سراب هنر اسلامی: منظرهای مطالعات هنر اسلامی در غرب

سراب هنر اسلامی: منظرهای مطالعات هنر اسلامی در غرب

 

گزارش نشست تخصصی «سراب هنر اسلامی: منظرهای مطالعات هنر اسلامی در غرب» با سخنرانی جناب آقای دکتر ولی‌الله کاووسی، عضو هیئت علمی دانش‌نامه جهان اسلام و از مترجمان و مؤلفان حوزه هنر اسلامی ، در تاریخ 17/11/96 در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات برگزار شد. محور این نشست، مروری بر دیدگاه‌های شیلا بلر در این موضوع بود که به بحث پیرامون مفهوم سراب هنر اسلامی، ضمن توجه به روندها و منظرها در پژوهش­های انجام شده در جهان غرب در حوزه هنر اسلامی پرداخت. کاووسی در این نشست بحث خود را با توضیح درباره عنوان «سراب هنر اسلامی»، با تمرکز بر مقاله " The Mirage of Islamic Art: Reflections on the Study of an Unwieldy Field" از پروفسور شیلا بلر Sheila Blair استاد دانشگاه بوستون امریکا که در سال 2003 در نشریه‌ The Art Bulletin به چاپ رسیده و در سال 1387 به فارسی ترجمه شده است، ارائه نمود که گزارش آن در ذیل، از نظر می گذرد.

سیالیت حوزه هنر اسلامی

حوزه هنر اسلامی، حوزه­ای گریزان، لغزنده، سیال و صعب­الوصول است. شیلا بلر از منظری تاریخ‌نگارانه و گذشته‌نگر به هنر اسلامی نگریسته و آثار پژوهشگران این حوزه را از ابتدای نیمه اول قرن نوزدهم تا به امروز در زمینه‌ مطالعات هنر اسلامی و گستره‌های پژوهشی آن مورد بحث و بررسی قرار داده است. بلر در ابتدای مقاله خود، به کمبود منابع در دوران تحصیل خویش اشاره نموده و از معدود مراجع در دسترس و برخی از نخستین پژوهش‌ها در این زمینه نظیر مجموعه گسترده سیر هنر ایران، اثر آرتور پوپ Arthur Upham pope و همسرش آکرمنPhylis Ackerman که در دهه‌ 1930 تدوین یافته است نام می­برد. او بر این باور است که این منابع، نخستین آثار جدّی در زمینه مطالعات هنر اسلامی است اما در عین حال آغاز توجّه به حوزه هنر اسلامی را بسیار پیشتر از قرن نوزدهم می­داند.

بلر سپس درباره اطلاق عنوان «هنر» به اشیاء و همچنین وجه «اسلامی» در مفهوم «هنر اسلامی» بحث می­نماید؛ بدین ترتیب که تاریخ نشان می‌دهد، برخی اشیاء اسلامی از حدود قرن چهارم هجری/ دهم میلادی به صورت غنیمت و سوغات از ممالک اسلامی به غرب وارد می‌شدند. در طی جنگ‌های صلیبی، اشیاء اسلامی بسیاری از سرزمین­های اسلامی خارج می‌شد؛ به­طور مثال از شمال شرق ایران و خراسان یا مصر، پارچه­های تدفین که در قرون میانی تاریخ غرب نیز به همین منظور و برای سران اروپایی به­کار برده شدند یا عاج‌های مصری، صندوق‌های متعدّد چوبی و فلزی‌ از سرزمین­های غرب اسلام از این زمره­اند. بدیهی است که در آن زمان تعبیر اشیاء هنری بر این آثار اطلاق نمی­گردید و تنها پس از گذر قرن­ها غربیان، به­طور نمونه اشراف ایتالیایی، به گردآوری و مجموعه­سازی از این آثار زیبا و زینتی توجه نمودند. این روند از اواخر قرن هفدهم سامان بیشتری یافت و  مجموعه‌های اسلامی شکل ‌گرفت و به دنبال آن ثبت و نگارش درباره این آثار آغاز شد.

تاریخ پژوهش و نگارش در باره هنر اسلامی

از قرن نوزدهم تحقیق در زمینه این آثار، در کالج‌ها و دانشگاه­های متعدّد اروپایی شکل گرفت؛ به عنوان نمونه می‌توان به مرکزی در وین اشاره نمود که زیر نظر آلویس ریگل Alois Riegl فعالیت داشت. ریگل به همراه اروین پانوفسکی Erwin Panofsky و ولفین  Wolfine تاریخ هنر را در غرب مطرح نمودند و بدین ترتیب تاریخ هنر به عنوان یک رشته دانشگاهی پایه‌گذاری گردید. چه بسا آلویس ریگل به واسطه همان اشیاء اسلامی به چنین نگاه تاریخ‌نگارانه به هنر دست یافته و نظریه‌های تاریخ هنر خود را بر مبنای تزئینات اسلامی مطرح نموده باشد. به‌هرحال اندیشمندانی نظیر وی و نیز جوزف استرزیکوفسکیJoseph Strzygowski که او هم استاد دانشگاه وین بود، در این راه قدم­های مؤثر برداشته و نسلی از محققین هنر اسلامی نظیر موریس دیمانMaurice Dimand را تربیت نمودند.

از آغاز قرن بیستم، هنر اسلامی در دانشگاه غرب رسمیت یافت. نخستین پرسشی که محقق این زمینه را به خود مشغول می­دارد وجه اطلاق هنر اسلامی است. به عبارت دیگر هنر اسلامی دارای چه مشخصاتی است؟ میراث اسلام برای هنر چه بود و آیا اسلام به­طور خاص مبدأ خلق هنری بوده است؟ به­طور مسلم واژه هنر به معنای غربی که هنرهای تجسمی از جمله پیکرتراشی و نقاشی را شامل می­شد در اسلام چنان مصداقی نداشت و شاید تا حدودی معماری و با اندکی اغماض نقاشی را در بر می­گرفت. از منظر غربیان یک شیء فلزّی هنر تلقی نمی­شد حال آنکه بخش زیادی از هنر اسلامی شامل همین اشیاء تزئینی، کوچک و قابل حمل است. در این راستا شیلا بلر با توجه به عدم وجود تعریفی خاص از هنر در سنت اسلامی و فارغ از تعریف هنر از غرب، هنر اسلامی را از قید منطقه یا یک دوره‌ یا مکتب و سبک خاص آزاد شمرده و آثار زیبایی را که در گستره آندلس و شمال آفریقا تا اندونزی در شرق، سمرقند، آسیای میانه و آسیای شرقی، پدید آمده، هنر اسلامی می­شمارد. باید توجه داشت که در متون کهن و سنّت متقدّم اسلامی ذکری از هنر اسلامی نرفته و هیچ­گاه یک حامی یا فرمانروای مسلمان از یک منبر یا فرش تحت عنوان هنر اسلامی یاد نکرده است. در واقع این تعبیر از آغاز قرن بیستم در ادبیات دانشگاهی غرب پدید آمد و به­طور مثال دانشگاه برلین از نخستین مراکزی بود که کرسی هنر اسلامی را دایر نمود. از همین زمان به تدریج آثار متعدّدی در زمینه هنر اسلامی با نظارت دولت‌های اروپایی شکل گرفت. کتابخانه و موزه‌ بریتانیا از جمله مهم‌ترین گنجینه‌های هنر اسلامی را در خود جای داده و عرصه‌ مطالعات پژوهشگران انگلیسی زبان در زمینه‌ی هنر اسلامی را فراهم آورده­اند.

در اوایل قرن بیستم، مورخ سوئیسی، مکس فان برخن Max Van Burken، از نخستین کسانی بود که مطالعات آثار اسلامی را با تمرکز بر کتیبه‌های اسلامی آغاز نمود. شیلا بلر وی را استاد و متخصّص هنر اسلامی می­شمارد که مورد وثوق و رجوع پژوهشگران آتی بوده و به مطالعه و انتشار حجم گسترده‌ای از کتیبه‌های هنر اسلامی پرداخته است. بلر با اشاره به اینکه رویکرد برخن به کتیبه­ها بیشتر در جهت مطالعات تاریخی بوده و به وجه هنری آنها کمتر توجه شده است، دو پژوهش در جهت تکمیل فعالیت­های فان برخن به انجام می­رساند.

از نام­آوران دیگر این حوزه در نیمه اول قرن بیستم ارنست هرتسفلد Ernst Herzfeld ، پژوهشگر و باستان‌شناس آلمانی است که حفّاری‌های متعدّد وی در سرزمین‌های اسلامی، به ویژه مصر، حقائق بسیاری را در زمینه هنر اسلامی آشکار نمود؛ ازجمله آنکه خطای استادان خویش در رابطه با برخی آثار که پیش‌تر مربوط به اواخر دوره باستان اعلام شده بود تصحیح نمود و آنها را در زمره آثار اسلامی معرفی کرد. ارنست هرتسفلد، همچنین، به­طور قطع از پیشگامان مطالعات هنر ایرانی اسلامی به­شمار می­آید.


تاثیر تحولات جهانی پس از جنگ جهانی دوم بر مطالعات هنر اسلامی

با شروع جنگ جهانی دوّم، روند مطالعات هنر اسلامی دستخوش تغییراتی گشت. از مهم‌ترین پژوهشگران این عصر پروفسور الگ گرابارOleg Grabar  است که مطالعات وی حوزه وسیعی از معماری و هنر اوایل دوره اسلامی شامل دوره‌های اُموی و عباسی و همچنین خوشنویسی، نگارگری و هنرهای تزئینی را شامل می‌شود. بلر وی را مهم‌ترین پژوهشگر بعد از جنگ جهانی می‌داند. او همچنین با نگاهی انتقادی درباره آثار گرابار، مواجهه خواننده با آراء شخصی گرابار را پررنگ­تر از موضوع تحقیق وی می­بیند. در همین جهت می­توان به تری الن  Terry Allenو نقد فرمالیستی وی بر گرابار نیز اشاره نمود. 

شاید بتوان گفت تمرکز شیلا بلر در مقاله سراب هنر اسلامی بر دهه‌ 1970 میلادی است. در این دهه قیمت نفت افزایش یافت و خاورمیانه به دلیل مخازن عظیم نفتی مورد توجه اروپا و امریکا قرار گرفت. در همین راستا کمک‌هزینه‌های متعدّدی به مطالعات هنر اسلامی اختصاص یافت که بالطبع منجر به ظهور برخی از برجسته­ترین محققان این حوزه از جمله ریچارد اتینگهاوزن Richard Ettinghausen، ارنست کونل Ernest Conell، و موریس دیمان Morris Diman (مسئول موزه‌ی متروپولیتن امریکا) گردید. به باور خانم شیلا بلر از اواخر دهه‌ 1970 به دلیل رخدادهای خاورمیانه از جمله انقلاب اسلامی در ایران از شدت روند مطالعات هنر اسلامی کاسته شد. ایران دچار انزوای سیاسی گشت و پای محقّقان غربی از آن کوتاه شد. از سوی دیگر حمله روسیه به افغانستان و جنگ ایران و عراق حضور پژوهشگران غربی را در شرق جهان اسلام به حداقل رساند. نتیجه‌ این نابسامانی برای هنر اسلامی افزایش مطالعات موزه‌ای و جلب توجه محققان به دیگر سوی تمدّن اسلامی یعنی اسپانیا و شمال آفریقا بود که اگرچه برخی مناطق آن از گستره سرزمین­های اسلامی خارج شده بود اما میراث گذشته‌ اسلامی آنها همچنان عرصه‌ای بسیار غنی برای مطالعه پژوهشگران بود. از دیگر رویدادهای تأثیرگذار در جریان مطالعات این حوزه که در دهه 1980 به وقوع پیوست، شکل­گیری اسرائیل و حمایت­های بی­شائبه برخی دولت‌های اروپایی از آن بود.

در این دوره با افول اقتصادی اروپا و ناتوانی در تأمین هزینه‌های مربوط به خرید و نگهداری آثار جدید، امریکا پیشتاز عرصه گردآوری آثار هنر اسلامی شد و با اقدام به سرمایه­گذاری­های کلان در این زمینه و ایجاد مجموعه­های کوچک و بزرگ از این آثار اروپا را از صحنه رقابت خارج نمود. موزه­های اروپا نظیر لوور پاریس، موزه­های بریتیش و ویکتوریا آلبرت لندن و همچنین مجموعه داوید دانمارک، ناگزیر به داشته­های پیشین خود اکتفا نمودند و پژوهشگران به مراکز و مؤسسات آمریکایی از جمله موزه‌ متروپولیتن، موزه‌ هنری فاگ دانشگاه هاروارد، گالری­های فریر و ساکلر، موزه والتر در بالتیمور، موزه‌ دانشگاه پرینستون و غیره رو آوردند. بدین ترتیب دانشجویان متعدد با نظارت پژوهشگران نامی این رشته تربیت یافتند. بلر همچنین به بنیاد آقاخان و اهمیت آن در این روند اشاره می­نماید. کریم آقاخان و صدرالدّین آقاخان از پیشوایان و رهبران جریان اسماعیلیه در آمریکا هستند که با انگیزه‌ شکل دادن معماری مدرن اسلامی بر اساس سنّت اسلامی، بودجه‌های کلانی را در دانشگاه هاروارد برای تربیت پژوهشگران هنر اسلامی صرف می‌نمایند. شاید بتوان مهم‌ترین و ماندگارترین دستاورد بنیاد آقاخان را انتشار سالنامه‌ ارزشمند مقرنس دانست که افرادی نظیر گرابار و شوچنکو Margaret Bensley Shevchenko از سردبیران آن بوده­اند.

در انتهای دوره‌ درخشان دهه 1980، بین موزه و دانشگاه شکاف ایجاد شد. بلر در این برهه به اهمیت فعالیت­های آکادمیک و همینطور موزه­ای استادانی نظیر اتینگهاوزن و گرابار اشاره می­کند. به باور وی پس از اتینگهاوزن، به ویژه مطالعات شمایل­شناسی هنر اسلامی عمق و غنای خود را از دست داد.

تاثیر مجموعه‌های خصوصی بر تعریف شاخصه‌های هنر اسلامی

شیلا بلر در ادامه به موضوع مجموعه‌های خصوصی در ابتدای دهه‌ 90 و تأثیر آنها در تعریف شاخصه‌های هنر اسلامی پرداخته است. این مجموعه­ها پژوهشگران معتبر هنر اسلامی مثل پرانسن بروژ، تیم استرلی، دیوید جیمز را به خود جذب نمودند. از حیرت‌انگیزترین مجموعه‌های خصوصی به تعبیر خانم شیلا بلر، مجموعه‌ ناصر خلیلی است. ناصر خلیلی مجموعه‌دار ایرانی تبار ساکن لندن، حجم عظیمی از آثار اسلامی را در مجموعه خود گردآوردی نموده و پژوهشگران بسیاری را برای شناسنامه‌دار نمودن این آثار به کار گماشته است. تصویر تعداد زیادی از آثار مجموعه ناصر خلیلی در سال 1992 در قالب کتاب متتشر شد و ترجمه آن نیز در ایران به چاپ رسید. آثار این مجموعه دستمایه فعالیت­های تحقیقاتی ارزشمندی همچون پژوهش­های دروش Francois Deroche نسخه‌شناس مجرّب و توانمند فرانسوی در زمینه اقلام کوفی اسلامی گردید. ایرادی که بلر به مجموعه وارد نموده است غفلت از آثار و نسخ غیر ایرانی است که آن را ناشی از تبار ایرانی و ملی­گرایی مجموعه­دار می­داند و البته مجموعه­های الصباح (دار الآثار الاسلامیه) در کویت و حَمدبِن‌خلیفه در قطر را نیز مصداق این اشکال می­شمارد.


انواع رویکردهادر مطالعات هنر اسلامی از منظر شیلا بلر

  • شیوه کلّی‌نگرانه در مطالعات هنر اسلامی

بلر در ادامه به تشریح رویکردهای مطالعاتی هنر اسلامی می­پردازد. در شیوه کلّی‌نگرانه که بلر، جاناتان بائوم و اتینگهاوزن از فعالان آن به­شمار می­روند هنر اسلامی به صورت کلان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، و انتقادی که بر آن وارد شده باقی ماندن آن در سطح و عدم پرداختن عمیق به مسائل و موضوعات است. در زیرشاخه­ای از این رویکرد، نگاه درون‌نگر به هنر اسلامی قرار دارد که آن را زائیده‌ معنویت اسلامی می‌داند. از این منظر تمام پدیده‌های هنر اسلامی از شرق تا غرب به واسطه باورهای معنوی سازندگان آثار با یکدیگر پیوند دارند. هانری کربن، تیتوس بورکهارت و سیّد حسین نصر از داعیان این اندیشه­اند. عدم شفافیت در روش و دستاوردها و همچنین عدم امکان بررسی تمام وجوه هنر اسلامی (به­طور مثال سیر تحولات خوشنویسی) طبق این منظر، نقدی است که بلر به این دیدگاه وارد می­نماید.

شیلا بلر سپس به مناسبات منطقه‌ای هنر اسلامی می‌پردازد. از این منظر شاهد ظهور عناوینی نظیر هنر ایران، هنر ترک، هنر مصر، هنر سوریه، هنر هند و نظایر اینها هستیم. اشکالات چنین دیدگاهی بروز نگاه ملی­گرایانه، مقطعی و غرض­ورزانه به هنر یا تکوین نظریات دیرپا و نه چندن قابل اثبات (نظیر اعتقاد به منشأ جریان استعماری در شکل­گیری هنر اسلامی) است. در این رابطه بلر تأثیرات این جریانات بر هنر اسلامی را نفی نمی­کند اما به­طور مثال اینکه نگاه استعماری غرب با نیت چپاول ثروت و فرهنگ کشورهای اسلامی به تدوین مطالعات هنر اسلامی پرداخته باشد را چندان معتبر نمی­داند و نسبت به این نگاه و همینطور تعصبات ملی­گرایانه هشدار می­دهد. با اینحال آثار ارزشمندی که ذیل مطالعات مناطق جغرافیایی هنر اسلامی حاصل شده است را حائز اهمیت و درخور تقدیر می­داند. بلر در راستای لزوم احتراز از تعصب در امر تحقیق به ملاحظات فرقه­ای نیز اشاره می­کند. به­طور مثال یاسر طباع پژوهشگر مصری­تبار ساکن امریکا با توجه به مباحث فرقه­ای، بر نگاه سنی­گرایانه در مطالعات هنر به ویژه دوره­های متقدم اسلامی تأکید می­ورزد. به باور طباع تحولات هنرهای اسلامی از معماری تا خوشنویسی مبتنی بر اعتقادات اهل سنت و در تقابل با تفکر شیعی (ترویج شده توسط آل­بویه در ایران، فاطمیون مصر و ...) شکل گرفته است. به­طور نمونه ابداعات ابن مقله در خوشنویسی را متأثر از نگاه سنّی‌گرایانه‌ وی و در جهت تضعیف و تحقیر شیعیان می­داند. بلر نگاه طباع و به موازات آن، داعیان شیعی­مدار را به سبب برخورد گزینشی با شواهد ناصواب می­شمارد.

  • نگرش سلسله‌محور در مطالعات هنر اسلامی

قالب دیگر در پژوهش­های هنر اسلامی نگرش سلسله‌محور است. برپایی نمایشگاه­های متعدد و انتشار کاتالوگ­های گوناگون مربوط به سلسله­های حکومتی ادوار اسلامی از امویان در صدر اسلام تا ایلخانیان و تیموری، صفویه، قاجار، گورکانیان هند، و ممالیک مصر دستاورد چنین مطالعاتی هستند. پژوهشگر این حوزه باید از استنتاج سطحی بر حذر باشد. به­طور نمونه اگرچه حجم آثار بجامانده از ادوار متقدم اسلامی همچون اموی یا عباسی نسبت به ادوار متأخر نظیر صفوی یا گورکانی بسیار کمتر است اما دلیل بر اهمیت کمتر آن ادوار نمی­باشد. به­علاوه نمی­بایست به نظریات ناموثق نظیر آنکه هنرمند صرفاً در خدمت دستگاه قدرت بوده و حکومت­ها تحوّلات هنری را رقم زده­اند، وقعی نهاد، ضمن آنکه توجه به شخصیت­های تأثیرگذار مانند شاه عباس در ایران، سلطان سلیمان در ترکیه، اکبرشاه در هند و غیره بسیار حائز توجه است و در این جهت نیز باید شخصیت­های مغفول نظیر مأمون عباسی را مورد بررسی قرار داد و در سیطره اسامی شاخص باقی نماند. در بحث از چهره­ها بلر به مصائب و موانع موجود در پرداختن به هنرمندان شاخص اسلامی اشاره می­کند و اینکه بر خلاف فراهم بودن امکان مشاهده آثار هنرمندان غربی مانند میکلانژ، ونگوگ و غیره، چنین بستری برای هنرمندان اسلامی (به استثناء موارد نادری چون بهزاد، رضا عباسی، میرعماد و ...) چندان میسر نیست.

  • نگرش آثارمحور در مطالعات هنر اسلامی

مطالعات آثارمحور گزینه دیگر پیش روی محققان این حوزه است. این آثار انواع بناهای معماری در اقصی نقاط جهان اسلام تا نسخ خطی، اشیاء زینتی و صنایع دستی را در بر می‌گیرد. بلر بر این نکته تأکید می­ورزد که محقق نباید تنها به دوره پدید آمدن اثر بسنده کند بلکه گاه بررسی چالش­هایی که آن اثر در ادوار آتی با آن مواجه بوده اهمیت بیشتری داشته است. سیر تحولات برخی ابنیه تاریخی در قرون مختلف یا سرگذشت سفر بعضی از نسخ خطی نظیر شاهنامه­ها بسیار پرنکته است.  

شاید بتوان فراخ­ترین نوع بررسی هنر اسلامی را تحقیقات رسانه­ای یا شاخه­ای دانست که معماری، سفالگری، خوش­نویسی، نقّاشی، شیشه‌گری و طیف وسیعی از انواع هنر را شامل می­شود. برخی از این شاخه­ها نظیر نقاشی و معماری برای پژوهشگر غربی مألوف­تر بوده و بعضی مانند خوش­نویسی بسیار غریبه و دیریاب است چراکه علاوه بر مسأله زبان، مشکلاتی نظیر محمل معانی حروف و دقائق و لطائف قوانین خط نیز پیش روی وی است؛ از همین‌رو در مطالعات جزءنگرانه هنر اسلامی مغفول مانده است. از میان هنرهای صناعی یا صنایع دستی اسلامی بیشترین پژوهش­ها در زمینه فلزکاری صورت پذیرفته است. پژوهشگرانی چون جیمز آلنJames Allan ، لیندا کاماروفLinda Komaroffs ، بوریس مارشاکBoris Marshak ، و همچنین پژوهشگر ایرانی‌تبار، اسدالله ملیکیان شیروانی در این زمینه مطالعات وسیع و ارزشمندی انجام داده‌اند. پس از فلزکاری، سفالگری بیشترین پژوهش‌ها را به خود اختصاص داده است و در این حیطه می­توان از بزرگانی چون آرتور لین  Arthur Laneو گزافه هرباری  Geza Feherviriنام برد. الیور واتسون  Oliver Watson، از دیگر نام‌آورانی است که در زمینه سفال مینایی و لعابکاری تحقیقات گسترده­ای انجام داده است. از میان صنایع دستی، دست‌بافته­ها از جمله فرش، با وجود شهرت و جلب تحسین و توجه غربیان از کمترین میزان پژوهش برخوردار بوده است. از اینرو وضعیت پژوهش پیرامون آثار چوبی به دلیل فرسایش و عمر کوتاه این آثار بسیار محدودتر، و در خصوص شیشه و آبگینه کمی مطلوب­تر است.  

در گام بعد، با گرایش پژوهشگران به مستندسازی و انطباق شواهد با منابع مکتوب، از یکسو مطالعات هنرهای اسلامی از تنگنای سودجویی دلالان هنری و عتیقه­شناسان رهایی یافت و از سوی دیگر ترجمه آثار ادبی، عرفانی و تاریخی اسلامی رونق یافت. بی­تردید ترجمه­های ویلر تاکستون  Wheeler M. Thackstonاز آثار فارسی شامل سفرنامه ناصرخسرو، رساله­های خوشنویسی و تاریخ­نگاری­های مغول از جمله مهم­ترین آثار این جریان به­شمار می­آید.

 

چالش­های مهم محققان هنر اسلامی

در انتها شیلا بلر در عرصه مطالعات هنر اسلامی از دو چالش­ پیش­روی محققان نیز سخن می­گوید که نخستین آنها «چیستی هنر اسلامی» و مورد دیگر «عدم یکپارچگی در تعریف مسلمانان از اسلام در ادوار و نواحی مختلف» است که به پیش آمدن مسائلی نظیر حرمت تصویرگری چهره پیامبر(ص) در یک منطقه یا دوره، و مجاز شمردن آن در جای دیگر منجر می­گردد.

در ادامه این نشست، دکتر کاووسی به پرسش‌ حضار پاسخ داد. ایشان در پاسخ به این پرسش که «آیا تاکنون منبع یا کتاب واحدی به جمع­آوری و دسته­بندی رویکردهای موجود در قبال هنر اسلامی از جمله باستان‌شناختی، معرفت­شناختی، زیباشناختی، جامعه­شناختی، روان­شناختی و غیره پرداخته است. جامع­ترین اثر در این زمینه را همین مقاله خانم بلر دانستند که با نگاهی باز به معرفی رویکردها پرداخته و اشکالات هر یک را نیز مطرح نموده است. در این باره از کتاب «اکتشاف هنر اسلامی» اثر استفن ورنوت  Stephen Vernoitنیز نام برده شد.

در خصوص بیان چگونگی وضعیت مطالعات هنر اسلامی در ایران دکتر کاووسی گفت که به­طور کلی جریان تاریخ هنر اسلامی در ایران شکل نگرفته و مورخ هنر نداریم. در قالب قیاس، زمانی که در امریکای دهه 1970 ، سی کرسی هنر اسلامی و در اروپا بیست کرسی دایر بوده است، در کشورهای اسلامی به هیچ موردی نمی­توان اشاره کرد. البته می­توان به کرسی­های ملی­گرایانه نظیر هنر ایران در ایران، هنر ترکیه در ترکیه، و هنر عرب مثلا در کویت، قطر و عربستان اشاره کرد؛ اما در کشورمان به مفهوم غربی هیچ مورخ هنر تربیت نکرده­ایم. افرادی نیز که در این راه قدم­هایی برداشته­اند، از آستانه هنر به موضوع وارد نشده­اند، مثلا مرحوم ایرج افشار نسخه­شناس بوده­ و مورخ هنر محسوب نمی­شود. کاتالوگ­ها و فهرست‌نویسی­های موزه­ها و گالری­های غربی مرتبا به­روزرسانی و منتشر می­شوند و فقدان چنین اسنادی در قبال موزه­های ما به شدت احساس می­شود. در ایران شکاف عمیقی بین دانشگاه و موزه وجود دارد. استاد دانشگاه گاه در عمرش موزه نرفته و موزه­دار گاه، هیچ تخصصی در زمینه آثار هنری ندارد.

دکتر کاووسی در پاسخ به سوالی در باره پژوهشگران مسلمان و نگاه بلر به ایشان، بر این نکته تأکید نمود که بلر نگاه جانب­دارانه به هنر را مردود می­شمارد و به­علاوه با کسانی که منظر دینی و ایدئولوژیک خود را بر هنر تحمیل می­کنند (مانند سید حسین نصر) مخالف است اما در عین حال تلاش محققین مسلمان نظیر مهدی بیانی، شهریار عدل و امثال ایشان را ارج می­نهد. خانم بلر معتقد است که افزایش سطح دانش منوط به آن است که ذهن از پیرایه­ها عاری باشد، چه پژوهشگر مسلمان باشد و چه نباشد.

در پاسخ به سوال آخر درباره نگاه شرق­شناسانه به آثار هنرهای اسلامی، آقای کاووسی با این توضیح که اگرچه خانم بلر پیدایش زمینه مطالعات هنر اسلامی را متأثر از رویکرد سلطه­جویانه و استعماری غرب و به­ویژه با نظر به سرمایه نفت خاورمیانه می­داند اما با این نگرش که کل جریان منبعث از چنین دیدگاهی است مخالف می­باشد. شاید بتوان اندیشه ادوارد سعید را در مقطعی از زمان معتبر دانست و حتی به تداوم آن باور داشت اما نمی­توان تمامی دستاوردهای این حوزه را متأثر و تحت نفوذ آن دانست.

در پایان جلسه، یکی از حضار به واژه «سراب» در عنوان مقاله و نشست اشاره نمود و خاطرنشان ساخت که بر خلاف بار منفی که در زبان فارسی از این تعبیر نسبت به هنر اسلامی استنباط می­گردد (امر موهوم، فریب و باطل)، کلمه میراژ در انگلیسی به امر دست­نیافتنی و متعالی دلالت دارد. آقای کاووسی نیز ضمن تأیید ایشان افزود که خانم بلر هنر اسلامی را موضوعی می­داند که هر وجهی از آن را مورد توجه قرار دهیم ممکن است از وجوه دیگر غافل شویم و هر اندازه سعی در درک آن ­کنیم باز حق مطلب ادا نمی­شود و تمامیت آن در اختیار ما قرار نمی­گیرد؛ شاید معنای سراب از این­رو بر آن قابل اطلاق باشد.


از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید