تحلیل تغییرات ذائقة موسیقی مردم ایران

تحلیل تغییرات ذائقة موسیقی مردم ایران

نشست «تحلیل  تغییرات ذائقة موسیقی مردم ایران» با سخنرانی آقای دکتر مجید کیانی مدرس دانشگاه، نوازنده سنتور، پژوهشگر و رئیس گروه موسیقی  فرهنگستان هنر و با دبیری دکتر سمانه کاکاوند، با هدف تحلیل عوامل مؤثر بر  تغییر ذائقه موسیقی مردم ایران روز یکشنبه 30 دی‌ماه1397در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و  ارتباطات برگزار شد.

برگزاری این نشست، نظر به اهمیت  آن‌ است که طی سالیان اخیر تغییرات محسوسی در ذائقه موسیقایی مردم ایران، به وجود  آمده است. مطالعه عوامل تأثیرگذار، محققان را یاری می‌دهد تا رسالت روشنگری نسل  جوان را بر عهده گیرند. این مهم علاوه بر همت دغدغه‌مندان حوزه فرهنگ به تجارب و  دیدگاه‌های موسیقیدانان نیز، نیازمند است. استاد مجید کیانی از زمره افرادیست که  معتقد است ذائقه موسیقایی آحاد جامعه دستخوش تغییر شده است. سخنان ایشان در چند  محور معین قابل طبقه‌بندی است: انواع رایج موسیقی در ایران ، مؤلفه‌های تأثیرگذار  بر ذائقه موسیقایی مردم، اهمیت شناخت و آگاهی مخاطبان، موسیقی؛ خوب، بد، باید و  نباید.

 در این نشست کیانی ضمن ارائة دیدگاه‌های خود، به  سؤالات مطروحه پاسخ گفت که شرح آن در ذیل از نظر می‌گذرد.


مجید کیانی، سخنان خود را با چند سؤال آغاز نمود: نخست این‌که تغییر ذائقه مردم در چه جهتی سوق داده شده‌است؟ آیا در جهت تعالی بوده‌ یا سطحی‌شدن؟ دوم این‌که آیا تغییرات در چهل سال اخیر به‌وجود‌آمده یا پیش از آن نیز وجود ‌داشته ‌است؟

کیانی پس از طرح سؤالات به توضیح انواع رایج موسیقی در ایران پرداخت. وی افزود: در کدام گونه‌های موسیقی به طرف تعالی و در کدام بخش به سوی سطحی‌شدن حرکت می‌کنیم؟

  • انواع رایج موسیقی در ایران :

رئیس گروه موسیقی فرهنگستان هنر به دسته‌بندی انواع رایج موسیقی در کشور پرداخت و در شش دسته طبقه‌بندی کرد:

  • موسیقی سنتی، دستگاهی و ردیفی: از لحاظ علمی به آن موسیقی دستگاهی و یا موسیقی ردیفی نیز می‌گوییم. هرچند که واژة سنّتی صحیح نیست. چرا که اروپاییان و فرانسویان به این نوع موسیقی که جنبه آیینی دارد، نام"سنّتی" اطلاق کردند. در واقع برای آن‌ها کلمه "سنّتی" درست است، امّا برای ما خیر. در واقع موسیقی دستگاهی موسیقی رسمی ما ایرانیان است. مانند زبان فارسی. نواحی، محلّات و اقوام مختلفی وجود دارند که هرکدام موسیقی خاص خود را دارند؛ کردی، آذربایجان، بلوچ، مازندران و غیره... موسیقی دستگاهی و ردیفی که شامل دستگاه‌های مختلف مثل ماهور و همایون و گوشه‌های گوناگونی هم‌چون زابل و غیره است.

پیشینه این نوع موسیقی، دو الی سه هزار سال است. در قرن دوّم و سوم هجری، در واقع هنگام شکوفایی تفکّر ایران اسلامی، اساتید و حکمای بزرگی حضور داشته‌اند. یکی از این بزرگان فردوسی بوده که بسیار به آیین‌ها و زبان فارسی اهمیّت می‌داده است. او به هویّت ایرانی آمیخته با دیگر ملل مانند ترک‌ها، مغول‌ها و سایرین سر و سامان می‌بخشد.

 فارابی در هزار سال قبل موسیقی الکبیر را می‌نویسد. هرچند که فارابی یک فیلسوف است اما در دیگر رشته‌ها نیز فعّالیت می‌کند. وی با نوشتن کتاب "موسیقی الکبیر" نشان می‌دهد که این نوع موسیقی، از زمان ساسانیان، پایه‌گذاری شده است.

 اندیشمندان دیگری مانند ابن سینا و قطب الدّین شیرازی نیز در زمینة موسیقی رساله دارند. در ادوار بعد نیز بزرگانی مانند صفی‌الدّین ارموی  و مراغه‌ای در حوزه موسیقی فعالیت نموده و کتاب نوشته‌اند.

 تحقیقات مفید این افراد، نه تنها در کشور، بلکه در پهنه ایران بزرگ و فرهنگی حتّی تا شمال آفریقا، اندلس و بخشی از آسیا و هند مورد استقبال واقع شد.

زمانی فرا می‌رسد که ایرانیان به منظور یکپارچه نمودن و وحدت ملی، به وضعیت موسیقی سامان می‌دهند تا به نوعی از موسیقی کاملا ایرانی دست یابند. مانند ابداعی که در هنر خوشنویسی به وقوع پیوست و خط نستعلیق به‌وجود می‌آید. در واقع خطی پایه‌گذاری می‌شود که در هیچ فرهنگ و یا کشور دیگری وجود ندارد و خاص ایرانیان است. در موسیقی ایرانی یکصد و سی مقام داریم، که دوازده تا از این میان از شهرت بیشتری برخوردارند و باز هم دو مقام مشهورتر. متأسفانه برخی این مقام‌ها را عربی می‌دانند.

کیانی افزود: من معتقدم اگر یک شاهنامة کلامی داریم در کنار آن یک شاهنامة صوتی نیز داریم که آن، موسیقی دستگاهی ماست. پایه این نوع موسیقی نجوم است و ایرانیان در گذشته های دور این موسیقی را از فاصله بین ستاره‌ها استخراج کرده‌اند و برخی آن را به فیثاغورث نسبت می‌دهند. حرکت و ریتم این نوع از موسیقی از حرکت سیّار‌گان گرفته شده‌است.

به‌علاوه وقتی که قرار است نغمه‌های این نوع موسیقی اجرا شود، ایرانیان به سراغ پرندگان می‌روندکه سمبل آزادیست. این موسیقی به قدری شاعرانه است که در واقع همان شعر حافظ و سعدیست. متأسفانه این روزها این موارد در ذائقة مردم وجود ندارد و آن‌ها نمی‌توانند آن را بشنوند.

  • موسیقی نواحی: موسیقی نواحی بسیار غنی و آیینیست. به طور مثال در استان خراسان، انواع دوتار نوازی و تنبور نوازی در تربت حیدریه، تربت‌جام و قوچان وجود دارد اگرچه با هم اشتراکات فرهنگی دارند اما هر شهر، نوآوری و بداعت خاص خود را دارد.
  • موسیقی مذهبی: مورد سوم موسیقی مذهبیست که بیشتر مختصات موسیقی دستگاهی را دارد. منظور مرثیه‌خوانی، تعزیه، نوحه‌های زنجیرزنی و سینه‌زنی است. در این نوحه‌ها از موسیقی دستگاهی، سنّتی و نواحی استفاده شده ‌است. جالب این‌که در استان‌های مختلف مثلاً در خراسان، بوشهر وکردستان، هرچند که انتظار داریم از موسیقی محلّی خود برای خواندن نوحه استفاده‌کنند، امّا از موسیقی دستگاهی و ردیفی بهره می‌برند. مثلاً در دستگاه شور، ماهور و یا همایون نوحه می‌خوانند.
  • موسیقی کلاسیک اروپایی: نوعی دیگر، موسیقی کلاسیک اروپا است. از حدود ۱۵۰ سال پیش ارکستر سمفونیک و ارکستر نظامی تأسیس می‌شود و بخشی از فرهنگ کنونی ما شامل موسیقی کلاسیک است. در تالار وحدت، موسیقی سمفونیک که بر اساس موسیقی کلاسیک غربی بنا نهاده شده، مثلاً قطعاتی از موزارت، اجرا می‌شود. گاهی به اشتباه به این موسیقی، موسیقی جهانی می‌گویند و این غلط است شاید یک موسیقی بین المللی باشد امّا جهانی نیست. علاقه‌مندان به این موسیقی ذائقة سالمی دارند. چرا که از آثار کلاسیک استفاده می‌کنند.
  • موسیقی ارکستری: دو نوع ارکستر سمفونیک و ملّی داریم. ارکستر ملّی ترکیبی از موسیقی سمفونیک و دستگاهی ما ایرانیان است. در کنار این‌ها ترکیبی از موسیقی غرب و کلاسیک ایران را نیز داریم. در واقع همان نوع موسیقی، که استاد وزیری پایه‌گذارش بود و بیشترین کاربرد را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  و صدا و سیما دارد.
  • موسیقی مردم پسند: نوع ششم نیز همان موسیقی مردم پسند است که در گذشته از موسیقی نواحی و دستگاهی استفاده می‌شد. در واقع این‌ها را شادتر و طرب‌انگیزتر اجرا می‌کردند. امّا این نوع موسیقی هم امروزه مهجور است. موسیقی"پاپ" در حال حاضر رونق بسیاری در ایران دارد. البته نه تنها در ایران بلکه در سایر نقاط جهان حتّی آنقدر تنوع دارد که هر کسی یکی از انواع آن را انتخاب می‌کند. مثلاً یکی متال، دیگری راک و شخصی دیگر رپ و گروهی همة این سبک ها را می‌پسندند.

کیانی در ادامه روند تغییر ذائقه موسیقایی مردم ایران را طی سالیان اخیر ارزیابی کرد و گفت: بر اساس پژوهش‌هایی که انجام شده است، این تغییر ذائقه به سمت تعالی پیش نرفته است. البته جوانانی هستند که از گذشته هم بهتر کار می‌کنند ولی معمولا گمنام بوده و دیده نمی‌شوند. منظور من، اکثریّت جامعه هستند، نه گروهی خاص و اندک. اکثر تولیدات در جهت موسیقی‌های سطحی و مردم‌پسند است.

  • مؤلفه‌های مؤثر بر شکل‌گیری ذائقه موسیقایی

کیانی چهره ماندگار موسیقی عوامل بسیاری را به عنوان تأثیرگذاران بر وضعیت کنونی موسیقی برشمرد که اصلی‌ترین مؤلفه‌ها به شرح ذیل است:

1- غرب و آموزش نوین؛ روند تغییرات ذائقه موسیقایی در ایران از چه زمانی آغاز شده‌است؟ به نظر می‌رسدکه تغییرات یک‌دفعه و ناگهانی به وجود نمی‌آید. از حدود ۱۵۰ سال قبل با تأسیس مدرسة دارالفنون و آشنایی با فرهنگ غرب،  ما تحت‌تأثیر موسیقی غرب قرار گرفتیم. به عنوان مثال استاد علینقی وزیری با تلفیقی از موسیقی کلاسیک غرب و موسیقی ایرانی، یک مکتب جدید موسیقی ملّی ایرانی را به‌وجودآورد. این نقطه آغازیست که ذائقه موسیقایی مردم از موسیقی سنّتی به سوی موسیقی جدید میل کند. علم یا تئوری موسیقی خیلی مهم است، در واقع مانند دستور زبان است. اما شوربختانه در این فرهنگ موسیقی، از تئوری موسیقی ایرانی استفاده نشده‌است. بلکه تئوری موسیقی کلاسیک غرب به کار رفت امّا  آهنگ‌ها در چهارچوب موسیقی دستگاهی است. به این موسیقی، علمی و ملّی می‌گویند.

موسیقی تلفیقی ‌ما، ترکیبی از موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی ایرانی است. در واقع اساتید سنّتی ما، از تئوری علم موسیقی قدیمی و ایرانی صحبت نمی‌کنند و تئوری موسیقی کلاسیک اروپایی را تدریس می‌کنند. در آموزشگاه‌های موسیقی- که تمامی آن‌ها از وزارت ارشاد مجوز می‌گیرند- با روش استاد وزیری، تدریس می‌شود. یعنی با نُت و تئوری موسیقی غربی. که در جایگاه موسیقی مکتب وزیری بسیارهم خوب است. ولی از آنجا که اینها بر براساس تفکّر وتئوری موسیقی ایرانی نسیتند، تأثیرمنفی به موسیقی اصیل ایرانی گذارده و چنانکه آگاه نباشیم به موسیقی اصیل ایرانی آسیب می‌رساند.

ارکستر ملی بنا به یک ضرورت تاریخی به وجود آمدکه مصادیقی از نوآوری و تحوّل در آثار استاد وزیری و مرحوم خالقی بود. این مهم در تغییر ذائقه مؤثر بوده است.این‌که بعضی از مخاطبان دیگر نمی‌توانند موسیقی مذهبی بشنوند و یا این‌که به موسیقی دستگاهی گوش‌کنند، دال بر شدت تغییرات است. برای آن‌ها،  شنیدن این نمونه‌ها نوعی عقب‌ماندگی محسوب می‌شود. می‌خواهند موسیقی کلاسیک و ملّی را به عنوان یک تجددخواه بشنوند. با توجّه به این امیال، جامعة ما تحت تأثیر قرار گرفت. در گذشته همیشه در کنار موسیقی متعالی، نوعی از موسیقی تفریحی نیز در بین مردم رونق داشت.

 بیشتر جشن‌ها اگر چه رویکرد تفریحی داشتند، اما در آن، جنبه‌های آیینی نیز بارز بود. اما به‌تدریج این آیین‌ها نادیده گرفته شدند و یک نوع موسیقی جدید پایه‌گذاری شد. در کنار مکتب استاد وزیری که یک مکتب علمی و جدّیست، موسیقی‌های مردم پسند نیز همچنان وجود دارند.

2- رسانه؛ صدا و سیما؛ کیانی، عامل دوم را " صدا و سیما " معرفی کرد و افزود: با تأسیس رادیو، هنرمندان جذب این سازمان شدند. هر رسانه‌ای می‌خواهد تولیداتی داشته‌باشد که مردم آن را بپسندند و چنانچه رسانه‌ای مردم‌پسند نباشد، عملأ کاربردی نخواهد داشت. در نتیجه موسیقی‌ و ترانه‌هایی که به‌وجود آمد در واقع ذائقة مردم را نه به طرف متعالی شدن، بلکه به طرف سطحی‌نگری سوق ‌داد. این تغییر ذائقه بعد از انقلاب نیز به خصوص در دهه‌های اخیر با شدّت بیشتری ادامه داشته است. هر آن چیزی که از رسانه‌ها شنیده می‌شود، فقط پاپ است. حدود50 سال پیش از شبکه‌های مختلف رادیو آثار مختلف اساتیدی مانند استاد بنان، فاخته‌ای، جلیل شهناز و یا کسایی شنیده می‌شد. امّا امروزه با وجود تعدّد شبکه‌های رادیویی از آثار این اساتید بزرگ کمتر می‌شنویم و اگر هم پخش شود، کاملاً اتّفاقیست. این جریان نقش مهمی در تغییر ذائقه موسیقایی دارد. موسیقی دستگاهی در رسانه‌ها، متأسّفانه به صورت مردم‌پسند اجرا می‌شود. یعنی ساز سه‌تار در دستگاه شور طوری نواخته می‌شود که مردم بپسندند. البته رادیو از ابتدای تأسیس نیز، طوری موسیقی را ارائه کرد که مورد پسند مردم باشد.

کیانی به نقش بسزای رسانه در شناخت مردم از موسیقی اشاره کرد و گفت: به عقیده من مهم نیست که فقط آثارهنری گسترش داشته باشد. چرا که هنر اصیل و واقعی نمی‌تواند فراگیر باشد، مگر این‌که آن جامعه بتواند برای مردمش شناخت ایجاد کند. رسانه این قابلیت را دارد که بتواند رسالت شناخت مخاطبان از موسیقی متعالی را بر عهده داشته باشد. می‌توانیم با  حضور در تلویزیون در مورد موسیقی صحبت ‌کنیم و نمونه‌های خوب پخش شود و خواهیم دید که ذائقه موسیقایی مردم تغییر پیداخواهدکرد.

 وقتی که ما فقط به پخش یک نوع موسیقی اکتفا کنیم؛ در واقع یک نوع موسیقی را تحمیل می‌کنیم، چگونه انتظار داریم که ذائقة مردم به سوی تعالی سوق پیدا کند؟ و این مشکلی است که در جامعة ما وجود دارد. قدرت رسانه به قدریست که موسیقی پاپ از طریق ماهواره‌ و اینترنت در روستاها نیز رسوخ پیدا کرده‌است. اگر متوجّه نباشیم، ذائقة مردم نواحی ما نیز تخریب خواهدشد و گرایش به موسیقی پاپ پیدا می‌کنند.

در شبکه‌های ماهواره‌ای حدّاقل دو کانال وجود دارد که موسیقی کلاسیک پخش می‌کند. اگر تمام کانال‌های ماهواره را جستجو کنید، نمی‌توانید موسیقی مذهبی، دستگاهی و نواحی را ببینید و بشنوید.

 هیچ اثری از انواع نامبرده در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی وجود ندارد. حال چگونه انتظار داریم که این نوع ذائقه را تعمیم بدهیم؟

هر شبکه تلویزیونی که راه اندازی می‌شود هدف خاصی دارد. امّا موسیقی تمام شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی کاملاً به یکدیگر مشابهت دارند. از نظر من موسیقی شبکه 1 باید با موسیقی شبکه ۴ تفاوت داشته باشد. برنامه موسیقی نیستان شبکه فرهنگ باید با بقیة شبکه‌ها فرق داشته باشد. چون که اینجا یک شبکه فرهنگی هنری است. همان چند سالی که بنده در فرانسه بودم یک شبکة رادیویی شبیه به رادیو فرهنگ ما داشتند که در آنجا به من که ایرانی بودم، دو ساعت وقت می‌دادند که در مورد موسیقی کشورم صحبت کنم و به اجرای موسیقی بپردازم. از هنرمندان دیگر کشورها مانند چین و هندوستان نیز استفاده می‌کنند. در واقع این رادیو کارکرد فرهنگی دارد و در مورد فرهنگ صحبت می‌کند.این رسانه دیگر اجازه پخش موسیقی پاپ ندارد. ظاهراً این مسائل به سادگی قابل حل است. صداوسیما می‌تواند با وجود این همه شبکه‌، یکی از آن‌ها را به موسیقی ایرانی اصیل فرهنگی و محلّی اختصاص دهد.

3- عدم شناخت اصول و مبانی صحیح در شاغلین برخی از حوزه‌های موسیقی؛ رییس گروه موسیقی فرهنگستان هنر با نقدی بر موسیقی مذهبی به عاملی دیگر نیز اشاره کرد و گفت: نکته اینجاست که ممکن است از لحاظ فقهی موسیقی دستگاهی و نواحی دارای اشکال باشد و موجب شود سازها در تلویزیون نشان داده نشوند. امّا موسیقی مذهبی که بیشتر از واقعة کربلا نیز الهام گرفته شده‌ و فرهنگی غنی در آن نهفته است؛ چرا مورد بی توجّهی قرار گرفته؟ نوحه‌هایی را که مداّحان امروزی خوانده‌اند، آیا همان موسیقی پاپ نیست؟ صرفاً شعرهای آن عوض شده و در مورد امّام حسین خوانده می‌شود. چرا باید این‌گونه باشد؟

 اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، مداّحان گذشته به قدری موسیقی دستگاهی و ردیفی را به خوبی می‌شناختند که گاهی اساتید موسیقی به سراغ مداّحان می‌رفتند تا گوشه‌ای رااز آن ها یاد بگیرند. تعزیه‌خوان‌ها در کار خود تبحّر داشته‌اند و از آنان به عنوان اساتید ردیف یاد می‌شود. مثلاً سیّد احمدخان هرچند به اجرای موسیقی می‌پرداخته‌ امّا یک تعزیه‌خوان بوده و موسیقی را بسیار خوب می‌شناخته ‌است. امروزه به همة این‌ها مداّح گفته می‌شود امّا در گذشته هر یک رشته‌ خاصی را دنبال می‌کرده‌اند. یکی نوحه، دیگری مرثیه می‌خوانده و نوحه‌های سینه‌زنی نیز با نوحه‌های زنجیرزنی تفاوت داشته است. از آنجایی که به این قسمت از موسیقی توجّه نشده‌ و رسانه‌ها نیز صرفاً نوحه‌هایی را پخش‌کرده‌اند که مورد پسند مردم بوده‌، ذائقة مردم را بیشتر دستخوش تغییر و تخریب قرار داد. این سؤال پیش می‌آید که چرا نتوانستیم موسیقی مذهبی را حفظ و نگهداری کنیم؟ در حالی‌که واقعة کربلا، بسیار الهام بخش است. موسیقی دستگاهی بسیاری از مقامات و لحن‌ها را وامدار این واقعه بزرگ ‌است. هنوز هم مداّحان و روضه‌خوان‌های خوب وجود دارند، امّا دیده نمی‌شوند، یعنی این‌ افراد را به هیچ‌وجه در رسانه‌ها نمی‌توان دید. کیانی ادامه سخنانش را به نقد مسئولیت‌پذیری هنرمندان اختصاص داد و اظهار داشت: با وجود این می‌توانیم بگوییم که تقصیر هنرمند نیز هست. هنرمند باید هنرمند باشد. البته در حال حاضر نیز هنرمندانی داریم که کار می‌کنند و به تیراژ خود و مردم پسندی توجّه ندارند. شاگردان خوبی تربیت می‌کنند اما در فقر به سر می‌برند. این‌ها نیز باید شناخته شوند. به تعهدات رسانه و هنرمند پرداختیم اما مردم چه نقشی دارند؟ایاباید مردم را نیز مقصّر دانست. باید پرسیدکه چه اتّفاقی افتاده است؟ مگر ما مردمی فرهیخته و صاحب فرهنگی غنی نیستیم؟ چرا باید این‌گونه آهنگ ها را بشنویم؟ چرا باید موسیقی پاپ را حمایت کنیم؟ امّا از اجرای یک دوتار نواز قوچانی حمایت نمی‌کنیم! همین امسال چنین اتّفاقی رخ داد بخشی از موسیقی نواحی که در سالن نیاوران به طور رایگان و با حضور هنرمندان طراز نخست اجرا ‌شد، ، امّا سالن خالی بود. مردم باید در سالن حضور داشته باشند. مردم چگونه باید بیایند؟ باید جایی باشد که برای مردم شناخت ایجاد کند که فرهنگ و موسیقی شما چنین و چنان است. امّا چنین جایگاهی وجود ندارد و ما هیچ‌گونه شناختی به مردم نمی‌دهیم. این شناخت باید از مهدکودک، دبستان و دبیرستان وجود داشته ‌باشد. مسئول در اینجا معلّم است، که در آموزش و پرورش باید به کودکان موسیقی درست را یاد بدهد.در حالیکه ما یاد دادن موسیقی به کودکان را مناسب نمی دانیم. آموزش علم موسیقی و شناخت آن به کودکان که دیگر مشکلی نباید داشته باشد.

 آخرین دسته‌ای از افراد که قابل نقدند ، مسئولین فرهنگی و هنری هستند. مثلاً مدیرموسیقی.

من هنگامی‌که در اروپا بودم در تمام خانه‌ها پیانو وجود داشت و بچّه‌ها آثار موزارت و باخ را می‌نواختند و در مدارس معلّم برای آنها باخ یا سونات مهتاب بتهوون را می‌نواخت. وقتی کودکان این‌گونه موسیقی را می‌شنوند، در بزرگسالی نیز به سراغ شنیدن موسیقی ارکستر سمفونیک می‌روند.

یک تحقیق دانشگاهی دربارة هوش مردم انجام شده است. در این تحقیق نشان داده شده‌است که میزان هوش مردم ایران کاهش پیدا کرده ‌است و این بحث جالب است. قطعاً هوش با خرد و عقل رابطه دارد. در واقع انگار خرد ما کم شده و خوب نمی‌اندیشیم. اگر خوب فکر می‌کردیم، حدّاقل نباید جایگاه موسیقی مذهبی ما این‌چنین می‌بود که الان هست. چرا که در یک زمانی موسیقی مذهبی ما تمام خاورمیانه را در برگرفته بود. چرا این‌گونه شده‌است؟ ظاهراً نمی‌خواهیم فکر کنیم. البته اتاق‌های فکر بسیار زیادی داشته‌ایم من در اتاق فکر موسیقی صدا و سیما و وزارت ارشاد بوده‌ام. در شوراهای عالی، و در همه جا حضور داشته‌ام و این حرف‌ها را از سی سال پیش گفته‌ایم. امّا ظاهراً هیچ نتیجه‌ای به بار نمی‌آید.

پیشنهاد این‌است که بیاییم در مورد موسیقی فکرکنیم، بیندیشیم و بپرسیم چرا ذائقة مردم تا این مقدار تقلیل پیدا کرده‌ و آثار غیر هنری را می‌پسندد. باید جستجوکنیم و اشکالات خود را بیابیم و سپس می‌توانیم تعادل ایجاد کنیم. مثلاً بخشی به  پاپ و قسمتی به موسیقی جدّی اختصاص دهیم.

مردم ما شناخت ندارند و شناخت یک موضوع علمیست.  اگر صحبت از موسیقی پاپ می‌کنیم، باید موسیقی پاپ خوب را نیز ارائه دهیم. در اروپا تحقیقاتی انجام شده‌ که نشان می‌دهد موسیقی پاپ سطحی‌نگر بر روی جسم و روان تأثیر بسیار مخربی دارد. وقتی که من برای مخاطب خود شناخت ایجاد می‌کنم، مخاطب در می‌یابد که موسیقی انواع مختلف دارد. آیا اکثر مردم دارای این شناخت هستند؟ آنها می‌روند سراغ همان موسیقی که ما می‌گوییم خوب نیست. در کشور ما مخاطبان شناخت ندارند، نه تنها مخاطبان عام، حتّی تحصیلکردگان، دکترها و معاون وزیر نیز نمی‌داند و تصور می‌کنند که موسیقی فقط کارکرد تفریحی و تفنّنی دارد. در صورتی که فقط یک بخش موسیقی تفریحیست ولی اصل موسیقی- آن‌گونه که فارابی و یا سایر حکماء می‌گویند- برای تعالی بخشیدن روح انسان است. ولی از آنجایی که آدمی در زمان خستگی نیاز به استراحت دارد، می‌تواند از موسیقی لذّت ببرد، چای بنوشد، با دوستانش به صحبت بنشیند امّا اگر بخواهد دائماً در تفریح باشد، کار خراب می‌شود و متأسفانه امروز این‌طور شده است.

بنده پژوهشی با عنوان "تأثیر موسیقی بر جسم و روان" انجام داده‌ام. نتیجه این بود که بعضی از موسیقی‌ها بر روح و روان ما تأثیر آرامبخش دارند و به ما انرژی و نیرو می‌دهند. وقتی که یک موسیقی به ما نیرو می‌بخشد، ما امیدوار و کوشا شده و بهتر کار می‌کنیم. امّا وقتی که موسیقی انرژی ما را تحلیل می‌برد، به جای این‌که که ما را آرام‌تر نماید، هیجان زده و دچار استرس می‌کند.

بر روی اهمیت شناخت موسیقی، بسیار تأکید می‌کنم. تمام مطالبی که می‌نویسم و یا تحقیقاتی که انجام می‌دهم در راستای ارائة شناخت به جامعه است.امیدوارم که مسئولین ما به حرف ما گوش داده و در رسانه ها برای مردم از موسیقی خوب و سالم صحبت کنندتا مخاطبان بتوانند حسن انتخاب داشته باشند. در کشورهای توسعه یافته دقیقاً به همین صورت است. مردم می‌دانند که در حال گوش دادن به چه نوعی از موسیقی هستند، بنابراین انتخاب می‌کنند.

پس شناخت واقعاً کارساز است. بسیاری از مسائل، با شناخت حل می‌شوند. چراکه بنده به تجربه دریافته‌ و دیده‌ام، هر موقعی که دربارة موسیقی شناخت ایجاد ‌شود، طرفداران به فعالیّت در آن حوزة موسیقی می‌پردازند.

در واقع اگر بخواهیم بگوییم کدام موسیقی درست یا سالم و به اصطلاح ارگانیک است، همین موسیقی اصیل ایرانی و یا موسیقی نواحی ماست که خوشبختانه بخش نواحی از موسیقی بهتر حفظ شده‌است. هر چند که این نوع موسیقی نیز تحریف شده‌، امّا تا حدود زیادی هویّت خود را حفظ کرده‌است. مثلاً با شنیدن موسیقی مازندرانی و یا گیلانی به راحتّی می‌فهمیم که این موسیقی مربوط به کدام خطه از کشور است؟

در جشنواره های موسیقی نواحی که وزارت ارشاد آن را برپا می‌کند؛ چون اساتید مختلف ناگزیرند که موسیقی محلّی خود را اجرا کنند؛ اگر چنانچه بخواهند تغییری ایجادکنند، همگان متوجّة این تغییر می‌شوند.


  • بودجه ناکافی و عدم حمایت‌های مالی

 چهره ماندگار موسیقی به مساله مهم دیگر اشاره کرد و گفت: یکی از انواع موسیقی کنونی ایران موسیقی ارکسترسمفونیک است. این ارکستر قبل از انقلاب تشکیل شد و نوازندگان از کشورهای مختلف مانند بلژیک و نروژ به ایران آمده و با آن‌ها قرارداد می‌بستند. رهبران ارکستر نیز به صورت مهمان هم گاهی به ایران می‌آمدند و کار می‌کردند.

 از آنجا که بودجه زیادی به این ارکستر تخصیص داده شده بود، توانسته بودند یک ارکستر قوی و خوب را داشته باشند. امّا بعد از انقلاب، دیگر با نوازندگان غیر ایرانی قرارداد بسته نشد. از سویی سازهای موسیقی کلاسیک بسیار گران است.در دوره سابق بخش زیادی از این سازها را صدا و سیما و وزارت فرهنگ و هنر خریداری کرده بودند و در انبارها نگهداری می‌شد. بسیاری از سازهایی را که امروزه در این ارکستر می‌بینیم در واقع همان سازهای قدیمیست. در واقع ما نمی‌توانیم از عهده مخارج یک ارکستر سمفونیک برآییم. در سال‌های گذشته، این ارکستر چندین بار تعطیل شد. به نظر من وجود این ارکستر لازم است زیرا ما باید سرود ملّی کشورمان را با این ارکستر بنوازیم و این ارکستر باید نسبت به کشورهای همجوار قوی‌تر باشد.

 امروزدو رشته موسیقی دستگاهی و کلاسیک در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. اگر دانشجویان بخواهند خوب کار کنند باید از آنها حمایت شود. باید مکان تمرین و سازهای مورد نیاز آنها فراهم باشد. یک دانشجو نمی‌تواند یک فلوت یا فاگوت گران قیمت را تهیه کند. همة این عوامل باعث می‌شود که در زمینه موسیقی ارکستر سمفونیک جایگاه خوبی نداشته‌باشیم.

اما در باره تولید آثار هنری، همة هنرمندان که نمی‌توانند بدون حمایت به تولید اثر بپردازند. باید کسی به آنها سفارش کار فاخر و جدّی بدهد و از آنها حمایت کند. هر چند که بعضی از هنرمندان این کار را می‌کنند. در گذشته قبل از انقلاب فرهیخته ای گرامی و موسیقی دان بنام خانم فوزیه مجد، همراه با یک فیلمبردار و یک صدابردار به روستاهای مختلف سفر ‌کردند. ایشان در تربت‌جام با یک موسیقی‌دان به نام نظرمحمدسلیمانی آشنا می شوند که امروزه ما او را می‌شناسیم. وی با دانشی وسیع از موسیقی و پنجه‌های بسیار هنرمند. هنگامی‌که خانم مجد از او می‌پرسد: که شما چگونه در فقر و گمنامی به سر می‌برید؟ نظرمحمد سلیمانی در پاسخ جواب می دهد:"ساز من برای این دنیا نیست بلکه برای رستگاری من است." امّا همة هنرمندان که نمی‌توانند این‌گونه فکر کنند چراکه هنرمند هم دغدغه معیشتی دارد. بنابراین، هنرمند باید طوری به خلق آثار بپردازد که هزینة زندگی او را تامین کند. در تمام دنیا از هنر واقعی حمایت می‌کنند. اگر امروزه ما از ارکسترهای بزرگ کشورهای دیگر صحبت می‌کنیم، درواقع دولت از آنها بسیار حمایت می‌کند تا بتوانند هنرهای خود را حفظ کنند. امّا موسیقی پاپ احتّیاج به حمایت ندارد. خود مردم می‌روند و بلیت‌های گران قیمت را خریداری می‌کنند و حمایت می‌کنند.

  • سطحی‌نگری در موسیقی، محصول هدف‌گذاری به سوی مردم پسندی

 کیانی ادامه داد: جوانانی که در این عرصه کار می‌کنند، با توجّه به تغییر ذائقه مردم به سمت موسیقی پاپ، بناچار باید طوری به ایجاد اثرخود بپردازند که مردم آثارشان را بپسندند.  از یک نظر این مطلب خوب است که ما یک موسیقی را تولیدکنیم که مردم آن را بپسندند و به شادی مردم می‌افزاید. امّا به شرط این‌که موسیقی‌های هنری و جدّی نیز وجود داشته باشند. موسیقی‌های مردم پسند نیز بهتر است از موسیقی هنری الهام بگیرند و سطح مردم پسندی آن را ارتقا ببخشند. می‌شود با همین موسیقی‌های مردم پسند ذائقة مردم را ارتقاء بخشید. وقتی که کار قوی باشد زیبایی شناسی مردم را تقویت می‌کند. امّا با تنزل سلایق دچار بحران می‌شویم.

در ارکستر ملّی نیز ما امروزه کمتر آثار فاخر را می‌توانیم ببینیم. اکثر قطعات نیز گرایش‌های مردم‌پسندانه دارند. اگر نوازندگان ما در موسیقی دستگاهی ایرانی بخواهند به اجرای کنسرت بپردازند، کسی آثار آنان را نمی‌شناسد. در نتیجه از کنسرت آنان نیز استقبال نخواهد شد. آثار آنان فروشی ندارد مانند کتاب‌های علمی، که طرفدار زیادی ندارد. هرچند که در موسیقی پاپ نیز آثار خوبی دیده می‌شود امّا ظاهرا قرار است که کارهای خوب شنیده نشوند و کارها همیشه سطحی بمانند. ما موسیقی دستگاهی خود را به خاطر اوضاع و یا مردم تغییر می‌دهیم. موسیقی سنّتی ما دقیقاً مانند اشعار فردوسی، حافظ و سعدیست، میراث فرهنگی است، باید همانطور که هستند حفظ شوند. کسی با ساخت یک اثر خوب و قوی مخالف نیست اما نباید بخش میراث را تغییر داد و آن را تخریب کرد.

 در موسیقی دستگاهی، صدای پرندگان و ستارگان هست، گردش نغمات آن در ۴ یا ۵ نت بوده و نباید آن را با هفت نت اجرا کرد. متأسّفانه همیشه این بحث هست که موسیقی دستگاهی را باید مطابق با زمان اجرا کرد. مگر این کار را نکرده‌ایم؟ موسیقی دستگاهی، موسیقی نواحی و موسیقی مذهبی که میراث فرهنگی ما هستند، همیشه در حال نوآوری یعنی به صورت بداهه نوازی و بداهه خوانی است.

  • اهمیت شناخت و آگاهی مخاطبان موسیقی

رئیس گروه موسیقی فرهنگستان هنر در پاسخ به سؤال یکی از حضار با این مضمون که مصرف کننده موسیقی فاخر از نظر صاحبان فن و اساتید خاص است یا عام؟ پاسخ داد که: در اداره فرهنگ و هنر سابق و اداره ارشاد کنونی بخشنامه‌ای موجود است. در این بخشنامه بیان شده که از این به بعد موسیقی ملّی ایران، باید بر اساس روش و قوانین موسیقی کلاسیک غربی باشد. در ضمن در این بخشنامه اشاره شده که باید در چه حوزه‌ای کار کرد و آموزشگاه‌ها حق ندارند موسیقی‌های غیرعلمی را تدریس کنند. یعنی قانون اجازه نمی‌دهد هیچ استاد موسیقی، روزنامه‌نگار وخبرنگاری در این‌باره مقاله بنویسد و مقاله آن‌ها نباید چاپ شود. پس هنرمند یا باید برود در رسانه به گونه‌ای ساز بنوازد که مردم پسند باشد و یا گوشه نشین گردد و برای خود بنوازد. در پنجاه سال گذشته موسیقیدان‌هایی مانند استاد برومند، استاد سماعی، دوامی، استاد امیر قاسمی و یا اساتید بزرگی چون استاد هرمزی و استاد فروتن در منازل خود جمع می‌شدند که در واقع محفل آنان بود و آثار فاخری در محافل خصوصی تولید نمودند. چرا که اساتید اجازه تدریس به غیر از آنچه که صاحبان رسانه از آن‌ها می‌خواهند، ندارند؟ این بزرگان می خواستند موسیقی اصیل ایرانی را به شکل اصلی خود حفظ کنند، در گوشه نشینی به سر می‌بردند و کسی از آنها خبر نداشت که آثار هنری آنان را بیاورد و در ذائقة مردم جای دهد. پس این‌ها به صورت کاملا خصوصی تعداد اندکی شاگرد تربیت کردند. امّا به قدری افراد تربیت شده تأثیرگذاردند که امروز ما می‌توانیم نتیجه کار آنها را ببینیم. در حقیقت همین اشخاص توانستند فرهنگ موسیقی ایرانی را حفظ کنند و امروزه در حال تعلیم بوده و جوانان نیز از این موسیقی استقبال می‌کنند.

  • موسیقی؛ خوب، بد، باید و نباید

 کیانی در پاسخ به سؤال یکی از حاضرین مبنی بر اجتناب از مرزبندی و ارزش‌گذاری موسیقی گفت: نمی‌توانیم بگوییم که مردم باید به نوعی خاص از موسیقی گوش کنند. من می‌گویم می‌توانیم به مردم شناخت بدهیم. مثلاً نام این نوع موسیقی را  مردم‌پسند و نوع دیگر را به نام موسیقی متعالی یا اندیشمندانه نامگذاری می‌کنیم که در دنیا بیشتر کلمه هنری به کار برده می‌شود. حالا اگر همچنان به مردم بگوییم که دو نوع موسیقی وجود دارد یکی به نام پاپ و دیگری به نام سنّتی. سپس بگوییم در موسیقی سنّتی نیزانواع مختلفی وجود دارد که بعضی از آن‌ها گرایشات مردم پسندانه دارند(یعنی آن را تغییر داده‌اند)، امّا اصل آن به این صورت است حالا شما کدام‌یک را می‌خواهید؟

چهره ماندگار عرصه موسیقی در ادامه افزود: ناگزیر، جاهایی برای هدایت مردم، باید از سیستم ارزش‌گذاری نیز استفاده کرد.

 زمانی که من با استادم جناب آقای برومند کار می‌کردم؛ در سیستم قدیم کاملاً باید و نباید است؛ استاد می‌گفت این موسیقی‌ها را گوش کنید، و این موسیقی‌ها خوب نیستند. ایشان استاد ما بودند و ما می‌دانستیم شناخت کامل دارند. اگر مردم هم بدانند صاحب نظری صحبت می‌کند حتما توجّه خواهند کرد. حال سؤال این است، آیا ما موظّف نیستیم که خوب و بد چیزی را بیان کنیم؟ مسلّم است که ما موظّفیم. امّا نباید برای مردم تعیین تکلیف کرد و این مقوله را ارزشی نمود. چرا که وقتی وارد دایره ارزشی شویم، به این قائل خواهیم شد هر چیزی که هنر است، خوب و یا حق است و غیر آن بد و ناحق است.

کیانی افزود: من دوست ندارم واژگان موسیقی را ارزشی کنم. می‌گویم این نوع موسیقی هنریست و آن دیگری مردم پسند. شناخت این مقوله‌ها به تخصص‌های گوناگونی هم‌چون جامعه‌شناسی نیاز دارد. هنرمندان جامعه‌شناس نیستند امّا موسیقی را می‌شناسند. به نظر می‌رسد که این نوع موسیقی‌ها کاربرد ندارند و نوع دیگری از موسیقی در جامعه بیشتر وجود و کار برد دارد. پس مردم بیشتر گوش می‌کنند و نتیجه می‌گیریم که ذائقة مردم تغییر کرده است. پس استدلال می‌کنیم چون که مردم موسیقی غیرهنری گوش می‌کنند، پس ذائقة آنها خراب شده است. وقتی از کلماتی مانند سطحی، متعالی و یا فرهیخته استفاده می‌کنیم، در واقع تقصیر پژوهش نیست که این‌ها را ارزشی و یا ضدّ ارزشی می‌کند. در واقع واژه و کلمه این کار را انجام می‌دهد نه پژوهشگر. نمی‌توان به یک موسیقی مردم‌پسند صفت"بد" را اطلاق کرد. امّا وقتی نیاز به استفاده از تقابل‌های دوتایی باشد، ناچاریم. ما نمی‌توانم به موسیقی سطحی بگوییم متعالی. من دوست دارم که این‌طور باشد که تفاوتی بین آنها قائل نباشیم. منتها اگر مخاطب آن را ارزشی و یا غیر ارزشی می‌کند دیگر تقصیر پژوهشگر نیست و خیلی هم درست نیست که هر مخاطبی با توجّه به ذوق و سلیقه خود و با طبع خود قضاوت کند که موسیقی، با چنین سطحی ارزش فرهنگی دارد یا خیر؟

  • بارقه‌های امید در نسل نو

 کیانی در پایان سخنان خود، از وجود جوانان علاقمند ابراز امیدواری کرد و بیان داشت: خوشبختانه تعدادی از جوانان به حفظ هویّت‌های کاملاً ایرانی در رشته‌های مختلف مانند معماری، نگارگری و یا خوشنویسی و هنرهای سنتی به ویژه در زمینه موسیقی ایرانی اصیل پرداخته‌اند. اما از آنجایی که تعداد این افراد اندک بوده و کسی آنان را حمایت نمی‌کند، اینان به صورت خودجوش مشغول به فعّالیت هستند. به عنوان مثال می‌بینیم که جوانانی هستند در تربت جام یا در تایباد و بسیاری از شهر های دیگر که در حال کارکردن بر روی موسیقی نواحی و موسیقی دستگاهی دریف و حتی موسیقی مذهبی بوده و راجع به کارشان صحبت می کنند،کتاب می نویسند و کنسرت می دهند. امّا اشکال در اینجاست که هیچ‌کس این هنرمندان اصیل راآنطورکه باید و شاید حمایت نمی‌کند. در حالیکه باید این جوانان بیشتر در رسانه ها و در صدا و سیما و در جشنواره ها معرفی شوند و از کارهای آنان استفاده شود. ولی متاسفانه مشاهدمی کنیم که عملکرد آنان هیچ بازتاب و پوششی در رسانه‌ها ندارد. در نتیجه این عوامل و همچنین به علت فرا گیر نبودن آن، موسیقی متعال تاثری بر ذائقه‌ مردم نخواهدداشت و  تغییری هم ایجاد نمی‌کند.


ویراستار و تدوین کننده: سمانه کاکاوند



از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید