نظریۀ پیوند اجتماعی

 نظریهٔ پیوند اجتماعی [1] (که برخی‌اوقات «نظریهٔ کنترل جتماعی» نامیده می‌شود)، از نظریه‌های رفتار کجروی منشعب می‌شود که تلاش می‌کند چرایی کجروی افراد را تبیین کند، همچنان‌که این نظریهٔ بر تبیین این موضوع تمرکز می‌کند چرا افراد تا این میزان هم‌نوا می‌شوند. فرض این نظریهٔ این است که افراد بدون کنترل اجتماعی مؤثر، از هنجارهای اجتماعی منحرف خواهند شد. اصل عام و کلی انواع نظریه‌های پیوند اجتماعی این است که پیوندها با یک جامعهٔ متعارف می‌تواند قدرت تأثیرات منفی را کم کند. این نظریه که عمدتاً مرهون تراویس هرشی[3]است، تصریح می‌کند پیوندهای اجتماعی با نهادهای جامعه مانند مدرسه، تیم‌ها، باشگاه‌ها، خانواده و/یا سازمان‌های دینی، کنترل‌هایی را روی تکانه‌ها اعمال می‌کند. هیرشی با تکیه بر آموزه‌های اولیهٔ دورکیم دربارهٔ اهمیت پیوندهای اجتماعی، بحث می‌کند که هرچقدر پیوندها یا وابستگی‌های اجتماعی فرد قوی‌تر باشد، «سهم او در هم‌نوایی»[4] بیشتر خواهد بود. توجه به عقاید و دیگرانِ مهم از رفتارهای منفی جلوگیری خواهد کرد. 

نظریهٔ پیوند اجتماعی گمان می‌برد اگر پیوندهای مناسب با جامعه به‌حد کافی قوی نباشد، پیوندهای بزهکاری (که بهترین مثال آن «نظریهٔ پیوندهای افتراقیِ» ادوین ساترلند است) یک جوان را به‌سمت بزهکاری متمایل می‌سازد. به‌طور ضمنی، بهترین شیوه برای جلوگیری از بزهکاری یافتن جنبه‌های از نهادهای متعارف است که جوانان می‌توانند به آنها مرتبط شوند. برنامه‌های جلوگیری از بزهکاری اغلب به‌شکل ورزش‌های تیمی بر اساس این فرضیه پایه‌ریزی شده است.

  اشکال اولیهٔ نظریهٔ پیوند بر تأثیر کنترل‌های شخصی مانند عزت‌نفس در احتمال انجام گرایش به رفتارهای بزهکارانه متمرکز بود. نسخه‌های بعدی این نظریه تلاش کرد به توضیح سازوکارهایی بپردازد که از طریق آن، دلبستگی‌های اجتماعی از رفتارهای بزهکارانه جلوگیری می‌کند. هیرشی و مایکل گادفردسون[5] این نظریه را اصلاح کردند تا شرایطی را تبیین کنند که طی آن، جوانان پیوندهایی را خلق می‌کنند و نیز تشریح کنند چرا برخی جوانان این کار را نمی‌کنند. آن دو فقدان پیوندها را به «شخصیت‌های تکانشی»[6] در بین برخی جوانان نسبت دادند؛ خودکنترلی پایین در بین افراد هیجانی به بستگی‌ها و پیوندهای ضعیف منجر می‌شود. 

نظریه پیوند اجتماعی هنوز هم درحال آزمون و اصلاح است، اگرچه قضایای پایه‌ای نظریه، نظریه [نوری،1] به اینکه جوان بزهکار به‌سمت داشتن ارتباطات نادرست با خانواده گرایش پیدا می‌کند، از لحاظ تجربی تأیید شده است. سرمایه‌گذاری در مدرسه نیز از تاثیرات بزهکارانه کم خواهد کرد، اگرچه بحث دربارهٔ شیوه‌های عمل پیوندهای اجتماعی همچنان ادامه دارد؛ برای مثال، پیوندهای اجتماعی با نهادهای متعارف مانند مدارس ممکن است از بزهکاری، بسته به سن کودک جلوگیری کند. به‌علاوه، دست‌زدن به رفتار بزهکارانه به‌تنهایی ممکن است پیوندها را کاهش دهد. پیوند با والدینی که قانون‌شکنی می‌کنند، ممکن است به‌شکلی که پژوهشگران انتظار دارند مانع از بزهکاری نشود. به‌علاوه، پژوهشگران به‌طورکامل تعامل میان عناصر مختلف پیوندهای اجتماعی را توضیح نمی‌دهند؛ مانند نحوه کارکرد وابستگی‌های خانوادگی در مقابل ارتباطات و بستگی‌های ضعیف مدرسه‌ای یا برعکس. به‌طورکلی، شبکه‌های پیچیده‌ای از وابستگی‌هایی که افراد در دنیای اجتماعی تجربه می‌کنند، مشخص‌کردن تاثیر نسبی پیوندهای مختلف را دشوار می‌کند، اما اطلاعات فراوانی در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهد تا برای آیندهٔ قابل پیش‌بینی آن را پالایش کنند.

همچنین نگاه کنید به: کجروی؛ بزهکاری نوجوانان؛ نظریهٔ انگ‌زنی؛ کنترل اجتماعی؛ شبکه‌های اجتماعی.

منابع برای مطالعهٔ بیشتر:

Agnew, Robert. (1993). “Why Do They Do It? An Examination of the Intervening Mechanisms between ‘Social Control’ Variables and Delinquency”, Journal of Research in Crime and Delinquency 30: 245–66

Gottfredson, Michael R. and Travis Hirschi. (1990). A General Theory of Crime, Stanford, CA: Stanford University Press

[1] Social Bond Theory

[2] Kathryn J. Fox

[3] Travis Hirschi

[4] stake in conformity

 [5] Michael Gottfredson

[6] impulsive personalities

 

 

       


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید