نقد کتاب «لشکر به مثابه امر اجتماعی»
نشست نقد و بررسی کتاب «لشکر به مثابه امر اجتماعی» بهمناسبت سالروز حماسه فتح خرمشهر سهشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ با حضور علیرضا کمری، فرانک جمشیدی (از نویسندگان و پژوهشگران حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق)، سیدعلی کشفی (مدیرکل موسسه علم و سیاست اشراق)، قاسم زائری (رئس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات)، سبحان جدیدساز (نویسنده کتاب) و با دبیری مصطفی اسدزاده، برگزار شد.
در ابتدای این برنامه سبحان جدیدساز به ارائه توضیحاتی در باب این کتاب پرداخت و گفت: نقطه آغاز ایده این کتاب، گفتگویی بود که با جناب آقای دکتر زائری داشتم و پیشنهادی بود که ایشان درخصوص موضوع این کتاب باتوجه به تفاوت ساختار لشکر سپاه و ارتش و اثرات اجتماعی آن در دهه اول انقلاب در جامعه، به بنده ابراز کردند و همین مسأله دستمایه نوشتن این کتاب شد. از اینرو شروع بحث را روی شکلگیری سپاه گذاشتم و در این خصوص کتابهای مختلفی خواندم و در ابتدای امر، به کتابهای خاطرات مراجعه کردم. تلاش کردم بیش از پرداختن به مباحث نظری، از قالب خاطرات وارد بحث شوم و به شکل انضمامی آن را بررسی کنم. از خواندن کتابهای خاطرات به مفهوم مهمی دست پیدا کردم و آن هم «گروههای رفاقتی» بود؛ گروههای کوچکی که در سالهای پیش از انقلاب در مقابله با مدرنیته افسارگیخته دهه ۴۰ شکل گرفتند. این گروهها به نحوی پناهگاه مردم بودند. کا توانستیم این مفهوم را هم به شکل انتزاعی و هم به شکل انضمامی گسترش دهیم و رد آن را در طول تاریخ و نقشی که در انقلاب و پس از آن و نهایتاً در جریان شکلگیری سپاه پاسداران پی بگیریم. در ادامه نشان دادیم که چطور و به چه نحوی این گروههای رفاقتی وارد فضای سپاه پاسداران شدند و فضای اجتماعیای را که در آن زیست میکردند، وارد این گروه کردند.
ما در این کتاب، تاریخ شکلگیری سپاه را به پیش از تاریخ رسمی اعلامی آن در اردیبهشت ۵۸ بردیم و به این ترتیب، به روش دیرینهشناسی نزدیک شدیم. در این کتاب توضیح دادیم که به چه نحوی گروههای اجتماعیای که در سپاه حضور داشتند، توانستند مسیر را به سمت ساختاریابی باز کنند به طوری که خودشان میخواستند سازمانیافته شوند. آنها اصرار داشتند که فردیت خود را حفظ کنند و شبیه ارتشهای مدرن جهان نباشند. بهطور کلی سعی کردم تکوین سپاه پاسداران، اثراتی که از فضای اجتماعی گرفته، اثر متقابل سپاه پاسداران و جامعه و نیز تأثیرات آن بر آن روز جامعه را توضیح دهم. من این اثر را به دلیل تغییراتی که کمکم در سپاه ایجاد شد، از سال ۶۲ جلوتر نیاوردم. از مشکلات این تحقیق، تفاوت دیدگاههایی بود که نسبت به سپاه پاسداران وجود داشت. گروهی که سپاه پاسداران را مقدس و گروه دیگری که آن را در ضد این تقدسی میدید که تلاش کردم در تأثیرات این دو نگاه قرار نگیرم.
در ادامه علیرضا کمری با بیان اینکه نهادهای مطالعاتی نسبت به حوزه مطالعات جنگ بسیار عقب هستند، از عملکرد نهادهای گردآورنده اسناد هم به دلیل روی خوش نشان ندادن به محققان، انتقاد کرد و درباره این کتاب تصریح کرد: این کتاب، بازشناسی پدیدارشناختی ماهیت پیدایی و تکوین ساختار لشکر در سپاه پاسداران در دوران جنگ تا سال ۶۲ است. منابع و مآخذ کتاب، شواهد شفاهی و تعدادی از کتابهای خاطرات و تعدادی اسناد و مدارک متقن و متنوعی است که درواقع براساس یک بررسی ظنی و تا حدودی تحلیلی، با دستمایههای از خاطرات چاپشده و مصاحبههایی شکل گرفته است. آقای جدیدساز در روند تحقیق به یک اصل رسیدند و آن هم این است که سپاه، یک پدیده اجتماعی، مردمی، تاریخی و فرهنگی در ایران بوده است و یک نهاد نظامی و کلاسیک به مفهوم متعارف این کلمه در دنیا نیست؛ چه در تولد و چه در تکوین. این تغییر از ماهیت اجتماعی و جمعیتشناختی بافت سپاه نشان میدهد پیش تر از آنچه که ما سپاه را گروههای دوستانه محلی یا مجموعههای مبارزی که در خوزستان یا در غرب بودند، بدانیم، سپاه یک عقبه تاریخی خیلی بلندی دارد که این نیازمند یک تحقیق بلند مستقلی است.
او با اشاره به مواردی از خلق سپاهیگری و بافت لشکر در سپاه در پیشینه تاریخ، ادامه داد: ما در تاریخ مجموعهای به نام مطوّعه داریم که کارشان به طوع و رغبت، دفاع از مردم بود. آنها در زمان منصور خلیفه عباسی در بغداد ایجاد شدند که غالباً اهل خراسان بودند. فرق آنها با عیاران این بود که این گروه، با خلیفه هماهنگ بودند. رگههایی از خلق مطوّعه را در سیره عملی سپاه و سپاهیان که زمینهساز لشکرهاست، میتوان دید.
عیاران را در شام «اَحداث» به معنای جوانان، مینامیدند. بافت سپاه هم در سالهای ۵۸، ۵۹ یک بافت جوان بود به طوری که یکی از مسنترین افراد در سپاه، فرمانده سپاه بود که ۲۷ سالش بود. در بین عیاران اصطلاحی هم به نام «اَخی» به معنای برادر وجود دارد که لازم است این عقبهها بررسی شوند. حتی ممکن است این عقبه به بافت خیلی دیرینه و به «حکمت خسروانی» در پیش از اسلام برگردد اما این مسأله نیازمند مطالعه است. در بصره هم در قرون چهارم و پنجم هجری، دانشمندانی به نام اخوانالصفا را داشتیم که آزاد فکر میکردند و گمنامی جزء مرام آنها بود. لذا رگههایی از شباهت این گروه با سپاه را هم میتوان دید. گروه دیگر، «مرابطه» هستند که کارشان حفظ حدود و ثغور بود و اگر لازم میشد، به جنگ و دفاع هم میپرداختند. «ربط» به معنای محکم بستن اسب است؛ اسبان آماده برای کارزار که بیشتر برای ایجاد ترس بازدارنده بوده است؛ یعنی وجود قوهای که دشمن خیال حمله نکند. این اخلاق مرابطهای را در سپاه هم میبینیم. مجموعه دیگری به نام «مرتزقه» بودند که در ازای کارهای جنگی و دفاع، رزق و حقوق دریافت میکردند.کسانی که با سپاه همکاری میکنند و برای آن وسع دریافت میکردند، ما را یاد این گروه میاندازد. جلوتر که میآییم به دوران صفویه و قزلباشها میرسیم که در راه ایمان و اعتقادات میجنگیدند. پس از آن، به مجاهدان مشروطه و دوران جنگل میرسیم. بنابراین سپاه، میراثدار این سرگذشت دیرینه بیشتر ناپیدای تاریخ فرهنگی در اندیشه و دفاع در عمل است و لازم است که این پدیدار تاریخی، فرهنگی و مردمی را با یک عقبه تاریخی بشناسیم و لازم است که در ویراست بعدی کتاب، به این عقبه اشاره شود.
آقای رفیعپور در کتاب «توسعه و تضاد» به درستی اشاره میکنند که سپاه از بافت محل و محله، هیأت و مسجد و رفاقتها شکل گرفت. ارتباطی بن افراد مبارز و متدین بود که در همه این ارتباطات و اتصالات یک چیزی قابل اعتناست و آن هم «حبّ و دوستی» است. یعنی یکدستی، اخوت و برادری که این موارد زمینهساز تشکیل بافت سپاه و ارتش شد. چنین مجموعهای که با بافت محلی همزبان شکل میگیرد، به جبهه میرود و این بافت را بازپروری میکند و دوباره به شهر بازمیگرداند. لذا این مجموعه برد و آورد قابل مطالعه است؛ اینکه چه چیز بردهاند و چه چیز آوردهاند، نیازمند مطالعه و بررسی است.
این پژوهشگر تاریخ و حوزه دفاع مقدس، با بیان اینکه دچار پراکندگی و گمبود اطلاعات هستیم، کار آقای جدیدساز را یک جستارگشایی مبارک دانست و اظهار داشت: قائل به این هستم که این کتاب را به دست کسانی برسانم. ما حوزه مطالعات اجتماعی در سپاه داشتیم که خیلی بطئی شکل گرفت و بعدها به دانشگاه امام حسین منتقل شد. طبیعیست که یک جریان فرهنگی تا زمانی که به نظام دانشگاهی وارد نشود، حیات پیدا نمیکند.
خاطرات میتوانند برای شناخت آن فضایی که روایت میکنند، محل قرائن و ادله باشند ولی دادههای متقن در اختیار ما قرار نمیدهند مگر اینکه با رعایت اصل فرهنگ شفاهی نوشته شده باشند یعنی بار افزوده احساسی و عاطفی بر آنها باز نشود و متقابلاً چیزی از آنها کاسته نشود. در این کتاب، اختلاطی که بین خاطرهنویسی شفاهی و تاریخ شفاهی مکتوب شده است، محل مناقشه است. نکته دیگری که در این کتاب باید به جد مورد بررسی قرار بگیرد، مسأله بسیج و بسیجی است. بطن متن سپاه را بسیج شکل داده و هیچ نهاد اجتماعی، مردمی و دفاعی در ایران نداریم که تا این حد موردتوجه مقام رهبری باشد.
کمری در پایان سخنان خود جنگ ایران را در کنار ماهیت نظامی داشتن، یک رخداد فرهنگی دانست که تمام المانها و نمادهای پیشین فرهنگ ایرانی شیعی را ازجمله در یگانسازی و لشکرسازی خود احیا و بازتولید میکند.
در ادامه فرانک جمشیدی با انتخاب و استناد به برخی جملات کلیدی این کتاب، روششناسی فهم مسأله در آن را نقد و ابراز کرد: در پیشگفتار این کتاب شاهد یک خلط مفهومی بین جنگ و دفاع مقدس هستیم به این صورت که پس از اشاره به مغفولماندگی حوزه جامعهشناسی جنگ و نهادهای نظامی، انتقالی به دفاع مقدس صورت میگیرد و با اشاره به تلاشهای صورتگرفته در چند سال اخیر درباره جامعهشناسی و مردمشناسی دفاع مقدس، آن را بیانگر تحولی در فضای فکری ایرانیان میداند که نیازمند ایجاد ساحتی در علوم اجتماعی با نام علوم اجتماعی و فرهنگ دفاع مقدس است تا به بازاندیشی درتجارب و موقعیتهای تاریخی موثر در پیدایی انسان مسلمان ایرانی و نظام برآمده از انقلاب اسلامی بپردازند. از این حیث، میتوان فهمید اهمیت بررسی لشکر به مثابه امر اجتماعی در این کتاب، یک اهمیت ثانویه و تابع ادراک هستیشناسانه رزمنده مسلمان ایرانی است. به این معنا که میتوانیم احتمال دهیم ایده اولیه این تحقیق که به آقای جدیدساز داده شده، ناظر بر کشف اینهمانیهای هستیشناسانه بین شرایط ظهور مفهومی به نام رزمنده مسلمان ایرانی و شرایط ظهور لشکر فراتر از معنای متعارف نظامیاش است و درواقع به معنای تجلی امکان اجتماعی بازتولید این انسان رزمنده مسلمان ایرانی است.
از منظر آن چیزی که در کتاب گفته شده، میتوانم بگویم که به تصریح خود کتاب، لشکر بهمثابه امر اجتماعی در کتاب، فقط یک روایت تحلیلی از ظهور لشکر در تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. درباره چرایی این مسأله، دلیل کتاب این است که سپاه از سالهای سوم جنگ خصوصاً بعد از آن، در معرض هجوم و اتهامات قرار گرفته و از نیروهای مخلص و انقلابی تهی و به یک سازمان الیگارشیک تبدیل شده است. همچنین کتاب میگوید که سپاه به حیطههای دیگر گسترش پیدا کرده است.
مسأله تحقیق در این نوشتار، فهم روندهای نخستین موثر در پیدایی و رشد سازمان سپاه و لشکر است. برای من مسأله است که چرا فهم روندهای نخستین شکلگیری یک سازمان برای یک محقق، مسأله میشود.به نظر من مسألهشدگی سپاه و لشکر و تمرکز بر روی شرایط پیدایی آن، به بحرانهایی برمیگردد که تداوم بقای جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکند و همچنان این بحرانها در آینده هم باقی است. وجود این بحرانها ایجاب میکند که شرایطی که باعث پیدایی این نهاد خودجوش مردمی شد و حول یک تعهد مشترک به صورت مردمی سازمان پیدا کرد، به درستی شناسایی شود. تلاش نظری محقق مصروف اثبات این ادعاست که شکلگیری سپاه فاقد یک برنامهریزی پیچیده اولیه و تماماً خودجوش و مردمی بوده است.
او با طرح این پرسش که «آیا آنچه که در این کتاب بررسی شده، امر اجتماعی است؟»، با تعریف امر اجتماعی، درصدد پاسخ بر آن برآمد و درخصوص چرایی استفاده از امر اجتماعی به عنوان مفهوم نظری پایه در این کتاب، اظهار داشت: امر اجتماعی به عنوان مقولهایست بین مردم به عنوان صاحب مشروعیت سیاسی و دولت به عنوان بالاترین قدرت سیاسی. شکلگیری امر اجتماعی در جهت کمک کردن به بیرون رفتن از مشکلاتیست که راهحل آن را نه میتوانیم به حوزه صرف سیاسی و نه به ح.زه صرف مدنی احاله دهیم. امر اجتماعی سعی میکند برای حل آن مشکلات، یک نظام اخلاقی مبتنی بر همبستگی اجتماعی برای حفظ مناسبات اجتماعی را تشکیل دهد برای اینکه اولاً یک انسان خودگردان بسازد نه خودمختار و ثانیاً امکان این را فراهم کند که زندگی اجتماعی مکانی برای تصمیمگیری درخصوص تحول جامعه شود. از این منظر امر اجتماعی یک راهحل خاصی است که نظام جمهوری برای مسأله سازماندهی زندگی مردم بر فراز یک بنیانی برای همبستگی اجتماعی جاری میکند. لذا در این کتاب وقتی از لشگر صحبت میکنیم دقیقاً از چه چیزی سخن میگوییم و این چیزیست که توقع داشتم نویسنده در توضیحات خود به آن اشاره کند. به نظرم لشگر به مثابه امر اجتماعی باید بتواند تاریخ یک مسأله و راهحل آن را برای ما تشریح کند. اساساً روایت تحلیلی از لشگر بهمثابه امر اجتماعی باید نشان دهد که نظام جمهوری چطور دچار عارضهای به نام «پرسش اجتماعی» شد و آن پرسش چه چیزی بوده که پیدایی سپاه و لشگر درصدد پاسخ به آن بوده است. درست است که محقق سعی کرده نشان دهد چگونه نهادهای مردمی موجب پیروزی انقلاب اسلامی شده و از فردای آن هم تلاش کرده نظام را از همه بحرانهایی که پیش رویش بوده، نجات دهد و همچنان هم از پیچ بحرانها گذر میدهد اما به نظر من، آنچه که در این تحلیل نادیده مانده، «چرخه امر اجتماعی، ارزیابی و دوراهی انکان یا امتناع» است. براساس این چرخه، تحلیل لشگر به مثابه امر اجتماعی نباید فقط نشان دهد که نخبگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، چطور در پیدایی و رشد مفهومی به نام همبستگی اجتماعی به عنوان یک باور همگانی، ایفای نقش کردند بلکه مهمتر از آن، باید نشان دهد که این نهاد خودجوش چه مکانیزمهایی داشت برای اینکه همبستگی اجتماعی به نفع کانونهای قدرت، سمت و سو پیدا نکند و همواره به حوزه مصلحت عمومی، مصادره به مطلوب توسط حوزه مصلحت خاص نشود و همچنین نشان دهد که چطور آن اجتماعات محلی و رفاقتی مجاب شدند که مصلحتشان همان مصلحت حوزه عمومی است و برایش جانفشانی کنند. نکته مهمی که در روایت تحلیلی این کتاب، به طرز توجیهناپذیری مغفول مانده، این است که محقق خواسته یا ناخواسته از پرداختن به گسستهایی که پیگیری مصلحتهایی که مربوط به بقا و تداوم نظام است، ظهور و بروز آنها را در مفهوم جمهوری ایجاد میکند، سرباز زده و نخواسته آنها را تحلیل کند. منظور من از طرح این مطلب این است که اولاً هر امر اجتماعی بلافاصله پس از پیداشدن، در معرض ارزیابی قرار میگیرد و از آنجا به بعد، حیات و ممات امر اجتماعی در گرو دو موقعیت امکان یا امتناع است. به همین دلیل، تحلیل امر اجتماعی سپاه و لشگر نمیتواند در چرخهای که یک امر رفاقتی و محلی و ساده و خانوادگی است و بهتدریج تبدیل به یک امر ملی و سپس، امر فراملی و پیچیده میشود، بخش ارزیابی تودهها و نخبگان را نادیده بگیرد و در دوراهی امکان یا امتناع، بخواهد مصرانه روی امکانهای فرهنگی و اجتماعی آن بایستد. چون معتقدم امر اجتماعی دقیقاً در نقاط امتناع یا گسستها، مدام تکثیر میشود و تنوع پیدا میکند، به تقابلها شکل میدهد و نیاز به پرداختن به امر اجتماعی را ضروری میکند. بنابراین درمورد این کتاب من با این سوال برخورد کردم که نیاز به پرداختن به امر اجتماعی، چه زمانی بروز پیدا میکند و این امر اجتماعی لشگر به چه دلیلی ضرورت پیدا کرده است؟ با نظر به آن گسستها، به نظر من یکی از چیزهایی که پرداختن به امر اجتماعی لشگر و سپاه را ضروری کرده، وجود تقابلهای متعددی است بین آرمانهایی که نظام جمهوری اسلامی از آنها داد سخن میداده با معنایی که مفهوم جمهوری درخصوص مشارکت سیاسی و اجتماعی مستقیم مردم، به ذهن متبادر کرده است.
این پژوهشگر حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق در پایان سخنان خود با اشاره به هدف اعلامی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در پیشگفتار این کتاب، مبنی بر بازتولید مفهومی به نام انسان رزمنده اسلامی ایرانی یا یک جهادگر شیعی، گفت: میتوانیم پیشبینی کنیم که فقط به مطالعات اجتماعی و فرهنگی دفاع مقدس میدان عمل داده شود. این مسأله تکلیف چهار مورد را در حوزه این مطالعات برای ما روشن میکند: کلیف مفهوم تولید دانش بومی کشخص میشود، فرجام تولید دانش بومی در حوزه علوم انسانی مشخص است که به کجا میرسد، تکلیف غیریتها که جایی برای آنها در مسیر تولید دانش بومی در نظر گرفته نمیشود و نهایتاً تکلیف گسستهایی که تلاش برای بازتولید مفهوم همبستگی اجتماعی، خواه ناخواه آنها را نادیده میگیرد؛ چون به اشتباه تصور میکند که سخن گفن از آنها، آن نظم ظاهراً علمی برساخته درخصوص بازتولید انسان و نظام انقلابی را دچار خدشه میکند.
سید علی کشفی سخنران بعدی این نشست به اهمیت شکلگیری «جمع» و جایگاه آن در مطالعات جامعهشناختی، اشاره و تصریح کرد: ما وقتی از امر اجتماعی صحبت میکنیم، چه منظوری داریم؟ عمدتاً وقتی از امر اجتماعی صحبت میشود، اجتماع از جنبه اسمی آن مورد توجه قرار میگیرد. یعنی فرض میشود که جامعه، اجتماع و جماعتی داریم؛ کلیتی که خود را در اجزا مشخص میکند. پدیدهای بهمثابه امر اجتماعی یعنی دیدن آن کلیت در یک امر جزئی. کل ساختار و سازمان علوماجتماعی ایران با این درک جلو میرود. درحالی که شاید امروز باید به اجتماع از منظر فعلیاش نگاه کرد. اجتماع، مصدر است یعنی یک امر تعاملی هم هست. یعنی جمع وجود ندارد و در یک تعاملی به دست میآید. این یک مسأله اساسی است که اتفاقاً علوم اجتماعی ایران نسبت به آن بیاعتناست. توجه نمیکند که چطور در کنش روزمره قرار است جمع به دست بیاید. جمع چیزی است که ما در کنش خود دنبال میکنیم و از قضا در بسیاری از موارد به دست نمیآوریم. ما عموماً در به دست آوردن جمع، ناکام هستیم. لذا در مواردی که جمع به دست آمده، از نقاط نادر و درخشان حیات انسان است. لذا درخصوص نقطه تأسیس سپاه یا بسیج، برحسب قرائن و شواهدی که در این کتاب آمده، این پرسش مطرح است که چه شد که به شکل خلاف آمدی جمع شکل گرفت؟ نگریستن به نقطهای که جمع به دست میآید، به لحاظ سیاسی رهاورد خیلی عمیقی برای ما دارد. چون ما یک بار آن را در طول تاریخ تجربه کرهایم. از نظر سیاست فرهنگی این یک پرسش اساسی است که آیا میتوانیم در کنش خود، جمع و فرهنگ را به وجود بیاوریم؟ چون جمع و فرهنگ، از پیش موجود نیستند. آقای جدیدساز در کار خود سعی کردهاند که امر اجتماعی را در قالب تحلیل سازمانی و یک برش سازمانی انجام دهند. لذا یک کار خلاف آمدی است چون معمولاً مطالعات سازمان غیر از مطالعات اجتماعی هستند. چون آن نقطهای که سازمانی هدفی را دنبال میکند، در مقابل جهتی است که افراد میخواهند در آن جهت، جمع شوند. یعنی پیگیری اهداف سازمان، ضد پیگیری اهداف جمعشدن است. از همین منظر است که مطالعات سازمان از مطالعات جامعهشناختی جدا میشود. یکی از دلایل عدم همکاری مسئولان سازمانهای نطامی با محققان و پژوهشگران اجتماعی همین است. چون آن جهتی که در تصمیمگیری، مطالعه و پیگیری خود دنبال میکنند، جهت رسیدن به هدف است نه جهت نگهداشتن جمع. اگر ما نتوانیم توضیح دهیم که علوم اجتماعی ما امروز فاقد این توضیح است و نتوانیم توضیح دهیم که چطور در کنش سازمانی خود، جمع را پیگیری میکنیم، در آن صورت هیچ توجیهی نخواهد داشت که مسئولان نظامی به محققان اجتماعی اجازه دهند وارد عمل شوند. در آن صورت، مطالعهای که صورت میگیرد، به درد موزهها و تاریخ میخورد ولی عمل سیاسی، خیر.
مدیرمسئول موسسه علم و سیاست اشراق با بیان اینکه مسأله جمع و به دست آوردن آن، یک مسأله رمانتیکی نیست، ادامه داد: عمدتاً ما به جمع به صورت یک مسأله رمانتیکی نگاه میکنیم. اینکه کسانی در سپاه بودند و دربرابر تبدیل آن به یک سازمان بوروکراتیک مقاومت میکردند، همین مسأله ترس از دست رفتن جنبه اجتماعی آن بوده است. سپاه برای آنها، سازمانی بود که مصداق جمع بود. امروز نگره ما نسبت به آن دوران، یک نگره سیاسی نیست بلکه نگرهای است که به دلیل ازدست رفتن جمع، به آن دوران با حسرت نگاه میکند. اینجاست که خاطرهنویسی ما خصلت علمی و انتقادی پیدا نمیکند؛ خصلت عاطفی و احساسی پیدا میکند و مشحون از حسرت و بزرگداشت و گرامیداشت آن دوران میشود. توجه به جمع یک توجه رمانتیک نیست بلکه یک توجه عمیقاً سیاسی است. چون نیروهای قاهر همواره ضدجمع عمل میکنند و در معنای قرآنی آن، به مفهوم طاغوت اشاره شده که ضد جمع عمل میکند. در جامعهشناسی هم همواره مطالعه شده که چطور ساختارهای اقتدار جهانی ضد واحدهای جمعی کوچک عمل میکنند. لذا این مسأله اهمیت دارد که وقتی ما از مقاومت حرف میزنیم، چطور میخواهیم یک ملت شویم یا یک ملت باشیم. بسیاری از کشورهای منطقه موفق نشدند آن را به دست بیاورند ولی ما در برههای از تاریخ آن را به دست آوردیم. بنابراین جامعهشناسی باید به دنبال این پرسش برود که چطور در یک برهه تاریخی که نیروهای کلان سیاسی و اقتصادی در سطح جهان، ضد جمع عمل میکنند، در پهنهای از جغرافیا این جمع توانست به وجود بیاید و بتواند خود را بازتولید کند. این مسأله را هم میتوان توضیح داد که چطور سپاه در عملکرد خود در دهه اخیر سعی کرده که این الگو را ادامه دهد و ما با شکلگیری جمع، در کشورهای دیگر منطقه هم مواجه باشیم. اگر به این مسأله توجه کنیم، خیلی از سوءتفاهمهای نظری ما برطرف و روششناسی ما نیز، زندهتر و دقیقتر خواهد شد.
در بخش پایانی این برنامه، قاسم زائری درباره زمینه و فضای شکلگیری ایده نوشتن این پایاننامه و این کتاب، یادآور شد: مسأله اصلی این کار، مسأله تاریخی به معنای آنچه که در سال ۵۸، ۵۹ رخ داده، نیست بلکه مسأله آن، مسأله حال است. درکی که امروز از سپاه وجود دارد مبنی بر اینکه سازمان بزرگی شده است و یا درکی که ما از نهادهای عمومی داریم که از سادگی اولیه خود فاصله گرفتهاند، به عنوان فضایی موثر در شکلگیری ایده این کتاب بود. دو نکته برای ما مهم بود؛ ابتدا سوال بنیادیتر این بود جمهوری اسلامی چطور تحقق آرمانهای انقلاب را روی دوش مردم به پیش میبرد درحالیکه در انقلابات دیگر، تشکیلاتی مانند حزب و ... متولی پیگیری آرمانهای انقلاب میشود. همچنین برای ما مهم بود که در زمان حال چه اتفاقی میافتد. به همین دلیل، لازم نبود که از همان ابتدا یک موضع انتقادی داشته باشیم. اساس این کار چون براساس یک تفکر فوکویی پیش رفته، نمیخواهد که از همان ابتدا نقد کند. فوکو ابتدا یک واقعهای را که به لحاظ تاریخی شکل گرفته، توصیف میکند اما در ادامه، درک ما را به چالش میکشد. در این کتاب هم درک ما از موضوع، به چالش کشیده میشود.
او با اشاره به جزئیات مباحث این کتاب، افزود: اینکه چطور انقلاب اسلامی روی دوش مردم پیش رفته، پاسخ اولیه ما این بود که این مسأله، روی نیروهای درونی جامعه ایران کار میکند. اینکه چه نیروهایی در جامعه ایران وجود دارد که انقلاب، متمرکز بر آنهاست و بعد از انقلاب هم تلاش میکنند براساس همان نیروها امور را پیش ببرند. این نکتهای بود که ما را به زمان حال پیوند داد.
مسأله دوم، مسأله هویت بود. مجموعه مباحثی در این سالها حول مناقشه بر سر هویت قومی، هویت ملی و جهاناسلامگرایی شکل گرفته بود و ما میخواستیم بدانیم که جمهوری اسلامی چطور توانسته آنها را حل کند و دورهم جمع کند. سخنرانی یا کتاب نوشتن ضد ناسیونالیسم یا در ترویج امتگرایی و یا در تقبیح قومگرایی مسأله را حل نمیکند. مسأله به شکل نظری برای عامه مردم حل نمیشود؛ باید به شکل عملی برای آنها حل شود. لذا مسأله جنگ یکی از جاهایی است که به نظر میآمد مسأله حل شده است. جایی که این مسأله ظهور پیدا کرد، مسأله لشکر است. یک بُعد تأکید بر روی لشکر بهمثابه امر اجتماعی، این است که لشکر، نظامی نیست. لذا چارچوب مسأله اینگونه تدوین شد که اگر لشکر برای ما مهم است، نمیتواند به عنوان سازمان باشد چون ما میخواهیم بدانیم چطور براساس عملکرد نیروهای درونی جامعه ایران عمل کرده است.
بحث دیگری که ما تحتتأثیر آن بودیم، مباحث پدیدارشناسانه برگر است که راجعبه ناخشنودیهایی است که مدرنیته ایجاد کرده ازجمله ناخشنودیهای ناشی از ویژگیهای بوروکراسیهای سازمان. در این راستا ما از مفهوم گروههای رفاقتی استفاده کردیم که چطور این گروهها به طور خُرد و تدریجی از قبل از انقلاب و در آن فضای ناخشنودی نسبت به روندهای نوسازی و مدرنیزاسیون شتابنده آستانه انقلاب، شکل میگیرند.
مسأله بعدی که باید به اشاره کرد، این است که با فرض ایجاد سازمان، آیا گریزی از آن وجود دارد؟ یعنی اقتضای اداره و حکمرانی، میتواند در قالبی غیر از قالب سازمان پیگیری شود؟ مسأله این است که یک جنبش انقلابی در جریان بوده، تشکیل حکومت میدهد و رژیم سیاسی برپا میشود؛ آیا گریزی دارد از اینکه سازمان تشکیل ندهد و سیستم به وجود نیاورد؟ این یک مسأله اساسی است که پس از این مطالعات، ما باید به آن بپردازیم که اگر قرار است جمهوری اسلامی بر دوش مردم پیش برود، باتوجه به آن خلاقیت و نوشوندگی که دائماً به آن نیاز دارد، چطور میتواند این را با سازمان پاسخ ندهد. آیا شکل دیگری میتواند وجود داشته باشد؟
رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با استناد به رویکردهای اخیر جامعهشناسی، درباره خروج از امر سیستمیشده و متصلب به عنوان موانع خلاقیت و نوشوندگی، خاطرنشان کرد: آلن تورن درباره امر اجتماعی غیراجتماعی بحث میکند و میگوید همانطور که ما در دورهای غلبه امر سیاسی را داریم، در دوره دیگر امر اقتصادی و در دورهای غلبه امر اجتماعی را داریم. به زعم او، چیز عجیبی نیست که امروز بنیان امر مدرن، متزلزل و امر اجتماعی بیاعتبار میشود. نوسازی اجتماعی برای تورن، خود را در پارادایم فرهنگی نشان میدهد نه در امر اجتماعی. به نظر تورن، امر اجتماعی به عنوان سیستم دیده میشود که توسط مفاهیمی چون سیاستگذاریها و برنامهریزیها، خلاقیت و نوشوندگی آن گرفته شده و هیچ تازگیای در آن دیده نمیشود و اعلام میکند که اگر به پارادایم بعدی برویم، میتوانیم از این وضعیت خارج شویم.
جمعبندی من این است که جنگ به طور کلی یک حالت تاریخی دارد که راجعبه آن هم مینویسند اما اگر جنگ بخواهد به یک موضوع جامعهشناختی تبدیل شود، باید به زمان حال پیوند بخورد و گمان میکنم که مسأله بنیادی از این حیث برای جمهوری اسلامی به طور خاصتر، همین مسأله سازمان یا سیستمیشدن یا بر دوش سازمانی پیشرفتن است که اساساً انقلاب با آن پیش نرفته است.
زائری در پایان به موضوع آرشیو و مشکلات محققان در این خصوص اشاره کرد و گفت: ما به بحثی درباره آرشیو جنگ نیاز داری؛ اینکه اولا بدانیم چه چیزی کجاست؟ مثلاً بنیاد نشر آثار دفاع مقدس یا دفتر هنر مقاومت چه چیزی دارد؟ بحث دوم، سیاست آرشیو است؛ اینکه چه چیزهایی در چه مقاطعی گفته شده و چه چیزهایی گفته نشده. اینکه چرا گفته نمیشوند یا چرا برخی از اسناد منتشر نمیشوند، اینها میتواند مباحثی باشد که در ادامه این جلسه به آنها بپردازیم و درباره سیاستها و سازوکارهایی که درخصوص آرشیو جنگ وجود دارد، بحث کنیم که میتواند به گشایش در این حوزه کمک کند.
گزارش از: فریبا رضایی