هنرهای محیطی در ایران و جهان و مسایل زیست محیطی
نشست تخصصی «هنرهای محیطی در ایران و جهان و مسایل زیست محیطی» سهشنبه ۲۶ تیر ۹۷ با حضور دکتر عفتالسادات افضل طوسی، دانشیار و معاون پژوهش و فناوری دانشکده هنر دانشگاه الزهرا(س) و مؤلف کتاب« طبیعت در هنر باستان»، و جمعی از علاقهمندان این حوزه، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این نشست، افضل طوسی به تاریخچه رویکرد انسان به محیطزیست و طبیعت از یکسو، و تبیین مفاهیم اساسی و واژگان کلیدی در عرصه هنرهای محیطی از سوی دیگر، اشاره کرد و آنها را مورد بحث قرار داد. وی در تعریف هنرهای محیطی، ویژگی ناپایداری آثار و استفاده از مواد طبیعی مانند سنگ، چوب، و آب را بیان کرد و توجه در این آثار به طرح و حل و فصل مسائل زیست محیطی را مورد تأکید قرار داد.
افضلطوسی با اتخاذ دیدگاهی نقادانه، شکاف میان انسان معاصر و طبیعت را به چالش کشید و انس انسان گذشته با محیطزیست را مورد تکریم قرار داد. وی با اشاره به اینکه بر اساس روش و سازوکار ارتباطی انسان گذشته با طبیعت، «حفاظت از محیط زیست» هیچگاه مسألهساز نبوده است، به فراگیر بودن نمادهای محیطی و طبیعی در تمدنهای باستان توجه داد. وی گفت: بهطور مثال در تمدّنهای بینالنهرین، سرخپوستی، آزتکها و مایاها، و مصر باستان بهمراتب شاهد نیایش و گفتمان انسان با طبیعت از طریق ربالنوعهای ترکیبی حیوانی یا انسان-جانوری هستیم. انسان در مقابله با بلایای طبیعی و بروز ترس یا خطر از ایزدان متناظر با رویدادهای طبیعی چارهجویی و استمداد میکرد. در این میان، هر یک از عناصر اربعه آب، باد، خاک و آتش، ایزد خاص خود را داشت. بهطور نمونه، ایزدبانوی آناهیتا (ایزد آب و باران) و آپامنپات(ایزد سرچشمه آبهای زیرزمینی) نزد ایرانیان، و اشارههای متعدد منابع ادبی و اسطورهای جهان شاهدی بر این مدعا بهشمار میروند.
سخنران نشست در ادامه بحث با اشاره به اصل زنده بودن طبیعت نزد انسان گذشته، تغییر این رویکرد در جهان امروز و تلاش انسان مدرن برای دخل و تصرف در طبیعت را اصلیترین منشأ مشکلات زیست محیطی عصر کنونی برشمرد. وی تاکید کرد که اکنون این موازنه از «طبیعت قاهر-انسان مقهور» در گذشته، به «انسان غالب-طبیعت مغلوب» در زمان حال، برهم خورده است. بازنمود طبیعت در سطح اندک و پسزمینههای نقاشیهای روم باستان (هرکولانئوم و پمپی)، و منظرهپردازی و ترسیم طبیعت روستایی در نقاشیهای هلندی سدههای پسین، از همین تغییر سخن میگویند. افضل طوسی ادامه داد: در دوران معاصر، با پدیدار شدن مسائل زیست محیطی، هنرمند غربی با نمایش عناصر طبیعی در آثار خود، مخاطب را به طبیعت و اهمیت ترمیم رابطه انسان با آن متوجه ساخته است. این در حالیاست که این ارتباط در شرق دور هرگز گسسته نشد و نگاه ارزشی به طبیعت در هند، چین و سایر ملل شرق آسیا کمابیش همواره پابرجا بوده است.
شرق آسیا دوستدار طبیعت
استاد دانشگاه الزهرا، منظره را به عنوان نمادی از طبیعت، رکنی مهم در نقاشی چینی مشرق زمین برشمرد و افزود نسبت طبیعت به انسان در منظرهپردازیهای چینی، کل به جزء بوده و انسان در خدمت طبیعت است. این موضوع در فرهنگ هندوها با احتراز از جانورآزاری نمود یافته است. در حالیکه نگاه تکریمآمیز به طبیعت از حدود قرن 16 میلادی در غرب رشدونمو یافت، احترام به محیطزیست و بزرگداشت طبیعت در هنرهای شرق دور، هندوها و بوداییان، و همچنین اقوام سرخپوست از گذشتههای دورتر مطرح بوده است. چهبسا از جالبترین مصادیق چنین نگرشی بتوان به نقشپردازیهای عظیم نازکا (تصویر1) در پرو اشاره کرد. در میان اقوام بومی، طبیعت موضوع اصلی بوده و انسان در حاشیه نقاشی میشده است. البته طی سدههای اخیر در غرب نیز سبکها و جنبشهایی پدیدار گشت که از تلطیف نگاه انسان به طبیعت حکایت میکند، از جمله رمانتیسیسم در قرن نوزدهم را میتوان اوج چنین رویکردی دانست.
1. نگاره مرغ مگس خوار بر سطح زمین، تمدن نازکا، گرو
قرن بیستم، ظهور مدرنیسم، قهر با طبیعت
به اعتقاد افضلطوسی، ورود به دوران مدرن، سرآغاز انفصال انسان و طبیعت است. در این دوره، توجه به تکنیک، روح هنر را تسخیر نمود. این جریان با نفوذ هندوئیزم به آمریکا در دهه 60 و پیدایش سبکهای نو در عرصه هنرهای زیست محیطی مورد تردید واقع گردید. در واقع بازگشت به طبیعت را میتوان تاحدی از تبعات جانبی قوت گرفتن تمایلات هندوئیزم و بودیزم در بین هیپیهای آمریکا بهشمار آورد. ظهور گرایشاتی در هنر از قبیل لندآرت، هنر محیطی، اکوآرت، و غیره از تأثیر عقاید هندی و علاقه به سادهزیستی حکایت دارند. اگرچه سابقة چنین رهیافتی را میتوان در آشنایی بشر اولیه با سنگ و یادمانهای سنگی پیشاتاریخی نظیر خرسنگهای انگلستان Stonehenge نیز جستجو نمود. (تصویر2)
2. خرسنگها یا Stonehenge، انگلستان
افضلطوسی در پاسخ به این پرسش که «آیا بازنمایی طبیعت در هنر، کارکردی زیباشناسانه دارد یا از احترام انسان به طبیعت حکایت میکند؟» گسترة تاریخ را مرزی دانست که در یکسوی آن رویکرد انسان باستان به طبیعت در هنر، محصول تکریم است و در سوی دیگر آن، هنر مدرن گاهی فقط بر یک تجربه زیباییشناختی بسنده میکند. وی در بررسی این هنرها، برای عناصر طبیعی موجود در نقاشیها کارویژههای زیست محیطی تعریف نمود و از هنرمندانی نظیر انسل آدامزAnsel Easton Adams (۱۹۰۲–۱۹۸۴) نام برد که عکاسی را رسانه هنری دانسته و طبیعت را موضوع کار خود قرار دادهاند.
دوران معاصر و ضربههای مهلک انسان بر پیکره طبیعت
افضلطوسی ادامه داد که در قرن معاصر، انسان ضربههای سهمگینی بر طبیعت وارد نموده است و جنگهای جهانی اول و دوم، بمباران هیروشیما، و فاجعه چرنوبیل صدمات جبرانناپذیری بر پیکره محیط زیست وارد آوردند. در مقابل چنین مواجهاتی بود که جریانهای حمایتیِ زیستمحیطی از دهه هفتاد شدت یافت، به طور نمونه رابرت اسمیتسون Robert Smithson در سالهای دهه 70 میلادی با خلق «اسکله حلزونی» هنر زمینی Land Art را مطرح نمود (تصویر3). اسمیتسون بر این باور بود که مجسمهها در باغهای قرن هجدهم با هدف بازنمایی، تزئین فضا و زیباسازی محیط ساخته و پرداخته میشدند اما اقتضائات عصر حاضر، توجه به کارکردهای اجتماعی و سیاسی هنر را در اولویت قرار داده است. بدین ترتیب هنرمفهومی و مینیمال آرت مطرح گردید و سادگی و بیآلایشی عناصر طبیعی مورد توجه قرار گرفت. والتر دیماریا Walter de Maria خالق اثر «میدان رعدوبرق» در این رابطه اظهار میدارد پیشگیری از سوانح و بلایای طبیعی در توان بشر نیست اما میتواند ایدههای نابی برای وی به ارمغان آورد، ضمن آنکه حامل این پیام است که ای انسان تو از زمینی، پس به رستنگاه خود بنگر و خود را بخشی از آن ببین؛ بیتردید دلبستگی به ستاره، کوه و آسمان و سایر عناصر طبیعت، در وجود انسان نهادینه است. افضل طوسی افزود: آثاری که با گرایشهای محیطی در این عصر پدید آمدند، گاه در طبیعت (مانند اسکله حلزونی اسمیتسون) و گاه در سایتهای مشخص عرضه میشدند و وجه اشتراک تمامی آنها بهرهگیری از مواد و مصالح طبیعی بود.
3. اسکله حلزونی، رابرت اسمیتسون، آمریکا
گالری هنری، اثر هنری را ایزوله میکند
افضل طوسی با اشاره به زمینههای گوناگون پیدایش هنرهای محیطی افزود: منظور نظر برخی از هنرمندان به چالش کشیدن ارائه آثار در گالری و برهم زدن ساختار رسمی و سنتی این نمایشگاهها بود چراکه به باور ایشان فضای کلاسیک گالری، اثر را محصور و آن را از طبیعت جدا میسازد، در حالیکه طبیعت یک گالری زنده است که نهتنها هنر را محبوس نمیکند بلکه به آن جان میبخشد و بدین ترتیب مخاطب با مشاهده اثر در دل طبیعت، درک کاملتری از پیام زیست محیطی محصول هنری پیدا میکند. از سوی دیگر هنرمندانی نیز اصل را بر توجه دادن به طبیعت قرار داده و ابلاغ پیام را از طریق فضای نمایشگاهی نیز میسر میدانستند و از اینرو عناصر طبیعی و زیستمحیطی را به درون گالریها برده و با چیدمانی نو به نمایش میگذاشتند.
افضل طوسی گفت: هدف مشترک تمامی این هنرمندان بهویژه اکولوژیستها جلب نظر مخاطب به طبیعت بود. از هنرمندان موفق در این زمینه میتوان از دیوید نش David Nash، مجسمهساز انگلیسی، نام برد که آثار خود را با استفاده از چوبهای خشک و بریدهشده، و پوسته درختان برپا میکرد (تصویر4).
4. شعله ، حجم چوبی، دیوید نش، انگلستان
نَش به عنوان یک هنرمند پیرو محیط زیست، علاوه بر به نمایش گذاردن قابلیتهای متفاوت و غیرمرسوم چوب و بیان ظرفیتهای پنهان تصویری آن، حس اهتمام به محیط زیست را بر میانگیخت. وی تقریباً تمام اجزاء درخت از جمله شاخههای کوچک را مورد استفاده قرار میداد و حتی زغال طراحی خود را نیز با استفاده از قسمتهای کوچک خشک شده درختها میساخت. مطالعات دقیق او کیفیتهای بینظیری از امکان ساخت مجسمه با قسمتهای مختلف درخت را با تفسیری جدید در پی داشت. هنرمند دیگر پاتریک دوروتی Patrick Doughertyاست که ایدة اولیه آثارش را از خانههای ساده و ابتدایی روستایی و همچنین لانههای پرندگان و جانوران گرفته و «حجمهای شاخهای» خود را در آمریکا، بلژیک، ژاپن، اسکاتلند و دیگر کشورها با استفاده از شاخههای درهم تنیده، خس و خاشاک دور ریختنی و شاخههای هَرَسشده برپا نموده است. .(تصاویر 5)
5. چیدمان حجمهای شاخهای، دوروتی
پیوستگی یا عدم ارتباط هنر و طبیعت
افضلیطوسی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن نمایش مصادیقی از هنر محیطی، رسالت اجتماعی هنرمند در برخورد با چالشهای زیست محیطی را مورد بررسی قرار داد. او تدابیر هوشمندانه هنرمندان جهان در ارائه آثاری اثرگذار و زیبا در این عرصه را ستودنی شمرد و از کنشگرانی در این زمینه نام برد که بهطور کلی هنر و طبیعت را در پیوندی ناگسستنی و ژرف با یکدیگر دانسته و آثاری بر همین اساس خلق نمودهاند.
عضو هیاتعلمی دانشگاه الزهرا در شرح ویژگیهای هنر زمینی به عکاسی و جایگاه ویژه آن در ثبت آثار اینگونه هنرها اشاره نمود چراکه این آثار به دلیل ساختاری متشکل از عناصر طبیعی و همچنین فضای ارائه طبیعی، اغلب ماهیتی ناپایدار و کوتاهمدت دارند و چهبسا ارجاع به آنها در آینده، تنها از طریق عکسها و تصاویر آنها میسر باشد.
سخنران جلسه همچنین خاطرنشان ساخت که امروزه اکو آرت eco artو هنر ترمیمی restoration art با هدف مرمت بخشهای آسیبدیدة طبیعت، بسیار رواج دارد و این نگاه از همان منظر پیوند هنر و طبیعت سرچشمه میگیرد. طبیعت همواره منبع الهام و خلق هنر بوده است اما در برخی جوامع هنرمندان در گامی فراتر، سعی در درک زبان طبیعت دارند و گاه در این مسیر به ترفندهایی متوسل میشوند که مخالفتهایی را به همراه دارد. هنرمند محیطی کریستو و اقدام او به بستهبندی صخره ساحلی در سیدنی استرالیا از این جمله است. کریستو در توجیه خلق چنین اثری ابراز داشته که «فرو بردن صخره در پوششی از ابهام به آن معنا بخشید و فرم آن را آشکار کرد. این تجربة فرمیِ متفاوت، به دیدهشدن صخره کمک کرد»[1].
لزوم مطالعه تطبیقی گرایشهای هنرهای محیطی در ایران و جهان
بومیسازی هنرهای محیطی در ایران
فعالان هنرهای زیست محیطی در ایران
آیا هنرهای محیطی در حل مشکلات زیستمحیطی توانمند است؟
طبیعت مجازی؛ تغییر و بهره از عناصر طبیعی در هنرمحیطی
پژوهش در محیط زیست داریم و هنرش را خیر؟ دانشگاهها دست به کار شوند
[1] http://foroughnajafi.blogfa.com/1389/07/
ویراستار و تدوینکننده: دکتر سمانه کاکاوند