تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز ۴
چهارمین نشست از سلسلهنشستهای تخصصی «نقد طرح توسعه حرم حضرت شاهچراغ (ع) در شیراز» با عنوان «تبعات فرهنگی تخریب بافت سنتی شیراز»، سهشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱ با حضور غلامحسین معماریان (استاد دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت)، محمدمهدی کلانتری (مدرس و پژوهشگر مرمت و معماری سنتی) و محسن اکبرزاده (عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت حیدریه)، با دبیری فرزانه فرشیدنیک (عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه غلامحسین معماریان همراه با نمایش تصاویری از طبیعت شیراز، به پیشینه تاریخی این شهر اشاره و تصریح کرد: در شیراز جایی به نام «مالیآباد» است که در آن باغهای انگور وجود داشت اما امروز تغییرات در این باغها را میبینیم که حصارکشی و آپارتمانسازی شده است. به طورکلی «فرهنگشهر» و «مالیآباد» شیراز همه تبدیل به آپارتمانها شدهاند. مالیآباد جایی بود که شیراز از آنجا نفس میکشید و همه بادهای شرق، از این قسمت وارد شیراز میشد. مورد دیگر، خیابان چمران است که کوچهباغ و باغهای متعددی بوده اما امروز المانهای شهری در آن قرار گرفتهاند. این داستان غمانگیز شیراز و خیلی از شهرهای ماست که هر آنچه از کوه و باغ و دشت گیر میآورند، به پروژههای عظیم ساختمانی و شهری تبدیل میکنند. در شهر شیراز ۲۰۰۰ هکتار باغ بوده که از آن، حدود ۹۰۰ هکتار باقی مانده است. در شیراز به هیچکدام از نشانههای طبیعت رحم نشده است. حتی به کوههای اطراف دروازه قرآن هم رحم نکردند و روی آن هتل ساختند. متأسفانه شیراز از این بابت آینده تاریکی دارد که معلوم نیست چه بر سرنوشت طبیعت و بافت تاریخی آن خواهد آمد.
شیراز قدیم حدوداً ۳۵۰ هکتار بوده که تمام اتفاقات تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شیراز در این قسمت افتاده است. قبل از تخریبهای دوره پهلوی اول، یک بافت تاریخی منسجم و دستنخورده داریم. در زمان رضاشاه، تخریبها در حد خیابانکشی بود. یکی از گستردهترین تخریبها در ۸۰ سال اخیر، به نام طرح «بینالحرمین» اتفاق میافتد که سید علاءالدین حسین در پایین و شاهچراغ در بالا را به هم وصل میکند. در این طرح، ۸ هکتار از خانهها تخریب شد. بعد از آن، تخریب ۳/۵ هکتاری در شمال و اطراف مدرسه خان شیراز ( ساختهشده در زمان صفویه) اتفاق میافتد و به یک مجموعه تجاری تبدیل میشود. تخریب بعدی، تخریب ۵۷ هکتاری است که عنوان میکنند قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد ولی ما باور نمیکنیم چون برای طرحهای قبلی هم چنین چیزی را میگفتند. به طورکلی سرنوشت شیراز به چیزی شبیه سرنوشت مشهد تبدیل خواهد شد.
عضو هیأتعلمی دانشگاه علم و صنعت با اشاره به تبعات فرهنگی این تخریبها افزود: اولین چیزی که ما به عنوان تبعات فرهنگی شاهد خواهیم بود، این است که بخشی از حافظه تاریخی شیراز پاک خواهد شد. وقتی حافظه تاریخی یک شهر و ملت را از بین ببریم، چطور اثبات خواهند کرد که چه کسی بودهاند؟ دومین اثر فرهنگی این است که ما تکیهگاههای فرهنگی خود را از دست خواهیم داد. اگر ما حافظ و سعدی را از ایران بگیریم؛ افرادی که به قول استاد کدکنی با بزرگان دنیا چون شکسپیر رقابت میکنند، به چه کسان دیگری تکیه خواهیم کرد؟ مورد دیگری که در عالم مدنی از دست خواهیم داد، فرار از قانون است. طرح تفصیلی بافت تاریخی تصویب و ابلاغ شده ولی مسئولین تخریب، میگویند ما آن را قبول نداریم. بنابراین زیرپاگذاشتن قوانین به راحتی اتفاق خواهد افتاد. اما در این میان مهمترین چیزی که از دست میدهیم، داشتههای علمی خود در زمینه معماری و شهرسازی است. ما ۱۴۰۰ سال تجربه در بافت تاریخی داشتهایم که اگر آنها را پاک کنیم، داشتههایمان پاک خواهند شد. آن وقت چطور میتوانیم اثبات کنیم که معماری و شهرسازی ما چطور بوده است؟
من همه این موارد را در کتابی به نام «مبنای طراحی معماری» آوردهام و شهر را به عنوان یک کتاب دیدهام که باید آن را و بافتهای تاریخی آن را یاد گرفت. ما درواقع با تخریب بافتهای تاریخی، این کتابها را از دست خواهیم داد.
محمدمهدی کلانتری سخنران بعدی این نشست، در بخش اول سخنان خود ابتدا به پیشینه تخریبها در شهرهای مذهبی پرداخت و خاطرنشان کرد: اتفاقی که در شیراز میافتد، یک اپیدمی است که در تمام شهرهای زیارتی ما اتفاق افتاده و همانگونه که قبله مسلمانها به سمت کعبه است، متأسفانه قبله توسعهگرها هم به سمت کعبه است. اگر به تصاویر مکه در طول ۲۰ سال اخیر نگاه کنیم، متوجه حجم عظیم مداخلات و تخریبها در این شهر خواهیم شد. در جایی که «ابراج البیت» یعنی برج ۶۰۰ متری در جوار مسجدالحرام ساخته شد، دو کاخ عثمانی وجود داشت که ثبت جهانی شده بودند. این آثار ثبت جهانی، توسط آل سعود تخریب و برجی ساخته شد که حتی معمارش از ساختن بزرگترین ابلیسک جهان در کنار کعبه برای تحتالشعاع قراردادن آن، ابراز افتخار کرد. در توسعههای آینده مکه هم، به همین صورت محلههای تاریخی از بین خواهد رفت و هتلهای طبقاتی و برجهای آنچنانی ساخته خواهد شد. گویی که به قول سازندگان خود آنها، کعبه به سجده شیطان درآمده است!
در نجف هم، در ۱۰۰ سال پیش، حصار شهر وجود داشته و حرم حضرت علی در مرکز شهر بوده است. تا سال ۲۰۰۴ ما حصار تاریخی نجف را بهصورت دستنخورده داشتیم. تنها مداخله، مداخله سمت غربی حرم توسط صدام حسین بود تا آنجا را به انبار سلاحهایش تبدیل کند. تمام بافت حصار تاریخی، در عرض همین ۱۵ سال اخیر، تغییر کرد و تبدیل به بافتی با هتلهای طبقاتی شد. در کربلا هم اوضاع چنین است. متأسفانه در طرح توسعهای که در کربلا انجام میشود، در فاز اول آن، محدوده تل زینبیه تا محدوده حرم امام حسین (ع) با خاک یکسان شد. یعنی یکی از تاریخیترین بناهای مذهبی، برای طرح توسعه جدید با خاک یکسان شده است.
او در ادامه درباره چگونگی شکلگیری مفهوم «بینالحرمین» در شهرهای مذهبی گفت: بینالحرمین تاریخی بهصورت یک کوچه بسیار باریک بین حرم امام حسین (ع) تا حرم حضرت ابوالفضل (ع) وجود داشته که ۱۰۰ سال پیش این مسیر را تخریب و تبدیل به بینالحرمین میکنند. هرچند این اقدام هم نوعی مداخله و تخریب محسوب میشود، ولی ۱۰۰ سال وارد فرهنگ شیعه و فرهنگ زیارت شده بود. امروز این مفهوم که ۱۰۰ سال معنا پیدا کرده بود، تبدیل به یک صحن ناقص شده که فاز اول آن اجرا شده و بسیاری از آثار را هم نابود کرده است. جالب این است که این مفهومی که در کربلا به وجود آوردیم را به دست خودمان از بین میبریم و بعد میخواهیم آن را به شهرهای دیگر مذهبی مثل قم و شیراز و ... صادر کنیم.
در قم هم یک طرحی در طرح جامع شهر دیده میشود به نام «بینالحرمین» که از حرم حضرت معصومه (س) تا مسجد مقدس جمکران کشیده میشود. این طرح که یک بزرگراه است، در مسیرش از محدوده بافت تاریخی رد شده و بناهای تاریخی بیشماری ازجمله خانه بسیاری از علما و مراجع تقلید قم، مثل خانه شخصی آیتالله بهجت، در این طرح تخریب میشوند. بنابراین این طرح توسعه جنوبی حرم حضرت معصومه (س)، این تکه از بافت قم را قربانی و نابود میکند.
این پژوهشگر مرمت و معماری سنتی، قانون تملک اراضی توسط شهرداری را با استناد به کتاب «تملک اراضی توسط شهرداریها از منظر فقه و حقوق» غصب اموال مردم دانست و اظهار داشت: تمام اتفاقاتی که در قم، مشهد، شیراز، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم و دیگر اماکن مذهبی میافتد، با ماده ۸ شهرداری صورت میگیرد. کتاب «تملک اراضی توسط شهرداریها از منظر فقه و حقوق» اعلام میکند که از منظر تمام مبانی فقهی، این کار حرام شرعی است و غصب اموال مردم است که به اسم مذهب و به اسم توسعه اماکن مقدس و با عناوین مقدسی چون بینالحرمین و ... اتفاق میافتد.
ما در اسرائیل چیزی به نام شهرکسازی داریم که کشتار میکنند و اموال فلسطینیان را غصب میکنند. در طرحهای توسعه عربستان با نوع دیگری، اموال را بدون پرداخت وجه غصب میکنند. در ایران به نحو ملایمتری این اتفاق میافتد و وجهی برای آن پرداخت میشود. اتفاقی که درنهایت میافتد، از دست رفتن سرمایههای اجتماعی است که به اسم مذهب انجام میشود. اسلامی که ما ساختیم به اسم توسعه حرم و به اسم قانون تملک شهرداریها، که مال مردم را تصاحب میکنیم و با قوانینی که به غلط قانون شده، آنها را غصب میکنیم، در تعارض واقعی با قوانین اسلام واقعی است که از ائمه به ما رسیده است.
کلانتری در ادامه با مروری تاریخی بر روند تخریب بافت تاریخی شیراز، اذعان کرد: در عکس هوایی از بافت تاریخی شیراز در سال ۱۳۳۵، در منطقه ۳۶۰ هکتاری خیابان کریمخان، خیابان لطفعلی خان، خیابان احمدی و میدان احمدی بود. حتی دو حرم شاهچراغ و میرمحمد به هم متصل نبوده که بعد از جشن هنر شیراز به واسطه اینکه صدای مذهبیون درمیآید، برای آرام کردن آنها در حرکتی، دو حرم را به هم متصل میکنند. در سال ۷۴ تا ۷۶، تخریب ۸ هکتاری بینالحرمین یعنی اتصال دو حرم شاهچراغ و سید علاءالدین حسین، خیلی ضربتی و در سکوت خبری اتفاق میافتد که در جریان آن، بسیاری از بناهای ثبتی و بسیاری از مساجدی که ثبت ملی بودند، تخریب شدند. بعد از گذشت ۱۰ الی ۱۱ سال از این تخریب، تازه طرحی برای آن میآید به نام بینالحرمین. یعنی به اسم حرم انجام میشود ولی هیچ بخشی به حرم اضافه نمیشود و به پارکینگ طبقاتی، مجتمع تجاری، سالن اجلاس شورای شهر، هتل و دفتر نمایندگان مجلس تبدیل میشود. سپس در سال ۸۹، طرح ۵۷ هکتاری را مطرح کردند که هرچند تخریب کل ۵۷ هکتار در آن دیده نشده بود، ولی طرح در کاغذ یک چیز و در عمل چیز دیگری بود. یعنی از سمت حرم، به صورت کاملاً «کفبری» تخریبهایی در حد ۳/۵ هکتار انجام شد. اتفاق دیگری که میافتد این است که میدان احمدی بسته میشود و به شبستان و یک صحن کوچک تبدیل میشود و یک خیابان جایگزین از پشت مسجد نو کشیده میشود. این خیابان هم با تملک اجباری اتفاق میافتد و در این توسعه ۱۲۰ پلاک تخریب میشود. در حدفاصل سال ۸۹ تا ۹۷، ۱۰ بنای ثبت ملی تخریب میشود. این تخریبها تا الآن مسکوت مانده بود. دولت که عوض شد، تخریبگران به دلیل جبههگیریهای وزارت راه و شهرسازی و وزارت میراثفرهنگی، شروع به مهرهچینی عوامل خود در این دو وزارتخانه کردند. مهرههایی که در ادارات استانی هستند، وزارتخانههای متبوع خود را تمکین نمیکنند و از عوامل استانی هستند نه مهرههای پایتخت.
او در ادامه به مخالفت استادان دانشگاه با مسأله تفویض اختیار تصویب طرح تفصیلی مجموعه 57 هکتاری شاهچراغ از طرف شورای عالی شهرسازی و معماری به شورای برنامهریزی و توسعه استان اشاره کرد و گفت: به دنبال این طرح با آن مخالفت کردیم و آن را در قالب نامههایی و یا نشستهای خبری رسانهای کردیم که سروصدای زیادی به راه انداخت. اما تمام مسئولین آن راتکذیب کردند و ما را شایعهپرداز، وصل به معاندین و شبکههای عنادورز، وصل به بهائیت، انسانهای ضدمذهب و زیارتنرفته عنوان کردند و گفتند همه اینها شایعه است.
این مدرس دانشگاه در بخش دیگر سخنان خود به طرح جدید وزارت راه و شهرسازی در خرداد ۱۴۰۱ اشاره کرد و یادآور شد: در این طرح اجازه تخریب داده نشده و ظاهراً همه چیز خوب است. اما در کمیسیون ماده ۵ استان فشاری به مشاور این طرح آمده است و خطی را پیشنهاد کردهاند به نام خط تخریب که مستلزم آن است که بناهای تاریخی این محدوده نادیده گرفته شود. این خط را پژوهشگاه میراث فرهنگی پیشنهاد داده که طی آن ۳۵ پلاک تاریخی که ۵ مورد آن ثبت ملی و ۳۰ مورد آن، حائز ثبت است، تخریب شود. تناقضاتی در حرف و عمل دیده میشود و با اینکه هنوز این طرح تصویب نشده، اداره راه و شهرسازی در محدوده تملک میکند. این طرح، یک طرح مصوب دکوری است و چیزی که در سر دارند همان تخریب گسترده ۸ هکتاری است. فقط یک فاز این طرح، ایجاد صحنی است بین دو حرم آستانه و شاهچراغ به وسعت ۹ هکتار که این وسعت، این حجم از بناهای ثبت ملی و تاریخی را از بین میبرد. این تخریبها با طرحهای بالادستی که شرکتهای مشاوره کار کردند، در حال انجام است. «باوند» یکی از اصلیترین شرکتهایی است که طرح تخریب اکثر بافتهای تاریخی با طرح و امضای آن پیش میرود. یکی باید ببیند این باوندیها، چه تفکراتی دارند و پیادهنظام چه سیستمی هستند!
محمدمهدی کلانتری در پایان با قرائت سند محرمانهای از ساواک در دهه ۵۰، جریان تخریب بافتهای تاریخی در شهرهای مذهبی ایران را وصل به جریان بهائیت دانست و متذکر شد: در این سند عنوان شده که جلسهای با شرکت ۹ نفر از بهائیان در ناحیه ۱۵ شیراز در منزل آقای فرهنگ آزادگان و زیر نظر آقای لقمانی برگزار شده است. این سند میگوید که از سمت آمریکا و انگلستان دستور داریم که سبک معماری را در ایران تغییر دهیم. بنابراین میتوان گفت تخریبی که در بافتهای تاریخی ایران از اوایل پهلوی اتفاق میافتد و هویت معماری ما را نابود میکند، دستور بهائیت است که از آن طرف صادر میشود. بعد از انقلاب هم این دستور لغو نشده و با قدرت و با نفوذ در ارگانهای تصمیمساز و تصمیمگیر و مهندسین مشاور، خیلی قوی جلو رفته است. بنابراین این تفکر بهائیت است که بافتهای تاریخی را تخریب میکند.
مسأله قبرسازیها و تجارت پرسود آن از سوی متملکان اطراف حرم شاهچراغ، از دیگر مواردی بود که کلانتری در پایان به آن اشاره کرد.
محسن اکبرزاده سخنران سوم این برنامه جریان پرسرعت و موفق تخریب بافتهای تاریخی در شهرهای مذهبی را، روندی مخالف جریان نظام بوروکراسی کشور دانست و ابراز کرد: خیلی از مسائل ضروری این مملکت، سالیان سال است که روی زمین مانده و مدیریت دولتی ما نتواسته آنها را به سرانجام برساند. اما به طرز عجیب و حیرتانگیزی جریان تخریب بافتهای تاریخی به خصوص بافتهای اطراف حرم، خیلی قدرتمند جلو میرود. من فکر نمیکنم بدنه این تفکر در خود نظام بوروکراسی ما باشد.
او به دستهای پشت پرده این تخریبها اشاره کرد و گفت: اتفاقاتی که مدام در مشهد افتاده، در شهرهای دیگر مثل قم و شیراز هم میافتد که همه اینها، تصویرهایی را برای ما روشن و شفاف میکند. مدیرانی که قبلاً و در سالهای گذشته این تخریبها را در مشهد راهبری میکردند، ورشکستگان سیاسی امروز هستند که دچار یک بایکوت سیاسی شده و کسی حاضر نیست به سمت آنها برود. کارفرمایی که پشت این جریان بوده، چه کسی بوده که حالا تمام بازیگران اصلی آن با پشیمانی نسبت به آن موضع میگیرند؟ همین افرادی که امروز طنازانه در میدان عمل ایستادهاند و احساس قهرمانی میکنند، ورشکستگان آینده هستند که پشت کارها و حرفهای امروز نمیمانند. پس چه کسی این موضوع را هدایت میکند و طرفدار ماجراست؟!
ما دو جریان را در مشهد شناسایی کردهایم؛ یک کُر مرکزی فکری وجود دارد که به لحاظ امنیتی چندان قابل بیان نیست. یک انگیزه ضدمذهبی پشت تخریبهای مشهد وجود دارد که این مسأله برای متولیان و کارشناسان دانشگاه تهران که طرح را تهیه میکردند، روشن و واضح شده است. ما با اسناد و مشخصات واضح و با عدد و کمیت میتوانیم از این گزاره دفاع کنیم منتهی جایی نیست که از این گزاره دفاع کنیم. برای کسی هم اهمیت ندارد. اینکه یک جریان ضدمذهبی جریان مشاوره را برای تخریبهای جهتمند راهبری میکرده، برای اینکه جمعیتگریزی ایجاد کند و جریان زیارت را مخدوش کند، برای ما محرز است. رهباغهایی که اطراف حرم برای ایجاد مسیرهای تشرفی تعریف میکردند، عامدانه طوری طراحی میشود که بیشتر مسجد خراب کند و به بابهای حرم نرسد. رهباغ بهشت و رهباغ سلام، به دیوارهای بسته آستان مقدس میخورند. بهترین رهباغی که الآن کارش تمام شده به نام رهباغ حضرت زهرا، به مرکز پژوهشها میخورد. یعنی مسیرهای تشرفی را به بنبست رساندهاند. اگر ما میخواستیم با خطکش این کار را انجام دهیم، بسیار تخریب کمتری اتفاق میافتاد. این جریان، یک جریان زیرزمینی و غیررسمی است که در آن هیچ تردیدی نیست.
یک لایه دیگر، لایه پیمانکاری- کارمندی در شهرداری است که صاحب بزرگترین مجموعههای اقامتی تفریحی هستند. این لایه، لایه پیمانکار است که مدیر را میسازد، وضع میکند، به او مشورت میدهد، برایش جلسه ترتیب میدهد، رسانه میآورد و ... . این لایه، یک لایه بسیار توانمند است که ماجرا را برای آن لایه فکری و ایدئولوژیک ضدمذهبی، کارسازی میکند.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه با انتقاد از ضربالاجل تعیینشده استاندار فارس درخصوص رعایت حجاب، خاطرنشان کرد: اینکه دستور میدهید که در شیراز حجاب را رعایت کنید، به اصطلاح مسأله شما، مسأله فرهنگ غرب است اما شما زیرساخت فرهنگی و مذهبی شیراز را تخریب میکنید برای اینکه همان جریان غربی را در قالب کالبد پایدار کنید. اگر رضاخان رسماً چادر از سر میکشید و یک حیثیت فرهنگی و مذهبی را از ما میگرفت، شما هم همان عمل را در کالبد ساختمان انجام میدهید. این رفتار، کاملاً ضدمذهبی و رضاخانی است.
تخریبی که در مشهد اتفاق افتاده، در قم و شیراز هم اتفاق میافتد. اما باید دقت کنیم که اگر در مشهد با این تخریبها و سیمی که قطع کردیم، یک انفجار اتفاق افتاد، در شیراز با این تخریبها، به دلیل تعارض ایرانیت و اسلامیت، دو انفجار اتفاق خواهد افتاد. من الزاماً با هر توسعه کالبدی حرمی یا اضافه کردن فضای عبادی، مخالف نیستم. بنده همین الآن به عنوان مسئول و مشاور افزایش سطح فضاهای زیارتی حرم حضرت رضا (ع) روی سطح بام هستم. یعنی ما برخی نیازهای کالبدی داریم که به آن فکر میکنیم و آنها الزاماتی هستند که ما آنها را میفهمیم. اما اگر تصاویر زیارتی در شیراز را ببینیم، میفهمیم که ما مگر چقدر تقاضای جمعیتی برای زیارت داریم که به گسترش ابعاد آن فکر میکنیم؟!
اکبرزاده با انتقاد از تملکها و تخریبها در بافتهای تاریخی، این عمل را ایجاد ظرفیت برای خالی کردن بافت دانست و گفت: بافت، یک ارگانیسم زنده است. این امر خیلی واضح است که خیلی از خانهها، تاریخی هستند. خیلی از آنها ممکن است بیش از ۱۲۰ سال عمر نداشته باشند اما آن گذر، هندسه آن و آن چشمانداز، به لحاظ ادراکی که در ساحت فرهنگی و اجتماعی ساخته شده، به آن ارزشی قریب ۱۰۰۰ سال را میدهد. ما وقتی از بافت تاریخی حرف میزنیم، از پلاک حرف نمیزنیم. بافت، گذر دارد. بافت تاریخی به گذرش زنده است نه پلاکش. نمیتوان با این توجیه که ما خانه غیرتاریخی را تخریب میکنیم، آنها را تخریب کنیم. بافت تاریخی، خانه غیرتاریخی ندارد حتی اگر امروز ساخته شود چون آن خانه، بخشی از یک منظومه تاریخی است. ما در شیراز، گوشت مادرمان را میخوریم و این رفتار، رفتار بازگشتناپذیری است چراکه تراث شیعه را از بین میبریم. وقتی ما سرداب امام زمان (عج) را در سامرا به اسم توسعه و درست کردن جای خواب، تمام پلاکهای تاریخی را برداشته و منفجر کردهایم، اگر یک وهابی در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده، یک ویدئو پر کند و بگوید اصلاً سرداب امام زمانی وجود ندارد و یک سالن زیرسطحی است که صدایش میکنند سرداب، شما چه فکت واقعی دارید که بگویید اینجا سرداب امام زمان بوده است؟!
او در پایان این تخریبها را معادل کشورزدایی و شیعهزدایی دانست و تصریح کرد: مسأله این است که ما عامدانه و بدون ضرورت واقعی کاربردی، در حال حذف مستنداتی هستیم که اثبات میکند شیعه در ایران پیشینه دارد. اگر ۷۰ یا ۱۰۰ سال دیگر با هژمونی سنگین رسانهای گفتند شیعه یک برساخته ۱۳۵۷ است و ما قبل از آن، تاریخ تشیع نداریم، دو نسل بعد من دفاع کالبدی ندارد که از خود دفاع کند. امروز این حرف عجیب به نظر میرسد اما خیلی از پیشینههای ما نشان میدهد که این کار را انجام میدهند و اصلاً کار سختی نیست. ظرف چند دهه آینده، کالبد این موضوع کاملاً محقق شده است. ما دیگر نه در حرفهایمان کالبد تاریخی داریم، نه بافت تاریخی اطراف داریم و نه حتی هندسه تاریخی داریم. ما در حال کشورزدایی، شیعهزدایی و ایرانزدایی شدید و رادیکال هستیم و این امر متأسفانه به شکل مهندسی در حال روی دادن است.
گزارش از: فریبا رضایی