چشماندازهای امید اجتماعی
اولین نشست از نشستهای باشگاه گفتگو، از مجموعه کلانبرنامههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با عنوان «چشماندازهای امید اجتماعی» چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ با حضور دکتر هادی خانیکی (استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی)، رسول صدرعاملی (سینماگر) و اسماعیل امینی (نویسنده و شاعر) ، به دبیری مصطفی اسدزاده (دکتری سیاستگذاری فرهنگی) به صورت برخط برگزار شد.
در ابتدای این برنامه هادی خانیکی با هدف طرح موضوع، ابتدا به چگونگی ورود امید اجتماعی به حوزه اجتماع و تعریف آن اشاره کرد و گفت: امید اجتماعی اولینبار در موسسه رحمان که بهطور علمی به مسائل میپردازد، مطرح شد. به اینصورت که در دهمین سالگرد تأسیس آن، بحث امید اجتماعی را مطرح کردیم که از دل نشستهای داخلی، همایشی بیرون آمد که در اسفندماه 96 با همکاری پژوهشگاهها، انجمنهای علمی، دستگاههای اجرایی و ... سعی کردیم به این موارد بپردازیم که امید اجتماعی چیست؟ سببشناسی امید اجتماعی را چگونه ببینیم؟ چه راهکارهایی برای ارتقای امید اجتماعی وجود دارد؟ و... که در پی آن، مبحثی مطرح شد که در مراحل بعدی پیگیری و تدوین شد که خوشبختانه ماحصل آن، کتابی به نام «امید اجتماعی، چیستی وضعیت و سببشناسی» بود که در بهار 98 منتشر شد که در کمتر از یک ماه اقبال به آن زیاد بود که معلوم شد توجه به این امر در ایران جدی است. امید اجتماعی، منبع تداومبخش حوزه حیات اجتماعیست به همین دلیل حوزه هنر باید بتواند هم تولید امید اجتماعی و هم اجتماعیکردن آن را در دستورکار قرار دهد و امید اجتماعی را از یک مفهوم صرفاً نظری تبدیل به مقولهای کند که بتواند به درد جامعه، فرهنگ، سیاست و حتی اقتصاد بخورد. امید اجتماعی طبیعتاً پیچیدهتر از امید است و منظور از آن این است که چه کار میتوان کرد که یک انتظار مثبت به حال و آینده در نگرشهای اجتماعی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی بهوجود آید که امکان تغییر، بهبود و تداوم جامعه را در مقابله با بحرانها بهوجود بیاورد. پس بحث امید اجتماعی، صرفاً یک مسأله عرفانی و فلسفهای نیست بلکه بحث جامعه است. امید اجتماعی اساساً یک مفهوم ذهنی و دور از واقعیت نیست بلکه این امید، هنر ما، فرهنگ ما و کنشگری سیاسی و اجتماعی ما است. امید اجتماعی متفاوت از خوشبینیست. خوشبینی نگاهی بیمارگونه و شکلی از انکار روانشناختی واقعیتها و یک فرار اخلاقی از مسئولیت است. خوشبینی دشمن امید است اما امید مقولهایست که که باعث میشود نوعی توجه به خود و کشف استعدادها و ظرفیتها باشد. یکی از مهمترین وجوه امید اجتماعی، امید مدنیست؛ امید به رویشها که در سطوح مختلفی از جامعه باید دیده شود.
در شرایط ناامیدی امکان خلق فرصتهای جدید و سازمانیافتن شناخت خود، دچار وقفه میشود و به همین دلیل است که باید هم به خطر ناامیدی اجتماعی و هم خلق فرصت امید جمعی توجه داشت. وقتی جامعه به تکرار قصه ناامیدی میرسد و مرتب افقها را در مقابل خود بسته میبیند، کمکم جامعه دچار فروپاشی میشود. لذا توصیهای که میتوان کرد این است که جامعه به سمت پیداکردن راز بقای خود برود. پیداکردن نبوغ بقای ایرانیان، کاریست که هم متفکران و هم کنشگران سیاسی و هم هنرمندان باید به آن بپردازند.
در جامعه ایران و در فرهنگ ایران، هم در وجه ایرانیاش و هم در وجه اسلامیاش، ما شواهد بسیاری در طول تاریخ داریم که این جامعه توانسته در برابر شدائد و دشواریهای مختلف اعم از جنگ، قحطی، بیماریهای واگیر با قدرت کشندگی بالا و ... بایستد و این اتفاقات نتوانسته جلوی تفکری را که منجربه پیدایش فرصتهای جدید مثل تعلیم و تربیت میشود را بگیرد.
در بخش بعدی برنامه رسول صدرعاملی در پاسخ به این سوال که در سینما چگونه میتوان به ارتقای امید اجتماعی پرداخت، اظهار داشت: ما امروز در یکی از روزهای سال 99 در شرایطی صحبت از امید اجتماعی میکنیم که دچار چالش بسیار جدی و خوفانگیزی هستیم. بهطوری که در هیچ دورهای از تاریخ بشریت، همانند روزهای امروز را چه در کشور خود و چه در جهان تجربه نکردهایم. بنابراین در این شرایط وقتی صحبت از امید میکنیم، گویی راجعبه هوا و اکسیژن صحبت میکنیم. امیدبخشی و درستکردن چشمانداز، بخشی از قواعد اصلی حرفه ما است. یعنی یک فیلم خوب، رمان خوب و شعر خوب وقتی به دل مینشیند و جامعه را شکوفا میکند که به ما امید ببخشد و ما را برای ادامه زندگی تشویق کند. اما برای اینکه بتوانیم درک درستی از موضوع داشته باشیم، باید ببینیم جامعه برای داشتن امید، چه زیرساختهایی فراهم کرده و در چه شرایطی هستیم. اگر بتوانیم ابتدا واقعبینانه به مسائل خود نگاه کنیم و از حرف و شعار دست برداریم، به عبارت دیگر از لابهلای زندگی مردم و زندگی خصوصی خود بفهمیم که چقدر امیدوار هستیم، در اینصورت شاید بتوانیم درک درستی از موضوع داشته باشیم.
او با تأکید بر اهمیت همکاری میان بخشها و افراد مختلف در ارائه یک کار خوب، افزود: من مشکلی نمیبینم در اینکه سینما و عرصه هنر بخواهد تولیداتی داشته باشد که مخاطب را برای ادامه زندگی بر سر شوق بیاورد. من بهعنوان یک فیلمساز خودم را جدا از عرصه ادبیات، موسیقی و ... نمیبینم؛ باید با آنها باشم تا بتوانم اثری خوب بیافرینم. لذا باید بتوانم با نویسندگان خوب، فیلمسازان خوب، با افراد نخبه و دیگر افراد در ارتباط باشم تا بتوانم کاری کنم که مخاطب به شوق بیاید. بنابراین گروههای مختلف افراد باید بتوانند با بهرهگیری از یکدیگر به بالندگی برسند که این مسأله خود مستلزم زیرساختهاییست که بزرگان جامعه باید بتوانند آن را ایجاد کنند.
اسماعیل امینی سخنران سوم این برنامه با بیان اینکه کار ادبیات در تمام حیطههایش، ایجاد و آفرینش زیبایی، دیدن زیباییهای کوچک و جاودانهکردن زیباییهای زودگذر است، درباره توجه ادبیات به جهان عینی اذعان کرد: ادبیات هیچگاه از جهان عینی غافل نبوده و بهخصوص در شعر همواره توجه به مناسبات اجتماعی و زمینههای بروز ناامیدی وجود داشته است. نگاه انتقادی شاعرانی چون عطار، سنایی، نظامی، مولوی و حافظ به این دلیل بوده که در میان مردم زندگی میکردهاند و وضعیت آنها را بازتاب میدادهاند.
او در ادامه با انتقاد از سیطره حوزه سیاست بر دیگر حوزههای جامعه، تصریح کرد: ما از صبح که بیدار میشویم، به جای پرداختن به زندگی و علایق خود، به دنبال این هستیم که ببینیم فلان جناح چه چیزی گفت، قیمتها چه تغییری کرد و ... . این زمزمه مداوم تبلیغی در گوش ما، باعث میشود که ما دیگر به سینما، شعر و هنر توجه نکنیم. همین مسأله و صحبت مداوم مردم از سیاستمداران و عملکرد آنها، به غفلت از خود و ایجاد گسست در اجتماع منجر میشود. یکی از معایب بزرگ کار فرهنگی ما در سالهای اخیر این بوده که از چهرههای فرهنگی که وجهه فرهنگی داشتهاند، به شرطی استفاده شده که در یکی از تیمهای سیاسی بازی کنند درحالیکه ما نیاز داشتیم که تکیهگاههایی داشته باشیم که مورد اعتماد مردم باشند. بهشت وقتی درست میشود که اساساً سایه سیاست از حوزههای دیگر برداشته شود؛ این به این معنا نیست که سیاستی نداشته باشیم بلکه سیاست فقط به تریبون خودش اکتفا کند نه اینکه بخواهد تریبون سینما، منبر، شعر، موسیقی و ... را هم در اختیار خود بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد، نتیجه میشود همین وضعیت آشفته رسانه ما که غیر از تزریق سم ناامیدی، کار دیگری نمیکند.
امینی در پایان سخنان خود درباره چگونگی ایجاد روایتی از امید اجتماعی برای جامعه خاطرنشان کرد: این وظیفه انسانهای متفکر در حوزههای هنر، رسانه و دانشگاه است که جلوی تحریف مفاهیم را بگیرند و اجازه ندهند از طریق تحریف مفاهیم بنیادین، مفاهیم به سمت غلط بروند. مثلاً امروز موفق به کسی گفته میشود که از دیگران جلو افتاده باشد یا در رشته نان و آبداری پذیرفته شده باشد. ما بهعنوان متفکران جامعه نباید اجازه دهیم روایتهای تبلیغاتی مجعول بیاید و جای مفاهیم فرهنگ ما را بگیرد. رسالت دیگر هنرمندان این است که در شرایط سختی همچنان زیباییها را ببینند. باید هرچقدر هم این زیباییها کوچک باشند، به آنها دامن بزنند، آن را نشان دهند تا ترویجش کنند و لازمه این کار این است که هنرمند برجسته، منبری برجسته، معلم برجسته و ... در جامعه همراه مردم باشد نه اینکه بخواهد با دیدن نامطلوبیهای جامعه، به گوشهای برود چراکه با این کار، فضا برای افراد مجعول باز خواهد شد.
گزارش از: فریبا رضایی