گریز سفیدپوستان

 اصطلاح گریز سفیدپوستان[1] ، به معنای خروج سریع سفیدپوستان، معمولاً عضو طبقه متوسط و بالا، از شهرها به نواحی حومه و ورود سیاهان و اقلیت‌ها به مرکز شهرهاست. نتیجه این وضعیت جداسازی سکونت­گاهی است که سبب می­شود تا ساکنان فقیرتر و اقلیت‌ها در مرکز شهرها پراکنده شوند. این تغییرات جمعیت­ شناختی سبب فشار به منابع محدود شهرداری‌ها، تحمیل افزایش مالیات به ساکنان مرکز شهرها، افول خدمات عمومی و سطح بالاتر بیکاری می­شود.

با آنکه گریز سفیدپوستان ممکن است زمانی نیز روی دهد که تازه­واردان، آمریکایی لاتینی‌تبار، سایر مهاجران و گاهی آسیایی­ تبارها باشند، گریز سفیدپوستان در بیشتر موارد و با سرعت بیشتر و به شکل کامل‌تر موقعی روی می­دهد که گروه تازه‌وارد سیاه‌پوست باشند. گریز سفیدپوستان که نخستین‌بار برای توصیف تغییرات جمعیتی گسترده بلافاصله پس از دوران جنگ جهانی دوم به کار رفت، همچنین این پدیده از آن زمان، به ­ویژه در شهرهای شمال شرقی، غرب میانه و غرب آمریکا نیز روی داد.

  طی سال‌های 1914 تا 1960 میلیون‌ها سیاه‌پوست در جستجوی فرصت‌های شغلی بهتر و تسامح نژادی بیشتر در بخش‌های دیگر این کشور، ایالت‌های جنوبی آمریکا را ترک کردند. بسیاری از آنها در شهرهایی همانند شیکاگو ساکن شدند و افزایش گسترده جمعیت که در اثر هجوم سیاهان به وجود آمد، بسیاری از سفیدپوستان را ترغیب کرد تا در جای دیگری به دنبال خانه بگردند. انفجار مسکن پس از جنگ جهانی دوم به بسیاری از سفیدپوستان امکان داد تا به خانه­ های نوساز در حومه شهرها بروند که به «حومه­ نشینی[2]» منجر شد. حومه­ نشینی طی سال‌های 1950 تا 1960 به اوج خود رسید و طی آن مجموع جمعیت حومه­ ها در حدود 60 درصد افزایش یافت. در همان دوران، بر اساس اطلاعات اداره آمار آمریکا، جمعیت مراکز شهرها فقط 3 درصد افزایش یافت.

تغییرات سکونت گاهی در شیکاگو در دوران پس از جنگ جهانی دوم نمونه قدیمی گریز سفیدپوستان محسوب می­شود که طی آن سفیدپوستان از حدود شهر در الگویی از حلقه­های هم‌مرکز فراتر رفتند که نتیجه آن کاهش جمعیت و افول اقتصادی در نواحی مرکزی بود. در طی چند سال، جمعیت بخش‌های وسیعی از شیکاگو در عمل شامل سیاه‌پوستان شد. شهرهای دیگر از جمله دیترویت، ممفیس، سنت لوئیز، کلیولند، فیلادلفیا، نیویورک، واشنگتن دی.سی و لس‌آنجلس نیز با تغییرات قابل ملاحظه در ترکیب جمعیتی خود مواجه شدند که طی آن سه شهر نخست در اثر گریز سفیدپوستان بیش از نیمی از جمعیت خود را از دست دادند. بنابراین، جداسازی سکونت­گاهی به ویژگی اصلی سازمان فضایی شهرهای آمریکا طی سال‌های پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد.

 عوامل مؤثر بر گریز سفیدپوستان به شدت مورد بحث قرار گرفته است اما اثرگذاری آن که سبب باقی‌ماندن مرزهای نژادی در بسیاری از شهرها شد، به رغم تغییرات جمعیتی گسترده، سبب شد تا بسیاری از افراد نژادپرستی و تبعیض را به منزله عواملِ مهمِ مؤثر بر آن ذکر کنند. آمریکاییان آفریقایی ­تبار به شکل مستمر و نظام­ مند از خرید خانه در محله ­هایی که اکثریت ساکنان آن سفیدپوست بودند منع شدند و این کار از طریق اقداماتی از قبیل ترساندن از ورود سیاه‌پوستان و در نتیجه فروش خانه ­ها به قیمت ارزان­تر[3]، خط قرمزکشی، هدایت نژادی و عاملان نژادپرست معاملات مسکن انجام شد. با آنکه سیاه‌پوستان با چنین محدودیت‌هایی مواجه بودند اما سفیدپوستان آرزو داشتند تا هنگام عزیمت به نواحی حومه با مشوق‌هایی از قبیل وام­های مسکن یاران ه­ای فدرال بهره مند شود.  برخی پژوهشگران نیز مدعی هستند که افزایش سیاه‌پوستان و اقلیت‌های دیگر در مدارس همگانی در گریز سفیدپوستان نقش داشته است. در سال 1954، پرونده براون علیه هیئت سرپرستی آموزش و پرورش تلاش کرد تا جداسازی در مدارس دولتی متوقف شود. بسیاری از سفیدپوستانی که در شهر باقی ماندند تصمیم گرفتند تا به مناطقی بروند که همه ساکنان آن سفیدپوست هستند تا اطمینان حاصل کنند فرزندان آنها مجبور نیستند به مدارسی بروند که کودکان سیاه‌پوست حضور دارند. تنش‌ها و شورش‌های نژادی نیز یکی از عوامل کلیدی مؤثر بر گریز سفیدپوستان بوده است و وقوع شورش‌های نژادی در بسیاری از شهرهای بزرگ طی دهه 1960 به بسیاری از افراد اثبات کرد که شهرها به شکلی فزاینده برای زندگی چندان مناسب نیستند. در تابستان 1967، رئیس جمهور جانسون کمیسیون مشورتی ملی درباره ناآرامی‌های مدنی[4] را ایجاد کرد که به نام کمیسیون کرنر[5] نیز مشهور است و هشدار داد که ملت در حال حرکت به سمت دو جامعه است: «یکی سیاه، یکی سفید-مجزا و نابرابر». قتل مارتین لوتر کینگ جونیور در چهارم آوریل 1968 موج دیگری از شورهای ملی را ایجاد کرد که نتیجه آن افزایش بیشتر گریز سفیدپوستان به حومه شهرها بود.

برخی پژوهشگران نقش­ آفرینی نژادپرستی و تبعیض در گریز سفیدپوستان را به پرسش کشیدند و معتقد بودند که این فرایند نه به دلیل پیش­داوری نسبت به سیاه‌پوستان بلکه به سبب شرایط «نامساعد» شهرها، از قبیل آلودگی صوتی و راه­بندان گرفته تا نبود فرصت‌های شغلی روی داده است. دیگران مدعی بودند که سفیدپوستان (درست همانند سایرگروه‌های نژادی) به طور ساده ترجیح می­ دهند تا در میان افرادی که با آنها شباهت نژادی دارند زندگی کنند و تغییرات مشاهده شده در الگوهای سکونت به دلیل توالی ساده محله ­هاست. گرچه این تبیین نرخ سریع تغییر یا نابرابری نژادی بین کسانی را که در شهرها زندگی می­کنند و افراد ساکن در نواحی حومه را تبیین نمی­ کند. پژوهشگران دیگر نشان داده­ اند که گرچه سفیدپوستان ساکن نواحی بومه شهرها احساسات نژادپرستانه نسبت به سیاه‌پوستان را به منزله دلایل خروج از شهرها ذکر نکرده ­اند، بسیاری از دلایلی که آنها ذکر کرده­اند -از جمله افزایش ارزش زمین، سطوح بالاتر بزهکاری، مدارس دولتی با کیفیت پایین و کاهش پرستیژ محله- در نژادپرستی و پیامدهای آن ریشه دارد.

اخیراً، نمونه ­های چیزی که برخی «گریز سیاه‌پوستان» می­ نامند در شهرهایی همانند دیترویت و سنت لوئیز روی داده است که طی آن سیاه‌پوستان طبقه متوسط، شهرها را در جستجوی فرصت‌های اجتماعی و آموزشی بهتر در حومه­ ها و بخش‌هایی از جنوب ایالات متحده ترک می­کنند. نمونه­ های سنتی گریز سفیدپوستان در سطح بین­ المللی نیز رخ داده است، به طوری که شهرهای لندن، منچستر و بیرمنگام در انگلستان افول جمعیت سفیدپوست و افزایش جمعیت سیاه‌پوست و اهل آسیای جنوب شرقی را تجربه کرده ­اند. در داخل آمریکا، گریز سفیدپوستان از مدارس عمومی در شهرهایی همانند بولدر، میلواکی و شیکاگو، همچنان چالش‌هایی را برای سیاست گذاران ایجاد کرده است. این نمونه­ ها و نیز تداوم جداسازی نژادی در بسیاری از محله­های آمریکا، نیاز به ارزیابی مداوم پیش­داوری نژادی، روندهای اقتصادی و سیاست‌های اجتماعی و تأثیر آنها بر ترجیحات سکونت گاهی و تحرّک را تأیید می ­کند.


 دانیل ام. جکسون[6]  بیشتر بخوانید:

Emerson, Michael O., Karen J. Chai, and George Yancey. 2001. “Does Race Matter in Residential Segregation? Exploring the Preferences of White Americans.” American Sociological Review 66(6):922–35

Frey, William H. 1979. “Central City White Flight: Racial and Nonracial Causes.” American Sociological Review 44(3):425–48

Krysan, Maria. 2002. “Whites Who Say They’d Flee: Who Are They, and Why Would They Leave?” Demography 39(4):675–96

Massey, Douglas S. and Nancy A. Denton. 1993. American Apartheid: Segregation and the Making of the Underclass. Cambridge, MA: Harvard University Press

 

 [1]. White Flight 

[2]. suburbanization

  [3]. blockbusting

 [4]. National Advisory Commission on Civil Disorders

[5]. Kerner Commission

  [6]. Danielle M. Jackson


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید