مدلینگ در ایران و مقتضیات جامعه معاصر
نشست تخصصی «مدلینگ در ایران و مقتضیات جامعه معاصر» روز دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ با سخنرانی خانم دکتر سیده راضیه یاسینی، دانشیار پژوهش هنر و آقای شریف رضوی، پژوهشگر و فعال حوزه مد و لباس و مدیر مؤسسه مدلینگ بهپوشی، به همراه جمعی از علاقهمندان این حوزه، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در این جلسه ضمن بررسی جایگاه حرفة مدلینگ در صنعت جهانی مد و چگونگی رسمیت یافتن و سپس غیرقانونی شدن این حرفه در ایران، موانع فرهنگی اجتماعی این پدیده و همچنین امکانسنجیِ همسوسازی مدلینگ با معیارهای فرهنگی و اجتماعی در ایران اسلامی مورد بررسی قرار گرفت.
- شکلگیری حرفة مدلینگ در ایران پساانقلاب
یاسینی در ابتدای بحث ضمن اشاره به تقارن برگزاری این نشست با جشنواره مد و لباس، بر لزوم پرداختن به ابعاد گوناگون مد ایرانیاسلامی و الزامات و اقتضائات مربوط به آن تأکید ورزید. وی اظهار داشت پس از انقلاب اسلامی تحول عظیمی در فرهنگ پوشاک و پوشش به وجود آمد. در سالهای نخست پیروزی، در یک روند طبیعی و بدون دخالت، نظارت یا هدایت هیچ مرجعی، تغییراتی در سبک پوشش مردم ایجاد گردید. سمتوسوی این فرایند در دورههای آتی بهواسطة اعمال نظر و برخی تصمیمگیریهای حاکمیتی با چالشهای متعدد روبهرو شد و پیدایش برخی جریانهای همسو با ارزشها یا ضد آنها را به همراه داشت. با وجود اهمیت این موضوع، تدبیر فرهنگی خاصی در قبال آن اندیشیده نشد تا آنکه در سال 85 در اینباره وضع قانون شد و البته اجرایی شدن این قانون و شکلگیری یک آییننامه اجرایی برای آن نیز دو سال طول کشید. به این ترتیب در سال ۸۷ کارگروه ساماندهی مد و لباس تشکیل شد و پیرو آن بنیاد ملی مد و لباس نیز شروع به کار نمود. انجام این فرایند در دولت اصولگرای نهم و دهم شکل گرفت، و در دولت اعتدال ادامه یافت. یاسینی افزود: نهادهای متعددی در جهت پشتیبانی و تسهیل اجرای قانون ساماندهی مد و لباس برآمدند که از مهمترین آنها میتوان به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، و وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد. به این ترتیب مسألة مد که پذیرش یا عدمپذیرش آن بهعنوان واقعیت موجود تا مدتها مورد تردید حاکمیت بود، به رسمیت شناخته شد. اما نکتة مهم آن استکه آیا این بهرسمیت شناختن، مبتنی بر اشراف بر ابعاد گوناگون مسأله بوده است یا صرفاً بهمنظور رفع یکی از مسائل و بحرانهای اجتماعی موجود و فیصله دادن به حواشی پدیدة مد رخ داده است؟ به عبارت دیگر آیا الزامات فرهنگی، اقتصادی و هنری مد، تأثیرات اجتماعی و حتی تعریف آن مورد توجه واضعان قوانین و کارگزاران فرهنگی بوده است؟ یاسینی ادامه داد: مروری بر کارکرد چندسالة کارگروه، عمق و گسترة اندیشه در این باب را آشکار میسازد. شاید مهمترین اتفاق در این زمینه ساماندهی رویدادهایی برای جهتدهی به مد بود. در طول چنین فرایندی مشارکتهای صنفی این عرصه نیز مورد توجه قرار گرفت. در واقع سیاست کلان، معطوف به هویت بخشیدن به مسألة مد ایرانی با توجه به اقتضائات انقلاب اسلامی و به عبارتی طرح موضوع مد اسلامی، و همچنین ایجاد تمهیداتی برای متقاضیان پوشش، برآمده از این تعریف بهویژه برای زنان بود. اگرچه مسأله مد و لباس تنها مربوط به زنان نیست اما به دلیل حساسیتی که پوشش زنان بعد از انقلاب با توجه به رویکرد دینی خود پیدا کرد، میتوان گفت اصطلاح «مد» تقریباً به پوشش بانوان معطوف و محدود شده است، گویا آقایان در این زمینه چندان هدفگذاری نشدهاند و پوشش ایشان نیازمند پژوهش در این زمینه نیست. یاسینی گفت: بدین ترتیب بود که صنعت بومی مد و بهتبع آن پدیدة مدلینگ بهمنزلة فعالیت حرفهای مدلها، در قالب جریانهای اجتماعی مطرح گشت.
در این میان میبایست به فعالیتهای زیرزمینی حرفة مدلینگ بهصورت غیرقانونی در قالب نمایشهای زنده مد – مد لباس- اشاره کرد که نخست در محافل خصوصی با جمع مدعوین خاص برگزار میشد؛ دخترانی که مدل میشدند، لباسهایی را بطور زنده به نمایش میگذاشتند. هدف اینگونه مراسم بیشتر ارائة لباسهایی از برندهای خارجی و حتی داخلی بود که اجرا و عکاسی میشدند. با رواج شبکههای اجتماعی، مسیرهای ارتباطی نوینی تبلور و توسعه یافت. فعالیتهای زیرزمینی بهتدریج به روی زمین آمد و اجراها و ارائهها در قالب بروشور و کاتالوگ در فروشگاهها نمودار گردید که البته امکان انتشار عمومی نداشتند. در ادامه، عکاسی مدلینگ خیابانی و برخی جریانهای دیگر نیز بروز یافت تا آنکه در سال ۹۳ با تغییر دولت و تغییر رویکرد در این زمینه، حرفة مدلینگ رسمیت پیدا کرد.
یاسینی گفت در همین سال در مرکز پژوهشهای مجلس پژوهشی انجام شده است که در متن آن، میتوان مشاهده نمود که در بررسی چالشهای پیشروی اجرای قانون ساماندهی مد و لباس، ضمن اشاره به محور قرار دادن وجوه فرهنگی و زیباییشناختی صنعت مد در دولت اصولگرا، از غفلت از ابعاد اقتصادی این صنعت یاد شده و آن را از آسیبهای این حوزه برشمرده است. به عبارت دیگر نتیجه گرفته است که اهتمام دولت پیشین غالباً معطوف به زیباییشناسی مد بوده اما رهیافت دولت فعلی وجه اقتصادی آن است. بههرحال به فاصلة کمتر از دوسال از صدور مجوز و رسمیت یافتن مدلینگ، این فعالیت غیرقانونی اعلام شد.
به نظر میرسد رویکرد کلان در هدفگذاریها، چه از حیث وضع قانون و چه از نظر فعالیتهای انجام شده در این حوزه، لزوم مدیریت «مد» را مدنظر داشته است. این مدیریت ذیل فرهنگ اسلامیایرانی اکیداً مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان بوده است. مقام رهبری در مقاطع گوناگون به این مسأله اشاره داشته و عدم مخالفت خود را با مسأله مد ابراز نموده و پیشتر از آن، در دوران ریاست جمهوریشان نیز طراحی و تهیة لباس ملی را پیشنهاد کرده بودند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که بخشی از اقتصاد ایران، در اختیار بازار وارداتی مد قرار گرفته بود و اکنون نیز هست. در واقع ملاحظات اقتصادی در کنار اقتضائات فرهنگی بود که ورود به مقوله مد و رسمیتیافتن حرفه مدلینگ را موجب گردید اما اتفاقاتی که در پی آن به وقوع پیوست، از جمله برگزاری نمایش زندة بانوان و حضور آقایان در آن، باعث شد که حرفة مدلینگ به طور کلی از دامنه فعالیتهای رسمی هنر- صنعت مد خارج گردد. در این میان، بنابر مشاهدات عینی در فشنشوی فصلی موسسة ویولت، شاید بتوان از عوامل دیگر نیز سخن گفت. بهطور مثال با وجود پوشیدگی زنان مدل، نحوة اجرای برنامه از موسیقی و کنداکتور تا صحنهآرایی و غیره، تفاوت چندانی با نمونههای خارجی چنین نمایشهایی نداشت. در همان رویداد، در بروشورهای تبلیغاتی برندهای حاضر در رویداد، چه از لحاظ پوشش و چه از حیث فیگور، رعایت ضوابط قانونی رایج، چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. البته شرایط اجرای نمایش زنده برای آقایان سهلتر هم بود و آقایان هم در نمایش زنده و هم در حاشیه آن، هیچ محدودیت خاصی در پوشش یا آرایش صورت و طراحی لباس، نداشتند از اینرو همان تصاویر بر روی بروشورهای تبلیغاتی برندها نیز نقش بسته بود. یاسینی گفت، مرور این نمونه ها نشانگر آن است که حرکت در مسیر به رسمیتشناختن حرفه مدلینگ، نیازمند تامل، تحقیق و تدبیر بود که مغفول مانده است.
- نظری بر تاریخ مدلینگ در جهان
در ادامة جلسه، رضوی سخنان خود را با شرح معنای مدل در سطح ایران و در سطح بینالملل آغاز نمود. به گفتة وی مدل شخصی است که برای ارائه پیشنهادات بازاریابانة نمایش یا تبلیغ تجاری یک محصول (بهویژه در حوزة فشن)، یا به عنوان کسی که در خدمت افرادی که میخواهند یک اثر هنری یا یک عکس تهیه کنند، ایفای نقش میکند. این نقش ممکن است یکی از سه حوزة تبلیغ تجاری یک محصول، تهیه یک اثر هنری، یا سوژة عکاسیِ یک عکاس را در بر گیرد. توضیح آنکه مورد دوم (تهیه اثر هنری) سابقة تاریخی دارد یعنی هنرمندان زیادی از مدل انسانی برای تهیة نقاشیهای خود استفاده میکردند.
رضوی در توضیح تاریخچه شغل مدلینگ در دنیا به چهار دوره اشاره کرد:
دوره اولیه 1850-1960 که همراه بود با واقعیتها و رویدادهایی از جمله: استفادة چارلز فردریک ورث و همسرش (به عنوان طراحان لباس) از دوربین عکاسی؛ نبود استاندارد فیزیکی برای مدل شدن؛ پیدایش و گسترش مقولة فتومدلینگ؛ مدلهایی معمولاً ناشناخته و با دستمزد پائین؛ رسمیت یافتن شغل مدلینگ بهواسطه مجلاتی نظیر ووگ؛ افتتاح اولین آژانس مدلینگ (اِیلین و جرارد فورد) در نیویورک؛ استفاده از مدلهای رنگینپوست در صنعت فشن؛ و موضوعیت یافتن سایز برای مدلها .
دوره دوم 1960-1970 نیز ویژگیهایی داشت از جمله: گسترش آژانسهای مدلینگ؛ رزرو هفتگی مدلها توسط مدیران برنامه برای پروژهها؛ فعالیت مدلها به صورت محلی؛ افزایش خانههای مد در ایتالیا و استفاده این کشور از مدلهای بینالمللی؛ تأسیس شعب آژانسهای مدلینگ در نقاط مختلف دنیا؛ تبدیل لندن، به بزرگترین بازار مُدلها؛ انتخاب مدلهای انحصاری توسط خانههای مد (آغاز عصر ستارهسازی در حوزه مدلینگ فشن)؛ افزایش دستمزد مدلها؛ تشکیل اتحادیه آژانسهای مدلینگ در لندن؛ تدارک امکانات اقامتی برای مدلهای نوجوان توسط آژانسها
دوره سوم 1970-1980 هم همراه شد با: وضع استانداردهای حرفه مدلینگ؛ استعدادیابی توسط آژانسها؛ آغاز دوران طلائی سوپر مدلها؛ توجه به مدلهای خارجی و رنگینپوست؛ وضع استانداردهای کنونی مدلهای مرد؛ افتتاح آژانسهای مدلینگ در سنگاپور و ژاپن؛ شناختهشدن مدلینگ به عنوان یک شغل؛ عقد قرارداد با سوپر مدلها توسط متولیان صنعت زیبایی و لوازم آرایش؛ رقابت آژانسهای مدلینگ برای قرارداد با سوپر مدلها؛ و تفاوت ملاکهای زیبایی برای مدلهای زن در آمریکا و اروپا.
دوره معاصر از 1990 تاکنون نیز شامل رویدادهایی بود از جمله: عصر طلایی سوپرمدلها؛ ادامه روند صعودی افزایش دستمزد مدلها؛ جنبش Heroin Chic در تقابل با انگارههای ابزاری در خصوص ویژگیهای زیبائیشناسانة زنانه؛ آغاز بهکار ویکتوریا سکرت از مطرحترین برندها در حوزة زنان؛ اقبال جوانان به استایلهای جوانگرایانه و مدلهای سایز پائین و لاغر؛ تأثیرات عصر دیجیتال بر ویژگیها و اقتضائات زیبائیشناسانة ظاهر مدلها؛ محبوبیت مدلهای برزیلی؛ محبوبیت مدلهای شرق آسیا (ظاهر آدم فضایی)؛ موضوع سلامتی مدلها با توجه به ابتلاء آنها به بیماری آناروکسیا؛ ممنوعیت استفاده از مدلهای زیر 16 سال در انگلیس؛ ممنوعیت استفاده از مدلهای بیمار (معتاد یا بسیار لاغر) و زیر 16 سال در مجله ووگ؛ امتناع از ورود مدلهای زیر سن قانونی (18 سال) به رانوی در هفته مد نیویورک؛ تأثیر شبکههای اجتماعی بر صنعت فشن و مُدلینگ؛ تغییر ماهیت آگاهیرسانیِ فشن بهواسطة تکثرگرایی در مراجع فشن؛ تکنولوژیهای جدید و ورود جایگزین برای مدل زنده؛ افزایش تقاضا برای مدلهایی با ظاهر عجیب و غیرعادی؛ تمایل به استفاده از ظاهر واقعی و صورتهای طبیعی؛ گرایش زیبائیشناسانه به سمت هر چه قوسدارتر شدن بدن؛ ورود مدلهای سایبورگ به چرخه فشن؛ و ورود مدلهای باحجاب به چرخه فشن (که نه از روی احترام به مسلمانان بلکه صرفاً با رویکرد تبلیغاتی و توجه به منافع اقتصادی و مشتریان خاص صورت پذیرفته است).
- مفهوم پدیده مدلینگ در ایران
رضوی ادامه داد: آنچه در ایران تا پیش از سال 97 به عنوان مُدلینگ مطرح بود ترکیبی با خطوط محو از موارد زیر است، لیکن به دلایل مختلف، مدلینگ به عنوان یک شغل از ابتدای سال جاری هویت خود را بازیافته و از سایر حوزههای مشابه تفکیک شده است:
مدلینگ به مثابه پدیده اجتماعی: وجوه عینی وقوع پدیده مدلینگ که شامل حرفه مدلینگ، رفتارهای مدلگونه و اتخاذ برچسبهای مدلینگ است. در قالب حرفه میتوان به فوتو مدلینگ، مدل تیزرهای تبلیغاتی و مدل اجرای زنده اشاره کرد. این در حالی است که برخی تنها به «برچسب» مدلینگ در کنار نام خود بهویژه در بیوگرافی پروفایلها اکتفا نموده و برخی نیز مدلینگ را به یک «سوژه مطلوب ذهنی» تبدیل نموده و برای رسیدن به سایز مطلوب (صفر در گذشته و منحنی در عصر حاضر) به دلیل دلالت ضمنی آن بر سلامت و طبقة اجتماعی بالاتر تلاش میکنند.
- مدلینگ بهمثابه مفهوم اجتماعی: شکلگیری یک مفهوم نیازمند تغییر در هستیشناسی افراد یک جامعه است. مفهوم اجتماعی مُدلینگ ناشی از تغییراتی در نظام ارزشیهنجاری برخی افراد جامعه بوده و علیرغم حذف ظاهری بخشهایی از وجه عینی این پدیده، به دلیل همان تغییرات همچنان به حیات خود ادامه میدهد.
- تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصای حدفاصل سالهای 1384تا 1396 سبب پدید آمدن یک قشر از افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیده شد که برای تثبیت هویت خود نیازمند ابراز بصری و نشانههای عینی طبقاتی بودند. همین موضوع سبب شد تا پدیدة «لاکچریگرائی سطحی» بروز کند. افراد با مصرف آگاهانه و نمایش اغراقآمیز این شکل از مصرف، خود را به عنوان طبقات مسلط اجتماعی معرفی میکردند. این فرایند به مدد شبکههای اجتماعی، بروز گستردهای یافت. یعنی در شرایطی که هیچ طبقه مسلط فرهنگی در جامعه حضور نداشت و آنهایی که بودند تمایلی به خودنمایی نداشتند، به ناگاه جوانان دهه شصت، گروهی از افراد نوکیسه را به عنوان طبقات بالای اجتماعی مشاهده کردند. تسری به پائین این رفتارها سبب شد تا به عنوان یکی از نمودهای این طبقه و راحتترین رفتار عینیِ قابل اتخاذ، «مدل تلقی شدن» یا «مدل بودن» به عنوان یک پُز اجتماعی و یا عاملی برای تشخص اجتماعی مطرح گردد. چنین پدیدهای به جرأت در هیچجای دنیا سابقه نداشته است زیرا شأن اجتماعی مدلها در کشورهایی که این فعالیت به عنوان یک شغل مطرح است، چندان بالا محسوب نمیشود.
- رضوی همچنین از مدلینگ به مثابه عامل هویتیابی، مدلینگ به مثابه عامل ارضاء نارسیسیم، و مدلینگ به مثابه خرده فرهنگ نام برد.
- رسمیت یافتن مدلینگ و فعالیت حرفهای؛ غیر قانونی شدن آن
در سال 1392، پس از شکلگیری و استقرار اولیه کارگروه ساماندهی مد و لباس، در جمعبندیهای ابتدایی این نتیجه حاصل شد که هم به جهت جلوگیری از گسترش زیرزمینی حرفة مُدلینگ و هم برای سازمانمند کردن این پدیده در چارچوب عرف و قانون، پیشنهاداتی ارائه شود. بر اساس طرح اینجانب اولاً یک دوره آموزشی برای مُدلینگ تدوین شد، ثانیاً آئیننامهای برای صدور کارتی با عنوان کارت صلاحیت بهپوشی (مدلینگ) مکتوب گردید و ثالثاً جهت برگزاری نمایش زندة لباس، تدوین آئیننامهای مجزا به تصویب رسید. در سال 1393 سه مؤسسة بهپوشی، فرید و مدینو اجازه فعالیت در این زمینه را پیدا کردند و مؤسسه دیگری به نام قوهای سپید مهتاب، مجری برگزاری هفته مد تهران شد. همزمان مؤسسه مدینو رویداد هفته مد فصل را برگزار نمود و پس از آن، مؤسسه بهپوشی علاوه بر همکاری در برگزاری هفته مد تهران در رویداد دیگری به نام هفته مد داراب نیز مشارکت جست.
در این میان اتفاقات پیشبینی نشده زیر به غیرقانونی شدن فعالعیتهای مربوط به مدلینگ انجامید:
-برگزاری یک شوی لباس با پرچم کشور در بهار 93 که انتقادات فراوانی را برانگیخت.
-مسائلی که در پی آموزش به مدلها (بهویژه برای بانوان) به دلیل فقدان مربی پدید آمد.
-استفاده از مدلهای حاشیهدار و فاقد کارت صلاحیت در برگزاری برخی رویدادها.
-رفتارهای خارج از عرف برخی شاغلان در عرصة مدلینگ یا دارای برچسب مدل در شبکههای اجتماعی.
-مسائل برآمده از میل به خودنمایی و جلوهگری برخی شرکتکنندگان در دورههای مدلینگ.
-رفتارهای ناشایست برخی مدلها پس از کسب شهرت و بیاعتنایی ایشان به موازین آئیننامه کارت صلاحیت.
-عدم رعایت مفاد آییننامه در برخی نمایشهای زنده لباس و رفتارهای خارج از عرف و شرع برگزارکنندگان و حاضرین.
-افزایش تقاضا برای مدلهایی با استانداردهای بینالمللی بر اثر گرایشات بازار.
-حساسیتهای ایجاد شده به دلیل ارتباطات بینالمللی مؤسسات با رسانههای خارجی و تشویق و توجه بیش از حد این رسانهها.
-فراموش شدن اهداف اولیه و رنگ جریانهای مشابه خارجی را گرفتن.
-انتشار تصاویری خلاف عرف و شرع از سوی برخی مزونها.
-در معرض اتهام قرار گرفتن مؤسساتی که برای آنها مجوز صادر شده بود.
بدین ترتیب برخورد با حرفة مدلینگ و موسسات مرتبط با آن، در دستور کار قرار گرفت و از آنجا که نمود این پدیده در پنج سطح مؤسسات رسمی دستاندرکار مدلینگ، مدلهای حرفهای و پر طرفدار، عکاسان، سالنهای آریش و زیبائی، و انبوه مزونهای تازهکار و فعال در حوزه مد چشمگیرتر بود، به یکباره ضمن برخورد قانونی و قضایی با بسیاری از موارد ذکر شده، هرگونه فعالیت رسمی در این حوزه از ابتدای سال 95 غیرقانونی اعلام شد.
با اینحال شواهد آماری نشان میدهد علیرغم کاهش رشد فعالیت این حوزه در سال 95 به دلیل برخوردهای حاکمیتی، به مرور از ابتدای سال 96 شرایط تغییر کرد. رشد درخواست برای جستجوی مدلینگ در سرویس گوگل ترند نیز شاهد دیگری بر این مدعاست و در این رابطه نکات زیر حائز اهمیت است:
-تقاضا برای فعالیت مدلها با تراکم بیشتری مواجه گردید.
-با وجود فروکش کردن تب استفاده از «برچسب مدلینگ» به دلیل تقبیح عمومی، این پدیده همچنان به حیات خود ادامه میدهد و در شکلهای جدید ظهور و نمود یافته است (بلاگر، اینفلوئنسر و...).
-افراد با اطلاع از برخوردهای قانونی با این پدیده وارد این فعالیت میشوند.
-برخی از کسانی که در سال 94 و 95 با ایشان برخورد شد، در خارج از کشور به فعالیت ادامه داده و به انتشار تصاویر خود میپردازند.
-ایجاد آتلیههای زیرپلهای و اقدام به تصویربرداری، گستره و عمق ناهنجاری را وسعت بخشیده است.
-سلبریتیها (سینما، موسیقی و ورزش) جای مدلها را بر روی بیلبوردها و تصاویر تبلیغاتی پر کردهاند.
-استفاده از مدلهای خارجی یا تهیه تصاویر در خارج از کشور رواج یافته است.
رضوی افزود: به هرحال اکنون گرچه در هیچیک از حوزههای نمایش زنده لباس، آژانسهای مدلینگ رسمی، مؤسسات آموزش مدلینگ، و ممیزی تصاویر مجلات مرتبط با مد و لباس و تیزرهای تبلیغاتی صدا و سیما فعالیت رسمی صورت نمیپذیرد، اما انبوه مؤسسات خرد و فاقد مجوز و همچنین حجم بسیار زیاد کنشگران فضای مجازی در این حوزه فعالند و به نظر میرسد رویکرد حاکمیتی نسبت به این فعالیتها بیشتر جنبة «تغافلی» یافته است.
- رضوی در آسیبشناسی قوانین مربوط به زمینه مد در ایران به این نکته نیز اشاره کرد که در بسیاری از کشورهای جهان در حرفة مدلینگ، در خصوص ساعات کاری، سلامتی و بهداشت افراد و حدود سنی ایشان و همچنین شرائط کارفرما ضوابطی تعیین شده و حتی به لزوم توجه به جزئیاتی نظیر تصریح به اعمال روتوش در تصاویر توجه شده است اما قوانین ایران عمدتاً معطوف به نهی انتشار تصاویری است که محتوایی خلاف عفت عمومی داشته باشد که بهواسطة آن فرد مجرم شناخته شده و محکومیتهایی را متحمل میشود.
- کارکردهای فرهنگی مد و مدلینگ
یاسینی در ادامه بحث به این واقعیت اشاره کرد که مد زادة نظام سرمایهداری است. وی افزود این هنر-صنعت علاوه بر کاردکردهای سیاسی، اقتصادی و غیره، کارکردهای فرهنگی دارد که باید بدانها توجه شود. یکی از این کارکردها هویتبخشی است. مصرفکننده مد فارغ از موقعیت مکانی، واجد هویتی میشود که مد آن را معرفی نموده است. به محض عرضة کالا، هویت جدیدی به مصرفکننده عرضه میشود، همزمان که در این فرایند، سلیقهسازی نیز میشود. وی گفت: اساساً در مد سلیقه ثابت وجود ندارد. تولید لباس مبتنی بر سلیقه ثابت، از مختصات دوران پیشامدرن و زمانی است که با سنتهایمان زندگی میکردیم و قواعد خاصی حکمفرما بود. این شاکله در یک فرایند طولانی دستخوش تغییر گشت و در عصر حاضر در عرصة مد هیچ سلیقة ثابتی وجود ندارد. محصول مد، سلیقه میآفریند و نه بالعکس.
یاسینی در بحث از کارکردهای فرهنگی مد خاطرنشان کرد که احساس تعلقداشتن به یک گروه اجتماعی (و متفاوت از گروههای دیگر) نیازی اثباتشده و مسلم است. محصولات مد این امکان را فراهم میآورد و مصرفکننده بهواسطة مصرف این محصولات خود را به یک گروه و جریان منتسب دانسته و از گروههایی که تابع آن نیستند متمایز میداند. بدین ترتیب مد ارزشآفرینی میکند؛ به این صورت که با عرضة هر پوشش و سبک تازه، یک ارزش جدید به مصرفکننده معرفی میشود. به عبارت دیگر، مد بهمثابه یک رسانه حامل پیام است و این کارکرد رسانگی در تمام محصولات مد مورد توجه است. این کارکردها زمانی اهمیت مییابند که از یک مد بومی سخن به میان میآید.
باید توجه داشت که این کارکردها تحت یک مکانیسم و در چارچوبی بههم پیوسته اتفاق میافتند. یک گروه ساختارمند بهعنوان طراح و دوزنده محصولات مد لباس را تولید میکنند و سپس گروه دیگری با ارتباطات درونی و تعریفشده، محصول تولیدی را از طریق تبلیغ آماده توزیع میکنند که حرفه مدلینگ در اینجا مطرح میشود. در واقع برای توزیع بهتر و مصرف بیشتر لباسهای مد شده، نیاز به تبلیغ است و این تبلیغ طی دورههای مختلف ابتدا توسط مانکنهای بیجان و سپس به وسیله انسان صورت پذیرفته است. به تعبیر دیگر فرهنگ مد، فرهنگ مصرف است زیرا از نظامی با محوریت چرخة تولید بیشتر، مصرف بیشتر و مجدداً تولید بیشتر با هدف آورده اقتصادی بیشتر برای صاحبان سرمایه، نشأت مییابد. در متن چنین فرهنگی، خواسته یا ناخواسته مدلینگ در درجة اول، یک فعالیت تجاری محسوب میشود. مسالة مهم دیگر وابستگی این پدیده به فرهنگ شهرت است. چه زمانی که مدلها خودشان چهره میشوند و چه زمانی که چهرهها مدل میشوند در هر دو حالت مهم است که محصول توسط چهرة آشنا و سرشناس تبلیغ میشود و این میل استفاده از آن را تشدید میکند.
یاسینی در تجمیع مباحث خود گفت: کارکرد حرفة مدلینگ و در ضمن آن، مدلها، در تصمیمگیری درباره پرداخت یا عدمپرداخت به این حرفه در ایران حائز اهمیت است. از یک طرف، شخص مدل، یک تصویر آرمانی از بدن را بر اساس مجموعهای از استانداردهای تعریفشده و مورد تأیید مولدان مد ارائه میدهد. بدن یک مدل، بدن خاصی است؛ یک بدن ایدهآل و آرمانی که در دورههای مختلف تعاریف گوناگونی دارد اما در هر حال، نمایندة بدن ایدهآل انسانی است. از طرف دیگر، مدل به تبع هدف این حرفه یعنی به نمایش گذاشتن مد، باید به فنونی در زمینه بازیگری مسلط باشد و چنین امری مستلزم شیوههای حرکتی و آداب مقتضی آن است.
حال این نکته مطرح میشود که آیا در فرایند به رسمیت شناختن حرفه مدلینگ در ایران به این موارد و تبعات آن توجه شده بود؟ و آیا تعریف استانداردها مبتنی بر مطالعه کافی، دقیق و متناسب با شرایط کشور، نژاد و ساختار بدنی ایرانیان صورت پذیرفته بود؟ نخست توجه شود که حرفه مدلینگ در برههای از زمان و بنابر دلائل فرهنگی دارای شأن اجتماعی چندانی نبود. اولین اتفاق در پی به رسمیت شناختن آن این بود که با ایجاد حس مقبولیت و کمرنگ شدن تصویر ناخوشایند قبلی، این حرفه اعتبار یابد. به عنوان دومین مسأله میتوان به هویت یافتن بدن بهمثابه یک سرمایه برای تولید ثروت اشاره کرد. این پدیده در ایران پس از انقلاب نوظهور بود، به این معنا که چنین تلقی گردید که میتوان بدون ورود به دانشگاه یا حتی بازار کار، صرفاً از طریق بدن، کسب درآمد نمود. از تبعات مستقیم این رویکرد آن بود که رضایتمندی از بدن طبیعی افراد، دستخوش تغییر گردید و اهتمام افراد معطوف به نزدیک کردن اندام، چهره و آرایش خود به طرازها گردید. تبعات این موضوع برای مدلها بهطور خاص، عدم امنیت شغلی است چراکه با پیدایش یک مدل جدید با معیارهای مقبول تر برای طبع صاحبان این صنعت، مدل قبلی از چرخه حذف شده و به واسطة کوچکترین تغییر در سایز و اندازة مدل ادامه فعالیت وی، تهدید میشود. علاوه بر اینها با افزایش سن، احتمال کنار گذاشته شدن مدلها افزایش مییابد. از سوی دیگر این شغل معیارهای زیبایی را به شدت تغییر میدهد. در حالیکه معیارهای زیبایی نزد اقوام گوناگون متنوع و در عینحال خاص است، مد ضمن ارائه یک معیار کلی و فراگیر تمامی انواع را حذف و سلیقة خود را غالب مینماید.
با این تفاصیل باید موضع خود را پیش از پرداختن به مقولة مد و در پی آن، حرفة مدلینگ در ایران معاصر مشخص نماییم: مد و اقتصاد یا مد و فرهنگ؟ رویکرد تقابلی با مد یا رویکرد تعاملی با آن (با توجه به اهداف انقلاب و تناقض مد با سادهزیستی)؟ و حتی جزئیاتی نظیر پذیرش کودکان یا محدودیت سنی برای مدلها؟ همة اینها مستلزم تحقیق در بنیادهای نظری مد و مبانی فرهنگی آن است؛ ضمن آنکه باید توجه داشت در صورت پذیرش موضع تعاملی با صنعت جهانی و پرسود مد، انحصار و حفظ ارزشهای ملی و فرهنگی چندان محلی از اعتبار ندارد. البته این به معنای واگذاری و وانهادن صِرف نیست بلکه نیاز به مطالعه تبعات ورود یا عدم ورود به چرخه صنعت مد، افزایش سواد فرهنگی و پوششی، برنامهریزی دقیق متناسب با اقتضائات ملی، و نظایر آن دارد.
- امکانسنجی مدلینگ ایرانیاسلامی
رضوی نیز ضمن تأیید ضرورت پژوهش و شناخت مبانی نظری پدیده مد و حرفة مدلینگ به این نکته توجه داد که به نظر میرسد مد و مدلینگ ایرانیاسلامی ترکیب ناممکن و ممتنعی است از آنرو که پدیده مد مولود سرمایهداری و حامل ارزشهای آن از جمله مصرفگرایی است. شاهد این مدعا نمایشهای برگزار شده در زمان رسمیت داشتن فعالیتهای مرتبط با مدلینگ بود که شرح برخی مسائل آن داده شد. به عبارت دیگر اگر قرار باشد مدی از داخل جوشیده باشد دیگر مد نیست و با آنچه از غرب میآید متفاوت بوده و مفهوم دیگری را بر میسازد. در واقع نظام ارزشی و هنجاری که پدیدهای مانند مدلینگ (و فشن) در آن شکل گرفته است با نظام ارزشی جهموری اسلامی یکسان نیست. در چنین شرایطی پدیده مد با برچسبهای دیگری (مانند پوشاک ملی، مد بومی، مد ایرانیاسلامی و...) وارد فرهنگ عمومی شده در حالی که ابزارهای لازم برای این صنعت در ایران، به لحاظ شرعی، عرفی و قانونی نه امکان بومیسازی دارند و نه امکان بروز اجتماعی. به بیان دیگر آنچه در ایران رخ داد و همچنان نیز در حال رخ دادن است نسبت به مبانی ارزشی که در نظام جمهوری اسلامی ترویج میشود نوعی انحراف محسوب میشود، به عبارتی کمالگرایی مبتنی بر محبوبیت شیء جدید، افزایش مصرف، بدنمندی، لذتجوئی و تبرج (که بهویژه با گسترش شبکههای اجتماعیِ مبتنی بر تصویر تشدید شده است) در نظام ارزشی جمهوری اسلامی مردود شمرده میشود اما در عرصة مد یک لازمه است. تناقض در این میان اما تأکید بر مد ملی، کمک به تولید داخل و ... است که حیاتشان مبتنی بر پدیده مد است، پدیدهای که برای ایجاد سوژه مصرف مستمر و مطلوبیت تغییر، نیازمند نشانههای بصری است و تا کنون و بنا بر اطلاع اینجانب نهادهای رسمی هیچ راهکار اثربخشی برای حل این تناقض پیشنهاد ندادهاند.
رضوی به طور خلاصه دلایل عدم تمایل به وجود فعالیت رسمی در حوزه مدلینگ را شامل موارد زیر دانست و افزود که برخی موارد البته در خصوص مردان صدق نمینماید: استفاده از جذابیتهای جسمی و جنسی انسان (بهویژه زنان) در حوزه مدلینگ؛ حرمت نمایش جذابیتها و زیبائیها در شرع مقدس اسلام؛ مدلینگ به عنوان مصداق عینی تبرج؛ و استفاده ابزاری از زن و مرد برای تبلیغات که خلاف قوانین موجود است.
رضوی گفت: بدین ترتیب آیا میتوان صورتهایی از مدلینگ که همسو با نظام ارزشی جمهوری اسلامی باشد به وجود آورد؟ باید گفت بر اساس تجربه گذشته این مهم به دلایل مختلف حداقل بهسهولت و در کوتاهمدت میسر نخواهد شد. با این حال شاید بتوان از این موارد به عنوان راهکارهای کوتاه مدت ذکر کرد: گزینه «تغافل» که هماکنون در جریان است (و باید انتظار تبعات آن از جمله رفتارهای خارج از عرف و ظهور صورتهای جدیدتر و پیچیدهتر مدلینگ را داشت)؛ گزینههای تکنولوژیکی که تبعات ورود تکنولوژیها و مفاهیم وارداتی را نداشته باشد؛ فرهنگسازی برای تقابل با موج فرهنگی که در راه است (پدیده «بدن من» به مثابه «من») و سایر گزینهها (فعالیت تصویری در خارج کشور، ایجاد تعداد محدود و معدود و منحصری از نفرات، پیوند با سایر حوزهها مثل سینما، ورزش، موسیقی، تحدید فعالیت گروه نوآوران برای جلوگیری از تبعات منفی این پدیده و...).
همچنین راهکارهای بلند مدتی هم به نظر میرسد از جمله: فرهنگسازی برای ایجاد تغییرات در نظام ارزشیهنجاری که در سالهای اخیر انواع صورتهای پدیده مدلینگ از بطن آن بیرون آمده است؛ و تساهل نسبت به حضور اجتماعی بدن در عرصه عمومی.
یاسینی نیز در خاتمه به دو نکته توجه داد و گفت: یکی آنکه در ایران معاصر در مواجهه با واقعیات اجتماعی و فرهنگی از جمله در امور مربوط به بدن و لباس باید بین اجتنابپذیرها و اجتنابناپذیرها تفکیک قائل شویم، بدین معنا که اجتنابناپذیرها را بپذیریم که البته این پذیرش به معنی ارزش دادن نیست؛ و برای اجتنابپذیرها بر اساس برنامهریزی به اقدام مقتضی بپردازیم. نکته دوم آنکه من با کاربرد اصطلاح فرهنگسازی موافق نیستم. فرهنگ یک پدیدهای نیست که بشود آن را ساخت. اتفاقاً هر جا برای ساخت فرهنگ اقدام کردیم برعکس مشکلاتی را به این پدیده اضافه کردیم. فرهنگ یک پدیده زندة رو به رشد است که دائماً در حال تغییر است و آحاد جامعه در آن سهیم هستند. تنها کاری که میتوان انجام داد برنامهریزی فرهنگی و تمهید امکانات لازم برای رشد و ارتقاء فرهنگ در ابعاد گوناگون آن به طور هدفمند است.
سخنرانان در انتهای جلسه به پرسشهای حاضران پاسخ گفتند.
ویراستار و تدوین کننده: زهرا عبدالله