ضرورت مطالعۀ دانش و نگرشهای تاریخی ایرانیان
بهروز رضائی دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهراناشاره: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اقدام به برگزاری سلسله نشستهایی تخصصی تحت عنوان «الزامات سنجش وضعیت دانش و نگرشهای تاریخی ایرانیان» کرده است. در اولین نشست که با حضور داریوش رحمانیان (عضو عیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران) در تاریخ 5 تیر 1402 برگزار شد، بهرو زرضائی بهعنوان پژوهشگر دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه و دبیر علمی این سلسله نشستها، از اهمیت پژوهش در این حوزه و ضرورت تشکیل چنین نشستهایی سخن گفت. آنچه در ادامه میآید مطالب ایشان در این نشست است.
طراحی پژوهشی درباب دانش و نگرشهای تاریخی حداقل از دو حیث دارای اهمیت است: نخست، بحث آگاهی تاریخی و هویت ملی است. آگاهی تاریخی همان چیزی است که فرد با آن، گذشته را به خود و جهان امروز پیوند میزند. در واقع نحوۀ درک از گذشته و تفسیری که ما از تاریخ داریم، به درک ما از حال و آیندهای که در انتظارمان است، سمتوسو میدهد. ازسویدیگر، این نحوۀ ادراک از گذشته در خلاء ایجاد نمیشود، بلکه شناخت و ادراک از گذشته همواره در بستری از عوامل فرهنگی-اجتماعی و در لحظۀ اکنون شکل میگیرد. همینجاست که پای هویت ملی- و نیز نسبت آن با فرهنگ اقوام و ملل مختلف- به میان میآید. بازسازی نوعی آگاهی و تصور جمعی از گذشته و احساس تعلق به آن، تداوم زندگی مشترک ابنای یک ملت را در لحظۀ اکنون ممکن میسازد. لذا مطالعۀ دانش و نگرشهای تاریخی ازاینرو اهمیت مییابد که نشان میدهد یک ملت چقدر آگاهی تاریخی از گذشتۀ خویش دارد و این آگاهی به چه میزان موجب همبستگی اجتماعی اعضای آن با یکدیگر میگردد.
دانش و نگرشهای تاریخی با نحوۀ بازنمایی گذشته نیز ارتباط دارد. شناخت ما از واقعیتهای تاریخی بیواسطه نیست، بلکه این واقعیتها را منابع و کتب درسی مدرسه، برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای و اخیرا شبکههای اجتماعی نیز توصیف میکنند. صرفنظر از اینکه این بازنماییها بازتاب واقعیت است یا خیر، یا چه ایدئولوژی و منافعی پشت این بازنماییها وجود دارد و یا اینکه رسانهها چه چیزهایی را به تصویر میکشند و چه چیزهایی را مسکوت میگذارند و به حاشیه میرانند- صرفنظر از همۀ اینها- آنچه تاکید بر آن مهم است این مطلب است که دانش و نگرشهای تاریخی با سواد رسانهای گره خورده است. امروز دیگر مانند دهههای گذشته صرفا نقل سینهبهسینۀ پدران و مادران، کتابهای تاریخ مدرسه و فیلمهای صداوسیما نیست که درک تاریخی مردم را شکل دهد. بلکه اکنون جامعه از حالت تکصدایی خارج شده و منابع و رسانههایی که در دسترس مردم است، متکثر و چندصدا شده است. در کنار صداوسیما و مدرسه- بهعنوان دو نهاد مهم آموزش تاریخ رسمی- رسانههای فارسیزبان خارجی نیز دست به تولید محصولات و مستنداتی درباب تاریخ و فرهنگ ایران میزنند، سایتهای اینترنتی مملو از دادهها و تحلیلهای تاریخی است و حتی در شبکههای اجتماعی نیز میتوان از فضاهای تولید و مصرف محتوای تاریخی صحبت کرد. لذا میتوان از نوعی رقابت بر سر اقناع مخاطب بر سر بازنماییهای تاریخی در این منابع و رسانههای متکثر سخن گفت. اینجاست که اهمیت مطالعۀ دانش و نگرشهای تاریخی مردم از وجهی دیگر نمایان میگردد؛ برنامههای آموزشی فرهنگ رسمی چقدر توانسته بازنمایی خود از تاریخ ایران را به فرهنگ عمومی منتقل کند و به چه میزان در این امر موفق عمل کرده است، و در مقابل، منابع و رسانههای غیررسمی به چه میزان توانستهاند بر این تصویر رسمی خدشه وارد کنند (البته پرواضح است که مقصود این نیست که مردم صرفا کنشگرانی منفعل دربرابر رسانههای رسمی یا رسانههای غیررسمیاند و یا اینکه رسانهها تمام واقعیتها - ازجمله ذهنیت تاریخی مردم- را برمیسازند. چراکه اولا، درک خود فرهنگ عمومی از واقعیتها- و در اینجا واقعیتهای تاریخی- موضوعیت دارد، و ثانیا، هیچ ایده و گفتاری نمیتواند بدون مستعدبودن شرایط عینی و مادی به یکباره از زمین سر برون آورد و مورد پذیرش مردم قرار گیرد).
بنابراین ارائۀ تصویری کلان و البته شفاف از دانش و نگرشهای تاریخی ایرانیان میتواند اطلاعات مقدماتی از وضعیت را توصیف کند، فتحبابی باشد برای مطالعاتی غنیتر و در گام بعدی بازنگری سیاستگذاریهای فرهنگی-آموزشی درمورد آن. در این راستا و برای طراحی این پیمایش ملی، دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اقدام به برگزاری سلسله نشستهایی تخصصی، متشکل از محققان و صاحبنظران حوزۀ تاریخی، کرده است.