نقد کتاب تا خداوند معراج‌ها

نقد کتاب تا خداوند معراج‌ها

نشست نقد و بررسی کتاب «تا خداوند معراج‌ها،  واکاوی ماهوی معراج در نگاشته‌ها و نگاره‌ها» با حضور دکتر اسماعیل بنی­اردلان  پژوهشگر مطالعات نظری هنر و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، دکتر محمدعلی رجبی پژوهشگر  و هنرمند هنر نگارگری و عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد، و زهرا عبداله نویسنده کتاب، روز  دو­شنبه 8 مرداد در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

هدف از برگزاری این جلسه معرفی موضوع پژوهش و ابعاد آن به­طور کلی، و واکاوی برجستگی‌ها و کاستی‌های اثر به­طور خاص مطرح شد، ضمن آنکه ضمن این گفت‌وگو میزان اثربخشی کتاب در حوزة تحقیق و سایر حوزه‌های مطالعاتی مرتبط با آن و همچنین قابلیت­های بسط و گسترش زمینه­های پژوهشی مربوطه مشخص گردد.

معرفی کتاب

عبداله در ابتدای جلسه با اشاره به شکل اولیة کتاب (رساله دکترا)، از استادان راهنما و مشاور و همچنین پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به جهت چاپ کتاب تشکر کرد. وی ضرورت شناخت زیرساخت‌های فکری و مبانی نظری نقاشی‌های معراج به عنوان بخش مهمی از نگارگری اسلامی، و همچنین مقایسة عروج‌های اساطیری و معراج در ادیان توحیدی به منظور تبيين وجوه تفوق معراج پيامبر اکرم(ص)، شناخت کارکردهای عروج در جوامع پيشين بشري با هدف درك ساختار ارتباطي انسان با ماورا در قالب روايات اساطيري و متون ديني، نمادشناسی تصاویر معراج به منظور کشف اشارات و معانی مستتر در معراج­نگاره­ها، و در نهایت تبیین نظام ارتباطی مراحل نماز، مراتب معراج، آیات قرآن (سوره نجم) و نگاره‌های متناظر را از اهداف اصلی نگارش این کتاب عنوان کرد.


عبداله در قالب یک نمودار شماتیک، فرایند پیشبرد مراحل پژوهش را که در پاسخ به یک پرسش اولیه تنظیم شده بود شرح داد؛ اینکه ریشه‌های ماهوی معراج کدام‌اند و بازتاب آنها در متن و نگاره‌های معراج پیامبر اسلام(ص) به چه صورت بوده است. نویسندة کتاب تا خداوند معراج­­ها، تقسیم­بندی سه فصل نخست کتاب تحت عنوان تبارشناسی معراج، روایت‌پژوهی معراج (با اندکی تسامح) و نمادشناسی معراج را از مراحل اجرای پژوهش برشمرد و دربارة هر یک توضیحاتی ارائه نمود. نگاره­های مورد تحقیق در این کتاب برگرفته از دو معراج‌نامة مصور ایلخانی و تیموری هستند که در حال حاضر به ترتیب در توپقاپی­سرای استامبول و کتابخانه ملی پاریس نگهداری می­شوند. به­علاوه شماری از تک­نگاره­های معراج در نسخ مصور عصر صفوی نیز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته­اند.

نقد و بررسی کتاب

بنی‌­اردلان ضمن سپاس از عطف توجه پژوهشگاه به موضوعات فرهنگی اسلامیِ تمدن ایران، به لزوم دقت در شیوة نگارش در چنین حوزه­های بنیادی و اساسی تذکر داد و بیان انتقادات صریح و بی­پرده را از لوازم بحث این جلسه برشمرد. وی گفت: کتاب تا خداوند معراج­ها برگرفته از رسالة دکتری است. نگارش رساله بنا بر اصول و ضوابط دانشگاهی، اقتضائاتی را برای پژوهشگر ایجاب می­کند که در کتاب، نویسنده با آنها مواجه نیست و لزومی به رعایت چارچوب نظری، طرح فرضیه، دفاع از پیش­فرض­ها و امثال آنها نیست. در کتاب حاضر همچنان ساختار بنیادی رساله احساس می‌شود. تعدد و تکثر مطالب زیاد است که اگرچه ممکن است از یک جهت حسن باشد ولی از جهت دیگر  نمایانگر نوعی پراکندگی است. پرداختن به عروج در یونان، مصر، هند و چین به خودی خود عظیم است و در این فرصت مجال آن نمی­رود، ضمن آنکه لزومی به طرح آنها در این وسعت و اندازه نبوده زیرا بحث اصلی پرداختن به معراج در سنت اسلامی است و چه­بسا اشاره کوتاهی در مقدمه به آرزوی همیشگی بشر به معراج، اوج گرفتن و پرواز (به­طور مثال در نقاشی‌های اولیه در غارها دربارة پرندگان و پرواز) کفایت می­کرد. و اما بحث از معراج در سنت خودمان یک حکمت عملی کامل است. در واقع، سیر و مشاهدات و بازگشت پیامبر(ص) یک دورة کامل حکمت اسلامی است که البته دربارة آن مجادلات و مباحث زیادی مطرح شده است و پژوهش در این زمینه باید با توجه به آن صورت پذیرد. متکلمین بحث‌های زیادی در این­باره داشته‌اند که سفر صرفاً از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی بوده است. فلاسفه نیز شبهاتی در خصوص امکان معراج جسمانی مطرح کرده­اند و از نظر علمی نیز توان فهم آن وجود ندارد. چه شبهات متکلمین و فلاسفه و چه مباحث عرفا که وسیع‌ترین آنهاست و مضامین بسیار حقیقی و عالی را مطرح نموده­اند، باید به عنوان مبانی نظری معراج مورد توجه قرار گیرند. نکته دیگر آنکه در سخن گفتن از معراج باید احساسات و عواطف لحاظ شوند. سزا نیست فقط بگوییم پیامبر به معراج رفتند، آسمان‌ها را دیدند و برگشتند. چنین نیست. معراج لطافت‌ها و ظرافت­ها دارد. اشک‌ها می‌ریزد. باید سعی نمود تا از نگاه کسانی که تجربة این سفر را داشته­اند به فکر آنها نزدیک شد و با فکر آنها به معراج نگریست. در این فکر حکایت‌ها، دردها، رنج‌ها و عشق‌ها نهفته است. در این کتاب، احساس و عواطف معطوف به معراج، جریحه‌دار نمی‌شود.


استاد دانشگاه هنر ادامه داد: یونانی‌ها و هندی‌ها هم معراج داشته‌اند اما ماهیتاً متمایز هستند. ما با نوع معراج آنها کاری نداریم. زیرا ماهیت این معراج جسمانی است و بحث معراج روحانی جداست. خود حضرت هزاران بار معراج روحانی داشته‌اند. عرفا و اولیای خدا معراج داشته‌اند اما عظمت این معراج در چیز دیگری است. علاوه بر این، در مسیری که ایشان طی می‌کنند و بازمی‌گردند هم نکات بسیاری درج است و شرح همة اینها مهم است. وقتی ایشان با براق می‌روند و در جایی با مرکب عشق مسیر را طی می‌کنند اینها به چه معناست؟ شکل و شمایلی که برای براق وصف می‌کنند و صورت انسانی دارد جای بحث است زیرا انسان تنها کسی است که می‌تواند به معراج و به آن پیشگاه برود. نمی‌توان آن را نماد حیوانی تلقی کرد و این دیدگاه مسئله را حل نمی‌کند زیرا مسئلة ما نماد نیست. صحبت بر سر آن است که آنجا جایی نیست که موجودات دیگری سر در بیاورند مگر اینکه به صورت انسانی درآیند. خود این مطلب جای بحث است که صورت انسانی چه اهمیتی دارد که می‌گوید ما شما را به صورت خود آفریدیم. لذا، خود این مرکب‌ها جای بحث است. در خصوص مسیری که ایشان طی می‌کند به جایی می‌رسد که جبرئیل هم نمی‌تواند برود و آنجا مقام حیرت و فناست. یعنی معراج بدون مقام فنا و حیرت قابل تبیین و وصف نیست. پس باید ببینیم مقام حیرت چیست. مقامی که عقل هم در آن جایی ندارد چیست چون در عقل هم عقلانیت وجود دارد. این مسیر حضراتی که در سیرت عرفانی مطرح می‌شود از عالم مادی، برزخ، مثال و ملکوت تا عالم کرسی و عرش یا حقیقت محمدی و علوی یا فیض اقدس و مقدس، همة این مراتب در معراج معرفی می‌شوند و محل تدبیر و تامل­اند.

همچنین در بحث زمان و مکان، در عالم مثال این بحث موضوعیت ندارد و سیر ایشان وراء این حضرات و مراتب است. این بحث مهمی است که این کدام مرتبه است که از امکان هم فراتر رفته است و عرش و کرسی چیست. پس مسیری که طی می‌شود نیز حائز اهمیت است. همة اینها مباحث معنوی دارد که نمود آن ملموس است. اهمیت معراج در آنجایی است که وقتی پیامبر به مقام تحیر می‌رسد خداوند دستش را روی شانة او می‌گذارد و می‌گوید من مسئولیتی از تو می‌خواهم، خواسته‌ای دارم که هیچ ولی و نبی در تاریخ نتوانسته این مسئولیت را بر عهده بگیرد. پیامبر(ص) نیز که غرق عشق است و آنچنان در عشق مجذوب است می‌گوید هر چه بفرمایید قبول می‌کنم. خداوند می‌فرماید اگر امت تو حتی در فکرش هم فکر بدی کند من تنبیه‌اش می‌کنم. هیچ نبی‌ای زیر این بار نمی‌رفت زیرا فکر خطا در اختیار ما نیست. ممکن است به عمل نرسد ولی راه یافتنش در فکر، دست ما نیست. فکر خطا به ذهن ما ورود می‌یابد. پیامبر(ص) پذیرفت. وقتی پذیرفت خداوند گفت این کار را نمی‌کنم بلکه اگر عمل کرد جزا می‌دهم اما اگر فکر خوب داشته باشد به آن اجر می‌دهم. در این مکالمه اتفاق بزرگی می‌افتد. آنچنان در رحمت خداوند باز شده که برای هیچ نبی‌ای این اتفاق نیفتاده است. پس قابل قیاس نیست. نمی‌توان آن را با یهودیت و مسیحیت مقایسه کرد. گفته می‌شود که در مسیر از چپ و راست کسانی پیامبر(ص) را صدا می‌زنند اما ایشان به آنها نگاه نمی‌کند و می­فرماید خوب شد به آنها نگاه نکردم زیرا یکی یهود است که دنیا را می‌خواهد و دیگری مسیح است و رهبانیت را می‌خواهد.‌ یعنی مقایسة معراج با مسیحیت و یهودیت وراء تطبیق است و عظمتی است که به انتهای خود رسیده است. دربارة جزئیات این گفت‌و‌شنودها می‌توان نوشت. سه نکتة مهم وجود دارد: عفو، مغفرت و رحمت. هر یک از اینها بحث‌های مفصلی می­طلبد که در این مجال نمی‌گنجد. در آیات قرآنی نیز از عفو، مفغرت و رحمت صحبت می‌شود و توقع و فهم ما را از خدا بالا می‌برد که این خدا ورای خدایی است که مسیح و یهود می‌گویند. تک­تک اینها را می‌توان با مباحث معنوی مطرح کرد چراکه در سنت معراج‌نامه‌ها وارد می‌شوند.‌ نگارگران معراج حائز شایستگی­های خاص بوده­اند چراکه هر کسی نمی‌تواند معراج‌نامه‌ای را تصویر کند و باید نخبه‌های این حوزه باشند. کسی که قرآن را تذهیب می‌کند باید علاوه بر مقام استادی، مقام معنوی بالایی نیز داشته باشد که اجازه یابد قرآن را آرایش و تذهیب کند. در دوران کنونی این شأن‌ها وجود ندارد و در چاپ و نشر قرآن به این توجه نمی­شود که این نامة معشوق است. وقتی به معراج‌نامه‌ها می‌رسیم عظمت کار مشخص می‌شود که هنرمند چگونه باید همة این معانی را محسوس کند و عشق، فداکاری، زیبایی و معنا را به بیان آورد. زیبایی‌شناسی این معراج‌­نگاره­ها، از رنگ گرفته تا باقی موارد، هوش از آدمی می‌رباید. قدرت تنوع رنگ و جسارت کنار هم نهادن این رنگ‌ها از هر کس بر نمی­آید. یکی از مشکلات فعلی نقاشی ما این است که به سه تا چهار رنگ مرده اکتفا می­شود. گویی نقاش می‌ترسد از رنگ‌ها استفاده کند زیرا وسع فکری هنرمند محدود است. وقتی فکر و روح وسعت می‌یابد هنرمند توانایی می‌یابد هر رنگی را روی کار بریزد. لذا، رنگ بسیار مهم است و نشان از عظمت روح این نگارگران دارد. در کتاب حاضر همة اینها و همة زیبایی­ها تحت عنوان نماد مطرح شده­اند در حالی­که باید قلم در این عشق و معنویت بدود و در متن نوشته این عشق و احساس و زیبایی دیده شود نه اینکه یک مقالة علمی دربارة معراج بخوانیم. برای آشنا نمودن خواننده با معراج باید زمینه‌چینی و قصه‌گویی کرد و سپس او را در معرض نمادها و تابلوها قرار داد. در آثار پیشینیان ما نیز بر خلاف مقالات علمی­پژوهشی عصر حاضر، چنین شیوه­ای مرسوم بوده است.


رجبی منتقد دیگر این کتاب، با تأیید تنگناهای تحمیل­شده در قالب ضوابط نگارش تحقیقات دانشگاهی و مقالات علمی­پژوهشی، روش تحقیق در سنت فرهنگی ایرانی را ملهم از اشاراتی نظیر این عبارت در کتاب جامع‌المقدمات دانست که «اول العلم معرفت الجبار و آخر العلم تفویض الامر الی الله» بدین معنا که اول علم معرفت جبار است و آخر آن واسپاری امور به حق­تعالی. در مباحث فتوت است که فای فتوت دلیل فناست و در فرهنگ ما ضروری است که ابتدا خود را کنار بگذاریم. همانطور که در کتاب تا خداوند معراج­ها از قول ابن عربی آمده است باید از مراتبی گذشت. اولین مرتبه حس است و پس از طی یک­به­یک این مراتب به مرتبه‌ای می­رسیم که به قول عرفا مرتبة وجود است. در آنجا دیگر منی و مایی نیست بلکه دیگری است که سخن می­گوید. پیامبر بزرگوار فرموده­اند کسی که مرا دوست داشته باشد من نیز او را دوست خواهم داشت. نتیجة این دوستی چه خواهد شد؟ حاصل دوستی با حق آن است که چشم او می­شود تا با او ببیند، زبان او می­شود تا با او سخن بگوید، دست او می­شود تا با او کار کند، یعنی همه او می‌شود.‌ زمانی‌ که تمام مراحل فتوت طی شود، به قول اهل فتوت، شخص به مقام ولایت می‌رسد که خود دارای مراتبی است، از ولایت پدری و مادری و معلمی تا مرحلة نبی و ولی و بعد خود خداوند. چنین معراجی یعنی سیر از ظاهر تا مرتبة ولایت و تا جایی که هیچ نمی‌بیند جز اینکه به سجده بیفتد. انسان یک بار در تاریکی محض چیزی نمی‌بیند و یک بار در نور محض. پیامبر(ص) نیز وقتی از سجده بلند شدند دوباره به سجده افتادند و البته گفته می‌شود همان سجدة اول سجدة اصلی است و همة حرف‌ها و آداب برای آن است که به خاک بیفتید و پیشانی که بالاترین سطح است به درگاه خداوند که مظهر مهر است فرود آورید.

در خصوص بحث مطرح­شده در کتاب پیرامون مروارید در دست فرشته، باید گفت برخی آن را در بررسی دقیق­تر، انگشتری می­دانند که در نمونه­های دیگری از نگاره­ها، پیامبر(ص) آن را به شیر در تصویر می‌دهد که نماد امیرالمؤمنین علی(ع) است. مطالبی که برخی محققان غربی در این­باره مطرح کرده­اند چندان با درک ما از موضوع تجانس و تناسب ندارد. باید توجه داشت که بر خلاف شعر و ادبیات که تک­بعدی هستند، نقاشی و نگارگری دو بعدی­اند. چه­بسا شعری که با خواندن آن بی‌نهایت تصویر به ذهن متبادر شود اما نقاشی این‌گونه نیست. نگارگران نیز در تلاش برای ارتقاء زبان تصویر آن را در کنار ادبیات به­کار بردند. البته کاربرد نقاشی نیز به دو طریق بوده است؛ در برخی موارد صرفاً وجه روایی دارد مانند تصویرپردازی‌های میرحیدر که تک­تک مضامین مثل دیدار از بهشت و ساکنین آن را ترسیم نموده است و در مواردی نیز بیان پیچیده­تری دارد نظیر نقاشی­های سلطان محمد. در نگاره معراج سلطان محمد مشاهده می­شود که رنگ لاجورد مسلط است. این رنگ در فرهنگ ما به رنگ محمدی شناخته می­شود. جالب آن که رنگ لاجورد نشان‌دهندة باطن رنگ طلاست و طلا در مقام ظاهر است؛ یعنی اوج تجلی رنگ طلاست و اوج خفای همان حقیقتِ طلایی می‌شود لاجورد. از همین­روست که با ورود رنگ به تذهیب، لاجورد فراگیر شد و در این هنر باقی ماند. دو رنگ اصلی لاجورد و طلا در اشاره به مقامات خفی و جلی تا به امروز در تذهیب به­وفور به­کار می­رود و البته نسبت میزان رنگ­ها معرفتی است که به انکشاف و نه تجربة حسی حاصل می­گردد. همین بحث در خصوص نقطه و جایگاه زیباشناختی آن در خوشنویسی و همچنین خاستگاه چنین مقامی محل تأمل است. در دوران اعتلای هنر و ادبیات ما کم نیستند نام­آورانی که تکمیل اثر خود را با اشارة یک ولیّ در خواب و با الهام از اخیار و اولیاء میسر دانسته­اند. زمانی که نسبت قلبی وجود داشته باشد راه گشوده می­گردد و این البته متفاوت از معیارهای علم تجربی دنیای امروز است. اگرچه در کتاب تا خداوند معراج­ها، از ابن­عربی و روزبهان نیز سخن رفته اما پرداختن به آنانی که اهل عرفان و معراج بوده­اند هدف اصلی است که کمتر مدنظر قرار گرفته است. 

رجبی بکارگیری جداول متعدد در کتابی که موضوع آن معراج است را از دیگر اشکالات کتاب برشمرد و بنی­اردلان نیز آن را تأیید این نکته خاطرنشان ساخت که به عنوان خواننده صرفاً به متن کتاب توجه نموده و جداول را مبنای مطالعه و بحث قرار نداده است. وی همچنین از چاپ سیاه و سفید تصاویر انتقاد کرد و اندازه برخی از تصاویر را برای بررسی، کوچک و نامناسب توصیف نمود.

عبداله ضمن تقدیر از نکات ارزشمند مطرح شده، در پاسخ به برخی از این ملاحظات اظهار داشت که سخن گفتن از معراج و درک کامل تجارب متعالی دشوار است و همانطور که در مقدمه کتاب آورده است عروج مراتبی دارد که لاجرم از دسترس انسان­های عادی نظیر نگارندة این کتاب به دور می­ماند. گذشته از این ضعفِ ناگزیر، فقدان جنبة دراماتیک متن نیز ناشی از انتخاب رویکرد علمی در مواجهه با پدیده است. همانطور که رویکرد عرفانی به معراج، مستلزم نثری لطیف و شاعرانه است، رویکردهای دیگر نیز اقتضائات ساختاری و نگارشی خاصی را ایجاب می­نمایند. کتاب از میان تمامی وجوه متکثر پدیدة ذوابعاد و شگرفی نظیر معراج، مدعی است که می­توان با رویکرد علمی به معراج و نگاره­های آن نگریست و نتایج قابل توجهی نیز به دست آورد. اگرچه عروج در اساطیر ماهیتاً متفاوت از معراج پیامبر گرامی اسلام(ص) است اما این کتاب با استخراج سؤالاتی که انسان در پی پاسخ به آنها از مدخل معراج بوده است نشان می­دهد که عروج­های پیشین تنها قادر به پاسخ به برخی از این سؤالات بوده­اند در حالی­که معراج پیامبر اسلام به تمامی آن پرسش­ها پاسخ داده است و از آن گذشته، نگارگران مسلمان در دوران اعتلای تمدن اسلامی نیز در طرح­پردازی و نقش­پردازی این پدیده، با آگاهی به دقائق و حقائق آن، آثاری ماندگار خلق کرده­اند و به­طور مثال برتری نگاره­هایی نظیر معراج اثر سلطان محمد نیز بر همین منوال از طریق جدول 7 نشان داده شده است. نویسندة کتاب تا خداوند معراج­ها متذکر شد که در ویراست کنونی، بخش مهمی از مطالب مورد نظر در قالب جداول ارائه شده­اند و درک منظور کتاب بدون مراجعه به این جداول کاملا ابتر خواهد ماند. حُسن بیان موضوعات در قالب جدول، ارائه منظم و شیوه­مند مطلب است که خوانش آن را برای خوانندة آشنا با ساختارهای مفهومی آسان می­سازد.

بنی­اردلان سپس چنین توضیح داد که نباید تلاش کنید چیزی را ثابت نمایید. شما با بحثی درگیر می‌شوید، با آن زندگی کرده و آن را تجربه می‌کنید. زندگی و تجربه‌ای که با آن موضوع دارید را به زبان ساده بیان کنید. لازم نیست بگویید علمی است و بخواهید کسی را قانع کنید. ما در تفکر با کسی جدل و بحث نداریم. همین که بیان خود را بگوییم اثرگذار است. تلاش شما باید معطوف به اثرگذاری باشد نه آنکه بخواهید چیزی را اثبات کنید. به همین دلیل، نثری قصه‌گونه و درام خواننده را پای کتاب می‌نشاند. ما فهمی از این معراج‌نامه‌ها داریم. نوعی دوست‌داشتن نسبت به آن داریم و می‌خواهیم آن را منتقل کنیم. تصویر خوب، حکایات خوب پیرامون معراج، و گفت‌وگوهایی که با پیامبر شده را می‌توانستید بیان کنید و آن را در قالب درام ارائه نمایید. نمی‌خواهیم عالَم و علما آن را قبول کنند. این زیبایی، مهربانی، گذشت و عشق است که اثر را زیبا می‌کند و در این حوزه‌ها باید با زبان خود این موضوعات صحبت کرد. در کنار اینها، بحث را از طریق احادیث، آیات قرآنی و متون عرفانی قوت ببخشید.

رجبی در ادامه، در پاسخ به این پرسش که «با وجود شاکلة اثر و پژوهشی که در این کتاب صورت پذیرفته است آیا نتایج به دست آمده مورد تأییدند یا نکته‌ای دربارة آن وجود دارد» اظهار داشت گذشته از ایراد مربوط به تصاویر، این کتاب اثر خوبی برای مطالعة دانشجویان است و ملاحظات و انتقادات مطرح شده در این جلسه را چه­بسا بتوان متوجه سیستمی دانست که شیوة انجام تحقیقات و نگارش آثار را به این سمت­وسو هدایت می­کند. این استاد دانشگاه خاطرنشان ساخت که بحث اسطوره یا میت myth بسیار مهم است. میت واقعیتی در ظاهر دارد اما حقیقتی بسیار متعالی‌تر در پس آن نهفته است. داستان­های نظامی از لیلی و مجنون یا اشعار فردوسی از همین­رو چنین دلنشین­اند. این حکایات در جزء جزء خود چیزی را بیان و بازگو می‌کنند که در وجود ما به ودیعه گذاشته شده است. روایت معراج جایگاهی ویژه دارد و نگارگران سعی در بازنمایی مضامین بلند آن داشته­اند. به­هرحال جای آن دارد که در مقابل نگاه صرفاً علمی به مسائل مقابله و مقاوت شود.

بنی­اردلان سخنان خود را با ذکر این توصیه به پایان برد که در چاپ بعدی کتاب، مباحثی نظیر مبحث اسطوره محدود شود و اطلاعات ارائه شده دربارة پیشینة پژوهش در زمینه عروج­های اساطیری در ابتدای کتاب حذف شوند. این استاد دانشگاه تکرار بحث چیستی، چرایی و چگونگی را در کتاب غیرضروری دانست و پرداختن به زیبایی‌های معراج، معراج در سنت عرفانی و نزاع­های مربوط به آن را لازم شمرد. وی به افزودن جنبه‌های دراماتیک در اثر تأکید ورزید و چاپ تصاویر به صورت رنگی را پیشنهاد نمود.

رجبی نیز در آخرین بخش سخنان خود پیرامون موضوعاتی که باید در پژوهش­های آتی و توسط محققان این حوزه مدنظر قرار گیرد، به اهمیت تحلیل و بررسی تصاویر معراج­نامه­ها توسط هنرمندان اشاره کرد. این استاد نگارگر شناخت فرم و رنگ نگاره­ها، نکات و ظرائف مربوط به طرح­پردازی و رنگ­گذاری در فرهنگ و سنت اسلامی را بسیار مهم شمرد و به تحقیق در زمینه مبانی نظری این هنر توجه داد.     

عبداله جلسه را با ذکر این نکته به پایان برد که در روزگار کنونی ارتباط ما با حکمت و عرفان اصیل اسلامی قطع است. آثار نگارگری شاهد این مدعا هستند که هنرمندان بزرگ عصر صفوی، تیموری یا پیش‌تر از آن، عالم به علوم زمانه‌شان بوده­اند و بر اساس این آگاهی نقش­پردازی کرده و رنگ­ها را بر صفحه می­نشانده­اند. متأسفانه این رابطه در هنر امروز ما مشاهده نمی­شود. برای مثال در فرهنگ ما هیچ فیلمی دربارة معراج یا الهام‌گرفته از آن ساخته نشده است، این در حالی است که فیلم کانتکت یا تماس Contact که از تلویزیون هم پخش شده ملهم از کتاب مقدس است و سفینه‌ و فضاپیمایی که در این فیلم به نمایش درآمده برگرفته از تعبیرات حزقیال نبی است که توصیف رؤیای این نبی و تصویر مربوط به آن در صفحات 59 و 60 کتاب تا خداوند معراج­ها آمده است. منابع دینی ما ظرفیت آن را دارند که بتوانند در هنر امروز ما مورد استفاده قرار گیرند و چه­بسا برای ایجاد این ارتباط باید به تحقیقات خود سمت­وسوی تازه­ای ببخشیم.


از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید