدوده شهر شیراز صورت می‌گرفته، کاملاً ارگانیک و از طرف مردم بوده است. یعنی کالبدی طبیعی متشکل از بازار، حمام، مسجد و ... شکل گرفته که مردم در آن زندگی می‌کردند. در اواخر قاجار، کم‌کم حکمرانی در شهرسازی مداخله می‌کند تا اینکه به دوره پهلوی اول می‌رسیم. با شروع پهلوی اول، کم‌کم دیدگاه‌های توسعه و تجددخواهی، مدرنیسم و مخالفت با مذهب و عناصر نمادین مذهبی و نوعی باستان‌گرایی غلبه پیدا می‌کند که بافت را به بهانه توسعه قربانی می‌کند و سعی می‌کند یکپارچگی بافت را از بین ببرد. پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران، دیدگاه‌ها عوض می‌شود و شعار بازگشت به خویشتن، رجوع به سنت، تجدید حیات دینی و رجوع به تاریخ اسلام، تقویت می‌شود. اما این بار، با انگیزه‌های دیگری در بافت تاریخی مداخله می‌کنند. احتمالاً انگیزه‌های خیری چون خدمت به مردم پشت این ماجرا بوده است اما آنچه که در این مدت هم ثابت مانده و تغییری نکرده، تداوم تخریب بافت شیراز است.


او با اشاره به اهمیت شناختن نیروهای مداخله‌کننده و لزوم طیف‌نگاری در این خصوص تأکید کرد: تصور می‌کنم امروز باید یک طیف‌نگاری کنیم و شناختی از نیروهایی که این مداخلات را انجام می‌دهند، داشته باشیم. بعد از انقلاب، بخش عمده‌ای از این افراد در بدنه حاکمیت قرار داشته و چون قدرت داشتند، با قدرت این کار را انجام می‌دادند. امروز بعد 40 سال باید این سوال را پرسید که اقداماتی که در این مدت برای ایجاد دسترسی‌های متعدد انجام شده، آیا به تحقق این هدف کمک کرده است یا خیر؟ باید گفت که این اتفاق نیفتاده و ما همچنان می‌بینیم که در بافت محرومیت وجود دارد و به لحاظ اخلاقی و اجتماعی مشکلاتی در آن دیده می‌شود. بخش دیگری از طیف مداخله‌کننده، کسانی هستند که منافع خود را دنبال می‌کنند یعنی وقتی رد این جریانات مداخله در بافت را پی می‌گیریم، به به ردپای سوداگران املاک و مستغلات می‌رسیم که با اتکا به اصالت سود و تأمین منافع خود و همچنین، با اتکا به حامیان خود در بدنه اداری دستگاه حکومتی و با زدن نقاب‌های تظاهر به معنویت، به این اقدامات دست می‌زنند. بخش دیگری که در بافت تاریخی شیراز مداخله می‌کند، روحانیت است که هدف آن‌ها حول زیارت می‌گردد و به دنبال تسهیل زیارت زوار و رفع موانع زیارت هستند. چند مشکل در این بخش داریم؛ یکی مشکل با نوع دیدگاه روحانیت است که با آن‌ها بر سر مفهوم «زیارت» مشکل داریم. اساساً فهمی که اجداد ما از مقوله زیارت داشتند با فهم امروز ما از آن متفاوت است. اجداد ما نیازی نمی‌دیدند که بخواهند صحن‌های بزرگ ایجاد کنند. باید ببینیم این گسترش در جذب زائر موفق بوده است یا ناموفق. نکته دیگر این است که باید ببینیم گرایش سیری‌ناپذیری که برای گسترش خیابان‌ها و ایجاد دسترسی‌ها وجود دارد، توانسته دسترسی‌ها را تسهیل و مدت زمان رفت و برگشت به زیارت را کاهش دهد یا خیر. علی‌رغم احترام به برخی انگیزه‌های خیرخواهانه‌ای که وجود دارد، عقلانیتی در این نوع مداخلات که تهاجمی هم هستند، حاکم نیست.

باقری با پیشنهاد تأمل و رجوع به متخصصان و کارشناسان این حوزه و کسب تجارب کشورهای دیگر در این خصوص، در توضیح علت این ماجرا، ضمن مخالفت با تحلیل تک‌عاملی، اظهار داشت: تحلیل تک‌عاملی با ماهیت امروز ما منافات دارد. در علل این اتفاقات می‌توان ترکیبی از ساده‌اندیشی و ساده‌انگاری بخشی از بدنه حاکمیت، سود و منافع سوداگران، نگاه از بالا به پایین اقتدارجویانه و مستبدانه و تعجیل در انجام این اقدامات را می‌توان دید. مداخلاتی که عجله دارد اصطلاحاً «خدمت» خود را هرچه سریع‌تر انجام دهد و از تعابیر مقدسی چون جهاد هم برای آن استفاده کند.

عضو گروه مطالعات شهری فاطر در پایان در پاسخ به سوالی مبنی بر چگونگی ارتباط این مسأله با عدالت شهری و حق شهروندان عنوان کرد: ما در حال حاضر با یک وضعیت تضاد، تقابل و تناقض مواجه هستیم. کشاکشی در این جریانات وجود دارد که وجوهی تلاش می‌کنند خود را در مقابل این نیروهای تخریب‌گر، بازیابی کنند. اولین گروه، دوستداران بافت هستند که به دلیل علاقه به خاک و سرزمین آبا و اجداد خود به آن علاقه‌مندند. ما با این گروه در این موضوع مشترک هستیم ولی در این میان تفاوتی وجود دارد که متفاوت از نگاه ماست و آن، مربوط به راه‌حل‌های آن‌ها می‌شود که تقریباً نگاه‌های کلکسیونی و گردشگری در نگاه‌های آن‌ها وجود دارد که اندکی به آن نگاه منفعت‌جویانه نزدیک می‌شوند. این نگاه‌های منفعت‌جویانه همه‌چیز را کالایی می‌کند. تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم را کالایی می‌کند و واژه‌ای خلق می‌کند به نام «گردشگری زیارت» تا بتواند منافع خود را تأمین کند. افراد دیگر علاقه‌مند به بافت، دانشگاهیان هستند که می‌گویند بافت را حفظ کنیم تا بتوانیم آن را مطالعه کنیم که این هم قابل قبول است. اما رویکردی که من بیشتر با آن عجین هستم، رویکرد تمدنی‌ست. افرادی که به بافت‌های تاریخی، نگاه تمدنی دارند و معتقد هستند بافت باید به لحاظ تمدنی حفظ شود و تداوم داشته باشد. اینجاست که بحث عدالت شهری موضوعیت پیدا می‌کند. لذا از این جهت است که می‌گویم ما حقی به شهر داریم و آن، حق طردنشدگی و حضور در محیط شهری‌ست. این حق باید به رسمیت شناخته شود چراکه ما این حق را در جای دیگری غیر از بافت تاریخی نمی‌توانیم به دست بیاوریم.


در بخش دوم این برنامه، سیدمحمد بهشتی «عدل و عمارت» را قاعده کلی در سنت آبادانی ایران دانست و اظهار داشت: ما در سنت آبادانی در سرزمین خود همواره یک قاعده کلی داشته‌ایم که در متون گذشته هم مکرر به آن اشاره شده است. اینکه آبادانی موکول است به عدل و عمارت. عدل یعنی هرچیزی در جای خودش قرار داشته باشد. براین اساس، شهرها و روستاهای ما مبتنی بر قاعده عدل توسعه پیدا کرده‌اند. اما از دوره مدرن و از زمانی که اندیشه مدرنیزاسیون در زما رضاشاه وارد ایران شد، شاهد یک تغییر رویکرد هستیم که فکر می‌کنیم خیابان‌ها و تأسیسات شهری خیلی مهم هستند و ما را شبیه کشورهای پیشرفته می‌کنند. فارغ از نگاه به تناسب آن با محیط و بستر شهر، اقدام به توسعه آن‌ها می‌کنیم. یعنی از قاعده عدل، عدول می‌کنیم و عمارت می‌کنیم بدون عدل و این قاعده‌ایست که طی 1 قرن گذشته با آن مواجه بوده‌ایم. در بسیاری از موارد، عدل با مرکزیت مکان مقدس بوده و این مکان‌ها، نقطه مرکزی و کانونی عدل بوده‌اند مثل مشهد، قم و شیراز. ما در یک قرن اخیر به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مداخلاتی پیرامون بقاع متبرکه انجام داده‌ایم که  مبتنی بر عدل نبوده است. یعنی سعی می‌کنیم منویات خود را به اجرا دربیاوریم بدون توجه به عدل. در گسترش این فضاهای جدید، دیگر مرکزیت بقاع متبرکه مطرح نیست و امروز به بهانه افزایش جمعیت (که در گذشته هم بوده) بدون حفظ حرمت این اماکن، دست به مداخله با رفتار تهاجمی می‌زنند.

او با تفکیک مفهوم کهنه به معنای هرچیز دور ریختنی با مفهوم کهن، درباره ماهیت این بافت‌های تاریخی، گفت: نکته دیگر این است که در تلقی مدرن می‌گوییم اینها کهنه شده‌ و از حیز انتفاع خارج شده‌اند. در حالی که در سنت خود، این بافت‌ها معادل مفهوم کهن تلقی می‌شوند. لذا در دوره جدید، جای واژه‌های کهنه و کهن عوض شده و دیگر در اذهان، امر کهن جایی ندارد و مفهوم کهنه جای آن را گرفته است.

عضو پیوسته فرهنگستان هنر، سوداگری را هم یکی دیگر از دلایل این مداخله دانست و خاطرنشان کرد: سوداگران انواع و اقسام اقدامات را می‌کنند تا به سودای خود برسند. تقریباً اکثر بقاع متبرکه ما صحنه تاخت و تاز سوداگران می‌شود که فقط اختصاص به شیراز هم ندارد. البته ممکن است کسانی در این میان، نیات خیری داشته باشند ولی این شبیه دوستی خاله خرسه می‌شود. آن چیزی که پیرامون بقاع متبرکه ما رخ داده، در تضاد با شعارها و باورهای ماست و عجیب‌ترین چیز این است که بعد انقلاب اسلامی رخ داده است. لذا ما به این شکل نمی‌توانیم ادعا کنیم که طرفدار ارزش‌ها هستیم. از مصادیق معماری ایرانی اسلامی آن چیزی‌ست که پیرامون بقاع متبرکه بوده و مبتنی بر عدل و عمارت بوده است اما امروز، اینطور نیست. لذا با این وضعیت، یادگاری خوبی برای نسل‌های بعدی نخواهیم گذاشت.


گزارش از: فریبا رضایی



برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید