تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز-۳

تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز-۳

سومین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی «تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز» سه‌شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ با حضور امین محمودزاده (عضو هیأت‌علمی گروه مرمت و معماری مؤسسه آپادانا) و علی اسدی (عضو هیأت‌علمی گروه باستان‌شناسی دانشگاه هنر شیراز و مشاور پایگاه بافت تاریخی شیراز) و با دبیری فرزانه فرشیدنیک (استادیار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) برگزار شد.

در بخش اول این برنامه علی اسدی با نمایش تصاویر و نقشه‌های تاریخی، درباره اهمیت تاریخی و باستان‌شناختی بافت قدیم مجموعه حرم حضرت شاهچراغ (ع) و حفظ اصالت تاریخی و دینی این مجموعه، اظهار داشت: متأسفانه پژوهش‌های باستان‌شناختی در بافت تاریخی شیراز علی‌رغم تاریخ پر فراز و نشیب ساخت‌وسازها، نزدیک به صفر است. در اصفهان سالانه کاوش‌های زیادی در داخل شهر انجام می‌شود که این کاوش‌ها، ارزش‌های باستان‌شناختی و زیبایی‌شناختی شهر و ارزش حفاظت از آن‌ها را زیاد می‌کند اما در شیراز اینگونه نیست.

بحث‌های زیادی درباره احتمال وجود شیراز پیش از دوره اسلامی وجود دارد. در الواح به دست آمده از تخت جمشید و نیز در مُهر یافت‌شده از کاوش‌های قصر ابونصر در رشته کوه شمالی شیراز، اسم شیراز آورده شده اما هیچ‌کدام از آن‌ها به‌طور قطع به ما نمی‌گوید که در محل فعلی شیراز، شهر یا روستایی وجود داشته است یا خیر. اگر هم چیزی بوده، مربوط به دوره بعد از اسلام است که شهر شیراز ایجاد می‌شود. تمرکز اصلی شیراز در دوره پیش از اسلام، قصر ابونصر و محوطه اطراف آن بوده است. براساس منابع تاریخی، جایی که امروز شهر شیراز است، در سال ۷۴ هجری قمری در زمان خلافت اموی و به دستور پسرعموی حجاج‌بن یوسف حاکم عراق، بنیان‌گذاری می‌شود. نقشه اولیه شهر احتمالاً به دلیل نزدیکی به شهرهایی مثل اردشیرخوره، بغداد و ...، به شکل دایره است که بعدها اضلاع متفاوتی پیدا می‌کند. در شمال شیراز دره‌های باریکی داریم که یکی از آن‌ها به دروازه قرآن و دیگری به آرامگاه سعدی می‌رود. در ابتدای این دره، بقایای قلعه‌ای وجود دارد که اسامی مختلفی چون کهن‌دژ، پهندر و ... دارد. این قلعه، یک قلعه ساسانی و بسیار نزدیک به بافت قدیمی شیراز است. بنا بر روایات، وقتی مسلمانان محدوده شیراز را تصرف می‌کنند، مقاومت چندانی صورت نمی‌گیرد. به گفته اصطخری، جغرافیدان قرن چهارم، این منطقه لشگرگاه اسلام بوده است. یعنی حالت پادگانی داشته و جنگ با مدافعین قلعه پهندر در این منطقه صورت می‌گیرد.

بعد از شکل‌گیری اولیه شهر شیراز به صورت دایره‌ای، در دو سده اول، برخی حکام اموی و عباسی بر آن حکومت داشتند. مسلمانان هرکجا که می‌رفتند، مسجدی بنا می‌کردند. بعدها شورش ایرانیان بر ضد عباسیان را داریم که درواقع همان دوره صفاریان است. عمرولیث صفاری برادر یعقوب، در مرکز شیراز مسجد عتیق را بنیان می‌نهد که یکی از مهم‌ترین مساجد ساخته‌شده در تمامی ادوار اسلامی است و برخی از مورخین این مسجد را حتی بزرگ‌تر از مساجد بیت‌المقدس دانسته‌اند. امروز این بنا، بین حرمین حضرت شاهچراغ و حضرت محمدبن موسی قرار گرفته است. این بنا از زمان کریم‌خان زند به دلیل تمرکز او بر بخش‌های شمالی شهر، رو به ویرانی می‌رود ولی در دوره‌های بعد، بازسازی می‌شود.

پلن اصلی و کالبدی شهر شیراز که تا امروز هم آن شکل اصلی را حفظ کرده، در زمان عضد‌الدوله آل‌بویه ریخته می‌شود. این شهر، یک شهر قدیمی با ۱۲ دروازه بوده است. در مرکز شهر مشجد عتیق و یک بازاری‌ست که تا درب شمالی شهر ادامه می‌یابد. او یک کاخ بزرگ با ۳۶۰ اتاق در نزدیکی مسجد و نیز یک دارالشفا یا بیمارستان می‌سازد که از هیچ‌کدام از آن‌ها آثاری نداریم.

دوره‌های آل‌بویه و سپس، صفویه و زندیه تنها دوره‌هایی هستند که به صورت کالبدی و ساختاری به شهر شیراز پرداخته می‌شود. یعنی سازندگان کلیت شهر را در نظر داشتند که آن را پی‌ریزی کنند و سپس بناها در درون آن ساخته شود. لذا این دوره اهمیت بسیار بالایی دارد.

پس از این دوره، به دوره اتابکان و سلجوقیان می‌رسیم. در این دوره است که آرامگاه‌های شاهچراغ، محمدبن موسی و علی‌بن حمزه ساخته می‌شوند. این دوران به دوران نهضت مدرسه‌سازی معروف است که مدارس زیادی با تمرکز بر اطراف مجموعه شاهچراغ ساخته می‌شود که از هیچ‌کدام از آن‌ها شواهد باستان‌شناختی نداریم و صرفاً براساس منابع تاریخی از آن‌ها حرف می‌زنیم. ویژگی این دوره این است که در همه جای شهر، فضاهای مذهبی و بقاع بزرگان به وجود می‌آید.

دوره بعد، دوره صفویه است که منابع تصویری بهتری از شهر شیراز داریم؛ ازجمله تصویری که شاردن، جهانگرد فرانسوی ارائه می‌دهد. در این دوره، به بخش‌های شمالی شهر و ایجاد باغاتی در این قسمت توجه می‌شود. از نظر کالبدی کار مهمی که صفویان انجام می‌دهند، ایجاد مجموعه چهارباغی ا‌ست که به سمت غرب شهر امتداد پیدا می‌کند ولی ما هیچ‌گونه آثاری از این مجموعه نداریم.

از دوره صفوی تا دوره زند، شیراز در اثر حمله افغان‌ها و حمله نادرشاه، مصائب بسیاری را از سر می‌گذراند. در دوره زندیه، کریم‌خان یک تغییر اساسی در کالبد شهر ایجاد می‌کند ازجمله بازار وکیل، حماما وکیل، مجموعه ارگ و ... .

دو نکته مهم در رابطه با اهمیت باستان‌شناختی شیراز قابل ذکر است؛ شیراز به دو دلیل لایه‌های باستان‌شناختی بسیار عمیق دارد: اول اینکه ما براساس منابع تاریخی می‌دانیم که زلزله‌های بسیار شدیدی در شیراز رخ داده به گونه‌ای که شهر را کاملاً تخریب کرده و بناهای جدید بر روی ویرانه‌‌ها ساخته شده‌اند. دوم سیلاب‌هایی‌ست که مخصوصاً بخش شمالی شهر را تخریب می‌کرده و خیلی از بناها را از بین می‌برده است. لذا باتوجه به این دو مقوله، می‌توانیم بگوییم که شیراز لایه‌های تاریخی بسیار زیادی دارد که می‌تواند نمایانگر دوره‌های مختلف تاریخی باشد.

آقای دونالد ویلبر در سال ۱۹۳۵ یعنی قبل از ساخت‌وسازهای دوران پهلوی، نقشه‌ای از شیراز تهیه می‌کند و ۱۴۲ بنای مذهبی را در کل بافت تاریخی شیراز شناسایی می‌کند ازجمله بقاع متبرکه، مساجد،حسینیه‌ها، مدرسه‌ها و ...؛ آثاری که مردم برای آن‌ها حرمت قائل می‌شدند. اگر به‌واقع بخواهیم به کل بافت قدیم شیراز نگاه کنیم، عمدتاً یک بافت مذهبی می‌بینیم. بنابراین اینکه ما بخواهیم یک بافت را تحت عنوان بافت دینی از بقیه جدا کنیم، نشدنی است. تاریخ شیراز براساس باورهای مذهبی و دینی شکل گرفته و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

اگر یک برنامه‌ریزی دقیقی شود تا در مجموعه شیراز یک کار باستان‌شناختی صورت بگیرد و آثار آن شناسایی شوند، هم اصالت شهر و صورت اعتقادی و دینی‌ای که در طول تاریخ شکل گرفته، بیشتر شناخته می‌شود و هم جاذبه‌های بیشتری برای بازدیدکنندگان به وجود خواهد آمد. در این راستا نیازی نیست که تخریبی صورت گیرد، با همین شکل دینی‌ای که تاریخ شیراز نشان می‌دهد و انجام پژوهش‌های باستان‌شناختی، می‌توان غنای دینی و تاریخی شهر را نشان داد. بنابراین در بافت قدیمی شیراز، انجام پژوهش‌های باستان‌شناختی جزء ضروری‌ترین کارها هستند.

در بخش دوم این برنامه امین محمودزاده جریان بافت‌ تاریخی شیراز را حرکت بین سه مقوله شأن و هویت، اقتصاد و رشد و توسعه دانست و ابراز کرد: شیراز در سال ۱۳۳۵ با کمک آستان قدس رضوی یک صحن گرفت. در این مرحله ما به دنبال شأن و هویت برای خود بودیم. به خصوص که جشن‌های ۱۵۰۰ ساله در شیراز برگزار می‌شد و شیراز نمایانگر هویت ما بود. در سال ۱۳۷۵ و در دوره جمهوری اسلامی ایران، با توجه به اینکه به دنبال ساخت بین‌الحرمین هستند، مجدداً مسأله شأن و هویت مطرح می‌شود. اما بعد از ۱۲ سال تخریب مجموعه و عفونت کالبدی مجموعه، با کمک شرکت عربی التواسع، به دنبال بازسازی می‌روند که اینجا دیگر، مسأله اقتصاد مطرح می‌شود و در این ماجرا ۸۰ به ۲۰ اقتصاد به فرهنگ، پیروز می‌شود. پس از این سال‌ها مجموعه شاهچراغ که احساس می‌کند شأن و هویت خود را از دست داده، دست به کار می‌شود. لذا ماجرا بین مقوله‌های اقتصاد، هویت و شأن در گردش بوده است.

ما دربافت‌های تاریخی دو بخش مربوط به اقتصاد داریم؛ خرده‌فروشی و گردشگری. ما اقتصاد گردشگری نداریم و هرکسی می‌گوید، اشتباه می‌کند. ما یک گردشگری فرهنگی داریم که مختص بافت‌های تاریخی استکه ما روی این بافت‌ها، هیچ‌وقت سرمایه‌گذاری بای گردشگری فرهنگی نکرده‌ایم. دلیل اینکه ما از سال ۱۳۳۵ تاکنون نتوانسته‌ایم به شأن و هویت و اقتصاد در بافت تاریخی شیراز برسیم ولی اروپایی‌ها توانسته‌اند به آن برسند، این است که ما داشته خود را اشتباه فهمیده‌ایم. بافت تاریخی شیراز، یک بافت به هم پیوسته است. وقتی شناختی از بافت نداریم و نمی‌دانیم چطور کار می‌کند، هرگونه دست بردن در این سیستم، باعث تخریب آن می‌شود. به نظر من، بافت تاریخی شیراز، یک بافت پیوسته لایه به لایه، همگون شده، تطبیق‌یافته، به هم گره خورده و ماندگارشده است اگر ما نتوانیم این ماندگاری را داشته باشیم، این پیوستگی و این تاروپود به هم پیوسته از مساجد، بازار، حسینیه‌ها، سقاخانه و ... را نخواهیم داشت. ما با یک امامزاده با ساختمان‌های اطرافش روبه رو نیستیم؛ ما با یک خرده‌فرهنگ رو به رو هستیم که در آن همه عناصر به هم پیوسته هستند.

مهم‌ترین موضوع بافت تاریخی ما، ماندگاری است و مهم‌ترین موضوع در آن، لایه لایه بودن ارزش‌های اجتماعی است. ما نمی‌توانیم زمینی را بخریم و در آن به طور مثال یک سقاخانه بسازیم بدون اینکه رونق داشته باشد. مفهوم رونق داشتن با مفهوم ساخته شدن یکی نیست. دلیل پایداری طولانی مدت بافت شیراز، همان لایه لایه بودن عناصر موجود در بافت است.

مسجد عتیق ۶ درب ورودی داشت که محل عبور مردم بوده و از این طریق خود را به بافت پیرامونی خود متصل کرده بود. عنصری که ما یادمان رفته عناصر درون بافت پیرامون باید داشته باشند. مسجد جامع عتیق که سال‌های سال زندگی کرده، الآن در آن نماز هم برگزار نمی‌شود و درهای آن بسته شده‌اند چون دیگر کارکرد اصلی آن گرفته شده است. بنابراین ما مقوله توسعه پایدار را به واسطه اینکه بافت را از زندگی پیرامون آن جدا می‌کنیم، از دست می‌دهیم. ما در درون لایه بسیار پیچیده درهم تنیده فقط درحال ساختن صحن هستیم؛ توسعه‌ای که فقط عنوانش توسعه است. درحالی‌که توسعه یعنی توسعه اجتماعی. در دنیا از سال ۱۹۰۰ فهمیدند که تخریب بنای تاریخی یک اشتباه است چون نمی‌توان آن را از محیط پیرامونی‌اش جدا کرد. این لایه‌ها با هم یک synergy دارند. بنابراین امامزاده در درون بافت تاریخی فقط یک امامزاده نیست و عناصر بسیار جالب با شعارها و پیغام‌های بسیار است. توسعه پایدار در بافت‌های تاریخی در دنیا می‌گوید باید اقتصاد، فرهنگ، محیط و اجتماع را به هم بدوزیم چراکه از دوختن اینهاست که می‌توان جواب گرفت.

 عضو هیأت‌علمی گروه مرمت و معماری مؤسسه آپادانا به قوانین موجود در این زمینه و نوع نگاه آن‌ها به بافت‌های تاریخی هم اشاره و افزود: ما در قوانین خود هم نگاه به بافت‌های تاریخی را به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته با لایه‌های درهم تنیده نداریم. قانون یعنی بدانیم ما چه چیزی داریم، چه کارهایی باید انجام دهیم و چه کسانی باید آن‌ها را انجام دهند. ما در قانون خود فقط به مرحله اول می‌رسیم. قوانین داخلی ما بسط‌یافته و خدشه‌ناپذیر نیستند چون بافت‌های تاریخی و پیرامونی را به خوبی ندیده‌اند. ما یادمان رفته برای شناخت عناصر لایه به لایه، به صبر، زمان و دانش نیاز داریم. نمی‌شود لودر برداشت و ظرف یک هفته 8 هکتار بافت تاریخی را برداشت و عناصر مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن را رها کرد. یکی از قوانین ما در این زمینه، قانون حمایت از مرمت و احیای بافت‌های تاریخی مصوب ۱۳۹۸ است که فقط سیستم‌ها را مکلف کرده در بافت‌های تاریخی کار کنند چون تازه اولین قدم است. قوانین ما خوب هستند ولی کافی نیستند.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید