« تعامل بیولوژی و فرهنگ در فرآیند اجتماعی شدن »

« تعامل بیولوژی و فرهنگ در فرآیند اجتماعی شدن »

نشست تخصصی«تعامل بیولوژی و فرهنگ در فرایند اجتماعی شدن» چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷  در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.در این نشست دکتر زهره بیات­‌ریزی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آلبرتای کانادا به بررسی دوگانه­‌ طبیعت و فرهنگ در جامعه‌شناسی پرداخت و ابعاد مختلف آن را مورد تحلیل قرار دارد.

دکتر بیات‌ریزی در ابتدا این پرسش را مطرح کرد که آیا طبیعت بشر بر افراد تاثیر دارد یا جامعه و فرهنگ و در پاسخ به این سوال خاطر نشان ساخت که در جامعه‌شناسی رسم بر این است که جامعه و فرهنگ دست بالا را داشته باشد و در نتیجه ما شاهد نوعی تقلیل‌گرایی اجتماعی در تاریخ جامعه‌شناسی هستیم. از دیدگاه نظریات مسلط جامعه‌شناسی، کودک مانند لوحی سفید است و ما از طریق فرآیند اجتماعی شدن هنجارها، ارزش­ها و آداب‌ورسوم را به او آموزش می‌­دهیم و این امر دربرگیرنده­ هیچ نوع آثار و تبعات منفی نیست. در حقیقت در تاریخ جامعه‌شناسی عوامل طبیعی و بیولوژیک مورد غفلت قرار می­‌گیرند و حتی به آنها به عنوان عواملی که در برابر اجتماعی‌شدن مقاومت می­‌کنند نیز توجه نمی‌­شود.


تقلیل‌گرایی اجتماعی به ویژه در دو نظریه­ کارکردگرایی ساختاری و برساخت‌­گرایی به شدت به چشم می­خورد به نحوی که در آنها انسان زاده اجتماع و جبر اجتماعی معرفی می‌­شود و طبیعت انسانی نفی می‌­گردد.

اکنون پرسش اینجا است که چگونه می‌­توان از این تقلیل‌گرایی گذر کرد؟ اگر به ریشه­‌های جامعه‌شناسی در نزد متفکرانی چون دورکایم، زیمل، مارکس و فروید بازگردیم متوجه می‌­شویم که آنها به چنین دوگانه­‌ای اعتقاد ندارند. آنها طبیعت را نیز دارای عاملیت می‌­دانند و بر تاثیر متقابل و نزاع طبیعت و جامعه تاکید می­‌کنند و این امری است که در جامعه‌شناسی دوره‌های بعد مغفول مانده است.

به عنوان مثال، از دیدگاه دورکایم ما هم بیولوژیک هستیم و هم جمع‌گرا. بعد بیولوژیک ما فردگرا و خودخواه است در حالی که بعد جمع­گرای ما تمایل دارد تا خود را فدای جمع کند. هر کدام از این دو بعد نیروی جاذبه خود را دارند و ما را به سمت خود می­‌کشند. به بیان دیگر این دو با یکدیگر در تضادند و یکدیگر را نفی می­‌کنند. در نتیجه در اینجا نوعی خشونت وجود دارد که ناشی از تنازع طبیعت و جامعه در درون هر یک از ما است  و از تضاد این دو رنج به وجود می‌­آید. هر چه جامعه پیچیده‌تر می‌شود ما باید خود را بیشتر وقف جامعه کنیم و این تضاد بیشتر می­‌شود.

همچنین از دیدگاه زیمل تمام هستی با تنازع همراه است و این تنازع به هستی شکل می­بخشد. از نظر او،  نزاعی در بین خواسته­های فردی و بیولوژیک و فرهنگ و جامعه به چشم می­خورد. از دیدگاه زیمل حاصل جدال طبیعت و ذهن ایجاد نوعی ویرانه است. انسان همچون ویرانه محصول جدید و مشترکی است از جدال این دو که قابل تقلیل به هیچ یک از آنها نیست. البته برای زیمل ویرانه فقط تراژیک نیست بلکه زیبا و آرامش‌بخش نیز هست.

در نتیجه، آنچه در قرن بیستم بر جامعه‌شناسی حاکم شد و بر مبنای آن ذات، طبیعت، بیولوژی و ... انکار گشت انحرافی بود از تفکرات دورکایم، زیمل و ... که به تاثیر متقابل طبیعت و جامعه معتقد بودند.


گزارش تصویری




از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید