تحولات دینداری در ایران پس از انقلاب

تحولات دینداری در ایران پس از انقلاب

نشست تخصصی «تحولات دینداری در ایران پس از انقلاب» روز شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ در پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات برگزار شد. در بخش اول این نشست دکتر حسن محدثی(عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی) و دکتر محمدرضا طالبان(عضو هیأت علمی گروه جامعه‌­شناسی انقلاب پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی) با دبیری دکتر محمدرضا پویافر درباره تحولات دینداری در ایران پس از انقلاب به بحث و گفتگو پرداختند.


در ابتدای این نشست دکتر محدثی با اشاره به اینکه دین ابعاد وسیع­تری از دینداری دارد، به سطوح مختلف دین اعم از سطح کلان، سطح میانه و سطح خرد اشاره کردند که مبحث «دینداری» را مربوط به سطح خرد دین دانستند. وی هم­چنین اظهار داشت: با اینکه دین و دینداری هردوباهم مرتبط هستند ولی لزوماً یکی نیستند به‌­همین دلیل بین تحولات دین و تحولات دینداری تفاوت وجود دارد و لزوماً چالش­های آن دو یکی نیست. 

ایشان افزود: برخلاف تحقیقات کمی که وضعیت دینداری را بدون تغییرجدی و با ثبات نسبی اعلام می­کنند، وضعیت دینداری مردم ایران مطابق با تحقیقات کیفی دچار یک تحول اساسی شده است. به زعم این جامعه‌شناس، مشکلی که در ایران در زمینه تحقیقات وجود دارد این است که انجام تحقیقات کیفی بسیار کم است وبه‌عنوان مثال هیچ تحقیقی در مورد بی­دینی وجود ندارد. طبق تحقیقات کیفی در نسل­های جدید پس از انقلاب (نسل سوم) فقه و شریعت به لحاظ اجتماعی و دینداری شریعت‌مدارانه و فقاهتی روند رو­به افولی داشته که آن پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است. به عبارت دیگر دینداری تام­گرا تضعیف و دینداری ذره­ای و جزیره­ای در­حال شکل­گیری است. به­ این معنا که در اقتصاد و معاملات، روابط اجتماعی، تفریحات، اخلاق جنسی و... دین بسیار کم­رنگ شده و درمقابل در موارد دیگری از زندگی ممکن است دین حضور داشته باشد. به عبارت دیگر دینداری امری گزینشی شده است. دکتر محدثی همچنین افزود: دینداری در حوزه مفاهیم و دلالت­ها نیز دچار تغییر شده است مثلاً در مورد مفهوم «گناه» تعبیر و تفسیر شخصی از آن رواج یافته و یا مفهومی مثل مفهوم «خدا» تغییر کرده و خدا دیگر آن پروردگارغضبناک و داور دقیق و جبار نیست، بلکه خدا بیشتر به‌عنوان یک دوست فهمیده می­شود که می­توان به او تکیه کرد.

دکتر محدثی با اشاره به تحقیقات خود اظهار کرد: دینداری نسل اول انقلاب به­شدت دیگراتکایی و مرجعیت­سالارانه بوده درحالی که دینداری نسل جدید(نسل سوم انقلاب) بسیار خوداتکایانه شده است. وی به­‌عنوان نتیجه بحث خود اعلام کرد: تحولات دینداری درعرصه کیفی بوده و تحقیقات موجود تاکنون نتوانسته این تحولات را بسنجد. 

در ادامه این نشست، دکتر طالبان باتوجه به صحبت­های دکتر محدثی و درراستای نقض آن­ها اظهار داشت: اینکه گفته شود که یافته‌­های پیمایش کمی واقع­نما نیست یعنی نتیجه تحقیق، مصنوع روش است که با روش کمی به یک جواب و با روش کیفی به جواب دیگری می­رسیم! که این مسأله اعتبار علم را زیر سؤال می­برد و همین منازعات درمورد روش­های کمی و کیفی باعث لطمه‌زدن به جامعه­شناسی شده است. وی افزود: هم نتایج کیفی و هم نتایج کمی درست است. گزاره‌ها متفاوت نیستند که مقابل هم قرار بگیرند. به‌­جای این یا آن می توانیم بگوییم هم این و هم آن که هردو به جواب­های یکسانی می­رسند. 

همچنین دکتر طالبان در ادامه بحث خود به تفاوت در موضوع و مراد تحقیقات کمی و کیفی انجام شده درمورد تحولات دینداری اشاره و اعلام کرد: در تحقیقات کمی تغییرات «شاخص»­های دینداری در طول زمان بررسی می­شود یعنی بررسی تغییر از یک سطح به سطح دیگر در پیمایش طولی ولی در تحقیقات کیفی تحول از یک «نوع» دینداری به نوع دیگر بررسی می­شود که این ماهیتاً متفاوت از تحقیقات کمی است. دکتر طالبان هم­چنین اظهار داشت: «واحد تحلیل» نیز در این دو دسته تحقیقات بایکدیگر تفاوت دارد. درپیمایش­ها سراغ افراد می­رویم ولی تحلیل در سطح کشور و برای کل افراد جامعه اعلام می­کنیم و مثلاً در حوزه دینداری بررسی شاخص­های مختلف دینداری در دوره­های مختلف را بدون توجه به تحول فردی مبنا قرار می­دهیم اما در تحقیق کیفی واحد تحلیل «فرد» است در چرخه حیاتش که آیا در دینداری اش دچار تحول شده است یا خیر؟ که این امر بیشتر مرتبط با روان­شناسی رشد و تحول است که به توصیف و تبیین تغییرات در طول زندگی یک فرد می­پردازد. دکتر طالبان هم­چنین افزود: «برد و دامنه موضوع» نیز در این دو گروه تحقیق فرق می­کند. وقتی سؤال وضعیت دینداری ایرانیان در چند دهه اخیر است، فقط و فقط باید تحقیق در سطح ملی باشد و باید بر یک جمعیت وسیع صدق کند و اینکه با پیمایش کیفی و تدارک یک نمونه کوچک آماری و پرسش از تعدادی محدود، نمی‌توان نتیجه را به کل ایرانیان تعمیم داد.

دکتر محدثی در ادامه سخنان دکتر طالبان چنین بیان کرد: تحقیقات کمی موجود این تحولات را نشان نمی­دهند و باید در کار­های پیمایشی تحول ایجاد کنیم و موضوعات جدیدی تعریف کنیم که بتواند این تحولات را بسنجد. در پایان ایشان افزود: تحقیقات کمی و کیفی را باید به صورت مکمل در کنار هم داشته باشیم تا بتوانیم به نتایج دقیقی دست یابیم.

نشست «تحولات دینداری در ایران پس از انقلاب» ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در بخش دوم این نشست، حجت الاسلام ­و­المسلمین سید­فرید حاج سید­جوادی و کمال رضوی به دبیری دکتر محسن صبوریان درباره جایگاه اجتماعی روحانیت در دهه­های گذشته گفتگو کردند.

به نقل از ایکنا؛ در ابتدای این نشست کمال رضوی درباره نهاد روحانیت اظهار کرد: آنچه که در جامعه‌شناسی به عنوان یک نهاد با مولفه‌های اجتماعی خودش برشمرده می‌شود، چند دهه بیشتر قدمت ندارد، البته بعضی معتقدند این تکوین، ریشه در دوران قاجاریه و نهاد مرجعیت آن زمان دارد. به هر روی، از دوران صفویه یا بعدتر قاجاریه، روحانیت در یک تعامل و بده و بستان با قدرت بوده است و شاید بدون این تعامل دوجانبه، نمی‌توانست به یک نهاد اجتماعی بدل شود. امکاناتی که نهاد روحانیت در اختیار می‌گرفت، از همنشینی با نهاد دولت فراهم می‌شد. ما به چه اعتبار می‌گوییم ادغام در قدرت یکی از چالش‌های روحانیت در چهاردهه اخیر است؟ اگر قائل باشیم که جوامع جدید در گذاری از جوامع سنتی قبیله‌ای و اشکال فورمی به اجتماعِ اجتماعات داشته‌اند، ناگزیر با پدیده تفکیک مواجه می‌شویم. این پدیده از مبانی جامعه‌شناسی است که در تمام نظریات جامعه‌شناسی رد پای آن به نوعی دیده می‌شود.

وی افزود: در پی تفکیک، جوامع جدید با خرده‌نظام‌ها یا به قول آلتوسر با ساحت‌های گوناگون مواجه می‌شوند، در این صورت نهاد دین و روحانیت باید یک جایگاه مشخص و پایه‌ای پیدا کند؛ بر حسب انتظاری که از وظایف و کارکرد روحانیت می‌رود، جایگاهی که در آن قرار می‌گیرد، جایی جز خرده‌نظام اجتماعی نیست. در جامعه جدید، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماع به معنای خاص آن، خودمختاری نسبی دارند و آن جایی که روحانیت باید بر اساس کارکردهای سنتی خود به ایفای نقش بپردازد، جایی جز خرده‌نظام اجتماعی نیست. اما در واقع اتفاقی که دارد می‌افتد، ضدتفکیک و ادغام مجدد نهادهایی هست که به لحاظ کارکردی باید از یکدیگر جدا شده باشند. این چالش در چهار دهه اخیر به اشکال مختلف، پیش‌روی روحانیت وجود داشته است. تعیین نسبتی که روحانیت باید با نهاد سیاست داشته باشد، نقطه حساسی است که انقلاب ۵۷ را به وجود آورد و به تبع آن، بخشی از روحانیت را نیز در ساختار قدرت ادغام کرد.

نویسنده کتاب «دوراهی روحانیت» تصریح کرد: مسئله دیگری که باید اشاره کنم، ستیز بخشی از روحانیت با مدنیت است. اغلب ما در اثر تجربه متاخر که روحانیت را در قدرت دیده‌ایم، توجه نمی‌کنیم که بخش عمده‌ای از روحانیت لزوماً در قدرت ادغام نشده‌اند. این را نکته قید کردم که تاکید کنم ستیز با مدنیت، بیشتر توسط لایه‌های بیرون از قدرتِ روحانیت انجام شده است و بر خلاف انتظار، روحانیتی که در قدرت بوده، همدلی بیشتری با پذیرش مدنیت جدید داشته است. مثلاً در مسئله حضور اجتماعی زنان در جامعه و مبارزه با فرقه‌گرایی شیعی، روحانیت حاکم، سد راه اعمال نظرات واگرایانه روحانیون خارج از قدرت شده است. به هر حال، تئوری‌های سیاسی موجود که روحانیت را بر قدرت نشانده مثل نظامات کلیسایی یک روز جای خود را به تئوری‌های دیگر می‌دهد و لایه‌هایی از روحانیت که با قدرت ادغام نشده‌اند، به حیات اجتماعی ادامه می‌دهند، فلذا ستیز با مدنیت منحصر به حال حاضر نیست و ممکن است در آینده هم وجود داشته باشد.

رضوی در ادامه گفت: حداقل هشت کاربست مفهومی از روحانیت در نوشته‌های مختلف وجود دارد که این کاربست‌ها با آنها همخوان نیستند، برای مثال اگر روحانیت را به مثابه یک نهاد مدنی در نظر بگیریم، الزاماتی دارد که با روحانیت به مثابه صنف، طبقه و کاست به هیچ وجه، سازگار نیست. من معتقدم دو کاربست از این هشت مورد می‌تواند در مورد روحانیت امروز، قابل اطلاق باشد. یکی روحانیت به مثابه گروه منزلتی و دیگر، روحانیت به مثابه نهاد مدنی. گروه منزلتی، یک مفهوم وِبِری است که ناظر بر یک بستر اجتماعی با یک سبک زندگی مشخص هست که از امتیازهای انحصاری خود مراقبت می‌کند. به این تعبیر چهار مولفه را می‌توان به عنوان مولفه‌های گروه منزلتی برشمرد که این چهار مولفه در روحانیت شیعه قابل ردیابی است. صورتبندی مفهومی دیگری که بتواند کنشگری روحانیت را در دوران متاخر بازنمایی کند، مفهوم نهاد مدنی است. جامعه مدنی به عنوان حوزه مستقل از قدرت که مبتنی بر ارزش‌ها، رویه‌های مدنی و در واقع مبتنی بر عضویت داوطلبانه و سیر تکوینی طبیعی است.

وی در جمع‌بندی سخنان خود اظهار کرد: معتقدم روحانیت برای ادامه مسیر خود باید بین تداوم ایفای نقش به مثابه یک «گروه منزلتی» با مکانیزم‌های طردتولید و بازتولید یا ادغام شدن در یک جامعه مدنی در عرض بقیه کنشگران جمعی انتخاب کند، این یک انتخاب تاریخی است که فارغ از وضعیت سیاسی آینده ایران، جایگاه اجتماعی روحانیت را مشخص می‌کند.

در ادامه این نشست، حجت‌الاسلام سیدفرید حاج‌سیدجوادی، عضو شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهار کرد: اولین بار، آخوندزاده در مکاتبه با یکی از پارسیان هندی از لفظ روحانیت به معنای عالم دینی استفاده کرد، اینجا یکی لغزشگاه‌هایی است که شکل گرفته و ما هم به آن تن داده‌ایم، در حالی که قبلاً گروه‌های وعاظ، طلاب، عالمان و ملاهای مکتبی از یکدیگر متمایز بودند، اما لفظ روحانیت همه را دچار یکپارچه‌سازی کرد. حتی لغت حوزه را نیز اولین بار یحیی دولت‌آبادی در کتاب خود به عنوان نهاد آموزشی دینی کار برده است. مدرسه‌های علمیه و شبکه مذهبی ما هیچگاه مثل نظامات کلیسایی نبوده است، من معتقدم در مطالعات جامعه‌شناختی، بعضی‌ها الگوهای ذهنی خود از فضای کلیسا در قرون وسطا را ناخواسته با فضای علمی حاکم بر حوزه‌های علمیه ما مقایسه می‌کنند، در حالی که هیچ ربطی به هم ندارند. زیرا در روحانیت شیعه، ساختار سلسله مراتبی و مرکزیت مطلقی که همه چیز را با یک هرم ذیل خود تعریف کند، وجود نداشته است. به خصوص این که در نظام کلیسا، مالکیتی برای کلیسا لحاظ می‌شد که برمبنای آن زمین‌ها را تصاحب می‌کردند، اما در شیعه چنین چیزی مطلقاً وجود نداشته است.

وی در ادامه گفت: انقلاب اسلامی ایران با وجود این که در وهله اول اقدامی در مخالفت با هسته سخت قدرت و سلطنت بود، اما نتوانست نظام اداره عمومی کشور را تغییر چندانی دهد و ساختار دیوانسالاری آن نظام پیشین، کمابیش باقی مانده است. این که گفته شود پس از انقلاب، نهاد روحانیت در قدرت ادغام شده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، بلکه به عقیده من، مشارکت همدلانه و البته انتقادی با قدرت در چهار دهه اخیر صورت گرفته است. طبیعتاً شکل مشارکتی که در دوره جمهوری اسلامی با قدرت صورت گرفته، بسیار متمایز از مشارکت در دوره‌‌های پیشین است، اما این هرگز به معنای ادغام در قدرت نیست.

عضو شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره جایگاه فعلی روحانیت در کشورمان گفت: در دهه ۶۰، نقطه ثقل فعالیت‌های روحانیون، مشارکت سیاسی همه جانبه در قدرت و احزاب بود، اما با گذشت زمان به خصوص از اواسط دهه ۸۰، فعالیت‌های اجتماعی و مدنی آن‌ها پررنگ‌تر شده است؛ مثلاً مشارکت روحانیون در گروه‌های جهادی محرومیت‌زدا با جدیت در جریان است و همچنین ورود روحانیون به سیستم آموزش و پرورش در قالب تدریس، تاسیس مدرسه، طرح مدارس امین و ... با سرعت فزاینده انجام می‌شود. این امور باعث شده است که روحانیت یک «گروه منزلتی» نباشد و به سمت مولفه‌های یک «نهاد مدنی» حرکت کند.

حاج‌سیدجوادی با بیان اینکه بزنگاه تاریخی روحانیت، انتخاب برای مشارکت یا عدم مشارکت در قدرت نیست، اظهار کرد: نقطه عطف برای تعیین جایگاه اجتماعی روحانیت این است که آیا می‌تواند در ساختارهای جدید اجتماعی نیز به فعالیت مدنی بپردازد و وظایف خود را به درستی انجام دهد؟، در کنار این مهم، توانایی روحانیت در مباحث معرفتی یا همان چیزی که بعضی با عنوان تولید علم از آن یاد می‌کنند، مهم است. روحانیون اگر نتوانند به پرسش‌های دنیای امروز پاسخ درخور و منطقی دهند با تزلزل جایگاه اجتماعی مواجه می‌شوند.


از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید