نظری بر کارکردهای زیست محیطی هنرهای صناعی

نظری بر کارکردهای زیست محیطی هنرهای صناعی


نشست تخصصی  «نظری بر کارکردهای زیست محیطی هنرهای صناعی» روز شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷ با حضور دکتر ولی‌‏الله کاووسی، عضو هیأت علمی بنیاد دایره­المعارف اسلامی، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در این جلسه، کتاب «هنرها و صنایع اسلامی: گلچینی از منابع»  اثر مارکوس میلرایت، شرح و بررسی گردید که اهم مباحث آن از نظر می‌گذرد. 

کاووسی نخست بر ضرورت توجه به موضوع هنرهای صناعی در ایران امروز تاکید کرد و گفت: وجود حداقل 25 سال سابقة حضور رشتة «صنایع‌دستی» در کنکور سازمان سنجش و دانشگاه­های متعدد در نقاط مختلف کشور، نشان از اهمیت این هنرها است. در نظام آموزشی کنونی، دانشجویان این رشته اغلب به سمت فعالیت­های کارگاهی هدایت می­شوند و با درکی عقیم و ناقص از هنرهای صناعی، بدون توجه به مباحث نظری، بنیان­های فکری، وجوه اجتماعی و فلسفة وجودی این صنایع در جهان اسلام، فارغ­التحصیل می­شوند. به­طور مثال چه­بسا یک هنرمند سفالگر، هیچ اطلاعی از روند تغییر و تحولات این فن در طول تاریخ کسب نمی­کند. این در حالی‌است که زمینه­های رشد و ارتقاء فکری این صنایع، از دل مباحث پژوهشی در خصوص این صنایع هنری یا هنرهای صناعی پدید می­آید و خروج از بن­بست تکرار و تقلید (چنان‌که در فروشگاه­های کنونی آثار هنرهای صناعی شاهد آن هستیم)، و بروز خلاقیت و روزآمدی این صنایع و هنرها، در گرو چنین آگاهی و معرفتی است.

وجوه کاربردی «هنرهای صناعی» 

کاووسی در ابتدای بحث، به برخی وجوه نادیدۀ «هنرهای صناعی» که به اشتباه «صنایع دستی» نامیده می­شوند، اشاره کرد و گفت: «صناعات اسلامی» به آن دسته از هنرهای اسلامی اطلاق می­شود که در آنها، بر خلاف هنرهایی همچون خوش­نویسی، نقاشی و امثال آن، وجه صناعی و کاربردی، نسبت به وجه زیبایی، در اولویت قرار دارد. باید توجه داشت که در دنیای پیش از مدرن، این صنایع، سهم عمده­ای در زندگی روزمره عموم مسلمانان داشته­اند و در تعریف اولیة خود دامنة وسیعی از ابزار و وسایل، از ظروف آشپزخانه نظیر کاسه، تُنگ، آب­خوری و وسایل روشنایی مانند شمع‌دان، چراغ­دان و انواع قندیل و پیه­سوز، تا پوشاک و زیراندازها، اسلحه و دست­افزارهای جنگی را شامل می‌شدند. وی افزود: اگرچه یکی از مراکز تولید عمده، مهم و تحول­ساز صنایع اسلامی در همة طول تاریخ اسلام، ایران بوده، اما بحث اصلی نه بر روی هنر ایران، بلکه بر هنرهای صناعی کل مجموعه جهان اسلام تمرکز دارد.

جایگاه هنرهای صناعی در دوران اعتلای هنر اسلامی

کاووسی پس از این مقدمه، به معرفی کتاب «هنرها و صنایع اسلامی: گلچینی از منابع»[1]، چاپ دانشگاه ادینبورگِ اسکاتلند پرداخت. وی گفت: نویسندة کتاب، مارکوس میلرایت استاد دانشگاه ویکتوریای کانادا، در این اثر ارزشمند به شرح مباحثی در صنایع اسلامی که تاکنون کمتر بدان‌ها اندیشیده و پرداخته شده، اهتمام ورزیده است. همچنین در مقدمه کتاب آمده که این اثر به زمینه­های تدارکاتی، تکنیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تولید آثار هنری و صناعی اسلامی پرداخته است.

کاووسی افزود: هنرهای صناعی در دوران اعتلای هنر اسلامی، تحسین همگان از جمله گردشگران و جهانگردان را بر می­انگیخته است. در بخشی از این کتاب، «سیمون سیگولی»، جهانگرد ایتالیایی سدة چهاردهم میلادی (هشتم هجری) در بازدید از بازار دمشق، حیرت و اعجاب خود را در قالب واژگان چنین ابراز می­دارد: «در این­جا، به قدری آثار شاهکار و زیبا می­بینی که اگر پول را در استخوان پایت پنهان کرده باشی، بی­درنگ آن را می­شکنی تا این اشیاء را خریداری کنی».

کاووسی گفت در این کتاب، پروفسور میلرایت در سرآغاز بحث به منظور توجه‌دادن به جایگاه قرآن و متون متقدم اسلامی به دو آیة کریمه استناد می­ورزد که خداوند در آنها خود را صنعت­گر، خالق و صانع اشیاء جهان هستی معرفی نموده است: آیة 24 سوره حشر با مضمون «هُوَ اللهُ الخالِقُ البارِیُ المُصَوِّر» و آیات 47 تا 49 سوره آل­عمران که به خلقت مایشاء الهی، مبنی بر امر «کُن فَیَکُون» اشاره دارد. همچنین در ادامه این آیات، تلمیح خداوند درباره آفرینش پرنده از گِل، مستمسکی برای اهالی هنر سفالگری محسوب شده و از همین‌رو در تمام ادوار اسلامی تا امروز، به این فن، تنزه و تقدس بخشیده است.


نظامات اجتماعی در هنرهای صناعی

میلرایت در ادامه، با اشاره به مقدمة مشهور ابن‌خلدون، و در بیان وجه دیگری از صنایع اسلامی، به «ویژگی اجتماعی هنرهای صناعی» در قالب شکل­گیری اصناف می­پردازد. ابن­خلدون، جهانگرد تونسی سدۀ هشتم، در سفرهای متعدد خویش به اقصی نقاط تمدن اسلامی از جمله هند، ایران و خاورمیانه، بخش عظیمی از توسعۀ شهرهای اسلامی را مرهون رشد صنایع آن نواحی می­داند و از صنایع مختلف نظیر پینه­دوزی، کفش­دوزی، ریخته­گری، ابریشم­بافی و صنایع خاص­تر، نظیر عطرسازی، شیرینی­پزی، آموزش رقص و آواز، و طبّالی نام می­برد. وی در توصیف ویژگی اجتماعی این صنایع، به تشکل­های صنفی و کارکرد آنها در قبال مشاغل و پیشه­های مختلف می­پردازد و به عنوان مثال می‌گوید که رئیس صنف در جهان عرب به شیخ المشایخ شناخته می­شد و بخش زیادی از ارتباطات اجتماعی دست­اندرکاران صنعت و بازار تجارت و خرید و فروش این صنایع از طریق واحدهای صنفی صورت می­پذیرفت.

کاووسی افزود: میلرایت به منظور تحقیق در حوزۀ صنایع اسلامی از منابعی نظیر «کتاب الکسب» اثر محمد‌بن‌حسن شیبانی و «المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار» اثر تقی­الدین ابوالعباس احمد مقریزی نام می­برد. مقریزی در المواعظ، به توپوگرافی و موضع‌نگاری محله‌های شهرهای مصر، به خصوص قاهره و شرح اوضاع کسب و کار در آنها پرداخته و از این حیث، این کتاب منبع مهمی در حوزۀ جامعه‌شناسی جغرافیا در جهان اسلام، به­شمار می­رود.

بازار در تمدن اسلامی؛ نخستین مرکز دادوستد در جهان 

کاووسی در ادامه گفت: ابعاد انسانی و اجتماعی صنایع اسلامی، فعالیت زنان و مردان صنعتگر، و تجمع صنعتگران جهان اسلام در محلی موسوم به سوق یا بازار، از دیگر موضوعات مورد بررسی در این کتاب است. بازار، با حفظ جایگاه خود به عنوان مرکز خرید و فروش آثار صنایع اسلامی تا به امروز، از وجوه تمایز تمدن اسلامی با تمدن غرب به­شمار می­رود. به عبارت دیگر ساختار مشابهی از شاکلة موسوم به بازار، با شکل سنتی و بافت درهم تنیده و به­منظور داد و ستد صنایع، در جهان غرب سابقه نداشته است. وی گفت با وجود آنکه بازار از منظر جاذبه­های گردشگری، فرهنگی، اخلاقی، تربیتی و مطالعات انسان­شناسی و مردم­شناختی از ظرفیت بالا و قابل توجهی برخوردار است، پژوهش شایانی پیرامون آن صورت نپذیرفته است.

سنت‌ها و آیین‌ها در صنوف هنرهای صناعی

کاووسی ادامه داد که مهم­ترین تشکلات صاحبان صنایع در شهرهای اسلامی، نظیر اصناف، در بستر بازارها شکل گرفتند، و نظام­های فتوت و جوانمردی که در تاریخ اسلام سابقه­ای دیرینه و درخشان دارند، از بطن این بازارها سر برآوردند. در واقع پيران و مشایخ هر صنف، رساله­ها و مرام­نامه­هايي را دربارۀ شيوه و آیین جوانمردي در پیشه و صنعت خود مي­نگاشتند که بدان «فتوت­نامه» گفته، و اصحاب هر صنف ملزم به رعایت آداب و اصول اخلاقی مندرج در آن بودند اما امروزه آن آداب و نظام به کلی محو شده یا کمتر نشانی از آن در میان اهل پیشه و هنرهای صناعی یافت می­شود.

کاووسی اشاره کرد که در نظام بازار، لزوم نظارت بر معاملات و مراقبت در اجرای آداب و قواعد مدون، پیشه­ای را رقم زد که در آن، محتسب، به حساب اصناف و امور مالی کسبه اشتغال داشت. بدین ترتیب صِرف مهارت در یک فن‌ و پیشه، تداوم حضور پیشه­ور را در صنف تضمین نمی­کرد و رعایت آداب خاص هر صنف توسط محتسب و شیخ یا رئیس آن صنف رصد می­گشت. کتاب «نهایه الرتبه فی طلب الحسبه» اثر عبدالرحمن بن نصر شیزری، جزئیاتی از بالاترین درجة آداب حسابگری و حسابرسی محتسب را برمی­شمارد؛ ضمن آنکه باید توجه داشت که کاربرد واژه «محتسب» در ادبیات منثور و منظوم کهن دلالت­های کلی­تر داشته و به­طور مثال در بیت زیر از پروین اعتصامی داروغه شهر را منظور می­دارد:

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت                مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

کاووسی در ادامه بحث و در بررسی فرهنگ و آداب صناعات اسلامی، به ترانه­ها و اشعاری اشاره نمود که امروزه به عنوان «کارآوا» شناخته می­شوند و روزگاری، صنعت­گران و هنرمندان نظیر قالیبافان و نمدمالان، در حین فعالیت به منظور تسهیل کار زمزمه می­کردند. در همین رابطه، میلرایت در کتاب خود، ضمن نقل متن کارآوای یک خشت­مال در بازار تهران، از تبلور تعصبات فرقه­ای و مذهبی در مضامین اشعار، اظهار تعجب نموده است.

کاووسی وجه دیگری از صنعت اسلامی را نیز مورد اشاره قرار داد و افزود: وجه انسانی دیگر، امضا یا رقم هنرمند است که پای صنایع تولیدات دستی نظیر آثار سفالی، فلزی یا فرش مشاهده می­شود. در این رقم‌ها علاوه بر نام هنرمند، گاه پیشة وی، نوع تکنیک به­کاررفته در اثر، نام پدر هنرمند، زمان و مکان اجرای آثار نیز ثبت می‌شد، ضمن آنکه در مقام ابراز فروتنی و خضوع نیز از القابی مانند کمینه، العبد، العبد الحقیر، العبد الحقیر و الفقیر، و مانند این­ها برای توصیف خود استفاده می­کردند. حتی در دوره قاجار، اصطلاحات فروتنانه­ای نظیر بدبخت، بیچاره، پاشکسته و امثال این­ها نیز مشاهده می­شود.

کاووسی متذکر شد که از منظر پژوهشی، اطلاعات مندرج در برخی از این ارقام، به مثابه اسنادی معتبر، حقایق مهمی درباره هنرهای صناعی اسلامی آشکار می­سازند؛ از جمله آنکه صنایع اسلامی اغلب در کلان­شهرها تولید می­شدند و در این میان، برخی شهرها نیز در تولید هنر یا صنعتی خاص شهرت جهانی داشتند، به­طور مثال شهر یزد در بافندگی و شهر موصل در تولید آثار فلزی.


طبیعت، مادۀ اولیۀ ناب برای محصولات هنرهای صناعی

در ادامه جلسه، مباحث کتاب میلرایت، پیرامون انواع مواد مورد استفاده در هنرهای صناعی اسلامی مورد بحث قرار گرفت. در این رابطه از سه دسته مواد نام برده و گفته شد: گروه اول این مواد، «مواد معدنی غیر ارگانیک یا غیرزنده» مانند سنگ، آهک، گچ، خاک رس و به­طور کلی مصالح مستخرج از معادن هستند. میلرایت به نقل از ناصرخسرو به نظام پیشرفته­ای از تولید سنگ مرمر در شام و فلسطین امروزی در قرون وسطای اسلامی اشاره می­کند. گروه دوم نیز، «مواد زندة گیاهی» نظیر انواع چوب و دیگر محصولات حاصل از بافت­های گیاهی هستند. ذغال چوب در این دسته به عنوان سوختی رایج برای کوره­های سفال­گری، فلزکاری و شیشه­گری نقش به­سزائی در تولید آثار صناعی داشت. به‌علاوه، استفادة گسترده از رنگ‌دانه­های گیاهی در رنگرزی سنتی نظیر روناس، بابونه، چغندر، پوست پیاز، پوست انار، زعفران، شاه­توت، و غیره از مهارت و دانش پیشرفته مسلمانان در این زمینه حکایت دارد، ضمن آنکه در این صنعت از مواد دسته اول همچون سفیداب، شنگرف و لاجورد، و زمرد نیز استفاده می­گردید. رنگ­های ناب و اصیلی که با این فناوری تولید می­شد در تولید پوشاک و منسوجات، فرش­بافی، تذهیب، جلدسازی، و نگارگری استفاده می­شد و کتب متعددی به زبان عربی و فارسی در مورد فرایند ساخت این رنگ­ها موجود است.

دسته سوم مواد هنرهای صناعی نیز حاصل از «منابع حیوانی» هستند که طیف گسترده­ای از رنگ‌دانه­های حاصل از حشرات و پرهای پرندگان گرفته تا پوست و استخوان جانوران را شامل می­شود. پوست حیواناتی نظیر گوسفند، گاو، بز و شتر تا پیش از قرن پنجم هجری، مهم­ترین مادة کتابت بود. در بسیاری از موزه­های کنونی جهان، قرآن­های کهن و نفیسی می­توان یافت که بر روی پوست نگاشته شده­اند و چه­بسا برای تولید یک مصحف صد صفحه­ای، نیاز به ذبح دویست گوسفند بود. پس از مصحف­نویسی، صنعت چرم­سازی و پوشاک مهم­ترین بستر کاربرد این ماده به حساب می‌آمد. علاوه بر چرم، از استخوان، امحاء و احشاء، مو و پشم حیوانات نیز به فراخور در صناعات مختلف نظیر ریسندگی و بافندگی، تولید آلات موسیقی و اجزای آن (ساز، تنبک، طبل، دف، کمانچه و ...) استفاده می­شد.

بازیافت در هنرهای صناعی به منظور مدیریت استفاده از منابع، احترام و تکریم طبیعت

کاووسی ادامه داد، میلرایت در بخش دیگری از کتاب خویش به سیستم بازیافت در صنایع اسلامی می‌پردازد. به نظر می­رسد مهم­ترین تدبیر برای دفع زائدات در تمدن متقدم اسلامی، بهره­مندی از مواد غیر قابل استفاده، برای تولید مواد جدید بوده است. شاهدی بر این مدعا کتاب البخلاء (به معنی خسیسان و بخیلان) اثر جاهد عراقی در قرن دوم تا سوم هجری است که نویسنده در آن با زبان طنز به بیان روش­هایی می­پردازد که افراد موصوف به «خسیس» برای تولید آثار جدید از مواد و مصالح مستعمل استفاده می­کردند. همچنین تعمیر و بازسازی ظروف گران­قیمت چینی یکی از این موارد است که در آن صنعتگران به مساله حفظ طبیعت و منابع آن توجه می‌کرده‌اند.      

میلرایت مشخص می‌کند که در همین حال، از آلاینده­ترین صناعات، هنر سفالگری بوده است زیرا علاوه بر نیاز به سوخت برای پخت و لعاب، سفال­های استفاده شده و شکسته، دوباره چندان قابل استفاده نبوده­اند. مقریزی در کتاب خویش از فرایند جمع­آوری زائدات کارگاه­های سفالگری قاهره در قرن هشتم و هزینه­های مربوط به دفن آنها سخن گفته است. جالب آنکه در کاوش­های باستان­شناسی بسیاری از اشیاء مهم و نفیس صنایع اسلامی از لابه­لای همین خرده سفال­های بازمانده از زائدات شهر فسطاط به دست آمده است.

میلرایت مشخص می‌سازد که در همان حال، دو صنعت قابل توجه در زمینه بازیافتِ مواد اولیه، فلزگری و شیشه‌گری بوده که به دلیل قابلیت ذوب مجدد، مقرون به صرفه به­شمار می­رفتند. همچنین از پارچه­های مستعمل کتان و پنبه، و دورریزهای فن پارچه­بافی در صنعت کاغذسازی بهره­برداری می­شد و زائدات پوست و چرم­های کهنه نیز در صمغ­سازی کاربرد داشته­اند. علاوه بر بازیافت، تعمیر و ترمیم آثار نیز اهمیت به­سزائی داشته و هنرمندان بسیاری با رفوگری، درزگیری، وصله­پینه­کاری و بازسازی اشیاء مختلف، از آلودگی­های محیطی و انباشت اشیاء بی­مصرف جلوگیری می‌کردند. کاووسی گفت: همانطور که پیش‌تر اشاره شد بازگرداندن ظروف گران­قیمت چینیِ وارداتی به بازار مصرف از این زمره است. به­واسطة صنفی که در ادوار متأخرتر چینی­بندزن نامیده شد، گروه کثیری از هنرجویان و صنعت­گران برای تعمیر این اشیاء و نه تولید اولیة آن­ها تعلیم می­دیدند. بر این اساس از فعالیت صنف مستقل تعمیرکاران گزارشات تاریخی مستندی موجود است. ابن بطوطه مراکشی از اختصاص بخشی از درآمدهای وقفی در دمشق به تأمین هزینه‌های تعمیر و ترمیم وسائل سخن گفته است. کاووسی افزود: آنچه مسلم است تفکر عمیق و تدبیر درستی در مدیریت استفاده از منابع طبیعی، و احترام و تکریم طبیعت در تمدن اسلامی وجود داشته است.

سرانجام رویارویی صنایع اسلامی با تمدن جدید

کاووسی افزود: میلرایت در انتهای بحث خود در کتاب هنرها و صنایع اسلامی، به مواجهه سنت­های صنایع اسلامی با تکنولوژی غرب می‌پردازد و معتقد است تکنولوژي غربی جان صنایع اسلامی و فرهنگ سنتی را گرفته است. کتاب «جغرافیای اصفهان» اثر میرزا حسین تحویلدار اصفهانی، گزارشی از ورشکستگی و تعطیلی کارگاه­های سنتی نظیر پارچه­بافی­های یزد به دلیل ورود پارچه­های انگلیسی و فرانسوی و به­طور کلی، به زانو درآمدن و روند رو به افول این صنایع در دورة قاجار، به تبع واردات بی­رویه کالاهای غربی، ارائه می­دهد. در واقع پس از ورود به عصر تجدد در دورة قاجار، آنچه از فرهنگ سنتی و هنرهای صناعی اسلامی باقی ماند پیکری نیمه­جان، منزوی، و نیازمند توجه است.

در خاتمه نشست تاکید شد که با توجه به رابطه این صنایع هنری با طبیعت، که اکنون در حال زوال و تخریب در دنیای معاصر است، هنرهای صناعی شایستۀ توجه بیشتری هستند. با روزآمدی این هنرها می‌توان نه تنها گامی در جهت احیای هنرهای ایرانی اسلامی برداشت، بلکه با توجه به ویژگی مواد اولیه، تولید و قابلیت بازیافت آنها پس از مصرف، می‌توان حافظ بخشی از طبیعت نیز بود.

ویراستار و تدوین‌کننده: دکتر زهرا عبدالله و دکتر سمانه کاکاوند

گزارش تصویری 

  

  

   

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید