نقد کتاب «زنان سیبیلو؛ مردان بی‌ریش»

نقد کتاب «زنان سیبیلو؛ مردان بی‌ریش»

نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های کتاب‌شناسی انتقادی تاریخ اجتماعی زنان با محوریت نقد کتاب «زنان سیبیلو؛ مردان بی‌ریش» نوشته افسانه نجم آبادی، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲ با حضور زهره باقریان (عضو هیئت‌علمی پژوهشکده زن و خانواده) و دبیری صفا میراحمدی، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، برگزار شد.

 در ابتدای نشست صفا میراحمدی ضمن معرفی نویسنده و ارائه خلاصه‌ای از کتاب، گفت: ایده اصلی خانم نجم‌آبادی این است که ثابت کنند مفهوم جنسیت پیش از قاجار، آن‌طور که ما  قائل به زنانگی و مردانگی هستیم، به این شکل و تمایز وجود نداشته است.

در ادامه زهره باقریان در نقد نگاه ساختاری و روایی نویسنده کتاب اظهار داشت: قبل از نقد کتابی تاریخی، ابتدا باید ببینیم آن کتاب بر چه دیدگاه، ساختار و روشی بنا شده، سپس وارد نقد آن شویم. خانم نجم‌آبادی در ابتدای کتاب ادعا می‌کند که اولین کتاب تاریخ‌نگاری بر مبحث نظریات جنسیت در جامعه ایران را نگارش کرده‌اند که در این خصوص ابتدا باید پرسید تاریخ نگاری جنسیت چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ نویسنده با الهام از جان والاگ اسکات، مورخ آمریکایی، با نپذیرفتن تاریخ‌نگاری‌های حوزه زنان پیش از خود، تکیه بر روی تاریخ‌نگاری جنسیت دارد. تاریخ‌نگاری جنسیت خانوم اسکات بر اساس اندیشه‌های پساساختارگرایانه فوکو بنا نهاده شده است که جنسیت را دانشی نسبی می‌داند نه مطلق؛ دانشی که تفاوت بیولوژیک زن و مرد را بررسی نمی‌کند، بلکه تفاوت معانی زن و مرد را در گفتمان‌های مختلف مورد بحث قرار می‌دهد. بنابراین تعریف آن در هر گفتمان متفاوت با گفتمان دیگر است؛ از این‌رو تعریفی که خانم اسکات و نجم‌آبادی از تاریخ ارائه می‌دهند، هم متفاوت می‌شود.

این ادعای آن‌ها درباره ریشه بیولوژیک‌نداشتن جنسیت، قطعاً قابل نقض است. همان‌طور که زیست‌شناسی مباحث زیستی را مطرح و مرد و زن را از نظر بیولوژیکی جدا می‌کند. از نظر تاریخی هم، همواره دوگانه زن و مرد را در تاریخ داشته‌ایم. نویسنده با کمک‌گرفتن از پساساختارگرایی، می‌خواهد حرف خود را ثابت کند. در همین راستا او ابتدا روایت تاریخی را مخدوش می‌کند تا در ادامه بتواند نظر خود را به کرسی بنشاند. طبیعتاً بعد از مخدوش‌کردن تاریخ، می‌توان نتیجه‌گیری‌های دلخواه خود را گرفت.

او با اشاره به تلاش نویسنده در ارائه دسته‌بندی جدید از جنسیت در دوران قاجار، افزود: نویسنده در کتاب دسته‌بندی جدیدی از جنسیت ارائه و مثلث زن، مرد و امرد را مطرح می‌کند تا بگوید قبل از ورود مدرنیته سه جنس بوده و با ردکردن صفات جنسی زنانه اعلام می‌کند صفات و ویژگی‌های جنسی زنانه اصلاً وجود نداشته و با ورود مدرنیته شکل گرفته است. او در ادامه نتیجه می‌گیرد که اصلاً جنس هم وجود نداشته است. مطابق ادعای او، فضای دوران قاجار، فضای تک‌جنسیتی بوده که زنان در آن حضور نداشته‌اند. در حالی که به لحاظ تاریخی این مسئله مورد پذیرش نیست؛ چون در تمام تاریخ و به‌ویژه دوران قاجار، زنان در بازار، تفرجگاه‌ها و... حضور داشتند و با پوشش‌هایی که برای غرب قابل فهم نبوده، ظاهر شده‌اند. بنابراین این ادعا که فضاهای عمومی تک‌جنسیتی بوده و فقط مردان در آن حضور داشته‌ند، کاملاً  نامعتبر است.

نویسنده برای اثبات چگونگی زنانه‌شدن بسترهای اجتماعی و دوجنسی‌شدن مسئله زیبایی، عشق و فضاهای عمومی، در ایجاد برساخت بین مرد و زن، از مفهوم فضا بهره می‌برد و دست به تحریف تاریخی می‌زند.

باقریان با بیان اینکه نویسنده رویکرد فمینیستی در تحلیل تاریخی دارد، تصریح کرد: نویسنده در بررسی بسترهای اجتماعی زنانه‌شدن زیبایی، ادعا می‌کند ایرانیان پس از بازدید از غرب و دیدن فضای آزاد بین مرد و زن، دچار تحول می‌شوند و مناسبات و اخلاق جنسی خود را تغییر می‌دهند. در حالی که در رد این فرضیه باید گفت مگر چند درصد از ایرانیان به اروپا سفر کرده بودند که بخواهند جامعه را متحول کنند؟ غیر از روشنفکران، کسی وارد جوامع غرب نمی‌شد. بر این اساس، این روایت نویسنده هم به لحاظ تاریخی مشکوک و غیر قابل استناد است. نکته دیگر اینکه نویسنده برای توضیح مسئله تغییر امیال جنسی، از معرفت‌شناسی فمینیستی و احساس استفاده می‌کند. همان‌طور که فمینیست‌ها تصمیم گرفتند معرفت تاریخی را زنانه کنند و احساس را در کنار عقل قرار دهند، خانم نجم‌آبادی هم از کلمه احساس استفاده می‌کند و می‌گوید، این احساس باعث شد که ایرانیان دست به تغییر در اخلاق و رفتار و کنش جنسی خود زنند. در صورتی که قبل از همه اینها، همجنس‌دوستی در دین ایرانیان مثل داستان قوم لوط، مسئله‌ای ضد اخلاقی و ضد ارزش بوده است. در این زمینه حتی قوانینی که به لحاظ عرفی و ارزشی در مجازات این اعمال داشته‌ایم، به‌طرز غیرقابل قبولی از سوی نویسنده نادیده گرفته شده است.

عضو هیئت‌علمی پژوهشکده زن و خانواده نگاه پست‌مدرن نویسنده را نیز نقد کرد و ادامه داد: نویسنده ادعا می‌کند نگاه پست‌مدرن دارد و بر اساس آن عمل می‌کند؛ اما وقتی می‌خواهد جامعه عصر قاجار را فهم کند، براساس ساختار مدرنیته آن را فهم می‌کند. سوال این است که اگر نویسنده بر اساس نگاه فوکویی بحث می‌کند، چرا در تحلیل جامعه عصر قاجار، بر اساس مدرنیته بحث و یک فعالیت و فرایند در آن زمان را به کل ایران تزریق می‌کند؟

از نقدهای دیگری که می‌توان به نویسنده این کتاب داشت، این است که ایشان جنسیت را امری گفتمانی می‌داند که از گفتمانی به گفتمان دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر، متفاوت است. برای فهم امری گفتمانی، نمی‌توان خارج از گفتمانی وارد شد و آن را فهم کرد. یعنی برای فهم گفتمان شرقی، نمی‌توانیم با گقتمان غربی وارد شویم و آن را فهم کنیم؛ ما باید از درون گفتمان شرق به فهم کردارهای جنسی جامعه خود بپردازیم نه از خلال گفتمان‌های غربی. خانم نجم‌آبادی فارغ از نگاه‌های بومی جامعه و با المان‌ها و گفتمان جامعه غربی، می‌خواهد گفتمان‌های شرقی را بفهمد. غربیان و مستشرقان با ورود به ایران و مشاهده روبوسی و دست‌دادن مردان با یکدیگر، آن را نشانه همجنس‌خواهی دانسته‌اند؛ درصورتی که اگر با فهم گفتمان‌های جامعه خود به این موضوع بنگریم، می‌فهمیم که این کردار نه‌تنها جنسی نیست، بلکه نشانه آداب اجتماعی و سنت دینی ما ایرانی‌هاست.

باقریان در پایان، نگاه نویسنده به تاریخ را گزینشی دانست و خاطرنشان کرد: در آداب سماع در کتاب بحرالفوائد، گفته شده که زن و کودک به دلیل اینکه محل شهوت هستند نباید در سماع باشند. به‌عبارت دیگر بر اساس کتاب بحرالفوائد، زن‌ها عامل شهوت هستند. این بخش از کتاب وجود روابط جنسی در تاریخ را اثبات می‌کند؛ اما چون این روایت برخلاف تئوری کتاب نجم‌آبادی است، می‌گوید تعمیم‌دادن آداب صوفیان وجه جنسیتی ندارد. نویسنده معتقد است آداب صوفیان به جامعه ما ارتباطی ندارد و نمی‌‌توان به‌واسطه این کتاب اثبات کرد در تاریخ ما دو جنس یا روابط جنسی وجود داشته است؛ چون سماع جزء آداب صوفیان است و نمی‌توان آن را با جامعه ایران جمع بست. در حالی که خانم نجم‌آبادی وقتی نقاشی‌ها را گزینش و توصیف می‌کند، از نقاشی شیخ صنعان استفاده می‌کند که کاملاً صوفیانه است. سؤال این است که اگر آداب صوفیان وجه تعمیم‌دادن جنسی ندارد، چرا در نقاشی‌ها به آن استناد می‌کند؟




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید