مواجهه رسانه بزرگ و رسانه کوچک در ایران؛ به سوی الگویی فرهنگی برای فهم سواد رسانه‌ای

مواجهه رسانه بزرگ و رسانه کوچک در ایران؛ به سوی الگویی فرهنگی برای فهم سواد رسانه‌ای

نشست تخصصی «مواجهه رسانه بزرگ و رسانه کوچک در ایران؛ به سوی الگویی فرهنگی برای فهم سواد رسانه‌ای» با حضور دکتر حسین سرفراز، پژوهشگر ارتباطات، شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

دکتر حسین سرفراز در ابتدای سخنان خود به وضعیت کنونی سواد رسانه‌ای در جامعه و نیز رویکردهای مختلف نسبت به آن اشاره و ابراز کرد: می‌توان گفت سواد رسانه‌ای درحال حاضر وضعیتی شبیه «مد» را دارد که بسیاری از نهادها، تریبون‌ها و رسانه‌‎های مختلف درباره این مفهوم صحبت می‌کنند و حتی شاهد برگزاری دوره‌های آموزشی آن هستیم که در پایان مدرکی به افراد داده می‌شود. اما در یک نگاه عمیق‌تر به این مقوله، سواد رسانه‌ای فراتر از نگاه کارگاهی، پودمانی، دانشی و یا یک واحد درسی در مدرسه و یا دانشگاه‌ها، می‌تواند بخشی از دانش ارتباطات در نظر گرفته شود. سواد رسانه‌ای جریانی‌ست که همزمان با فرآیندهای ارتباطی که درون یک جامعه درحال شکل‌گیری، رشد و یا تبدیل از یک فرم به فرم دیگری هستند، اتفاق می‌افتد. بنابراین سواد رسانه‌ای به این معنا، درون فضای ارتباطی و بخشی از فضای فرهنگی خواهد بود. درواقع می‌توان گفت امر فرهنگی‌ست که می‌تواند سویه‌های مختلفی داشته باشد که برای سنجش تحولات فرهنگی نیز به‌کار آید. وی در مورد کاربست‌های متفاوت آن در هر جامعه افزود: اگرچه مبدأ و نقطه آغاز سواد رسانه‌ای در کشوری غربی و به‌عبارتی خارج از فرهنگ ما بوده است اما فهمی که ما از آموزش سواد رسانه‌ای داریم، خواه ناخواه یک فهم فرهنگی‌ست. به همین دلیل در آموزش سواد رسانه‌ای و سیاستگذاری‌های مرتبط با آن، این امکانات و ترجیحات ماست که اولویت می‌یابد. بنابراین اگر به دنبال فهم درستی از این مقوله هستیم، به دنبال فهم فرهنگی آن باشیم چون سواد رسانه‌ای مقوله‌ای فرهنگی‌ست؛ مقوله‌ای که درون فرهنگ‌ها ساخته و پرداخته می‌شود.


سرفراز در ادامه سواد رسانه‌ای را تعریف و در توضیح آن گفت: سواد رسانه‌ای مجموعه مهارت‌های تفکر انتقادی نسبت به نحوه تولید، مبادله و دریافت معانی از طریق رسانه‌هاست. سواد رسانه‌ای صرفاً سواد خواندن و توانایی خوانش نیست بلکه توانایی نوشتن خلاقانه متون سواد رسانه‌ای نیز می‌باشد. سواد رسانه‌ای محصول آموزش انواع رسانه اعم از رسانه چاپی‌ست. او ادامه داد: میان سواد رسانه‌ای و سواد عمومی، رابطه عموم و خصوص مطلق وجود دارد. سواد رسانه‌ای انواع ارتباطات اعم از بصری، صوتی، الکترونیکی و ... را شامل می‌شود. اشتباه است اگر سواد رسانه‌ای را صرفاً به سواد سینمایی، سواد ماهواره‌ای و یا رسانه‌های چاپی محدود کنیم چراکه سواد رسانه‌ای یک مقوله عام است.

این پژوهشگر ارتباطات در ادامه شرایط حاضر را شرایط مواجهه رسانه‌ای دانست و اظهار کرد: با یک ژانر مشخص در رسانه مواجه نیستیم. ما در حال حاضر با یک فضای بین‌رسانه‌ای بسیار پویا مواجه‌ایم. درواقع فرماسیون جدید ارتباطی، تغییرات معناداری در مناسبات میان مخاطب و رسانه به وجود آورده‌اند. مواجهه رسانه‌ها با هم، دینامیک فرهنگ یک جامعه را رقم می‌زند. اگر زمانی ما راجع‌به تلویزیون و یا اثرگذاری آن بر مخاطب حرف می‌زدیم، امروز دیگر نمی‌توانیم در فضای ارتباطات بین‌رسانه‌ای، از آن صحبت کنیم. چون تلویزیون می‌تواند صرفاً محتوایی باشد که در پلتفرم‌های دیگر مصرف شود. بنابراین در چنین شرایطی باید تفکر انتقادی را به مخاطبان آموزش دهیم.

او هم‌چنین با انتقاد از سیستم آموزش و پرورش عنوان کرد: ما در سواد رسانه‎ای هم‌چنان درگیر الگوهای خطی هستیم. درحالی‌که سال‌ها و دهه‌هاست که از این الگوها عبور کرده‌ایم. اما متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما در کتاب‌های درسی مربوط به آموزش سواد رسانه‌ای، هم‌چنان از الگوهای خطی استفاده می‌کند. الگویی که در آن گویی فرستنده، می‌تواند هرآنچه را که می‌خواهد در ارتباط با مخاطب خود بگوید و انجام دهد.


دکتر سرفراز در پایان سخنان خود به موضوع «مواجهه رسانه‌های بزرگ و کوچک در ایران» که به نوعی آن را جزء مختصات فرهنگ رسانه‌ای جامعه خود دانست، رسید و تصریح کرد: انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به کمک رسانه‌های کوچک مثل پلی‌کپی، نوارکاست و شعارنویسی‌های دیواری پیروز شد که درواقع در این ایام، با نوعی انفعال و بی‌کنشی تلویزیون در برابر رسانه‌های کوچک مواجه هستیم که می‌توان گفت با باخت رسانه بزرگ (تلویزیون) و با برد ارتباطی رسانه‌های کوچک مواجه شدیم. اما ۳۱ سال بعد، یعنی در سال ۸۸ و در جریان انتخابات دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، بار دیگر شاهد نزاع بین رسانه‌ها هستیم اما این‌بار با یک مواجهه برانداز مواجه هستیم. او ادامه داد: اگر در سال ۵۷ با یک برد و باخت نرم روبرو بودیم، در سال ۸۸ این مواجهه و ارتباط بین‌رسانه‌ای به یک نزاع، یعنی نزاع «نشانه‌شناختی» و به‌عبارتی «جنگ مواضع» تبدیل شد. در چنین شرایطی، رسانه بزرگ (تلویزیون)، سعی می‌کند رسانه‌های کوچک را به عنوان رسانه‌های اعتراضی و بعداً به عنوان رسانه‌های فتنه معرفی کند. بنابراین رسانه‌های اجتماعی به رسانه «دیگری» برچسب می‌خورند و از رسانه خودی فاصله می‌گیرند. متقابلاً رسانه‌های کوچک (اجتماعی) نیز، سیاست طرد یا نفی نشانه‌های رسانه بزرگ را در دستورکار قرار می‌دهند. بعدها ساخت مستند «تقاطع» که توسط شبکه بین‌المللی پرس‌تی وی تولید شد، تلاش می‌کند فضای تقابل ایجادشده را به سمت تعامل پیش ببرد.

این پژوهشگر ارتباطات در نتیجه‌گیری کلام خود خاطرنشان کرد: فضای تعاملی رسانه‌های کوچک زمینه و ظرفیتی‌ست که سواد رسانه‌ای کاربران را هم از مرحله تولید و سویه بازنمایی و زبان گرفته تا مرحله مصرف افزایش می‌دهد، و این در تقابل با فضای یک طرفه رسانه بزرگ یا تلویزیون است. با این همه مستند «تقاطع» در آموزش رسانه و افزایش سواد رسانه‌ای همچون فضای آموزشی رسانه‌های اجتماعی، تعامل نظرات متفاوت و دیالوگ تائیدها و تکذیب‌ها، موافق‌ها و مخالف‌ها و ”خود“ با ”دیگری“ را به‌دنبال داشت و این یعنی رسانه بزرگ در مواجهه با رسانه‌های کوچک می‌تواند در شکل‌دهی و تقویت آگاهی انتقادی و سواد رسانه‌ای مؤثر باشد.


گزارش از: فریبا رضایی


از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید