واکاوی ابعاد هویت و کارکرد بینالمللی جشنوارة تئاتر فجر
در پی برگزاری سلسله نشستهای بررسی ابعاد جشنوارههای تئاتر، نشست تخصصی «واکاوی ابعاد هویت و کارکرد بینالمللی جشنوارة تئاتر فجر» سهشنبه ۲۱ خرداد ۹۸ با حضور دکتر سعید اسدی و حسین مسافرآستانه از دبیران دورههای مختلف جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با دبیری محمود ترابی اقدم برگزار شد.
در ابتدای نشست دبیر جلسه به طرح موضوع و مسائل ناشی از آن پرداخت. بر این اساس مطرح شد که چه علل و عواملی باعث انبساط هویت و کارکرد جشنوارة فجر شده است؟ وجه بینالمللی جشنواره چه جایگاه و هویتی در نظام کل جشنوارة تئاتر فجر دارد؟ وجوه افتراق و اشتراک جشنوارة تئاتر فجر ایران با جشنوارههای بینالمللی مشابه چیست؟ چگونه میتوان بعد بینالمللی جشنوارة تئاتر فجر را تقویت کرد؟ چالشها و فرصتها در این زمینه چیست؟ سپس سخنرانان به واکاوی ابعاد مختلف موضوع در چهارچوب پرسشهای محوری مطروحه پرداختند.
مروری بر روند تاریخی شکلگیری و گسترش جشنوارة تئاتر فجر و بخش بینالملل آن
حسین مسافرآستانه، دبیر دورههای 24 و 27 جشنواره تئاتر فجر، در خصوص چرایی و چگونگی شکلگیری جشنوارة تئاتر فجر گفت: این جشنواره در شرایطی به وجود آمد که انقلاب اسلامی تازه پیروز شده بود و ایران از نظر سیاسی و اجتماعی در موقعیت خاصی قرار داشت. با توجه به ریشههای مستحکم اسلامی و مردمی این انقلاب، ابتدا نگاه مثبتی به هنرهایی مانند سینما، موسیقی و تئاتر از سوی گروههایی از مردم و مسئولان وجود نداشت اما عدهای از کارگزارن نظام از جمله امام خمینی(ره) اعتقاد داشتند هنر لازمة فرهنگ هر کشوری است. از این رو تئاتر دوباره مورد توجه قرار گرفت، البته تئاتری که دغدغة مردمی و دینی داشت. بر همین اساس تئاتر ایران به دهة فجر که سالروز پیروزی انقلاب اسلامی بود، گره خورد و در مسیر گرامیداشت ارزشهای انقلاب اسلامی، جشنوارة تئاتر فجر شکل گرفت. به همین دلیل بود که نمایشهایی که در سالهای اولیه جشنواره اجرا میشدند، دارای مضامین دینی و انقلابی بودند. در واقع این جشنواره با سویههای دینی و چهارچوب انقلابی شکل گرفت اما تئاتر ایران در این چهارچوب باقی نماند. زیرا تئاتر دغدغة اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشت که با توجه به زمان متغیر بود. در نتیجه نمایشهای بسیاری متناظر با مسائل اجتماعی یا سیاسی روز- که چندان همسو با ارزشهای اولیه- که جشنواره با آن آغاز شد- نبودند، تولید شدند. اما همة این نمایشها در جشنوارة تئاتر فجر وارد و اجرا شدند چون محل دیگری برای ارائه نداشتند، به گونهای که آرامآرام دگردیسی محتوایی را در آثار تئاتر فجر شاهد بودیم تا جایی که بسیاری از کارشناسان و مسئولان بهویژه در دهة اخیر کمرنگ شدن بنمایههای انقلابی آثار را نقد کردند. در نتیجة این روند، این پرسش مطرح شد که چرا اکثر قریب به اتفاق آثار شرکتکننده در جشنوارة تئاتر فجر دارای موضوعات انقلابی و دینی –مانند سالهای اول جشنواره- نیستند؟ البته این نمایشها از نظر کیفیت هنری رشد خوبی کردهاند اما از نظر موضوع با جشنوارة فجر سنخیت چندانی ندارند. میتوان گفت به تدریج «جشنوارة تئاتر فجر» تبدیل به «جشنوارة تئاتر ایران» شد. یعنی جشنواره از هدف اصلی شکلگیری خود فاصله گرفت و هنرمندان، مردم و مسئولان نظام، خواهناخواه، این تغییر را پذیرفتند.
دکتر سعید اسدی، مدیر سابق امور بینالملل ادارهکل هنرهای نمایشی، در خصوص علل و زمینههای شکلگیری بخش بینالملل تئاتر فجر گفت: از همان سالهای ابتدایی برگزاری جشنوارة تئاتر فجر، عدم رشد متوازن وجه زیباییشناسی تئاتر انقلابی با وجه محتوایی آن چالش بود. در واقع ایدة هنر انقلابی در اغلب هنرها دو وجه داشت؛ یک بعد آن درونمایهای بود که آرمانهای انقلاب و رخدادهای متناظر با آن را شامل میشد، و بعد دوم به فرم و گونة زیباییشناسی مربوط میشد که باید محتوای انقلابی در آن، در قامت یک اثر هنری عرضه میگشت. اما سازوکاری در نهادهای مختلف برای تولید این زبان زیباییشناسی به طور جدی وجود نداشت. ایدة زیباییشناسی تئاتر یا بیان تئاتری خاصی که بتواند حامل درونمایههای انقلابی و دینی باشد هر چند ایجاد شد اما ضعیف و غیرفراگیر بود، به طوری که نهتنها مولدین به آن عمل نکردند بلکه مخاطبان نیز رغبتی به آن نداشتند. به همین دلیل این زبان تئاتر نمیتوانست در نظام تولید استمرار داشته باشد. در این وضعیت باید چه اتفاقی میافتاد؟ ما باید به سراغ زیباییشناسی، تکنیکها و تمهیداتی که در تئاتر دنیا اتفاق میافتاد، میرفتیم. این موضوع از مدخل دانشگاهی به واسطة ترجمه و اقتباس و نیز بازیابی تکنیکها و دانشهای غربی انجام میگرفت. این تحول بزرگ را از دهة 1370 شمسی شاهد بودیم. یعنی از ابتدای دهة ۷۰ خیزش نسل جدیدی که با قوتگیری نظام دانشگاهی به عرصة هنر آمده بودند، دنیای تئاتر را تغییر داد. به همین دلیل جشنواره تئاتر فجر از دهة ۷۰ تغییری اساسی پیدا کرد. افراد دانشگاهی سویة زیباییشناسی غربی را وارد تئاتر کردند. در واقع ضرورتی ایجاد شد که تئاتر ایران گفتوگویی با تئاتر جهان داشته باشد. به همین دلیل در دورهای دستاندرکاران جشنوارة فجر، به این راهکار رسیدند که درهای جشنواره را به روی تئاتر دنیا باز کنند. اینگونه بود که تئاتر ملل دیگر وارد تئاتر فجر شد و ماهیت ابتدایی تئاتر فجر را سمتدهی کرد. اما همچنان جشنواره در محتوای سیاسی و انقلابی خود، برای سیاستگذاران و مسئولان کلان کشور ایدة انقلاب به صورت پیشینی بود. در نتیجه تناقضی میان رشد فزاینده محتوا و فرم تئاتر غربی با تفکر انقلابی مسئولان به وجود آمد که فرم زیباییشناختی بومی برای محتوای انقلابی مد نظر آنان تثبیت نشده بود.
مسافرآستانه در خصوص بخش بینالملل تئاتر فجر و نسبت آن با دهة فجر گفت: از زمانی که جشنواره تئاتر فجر بینالمللی شد، تئاتر ایران از رشد قابل توجهی برخوردار گردید. این رویاروی با تئاتر ملل دیگر به رشد تئاتر ما بسیار کمک کرد. اما عمدة این آثار تناقض محتوایی و رویکردی با هویت فجر داشتند. این تضاد نیز به کرات از سوی برخی از جناحهای سیاسی و مسئولان نقد شده است، چرا که آنها معتقد هستند عمدة آثار بینالملل به موضوعهای مرتبط با فجر و انقلاب اسلامی ارتباطی ندارند. البته استثنائاتی داشتیم که در آن به دلیل ارتباطگیری دبیران جشنوارهها با برخی گروههای خارجی، نمایشهایی با رنگ و بوی انقلابی و دینی تهیه و اجرا میشد.
لزوم شناخت زبان زیباییشناسی هنری برای تولید اثر هنری
دکتر اسدی در تشریح عدم شناخت کافی زبان زیباییشناسی هنری بین عدهای از مسئولان فرهنگی و هنردوستان در ایران گفت: فقدان درک صحیح از فلسفة زیباییشناسی مسئله مهمی است. امر استتیک ذوقی است و امر ذوقی در معنای هنر برای هنر بسیار برجسته میشود اما به این معنا نیست که اگر هنر برای هنر داشتید آن را دور بیندازید. چون در نهایت باید هنر تولید کنیم و محتوا و کارکرد گفتمانی را به مثابه مظروفی داخل ظرف هنر قرار دهیم اما با فرم زبانی ویژه هنر انقلابی که میتوانست پویا باشد، ارتباط اجتماعی داشته باشد و رشد کند. زمانی صحبت از تئاتر معناگرا بود ولی نشانهشناسی پویا و فعالی نتوانست تولید کند و مورد قبول هنرمندان و مخاطبان واقع نشد.
از سویی دیگر، هنرمند تصویر و ایدهای که از تئاتر انقلابی دریافت میکرد، تولید نمیکرد بلکه خواست مدیر را تولید میکرد. یعنی هنرمند اثر خود را برای یک مدیر اجرا میکرد و مدیر با قالب ذهنی خود و تصورش از گفتمان انقلاب اسلامی این کار را تحلیل میکرد. حال اگر آن را جزو گفتمان انقلاب تلقی نمیکرد، آن را طرد و رد میکرد. اگر چه بعداً این رویه تا حدودی تصحیح شد. یعنی زمانی که هنرمندان تئاتر خودشان به مدیران تئاتر تبدیل شدند، این تحول را ایجاد و سعی کردند با زبان هنری، هنرمندان را به سمت بیان مفاهیم معنوی، دینی و انقلابی سوق دهند.
مسافرآستانه نیز در خصوص لزوم شناخت زبان هنری توسط مدیران هنری گفت: مدیر هنری خود باید درک هنری داشته باشد تا بتواند تعامل سازندهای با گروههای هنری برقرار سازد، در غیر این صورت هنرمندان نگاه و مطالبات خود را به آن نهاد هنری تحمیل میکنند. وی افزود: من با تعدادی از مدیران هنری کشورهای پیشرو گفتوگو داشتهام، بدون استثنا همه صبغه هنری دارند و میتوانند هنرمندان را به سوی اهداف آن نهاد، راهبری کنند. فقدان دانش و درک هنری در برخی از مسئولان فرهنگی، در کنار نبود برنامهریزی، باعث شده است که تعدادی از هنرمندان علیرغم پرداخت هزینههای زیاد مالی و غیرمالی نهادهای دولتی، همواره از حکومت طلبکار باشند.
گسترش بیرویه ابعاد جشنوارة تئاتر فجر و به حاشیه رانده شدن بخش بینالملل آن
دکتر اسدی، دربارة گسترش بیرویه ابعاد و کارکردهای این جشنواره گفت: چالش بزرگ جشنواره تئاتر فجر این است که به مرور زمان عریض و طویل شده، چون مأموریتهای متعددی بر دوش آن قرار داده شده است. به جای اینکه ساختارهای تولید را درست کنیم جشنواره ایجاد کردیم و جشنواره را مولد کردیم. در نتیجه جشنوارة تئاتر فجر به دلیل بار زیادی که بر دوشش بوده ضعیف شده و از لحاظ هویتی چندپاره شده است. مسئولیتهایی متعددی مانند معرفی نسل جدید، حمایت از تئاتر شهرستان، حفظ آرمانهای انقلاب، ارائه زیباییشناسی جدید، نوگرایی، آموزش و پژوهش و...بر دوش تئاتر فجر است. حتی اکنون بخشهایی مانند پوستر و عکس نیز در جشنواره وجود دارد. این باعث شده به جای اینکه جشنواره تمرکز خود را روی اجرای تئاتر بگذارد بخشی از انرژی و نیروی خود را صرف امور جانبی بکند. در حالی که جشنوارههای معتبر دنیا به صورت اقماری عمل میکنند. مثلاً جشنوارة ادینبورگ اسکاتلند، هفده فستیوال در ماه آگوست برگزار میکند. جالب است که بخش بینالمللی تئاتر این جشنواره تنها دوازده نمایش دارد. اما بخشهای دیگر که به صورت فرعی هستند، چندین هزار نمایش را شامل میشوند. همزمان نمایشگاه کتاب و جشنوارههای گوناگون دیگر نیز در شهر ادینبورگ برگزار میشود. همچنین بخشهایی که شامل اجرای نمایش نمیشوند، با مشارکت نهادهای مرتبط برگزار میشوند. مثلاً در این جشنواره میتوانید در سمینار پژوهش شرکت کنید که دانشگاه ادینبورگ در آن مشارکت فعلانه دارد. ولی ما در ایران میخواهیم همة اینها در جشنوارة فجر متمرکز باشد و این به کیفیت و هویت جشنواره صدمه میزند و اساساً انرژی و فرصت چندانی برای بخش ملل باقی نمیگذارد.
دکتر اسدی در کنار چالش فربه شدن ابعاد جشنواره فجر، به منازعة گفتمانی در این جشنواره اشاره کرد و گفت: چالش دیگر جشنوارة فجر این است که به جای اینکه عرصة نوعی گفتگوی هنری باشد به عرصة کنش سیاسی و میدان منازعة گفتمانهای حکومتی، دولتی و هنرمندان تبدیل شده است. به این صورت که حاکمیت، دولت و نهادهای ناظر آن گفتمانهایی را میخواهند در جامعه ترویج دهند و بیشترین زمانی که روی آن متمرکز میشوند جشنوارة فجر است. بر این اساس آنها میپرسند دستاورد یک سال شما چیست؟ در حالی که واقعاً تعداد آثار با کیفیتی که درونمایه انقلابی داشته باشند، در یک سال کم است. طبیعتاً نمود آنها نیز در جشنواره کم خواهد بود. در کنار این گفتمان، گفتمان هنرمندان نیز وجود دارد که به دنبال نوجویی و آزمودن فرمهای جدید است. متأسفانه ادبیات و فهم مشترکی که امکان گفتوگو میان این گفتمانها را فراهم کند ضعیف است. از این رو، پژوهشگاهها باید این چالش فرهنگی را با ادبیات علمی به قانونگذاران و سیاستگذاران منتقل کنند. این چالش گفتمانی که بر کل فضای جشنواره فجر حاکم است، در بخش ملل نیز به شدت مشاهده میشود. نهادهای حامی انتظار دارند که آثاری با درونمایه انقلابی در این بخش حضور داشته باشند ولی یافتن این چنین آثاری با کیفیت هنری بالا کاری به غایت دشوار است.
اسدی در ادامه سخنانش به ماهیت و هویت چندگانه جشنوارة تئاتر فجر به دلیل گسترش بیرویه آن، اشاره کرد و گفت: جشنوارة فجر چه در بعد داخلی و چه در بعد بینالمللی دارای هویت چندگانه شده است. البته میشود هویت چندگانهای را برای پدیدهها در نظر گرفت اما اضلاع و عناصر این هویت نباید با یکدیگر تداخل داشته باشند که متأسفانه برای جشنوارة تئاتر فجر این اتفاق افتاده است. عامل کانونی که هویت جشنوارة فجر را میسازد ایدئولوژی است و اساساً به این دلیل نامش فجر است. در حالی که جشنوارة ادینبورگ اسکاتلند اسم شهر را برای خود انتخاب کرده است یا جشنوارههایی هستند که نام یک سالن یا کمپانی تئاتر را برای خود برگزیدهاند. در نتیجه هویتشان حول مفاهیم و کارکردهای دیگری تعریف شده است. اما در ایران، جشنوارة تئاتر فجر حول مفهوم انقلاب اسلامی شکل گرفته است و به دلیل وسعت قلمرو معنایی آن، به مرور زمان بخشهای مختلفی به آن اضافه شده است. الان جشنواره خیلی فربه شده است و بخش بینالملل آن نیز واجد هویت و کارکرد مشخص و مدونی نیست. انتظارات متفاوت و متضادی از این بخش وجود دارد. ما واقعاً نیاز به بازتعریف هویت و کارکردهای کل جشنوارة تئاتر فجر و در ذیل آن بخش بینالملل این جشنواره داریم.
بخش بینالملل (یا ملل) جشنوارة فجر؛ انتظارات، معیارهای انتخاب آثار و جامعة مخاطبان
دکتر اسدی در خصوص انتظارات از بخش بینالملل (یا ملل) جشنوارة تئاتر فجر گفت: از همان ابتدا، برگزاری بخش ملل تئاتر فجر با دشواریهای فراوانی روبهرو بود. مدیریت مسائل مالی و توجه به سنخیتهای سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، دینی، اجتماعی و فرهنگی گروههای خارجی با تئاتر فجر از جمله این محدودیتهاست. این موارد ماهیت و هویت بینالمللی جشنواره تئاتر فجر را دچار خدشه کرده و میکند. البته در دورههای مختلف آثار فاخری نیز به جشنواره آمدهاند ولی این رویکرد، علیرغم توقع مخاطبان و هنرمندان، نتوانست تبدیل به یک رویه ثابت شود. در نتیجه امروز باید توجه کنیم که آنچه به عنوان بخش بینالملل تئاتر فجر خوانده میشود، ماهیت بینالمللی ندارد چون بسیار کم موجب گفتگوی بین تئاتر ایران و تئاتر ملل دیگر میشود، از این رو، عنوان بخش تئاتر ملل، یعنی تئاتر کشورهای دیگر، مناسبتر از بخش بینالملل به نظر میرسد.
دکتر اسدی که تجربه بازیگری، نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی را در کارنامه خود دارد، در خصوص معیارهای انتخاب آثار در بخش بینالملل (یا ملل) گفت: در بخش ملل معیارهای فراگیر و متقنی برای انتخاب آثار نداریم. اگر مجموعة آثاری را که به دبیرخانه میرسد، بنگرید متوجه میشوید که نمیتوانید بگویید اثری که باید به مسابقة بینالملل برود حائز چه ویژگیهایی باید باشد. در نبود معیارهای انتخاب، جنگ اعتبارها بین هنرمندان مختلف اتفاق میافتد و نه رقابت بین آثار آن هنرمندان. مثلاً فلان کارگردان که پیشکسوت است فکر میکند اگر در بخش بینالملل نباشد اعتبارش دچار خدشه است اما در نظر نمیگیرد که کارکرد ملی و داخلی اثر او بسیار بیشتر از بعد بینالمللی آن است. در ایران حضور در بخش بینالملل (یا همان ملل) جشنواره، به سلسلهمراتب اعتباری بین هنرمندان تبدیل شده است و هویت بینالمللی جشنواره فجر را دچار مشکل کرده است.
دکتر اسدی در ادامه سخنانش در خصوص جامعة هدف بخش بینالملل (یا ملل) جشنوارة فجر گفت: یکی دیگر از چالشهای بخش ملل جشنواره این است که هنوز تعریف دقیقی از مخاطبان این بخش نتوانستهایم انجام دهیم. مشخص نیست که مخاطبان بخش ملل چه گروهی باید باشند؟ هنرمندان، منتقدان، پژوهشگران، مدرسان، مخاطبان حرفهای یا عموم مخاطبان؟ مثلاً ما اثری را که در شیوههای جدید تئاتر مانند پرفورمنس آرت توسط یک گروه اروپایی تولید شده، در جشنواره به نمایش میگذاریم و مخاطبان لذت میبرند اما هنرمندان یا منتقدان نگاه خوبی به آن ندارند، یا برعکس. در واقع مشخص نیست که هدف بخش ملل، نمایش شیوهها و سبکهای جدید هنرهای اجرایی است یا نه نمایش آثار فاخر کلاسیک تئاتر یا دعوت از چهرههای مشهور؟
غیرحرفهای بودن تولید تئاتر در ایران؛ معضل بزرگ انتخاب آثار ایرانی در بخش بینالملل جشنواره
دکتر اسدی با اشاره به غیرحرفهای بودن تولید تئاتر در ایران گفت: متاسفانه تئاتر ایران اکنون آلوده به نوعی آماتوریزم مزمن و گسترده است و این موجب مخدوش شدن هویت تئاتر فجر میشود. بخش عمدهای از تولیداتی که روی صحنه میآیند و خروجی آنها به جشنوارة فجر میآید و ادعای حرفهای بودن دارند آماتور هستند. تولید آماتور یعنی فقدان گروهبندی، راهبرد و برنامهریزی علمی و مستمر. همه میگویند جشنوارة مجلل و در قوارة بینالمللی ایجاد کنیم ولی چه تولیدی داریم که در آن عرضه کنیم؟ وقتی در طول سال تولیدات حرفهای در تئاتر کم داریم، جشنواره حرفهای نیز نمیتوانیم برگزار کنیم. وقت آن رسیده که آماتوریزم را از حرفهایگری جدا کنیم. باید نشستهایی برگزار کرد که مشخص کنیم حرفهایگری چه خصوصیاتی دارد؟ یعنی اینکه مشخص شود معیار حرفهای بودن چیست؟ به سن و سال است؟ به مدرک تحصیلی است؟ باید تعریفی برای آن بیابیم و چهارچوبی علمی تدوین کنیم. ما الان کسانی را در تئاتر شهرهای مختلف کشور داریم که میتوانند حرفهای باشند ولی چون تهران نیستند و ارتباطی با برگزارکنندگان جشنواره فجر ندارند، بعضاً در حقشان اجحاف میشود.
وی در خصوص مطالبهگری هنرمندان از جشنواره گفت: بسیاری از کسانی که خواهان اعتبارند طوری با جشنواره در ارتباطاند که جشنواره ناگزیر است به مطالبات آنها تن در دهد. این مطالبهگری ناصحیح چرا ایجاد شده است؟ برای اینکه سلسلهمراتب در تولید تئاتر ایران وجود ندارد. مطالبه را آماتوریزم آماسکردة تئاتر ایران تولید میکند. کیفیت و هویت تئاتر ایران را آماتوریزم دارد از بین میبرد. شما با گروهی آماتور روبهرو هستید که ادبیات گفتوگو را هم ندارند و فقط ادعا دارند. چرا؟ یک دلیلش این است که مدیران فرهنگی و هنری نمیتوانند با زبان تخصصی هنر با آنها به گفتوگو بپردازند و آنها را قانع و هدایت کنند. دلیل دیگرش جشنوارهزدگی در تئاتر ایران است. به محض اینکه یک کارگردان در یک جشنواره کوچک جایزهای کسب میکند، ادعای حرفهایگری دارد.
مسافرآستانه در این زمینه گفت: چون برنامهریزی دقیقی وجود ندارد و نقشها تعریف نشده است، جای برنامه و نقش را واسطهگری پر میکند. به همین دلیل است که واسطهها و بالادستیها در نهایت خواسته خود را به کرسی مینشانند و به دبیر تحمیل میکنند که شما کار فلان شخص را در بخش بینالملل قرار دهید. تئاتر ایران جشنواره زده شده است. ما بیهیچ دلیلی مدعی ساختهایم. مدعیانی که الان دیگر نمیتوانیم آنها را قانع کنیم. این ادعای بدون پشتوانه کافی، موجب میشود جشنواره چه در بعد داخلی و چه در بعد بینالمللی هویت منسجمی نداشته باشد.
لزوم برنامهریزی و تفکیک نقشها مبتنی بر پارادایمهای مشخص برای برگزاری هدفمند جشنوارة فجر
مسافرآستانه درباره لزوم برنامهریزی برای جشنوارة فجر گفت: جشنواره فجر برای اینکه در بعد داخلی و بینالمللی بازدهی حداکثری و هویت مشخصی داشته باشد باید چشمانداز، اهداف، سیاستها، راهبردها و کارکردهای مشخصی برای خود تعریف کند. در واقع یکی از مشکلات اصلی در مدیریت هنری در ایران نبود برنامهریزی است که علت آن را نیز در عدم همفکری و مشارکت طیفهای مختلف باید جستجو کرد. متأسفانه ما در مدیریت تئاتر، تولید و برگزاری جشنواره قائل به فرد هستیم. برای همین سلیقهها حاکم میشود. الان دورههای مدیریت را به اسم افراد تفکیک میکنیم. مثلاً دورة آقای مسافرآستانه، دورة آقای اسدی و .... چرا؟ چون جشنواره قائل به فرد است و برنامهریزی بلندمدت و میانمدت ندارد.
نبود ارتباط علوم انسانی با تئاتر در کشور ما به نهاد تئاتر آسیب وارد میکند. به عنوان متخصصین تئاتر فقط خودمان را قبول داریم و متولیان تئاتر هم فقط خودشان را قبول دارند. جای جامعهشناسان، روانشناسان، ادبا و اقتصاددانان در تئاتر ما خالی است. این خلاء باعث میشود که نتوانیم ارتباط سازندهای با گروههای خارجی برقرار کنیم. این افراد با شناختی که از فرهنگ، نظام سیاسی و اقتصادی سایر کشورها دارند، باید در اتاق فکرهای مربوط به برگزاری بخش ملل تئاتر فجر حضور داشته باشند تا بتوانیم برنامهریزی جامعی انجام دهیم.
مسافرآستانه که تجربه کارگردانی و بازیگری چند نمایش را در کارنامه خود دارد، در ادامه گفت: مشکل بعدی نبود وحدت رویه و ادبیات مشترک بین نهادهای مختلف درگیر در برگزاری بخش ملل جشنواره است. برای همین هر دبیری در هر دورهای باید برای آثار خارجی که به جشنواره میآورد توضیحات مبسوطی به افراد و نهادهای مختلف ارائه بدهد. در واقع چون از سویی مبنای فکری و ادبیات مشترکی وجود ندارد و از سوی دیگر هدفگذاری و برنامهریزی در بخش ملل انجام نشده، این بخش قائم به فرد است.
از سوی دیگر متأسفانه متولیان فرهنگی با تغییر دولتها و عوض شدن تفکر سیاسی جابجا میشوند و این به سرعتِ پیشرفت در حوزههای فرهنگی و هنری صدمه جدی وارد میسازد. بهتر است دبیر جشنواره و مسئول بخش ملل تا چند سال در سمت خود ابقاء شود تا از تجارب خودش برای بهبود فرایند اجرا کمک بگیرد. به طور خلاصه میتوان گفت ریشههای آشفتگیهای کنونی جشنواره تئاتر فجر را در نبود برنامهریزی مناسب با مشارکت نهادها و متخصصان حوزههای مختلف هنری و غیرهنری باید جستجو کرد.
دکتر اسدی در تکمیل دیدگاه مسافرآستانه مبنی بر لزوم برنامهریزی برای جشنواره فجر گفت: به اعتقاد من ما بیشتر مشکل پارادایم داریم تا مشکل پروگرام (برنامه). در ایران همه به دنبال الگوها میروند، الگو چیزی است که بر اساس آن خطمشی مشخص میشود اما پارادایم چیزی است که در آن زندگی و فکر میکنیم. این پارادایمها به بسیاری عوامل از جمله اقتصاد سیاسی ایران بستگی دارد. اقتصاد سیاسی ایران، فرصت رقابت برای تولید هنری بهتر را کمتر به هنرمندان میدهد، بلکه سعی میکند به گروهها و افرادی که رویکرد ایدئولوژیکی دارند سوبسید بدهد، در نتیجه رقابت به ماهو رقابت شکل نمیگیرد. برای نتیجهگیری مناسب از جشنواره، اول باید پارادایمهای مناسبی با هماندیشی اهالی تئاتر، جامعهشناسان، سیاستمداران و اقتصاددانان تئاترشناس شکل بگیرد، سپس از درون این پارادایمها، برنامهریزی استخراج شود. در این برنامهریزی، نقشها باید بر حسب دانش تخصصی و کارکردها مشخص باشد. مثلاً مشخص گردد که نهادهای مختلف چقدر میتوانند در انتخاب آثار بخش ملل مشارکت مالی یا مشورت فکری داشته باشند.
دکتر اسدی در ادامه و درباره گروههای حرفهای خارجی گفت: گروههای مطرح در کشورهای دیگر، حرفهای هستند و اعضای گروه نقش و کارکرد ویژه خود را دارند. گروههایی در جهان وجود دارند که تنها با دو نمایش به مدت پنج سال در جاهای مختلف دنیا به اجرا میپردازند. وقتی ما تیمهای بینالمللی را انتخاب میکنیم کار آنها لزوماً تولید همان سال نیست بلکه مثلاً تولید سال ۲۰۱۲ است که در سال ۲۰۱۹ به ایران میآید.
مؤثرترین کارهایی که به ایران آمدهاند برای گروهها و کمپانیهای بزرگ تئاتر بودند. دیگر زمان اینکه شخصی به تنهایی اثری حرفهای بیافریند گذشته، ما باید با کمپانیها وارد گفتگو شویم. مثلاً توماس اوستر مایر، کارگردان مشهور آلمانی که در جشنواره فجر حضور یافت، در استخدام کمپانی شائوبونه برلین است. اوستر مایر نیز چند بار به ایران سفر کرد تا بتواند خاکی را که در اجرا استفاده میشد، انتخاب کند. چند متخصص خاکشناس همراه او بودند و ما ۱۵ نوع خاک برای آزمایش به او دادیم تا بالاخره ترکیب یکی از خاکها را نزدیکتر به آنچه میخواستند، یافتند. نقشها در گروه اوستر مایر تعریف شده بود، برای همین او آخرین نفر بود که به تهران رسید و گروهش پیش از او همه چیز را فراهم کرده بود. این یعنی حرفهایگری. این گروهها باید به جشنواره دعوت شوند تا برای نحوه سازماندهی گروه تئاتر در ایران الگو باشند.
وی در خصوص نحوه گروهبندی در تئاتر ایران گفت: متأسفانه ما در ایران گروه و سازمان به معنای حقیقی نداریم بلکه ائتلاف پروژهمحور داریم. ائتلاف پروژهمحور این است که من پروژهای تعریف میکنم و افرادی را که در این پروژه میتوانند با من باشند انتخاب میکنم. جالب آنکه این ائتلافها همیشه معطوف به این است که اگر سودی حاصل شد همه میبریم و اگر شکست بخوریم همه شکست میخوریم. همچنین برای اینکه مسئلة اقتصادی ائتلاف حل شود ممکن است از یک یا چند سلبریتی که تئاتر را نمیشناسند نیز استفاده کنند. این گروه ها معمولاً بعد از چند اجرا از هم پاشیده میشوند، این یعنی آماتوریزم.
نقش دبیر در جشنوارة تئاتر فجر ایران و جشنوارههای بینالمللی مشابه دیگر
دکتر اسدی در خصوص تفاوت نقش دبیر جشنواره در ایران و جشنوارههای مطرح جهانی گفت: در الگوهای جهانی برگزاری جشنواره، ابتدا نقشها و سپس برنامهها بر اساس پارادایمی که جشنواره درون آن شکل گرفته، تعریف میشوند. یعنی ساختار بنیادینی به وجود میآید که بر اساس تقسیم کار، رابطة ارگانیکی بین نقشها ایجاد میشود. مثلاً یکی از چیزهایی که در جشنوارههای مطرح بینالمللی وجود دارد این است که در کنار نقش دبیر جشنواره، نقش پروگرامر (برنامهریز) نیز وجود دارد. برنامهریزها بر اساس پارادایم حاکم و اهداف مد نظر، نقشها و راهبردها را در سازمان برگزار کننده جشنواره تعیین میکنند و بر اساس آن برنامه عملیاتی ارائه میدهند. این برنامهریزها از رشتههای مختلفی گرد هم جمع میشوند و در نهایت هویت و کارکرد واحدی به جشنواره میدهند. سپس دبیر، این برنامهها را به کمک نقشهای مختلفی که برای افراد مختلف تعریف شده عملیاتی میکند اما درباره نقشها و مأموریتهای مختلف دبیر جشنواره در ایران باید گفت وقتی کسی دبیر جشنواره میشود باید امور مختلف را ساماندهی کند. یعنی ساختار برگزاری جشنواره را از نو ایجاد کند و بر اساس ضرورتهایی که وجود دارد برخی اوقات نقشها و اجزای تازه نیز تولید کند که واگذاری این نقشها از سوی دبیر به دستیاران و گروه مشاوره خود، معمولاً مورد پذیرش قرار نمیگیرد. پس دبیر ناگزیر برای جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی و حفظ اعتبار، این نقشهای تازه را خود ایفا میکند. برای همین دبیر باید برنامهریز اقتصادی و برنامهریز فرهنگی نیز باشد و کیفیت هنری را نیز تضمین کند. همة مسئولیتها با دبیر است. برای افزایش بازدهی باید این نقشها واگذار شوند. به همین دلیل خیلی فرصت و دقت کافی برای رصد، انتخاب و دعوت از گروههای تئاتری خارجی با آثار بدیع به وجود نمیآید. در بخش تئاتر ملل جشنواره فجر نیز باید چند برنامهریز به دبیر کمک کنند. آنها باید در جشنوارههای مطرح دنیا حضور بیابند و بتوانند با گروههای مختلف رایزنی کنند و بهترین را برای حضور در بخش ملل جشنوارة فجر انتخاب کنند.
امکانسنجی جداکردن بخش بینالملل جشنوارة تئاتر فجر
مسافرآستانه، مدیر اسبق مجموعه تئاتر شهر، در خصوص امکان جدا کردن بخش بینالملل (یا ملل) جشنوارة تئاتر فجر از کل جشنواره گفت: الان چون جشنواره بزرگ دیگری نداریم، همة نیاز تئاتر کشور را در جشنوارة فجر وارد میکنیم و این به هویت و کارکرد جشنواره صدمه وارد میکند. جشنوارة فجر بسیار مقدس و ارزشمند است و باید با همة ویژگیهای فجر و مسائل همراستا با فجر حفظ شود اما جشنوارة تئاتر فجر نباید پاسخگوی همة نیازهای تئاتر کشور باشد. تئاتر ایران نیاز دارد جشنوارة بزرگ و بینالمللی دیگری داشته باشد تا انواع تئاتر کشور با درخشش بسیار بالا در آن عرضه شوند. در این صورت، بخش بینالملل هم در کنار آن معنا مییابد. نظر شخصی من این است که جشنوارة فجر را باید با موضوعات دینی، انقلابی و اخلاقی نگه داریم و در کنار آن نیاز داریم جشنوارة تئاتر ایران نیز داشته باشیم که بتوانیم در عرصه وسیع تئاتر جهان، تئاتر ایران را عرضه کنیم و تأثیرگذار باشیم. در این صورت حضور مضامین اجتماعی و فرهنگی غیرانقلابی و همچنین نوآوریهای فرمی در بخش بینالملل توجیهپذیر است. به این نکته هم باید توجه کرد که یکی از مشکلات ما فصل برگزاری جشنواره است. چون به دلیل نزدیکشدن به ماه ژانویه نمیتوانیم آثار برتر تئاتر دنیا را به جشنواره فجر دعوت کنیم. ناچار به آثاری معمولی دست پیدا میکنیم. اما اگر بخش بینالملل جشنواره را ذیل جشنواره تئاتر ایران تعریف کنیم و در فصل تابستان برگزار کنیم، میتوانیم از گروههای بهتری دعوت کنیم. البته آن اتفاق که در جشنواره سینمای فجر افتاد و بخش بینالملل را از بخش داخلی جدا کردند به نظرم محل بحث است. در اردیبهشت ماه جشنوارة بینالمللی سینمای فجر را برگزار میکنیم! باید پرسید اگر فجر است چرا در اردیبهشت ماه برگزار میکنیم؟! بنابراین من فکر میکنم در مورد تئاتر، میتوان تئاتر فجر را در همان دهه فجر و با مضامین دینی و انقلابی برگزار کنیم و یک جشنواره تئاتر ایران در فصل دیگری برگزار کنیم. در واقع من معتقدم اگر تئاتر ایران از تئاتر فجر جدا شود، تمرکز نگاه روی تئاتر فجر به مفهوم انقلابی و دینی آن بیشتر خواهد شد و مسیر رشد این نوع تئاتر هموارتر میگردد.
دکتر اسدی، دبیر بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر در سال 1397 نیز در نقد دیدگاه مسافرآستانه گفت: من با جداکردن بخش بینالملل تئاتر فجر و جای دادن آن در جشنواره دیگری موافق نیستم چون نهادهای متولی و درگیر جشنواره فجر انتظارات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خاص و متفاوتی دارند. به نظر من اساساً امکان پذیرش برگزاری جشنواره تئاتر ایران و گنجاندن بخش بینالملل در آن از نظر نهادهای متولی بسیار پایین است. فصل برگزاری جشنواره فجر در کنار مزیتهایش، معایبی نیز دارد. اکثر جشنوارههای بینالمللی آخر بهار و تابستان برگزار میشوند. جشنوارة زمستانه کمتر است و ما یکی از بزرگترین جشنوارههای زمستانة دنیا هستیم. از اینرو برگزاری جشنواره در زمستان از طرفی مناسب نیست چون تعداد زیادی از گروهها در تعطیلات هستند و از طرفی دیگر مناسب است چون تعدادی از گروهها نیز، در زمستان فرصت دارند که در جشنواره تئاتر فجر ایران حضور بیابند، اما در تابستان و بهار در جشنوارههای دیگر آثار خود را به روی صحنه میبرند.
نتورک مارکتینگ (بازاریابی شبکهای) راهبردی کارآمد برای تقویت بعد بینالملل جشنواره
دکتر اسدی موضوع نتورک مارکتینگ (بازاریابی شبکهای) را برای افزایش تأثیرگذاری جشنواره فجر بسیار مهم تلقی کرد و گفت: هر جشنوارهای وقتی میتواند بینالمللی باشد که بخشی از «شبکه بینالمللی» شود. اگر به جشنوارههای خارجی بروید هستهای در هر آنها وجود دارد که دنبال همکاری و تبادل آراء با گروهها و نهادهای کشورهای دیگر هستند. این تعامل شکلی از گردش آثار و تجارب بینالمللی را فراهم میکند. در سیاستگذاری جشنواره فجر باید این اراده برای نتورک مارکتینگ وجود داشته باشد. شما باید با بسیاری از جشنوارههای دیگر در یک شبکة ارتباطی قرار بگیرید. باید توان این تعامل را پیدا کنید. این تعامل و تبادل نهتنها تبادل دانش و تجربه، زیباییشناسی و فلسفههای تولید اثر هنری است بلکه فرصتی برای مارکتینگ (بازاریابی) تئاتر محسوب میشود. ما برای این موضوع، موانعی داریم و ارادهمان برای تحقق آن ضعیف است. البته مشکل دیگر نیز این است که پروتکلهای نتورکینگ را در شکل بینالمللی و حرفهای نمیشناسیم و نداشتن شناخت کافی از نتورکینگ باعث شده گفتوگو در جشنواره تئاتر فجر بسیار کم باشد. حتی تعامل و شبکهسازی در سطح هنرمندان هم صورت نمیگیرد در حالی که جشنوارهها فرصتی برای ایجاد شبکه بین هنرمندان هستند.
وی در ادامه افزود: متأسفانه جشنواره فجر الان در شبکه جهانی نقش بسیار کمرنگی دارد. البته اقدامات موردی انجام شده است ولی کافی نیست. مثلاً توانستهایم شبکه ارتباطی و تعاملی با گرجستان برقرار کنیم. بین جشنواره تئاتر ایران و جشنواره تئاتر گرجستان ارتباط و تعامل وجود دارد. حتی با جشنواره هنرهای نمایشی هایفست ارمنستان نیز ارتباط برقرار شده است اما این ارتباطها به صورت یک پروتکل رسمی نیست بلکه به صورت غیررسمی و قائم به افراد است. البته نباید دستاوردها را در این زمینه نادیده گرفت مثلاً زمانی دکتر روبرتو چولی به واسطه جشنواره تئاتر فجر به ایران آمد که در تئاتر آلمان فرد صاحبسبک و شناخته شدهای است. او مسیر را برای حضور هنرمندان تئاتر ایران در خارج از کشور گشود و در معرفی تئاتر ایران و قابلیتهای آن به جهان تأثیرگذار بود.
برقراری ارتباط نظاممند بین گروهها و نهادهای کشورهای مختلف، باعث میشود که نقشها تقویت شوند. مثلاً اکنون اتحادیة تهیهکنندگان آسیایی جلسات سالیانة خود را در یکی از جشنوارهها برگزار میکند. در این چهارچوب جشنوارهها، قوامدهندة اتحادیة تهیهکنندگان است و اتحادیة تهیهکنندگان حمایتکنندة جشنوارههاست. این تعامل بدین معناست که این نهادها به کمک یکدیگر میتوانند اثر هنری تولید کنند.
جشنوارة بینالمللی تئاتر فجر فرصتی برای شناساندن تئاتر ایران به جهان در قالب «گردشگری فرهنگی»
دکتر اسدی، گردشگری فرهنگی را یکی از کارکردهای بینالمللی جشنواره فجر قلمداد کرد و افزود: برند کردن جشنوارههای فرهنگی و هنری برای حضور علاقهمندان به فرهنگ و هنر همزمان با برگزاری جشنوارهها موجب جذب گردشگر فرهنگی میشود. گردشگران فرهنگی با شناختی که از جشنوارههای فرهنگی یک کشور دارند، سفر خود به مقصد آن کشور را در مقطعی که آن جشنواره(ها) در حال برگزاری هستند، انجام میدهند. بدین ترتیب در کنار بازدید از اماکن تاریخی و خرید و ... میتوانند آثار هنری آن جشنواره(ها) را نیز مشاهده کنند. این موضوع از طرفی موجب سودآوری مالی برای جشنواره و از سوی دیگر موجب تبلیغ جشنواره میشود. یک دلیل قوت نگرفتن گردشگری فرهنگی در ایران این است که معمولاً گردشگری فرهنگی در حوزة ابنیه تاریخی و اماکن دینی و زیارتی قرار میگیرد و آداب و رسوم و هنر زنده نادیده گرفته میشود. در حالی که در دنیا هنر زنده مانند تئاتر، بخشی از میراث فرهنگی است اما ما در این زمینه ضعیف عمل کردهایم.
این نشست در خاتمه با پرسش و پاسخ شرکتکنندگان و سخنرانان همراه شد.
ویراستار و تدوین کننده: محمود ترابی اقدم