نقد و بررسی سیاستگذاری جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر
نشست تخصصی «نقد و بررسی سیاستگذاری جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر» با حضور ناصر آقایی سربرزه، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و فرهنگ، دارای مدرک درجه یک هنری (دکترای افتخاری) در رشته عکاسی با بیش از سی سال تجربه در این رشته هنری، عضو کمیسیون هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیر چهار دوره جشنواره هنرهای تجسّمی فجر در اتاق جلسات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. مشروح سخنان آقایی که به تبیین جوانب برگزاری دورههای مختلف جشنواره هنرهای تجسمی و مسائل آن پرداخته، از نظر میگذرد.
آقایی سخنان خود را با شرحی کوتاه بر فعالیت چندسالة کمیسیون هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی و اهتمام آن به تدوین اسناد بالادستی حوزه هنرهای تجسّمی و همچنین سینما، تئاتر و موسیقی (در راستای تبیین رویکردها، سیاستگذاریها، اهداف و جهتگیریها) آغاز نمود. وی به آییننامة جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر در ۱۱ ماده و ۶ تبصره اشاره کرد که در ۱۳۸۷/۵/۱۲ به تصویب معاونت امور هنری رسید، گرچه ابلاغ نشد. آقایی گفت: در سال ۸۷، نخستین دوره جشنواره برگزار شد و در بند پایانی آییننامه نیز اسامی اعضای هیات برنامهریزی و مجریان آن قید گردید. بدیهی است که فقدان یک چارچوب مشخص و عدم ابلاغ آییننامه، منجر به تشتت آراء و اعلام نظرهای پراکنده از سوی دبیران ادوار گوناگون گشته و به تبع، رسانهها و افکار عمومی نیز به پاسخ پرسشها و مطالبات خود دست نیافتهاند.
وی در ادامه به برخی چالشهای موجود در برگزاری جشنواره هنرهای تجسمی اشاره کرد.
جشنوارههای فجر و آموزههای انقلاب
از نخستینِ پرسشها در باره جشنواره، نسبت میان جشنواره فجر با انقلاب و موضوعات ذیل آن از قبیل ایثار، مقاومت و دیگر آموزههای انقلاب است. این موضوع در دیگر جشنوارهها از قبیل جشنواره موسیقی فجر نیز چندان روشن نیست و با آن بیشتر برخوردی مناسبتی و تشریفاتی شده است، از جمله است اجرای مکرر آهنگها و سرودهای نوستالژیک اوائل انقلاب در جشنواره موسیقی که ارتباط شایانی با نسل جدیدی که در آن زمان حضور نداشتهاند، برقرار نمیکند. در حوزه تئاتر فجر نیز با همین مسأله مواجه هستیم و البته سینما در این رابطه مواضع مشخصتری اتخاذ نموده است.
جشنوارههای فجر و حمایتهای دولتی
در میان جشنوارههای مختلف هنری، جشنواره فیلم فجر به دلیل مسائل اکران و گیشه و پیوند مستقیم با بازار فروش، به نوعی کاربردیتر شده است. از این حیث جشتوارههای موسیقی و تئاتر نیز سعی در تأمین بودجههای مورد نیاز از محل فروش بلیط دارند و تا حدودی به استقلال از حمایتهای دولتی دست یافتهاند اما در مورد جشتواره هنرهای تجسمی، چنین اتفاقی رخ نداده و از اینرو تامین منابع مالی برگزاری آن وابسته به دولت باقی مانده است که این مساله مشکلاتی را در برگزاری جشنواره ایجاد میکند.
نبود همافزایی جشنوارههای مختلف هنری فجر
نبود همنشینی و همسایگی بین جشنوارههای فجر سبب شده است که هر یک بسان جزیرهای مستقل عمل نمایند، در صورتی که اگر یک همافزایی بین آنها وجود داشته باشد و کاخ جشنوارهها شکل بگیرد، میتوان از اجماع داشتهها، پتانسیلها و سرمایههای بزرگ به دست آمده، یک رخداد بزرگ منطقهای یا بینالمللی را رقم زد و هویتی هنری کسب نمود. بدین ترتیب علاوه بر تبادل تجربیات، میتوان از بازدیدکنندگان سینما، تئاتر و موسیقی به عنوان مخاطبان تجسمی نیز بهره برد. این امر مشروط به آن است که در بستر این فرایند، نگرانیها معطوف به برنامهریزی امور و مدیریت برنامهها باشد و نه مناصب مدیریتی، ضمن آنکه باور داشته باشیم که در این میدان رقیب یکدیگر نیستیم زیرا با نگاه رقابتی برایند نیروها به ضعف میگراید. بهعلاوه بهرهگیری از تجارب ادوار پیشین و جشنوارههای مشابه خارجی نظیر ونیز و بولونیا نیز بسیار راهگشا خواهد بود. البته منظور، تقلید جزء به جزء از جشنواره برلین و سیدنی و غیره نیست بلکه در این میان، باید بر حفظ هویت فرهنگی و تمرکز بر سرمایههای داخلی و حوزه تمدن ایران تأکید و اهتمام جدی نیز داشت.
فقدان دبیرخانه فعال برای جشنواره
جشنواره هنرهای تجسّمی پس از جشنواره مد و لباس، جوانترین جشنواره است. در حالیکه امسال دهمین دورة آن برگزار شد و سال آینده وارد دهة دوم حیات خود میشود، یکی از کاستیهای جدی آن، فقدان یک دبیرخانة فعال است، اگرچه بهظاهر یک دبیرخانه ثابت برای آن وجود دارد. در واقع چنین رخدادی که واژه بینالمللی را در عنوان دارد باید از مدتها قبل برنامهریزی و ساماندهی کرد؛ ضمن اینکه در این رابطه مسأله دیگری رخ میتابد و آن، زمان برگزاری جشنواره و تقارن آن با تعطیلات جهانی سال نو میلادی است.
تغییر مداوم مدیریت و برنامهریزی جشنواره
از دیگر مسائل قابل توجه، جابجاییهای مدام در سطح مدیریتی است که به ثبات سیاستگذاری و اجرای برنامهها آسیب جدی میرساند و هر دبیر حداکثر تنها برای یک سال برگزاری جشنواره، برنامهریزی میکند. در واقع شاکله کنونی با یک پروژه ملّی (و چنانچه انتظار میرود بینالمللی) سازگاری ندارد. برای احتراز از این اغتشاش و تضارب آراء، میتوان پس از تعیین چند نامزد و مقایسه برنامههای آنها توسط یک شورا، یک نفر را به عنوان دبیر برای دورهای چهار یا پنج ساله منصوب نمود. ضمن اینکه این انتخاب نیز نباید برخاسته از یک دیدگاه سلیقهای و مقطعی باشد بلکه همراستا با مفاد آییننامه انجام پذیرد.
برای دوره اخیر جشنواره کتابی چاپ شده است که بررسی آن به عنوان یک سند یا گزارش، فارغ از تحلیل و تفسیر، مغتنم است و برخی نکات مقایسهای را به ذهن متبادر میسازد. مطالعه این کتاب نشان از تشتت برنامه در دورههای مختلف برگزاری جشنواره است؛ یک دوره رقابتی است و یک دوره، رقابتی نیست و هر دوره ضوابط خودش را دارد. لازم است که این مفاهیم استانداردسازی شوند و فرصتها و تهدیدها مورد سنجش قرار گیرند. با در نظر گرفتن زمانبندی دقیق و بودجهبندی عزتمدار و پایبندی به آن، بسیاری از این مسائل حل میشوند و برای برخی از این مسائل نیز باید فرهنگسازی صورت پذیرد. منظور از فرهنگسازی چیست؟ در یک تعریف ساده دستاوردهای مادّی بشر را تمدّن، و دستاوردهای غیرمادّی وی در قالب مذهب، رفتار، زبان، هنر و غیره را فرهنگ میگویند. در این میان باید مراقب بود که فرهنگ سیاسی نشود و مواریث غیرمادی بشر محفوظ و مصون بماند.
چنانکه پیداست ایران از حیث تعدد برگزاری نمایشگاهها، جشنوارهها و مسابقات، جایگاه نسبتاً خوبی دارد و البته متولیان چنین رویدادهایی اغلب سازمانهای دولتی نظیر وزارت راه و شهرسازی، شهرداری، سازمان تأمین اجتماعی، هلال احمر، آموزش و پرورش و ... هستند. گذشته از بحث منافع مالی برای مجریان، داوران یا شرکتکنندگان، برگزاری چنین جشنوارههایی عمدتاً متوجّه تبلیغات سازمانی یا حداکثر تبلیغات سازمانی-فرهنگی است تا به نوعی افکار عمومی را با مأموریتهای ذاتی سازمان خود همسو ساخته و در حوزه خود، ترویج و فرهنگسازی نمایند. اما زمانی که از وزارت ارشاد سخن میرود موضوع کاملاً متفاوت است. وزارت ارشاد متولّی کلّیت حوزه فرهنگ و هنر کشور است، پس اهتمام آن میبایست تنها معطوف به ارتقای هنر و فرهنگ جامعه باشد. بهرهای که بهطور مثال وزارت راه و شهرسازی از کاریکاتور، عکس و فیلم در برگزاری یک جشنواره با موضوع «نقد بنا و فضای شهری» میبرد، متوجّه مسائل حوزه راه و شهرسازی است و هنر را برای ترویج و همسوسازی افکار عمومی با برنامههای خود به استخدام میگیرد. در ارشاد طبیعتاً رویکرد به هنر، متوجه ارتقاء فرهنگ و همین هنر است. بدیهی است که برگزاری جشنواره فقط برای آنکه جشنوارهای برگزار کرده باشیم راه به جایی نخواهد برد. اکنون دستاورد چنین سازوکاری مواجهه با آثاری است که در طی سالیان متوالی از یک جشنواره به جشنواره دیگر فرستاده میشوند تا جایزهای دیگر کسب کنند. به همین ترتیب توجه به مسائل پساجشنوارهای نیز حائز اهمیت و درخور توجه است. بهطور نمونه هیچ برنامه مدوّنی برای آثار منتخب یا استعدادهای شناخته شده در طول جشنواره وجود ندارد، اگرچه گاه عرضه آثار برای فروش پس از اتمام جشنواره به عنوان راهحلهای مقطعی به اجرا درآمدهاند.
تاسیس نگارخانه ملی
از مطالبات جدّی حوزه تجسمی که در اختتامیه جشنواره مطرح نمودم یک نگارخانه ملّی است. همنشینی فیلم، تئاتر، موسیقی و تجسّمی در کاخ جشنوارهها رخداد بزرگی را رقم خواهد زد و این امر با افزایش لینکها و ارتباطات بینالمللی و حضور ما در مجامع هنری جهانی رابطهای مستقیم دارد. دیپلماسی هنر ما چه در حوزه داخلی و چه در حوزه جهانی فعال نیست. در جشنواره امسال از سفیران و رایزنان حدود 13 کشور برای بازدید از جشنواره به صورت غیررسمی و غیرتشریفاتی، دعوت به عمل آوردیم. ایشان ضمن استقبال، برای حضور هنرمندان کشورهای متبوع خود در سالهای آتی ابراز علاقه نمودند. در این راستا میتوان به تأسیس یک فدراسیون هنری در حوزه آسیایی نیز اندیشید و امیدوار بود.
چالشهای عنوان جشنواره
از مسائل مهم جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر، واژگان لحاظ شده در عنوان آن است. از آنجاکه مخاطب اصلی جشنواره مردم هستند بسیاری از ایشان با واژه «تجسمی» نامأنوس بوده و تصور درستی از ماهیت آن ندارند. همچنین صرف کاربرد واژه «بینالمللی» جشنواره را جهانی نمیکند. گفتنی است که امسال پس از گذشت ده سال و با تشکیل شورای هنری استانها، معرفی دبیر هنری استان و مشارکت تقریباً بیست استان، سطح این جشنواره، تاحدودی ملی شد. برگزاری جشنواره در سطح بینالملل مستلزم تدارکِ بهموقع مقدمات و رعایت الزامات مقتضی است. پیشنهاد ما «جشنواره هنر فجر» است، که مسلماً تناقضی با برگزاری آن در سطح بینالملل ندارد. واژه «فجر» برند جشنواره و جهت آن است و نسبت آن با ایّام دهه فجر از سرمایههای بزرگ تمامی این جشنوارهها است. ضمن آنکه از حیث زمان برگزاری برای جشنواره حاشیه امنی را ایجاد مینماید. در کنار این موارد باید درباره واژه «جشنواره» نیز بازنگری صورت پذیرد. مثلاً قالب برگزاری تئاتر، موسیقی و سینما، جشنواره نیست، بلکه فستیوال است. رویکرد این دو قالب متفاوت است. در کنار اینها، مصداق هنرهای تجسمی نیز جای بحث دارد. اهتمامِ صِرف بر هفت تا ده رشتهای که بهطور متعارف در این دستهبندی جای گرفتهاند (نظیر عکّاسی، گرافیک، نقّاشی، خوشنویسی، مجسّمهسازی، کاریکاتور و ...)، موجب تضییع حق هنرهایی از قبیل ویدئو آرت، چیدمان، هنرهای دیجیتال و غیره میگردد. در دنیای جدید اصالت به هنرمند یا رسانه هنری نیست بلکه این اثر و تفکر هنرمند است که اصالت دارد و این اثر میتواند بینارشتهای، تلفیقی یا مولتیمدیا باشد. بدین ترتیب موضوعات مناقشهبرانگیز مربوط به داوری آثار نیز برطرف خواهد شد. تنوع رشته در جشنواره به معنی تاراندن رشتههای تخصصی مثل خوشنویسی و نگارگری با ترکه هنرهای مدرن مانند ویدئوآرت و حجم سازی نیست بلکه به معنای افزایش ظرفیت است. توجه داشته باشید که جشنواره تجسمی فجر با ساختار پیشین، رقیب خانواده خود شده بود. رویکرد یکسان با دوسالانهها یا دیگر رویدادهای مشابه، با ایجاد التهاب و سوءتفاهم، جامعههای تخصصی هنرها را که میبایست در کنار جشنواره باشند در مقابل آن قرار داده بود. جشنواره باید برایندی از ظرفیتهای توأمان این رشتهها و به عبارتی مجمع عمومی هنرها باشد.
گالریدارها برای آنکه از مظان برچسب دولتی شدن بهدور مانند، اغلب از جشنواره فاصله میگیرند. از اتفاقات خجسته امسال شرکت 15 گالری در آن بود و چنین رخدادی بسیار مبارک است و بهقطع در تقویت هنر سهم بهسزائی دارد. در این راستا تقدیر از نامآوران و افتخارآفرینان حوزه هنر نیز حائز توجه است. در حالیکه پیروزی یک ورزشکار تحسین و تبریک رییس جمهور و تقدیر رسانهها را در پی دارد، توفیق هنرمندان چندان بازتاب نمییابد. در جشنواره امسال، در قالب یک فراخوان به انجمنها، خواستار معرفی آثاری شدیم که در رخدادهای جهانی، مسابقات و جشنوارههای بینالمللی مقامی کسب نموده یا موفق به دریافت جایزه شدند. آثار ارسالی در این بخش شگفتآور و بینظیر بود. نمایشگاه این آثار تحت عنوان ستارگان رقم خورد. همچنین تجلیل از حامیان و فعالان حوزه تجسمی، در راستای ارج نهادن به دستاندرکاران این حوزه که بیشتر در پشت صحنه فعالیت دارند اما حضورشان برای عرصه هنر بسیار مؤثر و سرنوشتساز است، از اقدامات مهم دیگر در جشنواره امسال بود.
تم جشنواره
آقایی در پاسخ به پیشنهاد اعلام یک تم Theme برای جشنواره که لزوماً محدود به عناوین ارزشی نبوده و مسائل اجتماعی و انسانی کشور را در بر بگیرد، از حواشی پیرامون این امر سخن گفت. وی ضمن تأیید مزایای این رویکرد، به برخی عوارض آن نیز اشاره نمود. در وهله نخست، تعریف تم به حذف برخی سلیقهها میانجامد. به علاوه، تعیین موضوعاتی نظیر مقاومت یا پدیدة شوم داعش، به نوعی، جریانسازی تلقی شده و بحث «سفارش دولتی» را مطرح مینماید که باید در حد امکان از آن احتراز کرد. تعریف مأموریت برای هنر، آن را به هنر کاربردی نزدیک میسازد که در جای خود نیکوست اما چنانکه پیشتر بحث شد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی کلیت هنر است. چه بسا با آزاد گذاشتن هنرمند، همان اهداف تأمین گردد چراکه هنرمند با آگاهی و حساسیت خود نسبت به مسائل جامعه، آنها را میبیند و در اثر خود به منصه ظهور میرساند. مثال چنین فرایندی را میتوان در یک اثر چیدمان که هنرمندانه نسبت به تعرض به جنگل و منابع آن فریاد برآورده بود و یا ارائه یک بیانیه هنری از خلال اثری با موضوع دریاچه ارومیه که امسال به نمایش درآمد، مشاهده نمود. هنرمند باید در آفرینش آزاد باشد. یک هنرمند نسبت به مسائل اجتماعی نگرانی و دغدغه دارد، دیگری به نقاط ضعف میپردازد، برخی از نقاط قوت سخن میگویند و بعضی هم به هیچکدام، یک پیشنهاد هنری دارند یا یک تکنیک و سبکی را ارائه میدهند. آنچه مسلم است آنکه هنرمندان، چشم بیدار و گوش شنوا دارند و قشر فرهیخته جامعه هستند. اگرچه به تبع این رویکرد، با پراکندگی موضوعی آثار مواجه خواهیم شد اما هدف جشنواره که احترام به ایده، اعتماد به هنرمند و نمایش دستاورهای هنری است، تأمین میشود. با تمام این اوصاف، تعیین تم میتواند برای بخشی خاصی از جشنواره در نظر گرفته شود. بهطور قطع رخدادی که مبتنی بر یک تم تنظیم گردد منجر به همافزایی چه در سطح هنرمند و چه در سطح مخاطب میگردد و تبادل نظر در میان جمعیتی درباره موضوعی مشترک، ظرفیت قابل توجه و غیر قابل اغماضی پدید می آورد.
جشنواره و ظرفیتهای اجرایی
آقایی در ادامه در پاسخ به سؤالی در باره ظرفیت جشنواره برای برگزاری هنرهایی با اقتضائات زمانی و مکانی نظیر پرفورمنس آرت، به تلاشهایی که تاکنون در این زمینه صورت پذیرفته اشاره نموده و برگزاری مسابقه اینستاگرامی را در همین راستا دانست. وی خاطرنشان ساخت که در حال حاضر، بنابر محدودیت فضا، نمایش برخی آثار امکانپذیر نیست. حتی از لحاظ کمّی نیز ناگزیر به توزیع آثار در مراکز گوناگون بودهایم و این پراکندگی مکانی بهویژه برای مخاطب چندان مطلوب نیست. این شرائط تا زمانیکه باور به اهمیت جشنواره و اعتبار ملی و جهانی این پروژه تثبیت نگردد، ادامه دارد. امید است که جشنواره فجر در سالهای آتی به خودکفایی برسد و اتکاء آن به دولت، منحصر به حمایتهای معنوی و غیر مادی باشد. تآمین بودجههای لازم میتواند از محل درآمدهای جشنواره و از طریق فروش آثار هنری در طول سال صورت پذیرد. البته در بسیاری از جشنوارههای خارجی دریافت ورودی نیز سهم بسزایی دارد اما در ایران حسب نظر به وجه بازدارندگی این عامل برای حضور مخاطب عام و کاهش تعداد بازدیدکننده مردمی، از آن صرفنظر شده است.
آقایی در خاتمه و در پاسخ به اینکه جشنواره هنرهای تجسمی آیا در جذب اقشار و اصناف مردم با اقتضائات گوناگون (آموزشی، خدماتی، مدیریتی، تربیتی، و ...) توفیق داشته است یا خیر؛ به کمشمار بودن بازدیدکننده عام اذعان نموده و آن را تاحدودی ناشی از عدم بازتاب گستردة اخبار جشنواره در مطبوعات و رسانههای خبری نظیر رادیو و به ویژه تلویزیون دانست. وی افزود، هنرهای تجسمی بنابر ماهیت دیداری آن، مستلزم همراهیِ یک رسانة دیداری است همانطور که موسیقی به دلیل ماهیت شنیداری با رادیو تناسب بیشتری دارد. شایسته است که چنین رسانههایی از انحصار سینما درآمده و باور رایج «هنر یعنی سینما» را، تصحیح نمایند. آقایی تاکید کرد، مخاطب هنرهای تجسمی، گُزیدهتر است و بهطور قطع هدایت مردم به سمت مصرف هنرهای تجسمی چندان سهل و آسان نیست و دوراندیشیهای بیشتری را میطلبد.