فرهنگ ديداری

فرهنگ ديداری

فرهنگ ديداری

ارائه كننده: پرستو كشاورز

نشست تخصصی «فرهنگ دیداری» شنبه 19 اردیبهشت­ 1394 با حضور پرستو کشاورز، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار ­شد.

کشاورز در ابتدای نشست گفت: قرن بیست و یکم، عصری است که به سختی می­‌توان خود را هم‌پای با سرعت تغییرات روزافزون آن پیش برد. در دوره‌­ای که اختراعات و نوآوری­‌ها شتابی بیشتر از گذر زمان می‌گیرند، فواصل زمانی و پیدایش انقلاب و تحولات فرهنگی کوتاه است. از آنجا که فرهنگ یک جامعه زیربنای رویکردهای اجتماعی، اعتقادی و ارزش­‌باوری آن است، لذا به صراحت می‌­توان گفت که خطر انحلال و انزوای باورهای انسانی که در قالب فرهنگ آن شکل می­‌گیرد تا بدین اندازه محتمل و نزدیک نبوده است. تولید انبوه رسانه‌­ها با سرعت و کیفیت بالا به روند این تغییرات، سرعت بیشتری داده است. روزی که نظریه­‌پردازان مکتب فرانکفورت نگاه به فرهنگ را از دریچه صنعت فرهنگ میسر دانستند، به خوبی از تاثیرات پیشرفت فناوری در زیرساخت­‌های ارزش­‌های انسانی واقف بودند و این بی­‌ثباتی و عدم بهره‌مندبودن از چهارچوبی روشن  درباره فرهنگ را، برای آینده پیش­‌بینی کرده بودند.

وی در ادامه افزود: از این دید، تعریف فرهنگ کاملاً وابسته به قدرت و نفوذ رسانه­‌های دیداری و شنیداری بر روح و روان مخاطب خویش است. در گذشته­‌ای نه چندان دور زمانی که هنوز بشر تجربه‌­ای از انقلاب صنعتی نداشت و سرعت پیدایش تحولات و نوآوری­‌ها به این شدت نبود، ضمیر و خودآگاه انسانی زمان بازسازی و منطبق ­کردن خود را با تغییراتی که به کندی رخ می­‌داد، را داشت. باورهای انسان آن دوره همچون لوحی سنگی بود که به آرامی تغییرات روی آن حک  می‌­شد و آن­طور که باید شکل می­‌گرفت ولی امروزه این تغییرات بدون مقدمه می­‌آیند و می‌­روند. ذهن و تفکرات بشر امروزی همانند خمیری می‌ماند که در دست کودک نوپای زمانه که فرصت رشد و بلوغ به آن داده نمی­‌شود مدام در حال تغییر شکل است و چه بسا این همه بی‌­ثباتی و تحولات از او دیوان‌ه­ای غیرقابل مهار بسازد. سوال اینجاست که آیا می­شود بر خلاف جریان بی‌­وقفه رود حرکت کرد؟ آیا می‌­توان سدی بر سر راه آن ساخت و آرام آرام از دریچه کوچک آن شتاب را با سرعت دلخواه هماهنگ کرد؟ آنچه روشن است پاسخ، منفی است. این گونه سوالات برخاسته از آشفتگی­‌های ذهنی بشر امروزی است، وقتی خود را در تنگنای فشار و هجمه تحولات سرسام‌آور پیدا می­‌کند. پس راه حل چیست؟ چگونه می‌­توان از این گرداب پرسروصدا به سلامت گذشت؟



 

کشاورز در ادامه گفت: یکی از راه­ها این است که شناخت خود را از آنچه در حال اتفاق ­افتادن است بالا ببریم، بتوانیم تغییرات را تجزیه و تحلیل کنیم و عوامل تقویت و ضعف آن را شناسایی کنیم. اگر این تغییرات، باعث ارائه تعریف جدیدی از فرهنگ شده است، پس اکنون از ابزارهای فرهنگ به شمار می‌­رود. به تعبیر بهتر از یُستمن (1985) به ابزار مکالمه فرهنگ تبدیل شده است. مشخص‌­ترين راه براي درك هر فرهنگ، مطالعه ابزار مكالمه آن فرهنگ است و تلويزيون و اينترنت اكنون ابزار قدرتمندي هستند كه به كمك تصاوير و در مورد تصاوير آموزش مي‌دهند.

به جرات می‌­توان گفت تصویر از قدرتمندترین ابزارهای فرهنگی جوامع پیشرفته است که در فرایند دیدن معنی می‌­یابد. امروزه فرهنگ با فعل دیدن تعامل بی‌­سابقه­‌ای دارد، میل و گرایش به دیدن امروزه بیش از هر دوره است. برای مردم امروز با توجه به شیوه قالب برای ارائه و انتشار افکار، یک چیز بیش از همه اهمیت دارد و آن دیدن است. مردم در این دوران به دیدن، بیش از شنیدن اهمیت می­‌دهند و اطلاعات بیشتر را نیز از طریق دیدن دریافت می­‌کنند تا مطالعه و تحقیق یا خواندن و شنیدن. مردمی که عادت دارند هر شب شام خود را در حال تماشای تلویزیون و شبکه‌های ماهواره‌ای و..... غیره بخورند. در نتیجه فرهنگ جامعه امروزی از تصویر و ارتباطات تصویری بیش از گذشته تاثیر می‌­پذیرد. زبان امروز فرهنگ، زبان تصویر است مردم در این دوران بیش از گذشته، به تعبیر «با چشم دیدن مطمئن­‌تر از شنیدن است»، صحه گذاشته­‌اند و چه خوب نیکولاس میرزوف از صاحب­‌نظران به نام مقوله دیدن، این مردم را به مردمی تماشاگر تعبیر کرده در جامعه تماشاگر، ما بیش از موضوع خریدار تصویر هستیم.

او در خصوص تحولات جدید در حوزه فرهنگ دیداری گفت: فرهنگ دیداری با توجه به فناوری روز در ارسال اطلاعات و حتی ایجاد سرگرمی­‌ها، از دریچه چشم مردم آرام آرام فرهنگ عمومی را تغییر داده و گاه آن را ضعیف و تخریب می­‌کند، زیرا امروزه مردم بیشتر از آنکه بخوانند یا بشنوند، ترجیح می‌­دهند ببینند، و این آسان­‌ترین شیوه انتقال فرهنگی، آن هم با سرعت نور است. یکی از مهم‌­ترین اتفاقات قرن بیست و یکم را می­‌توان نزدی­ک شدن دو حوزه فرهنگ و تصویر دانست؛ مجاورتی بی­‌سابقه که حافظه تاریخی کمتر نمونه‌­هایی از آن به یاد دارد. در گذشته طرفداران تصویر از هر نوع آن فقط به جنبه­‌های زیبایی‌­شناختی و تاریخی آن مشغول بودند، به عبارت دیگر نحوه مواجهه با تصویر، شخصی محسوب می‌­شد، سبک­‌ها و روش­‌ها می‌­آمدند و می‌­رفتند بی­‌آنکه تغییراتی بنیادی در حوزه وسیعی مثل فرهنگ ایجاد کنند. در بهترین حالت می‌­توان از آنها در نقش یک ناجی و پیامبر اخلاقی که سعی در بهبود بخشیدن و یا تغییر موضوعی را داشت نام برد. برای مثال می‌­توان از پروژه عکاسان امنیت مزارع آمریکا (1930) موسوم به FSA نام برد که با ثبت تصاویری اثرگذار، وضع نابسامان کشاورزان را به نمایش گذاشت یا به تصاویر ثبت شده توسط لوئیس هاین اشاره کرد که با نشان­ دادن کارکردن غیرقانونی کودکان، آن را به قضاوت عموم درآورد.

امروزه آثار و نتیجه نزدیکی دو حوزه فرهنگ و تصویر در تار و پود جوامع پیشرفته، کاملاً مشهود است. اگر بتوان این تعامل را به صورت هدفمند در اختیار گرفت بدون شک می‌­توان به یکی از همان مولفه‌­های مثبت و پرقدرت این رویکرد جدید که حاصل از پیوند تصویر با فرهنگ است رسید، رویکردی که پیش­تر از این، از آن، به فرهنگ دیداری یاد کردیم. طبق آنچه قبلاً نیز گفته شد برای به سلامت­ گذشتن از این بی­‌ثباتی­‌ها باید شناخت جامعی از ابزارهای فرهنگ داشت. لذا مطالعه تصویر در مجاورت فرهنگ که همان فرهنگ دیداری را شکل می­‌دهد ضروری به نظر می­‌رسد.

ایشان درباره در ادامه به بحث مطالعه تصویری پرداخت و گفت: هدف از مطالعه تصویر در عصر حاضر ارزشیابی و شناخت مولفه­‌ها و عوامل دیداری است که قادر به بهبود­، پیشرفت و حفاظت از زیرساخت‌های بصری هر جامعه با در نظر گرفتن بستر آفرینش آن (فرهنگ) است که تمام وجوه فعالیت‌های انسانی را در برمی‌­گیرد. تحلیل و همسان­‌سازی بین ویژگی­‌های تصویری، ساختار و علل پیدایش آن می‌­تواند در تحقیقات مربوط به حوزه تصویر و فرهنگ بسیار کارآمد باشد. به طور کلی می­‌توان گفت مطالعه تصویر به دنبال یافتن مولفه‌های زیبا و انتخاب عناصر چشم‌پسند نیست بلکه، جستجویی برای استخراج مولفه‌­هایی از زیبایی است که موجب شکوفا شدن ادراک مصرف­ کننده تصویر است. این مهم دو جنبه را دربرمی­‌گیرد، ابتدا تاکید بر همان وجه زیبایی­‌شناسی صرفا دیداری و در مرحله بعد شناخت خصوصیات ادراکی- تصویری مخاطب.

با یک مثال ساده می‌­توان به فهم بیشتری از این مقوله رسید. همه ما تجربه پیدا­کردن نشانی خاص را از روی کروکی کشیده شده داریم. هر چقدر این کروکی با دقت و ساده­‌تر ترسیم شده باشد یا به عبارتی سعی شده­ باشد فقط به کدهای اصلی تصویر به طور کاملاً مشخص اشاره شده­ باشد و از دادن اطلاعات اضافی و گمراه­ کننده اجتناب شود، به طور حتم راهنمای بهتری برای رسیدن به نشانی خواهد بود. در اینجا نحوه ترسیم را می­‌توان همان برداشتی از مولفه زیبایی دانست. البته اگر در آن از رنگ­‌های جداکننده و عناصر تصویری مشخص‌­تری استفاده شود، حتما موثرتر خواهد بود. از طرفی، نوع و طراحی زیرکانه و ایجاد نقش‌ه­ای مناسب را با به کارگرفتن عناصر بصری و در نظرگرفتن قدرت ادراک و تخیل بیننده را، می­‌توان همان وجه ادراکی- تصویری برشمرد.

گروه پیش‌رو مطالعه تصویری دانشگاه داک در آمریکا هدف خود را این­گونه بیان می­‌کند: مقصود از بررسی و مطالعه تصویر فقط محدودشدن به چگونگی بازنمایی تصویر نیست، بلکه مطالعه بر روی نحوه تولید، انتشار، نشانه­ها و بازسازی صحیح تصاویر و نظام بازنمایی آن به شکل­‌های مختلف هنری، مردمی، علمی و تجاری است. از این­رو اهمیت پرداختن به مطالعه جامع تصویری می­‌تواند یکی از ملزومات حیاتی برای متولیان فرهنگی باشد. زیرا با علم به شناخت تصویر قادر خواهیم بود رویکرد نوپای فرهنگ دیداری را در بسترهای مناسب هدایت کنیم.

خانم کشاورز در بحث فرهنگ دیداری در تعریف آن گفت: فرهنگ دیداری مقوله­‌ای­ است فراتر از مطالعه تصویر، که در مواجهه با مخاطب در دومرحله عمل می­‌کند؛ در مرحله اول، قطعاً مانند چشم‌­اندازی است که در آن جهان تصویر به تولید معنا، ایجاد و حفظ ارزش­‌های زیباشناختی، کلیشه‌­های جنسیتی و روابط قدرت درون فرهنگ می­‌پردازد و در سطحی دیگر مخاطب متوجه می­شود که با وسعت­ گرفتن دامنه دیداری حوزه­ای به وجود می­‌آید که در آن معانی فرهنگی شکل می­‌گیرد. از سال 1980 میلادی به بعد رویکرد فرهنگ دیداری بسیار مورد توجه محافل فرهنگی- هنری قرار گرفت؛ زمانی که تغییر در نحوه دیدن منجر به ارایه جدیدی از مفهوم فرهنگ شد. این رویکرد باعث اعتبار بخشیدن به اهمیت دیدن در کنار حوزه فرهنگی شد. امروزه جدا از زبان­ها، نشانه‌­ها و باورها که از ابزارهای مهم فرهنگ محسوب می­‌شوند، نگاه بصری به کانون توجه فرهنگی در تمام وجوه آن تبدیل شده است. به علاوه از آنجا که برای درک هر فرهنگ نیاز به ابزارهای کاربردی آن است، به جرات می‌توان اذعان کرد که تمام ابزار و اتفاقات دیداری همانند اهرمی تعیین­ کننده برای مواجهه با هر نوع فرهنگ محسوب می‌­شود.

در کنار تمام این خصوصیات که برای فرهنگ دیداری ذکر شد می­توان از فرهنگ دیداری به مثابه حافظه تصویری یا اگر بهتر بگوییم خاطرات تصویری نام برد که بسیار زیرکانه وارد صندوقچه خاطرات ذهنی مخاطب شده، آن را غبارروبی و زیر و رو می‌­کند. همه ما خاطراتی تلخ و شیرین را در حافظه بایگانی داریم که فقط یک اتفاق یا جرقه لازم است تا دوباره آنها را مرور کنیم و این اتفاق همان فرهنگ دیداری است که با تاکید بر نحوه دیدن هم‌سو با وفاداری به نگاهی زیبا از دریچه فرهنگ متجلی می­‌شود. بار دیگر باید یادآور شویم فرهنگ دیداری صرفا متکی به قوه باصره نیست بلکه چهارچوبی است که کدهای موسیقیایی، زبان و صدا را نیز با خود همراه دارد.

وی در انتها گفت: تحول در تکنولوژی تصویر کاربرد آن را پیش از پیش در لایه لایه فرهنگ جوامع امروزی افزایش ­داده، تکنولوژی پیشرفته می­‌رود تا تمام وجوه زندگی ما را در بربگیرد. اختراعات جدید علمی همراه با توسعه تکنولوژی منجر به انقلاب در زندگی اجتماعی انسان‌ها شده است، اگر بخواهیم مهم‌ترین آن را یادآور شویم، باید به تحول چشم­‌گیری که در عرصه دیداری یا به تعبیری دیگر (چگونه دیدن) اشاره کنیم، تحولی که آنقدر با قدرت ظاهر شده که فرهنگ را معذب خویش ساخته است. در جهان معاصر ارزیابی قوه باصره همچون گذشته محدود به ارزش­‌گذاری یک بوم ساده نقاشی یا یک فریم عکس نیست بلکه آنها ارزیابی می‌شوند به این منظور که تا چه حد قابلیت انطباق­‌پذیری با فرهنگ­‌های متفاوت را دارند و در مواجه با مسایل گوناگون چگونه عمل می‌­کنند و این همان رویکرد جدیدی است که به فرهنگ دیداری از آن یاد می‌­شود.

تنظیم: نجمه تاج‌مهر





از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید