«سیمای هراس بر صحنه؛ صورتبندی هراس در روابط سوژگانی ادبیات نمایشی دوران تکوین»
کتاب «سیمای هراس بر صحنه؛ صورتبندی هراس در روابط سوژگانیِ ادبیات نمایشیِ دوران تکوین» نوشته میترا علویطلب به زودی از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر میشود.
در پژوهش حاضر دوران تکوین ادبیات نمایشی از سال ۱۲۲۹ یعنی زمان نگارش نمایشنامة ملاابراهیم خلیل کیمیاگر نوشتۀ آخوندزاده تا سال ۱۳۲۰ یعنی یک دورة ۹۱ساله در نظر گرفته شده است؛ و از آنجا که ادبیات نمایشی مجموعة سه حوزة نمایشنامه، اقتباسها و نقدهای مطبوعاتی را دربرمیگیرد، افزون بر مطالعه و تحلیل ۶۰ نمایشنامه، به تحلیلگفتمان انتقادی نقدها و نظریههای طرحشده در مورد تئاتر در این دوران نیز پرداخته است.
کتاب حاضر با نگاه بوطیقایی به ادبیات نمایشی دورة تکوین تئاتر ایران به نگارش درآمده است و دریچۀ ورود به این موضوع، مفهوم هراس است. بنابراین آنچه زیربنای این پژوهش را تشکیل میدهد، ردیابی مفهوم هراس و چگونگی بازتاب آن در ادبیات نمایشی این دوره است. از آنجا که شکلگیری ادبیات نمایشیِ جدید با تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی همراه بوده و کشور ایران از طریق رویارویی با غرب بهسوی مدرنیزاسیون حرکت کرده، بدیهی است سبک جدید زندگی توأم با هراسهای تازهای بوده است. هراسهایی همچون ترس از طاعون، وبا و قحطی جای خود را به ترسهای تازهای دادهاند. بنابراین نویسنده با توجه به این تغییرات درصدد آن بوده که افزون بر شناسایی این هراسها، نحوة سامان یافتن آنها را در ادبیات نمایشی این دوره ردیابی کند. بر همین اساس، برای دستیابی به نگاه جامع به مفهوم هراس و تبیین آن، سه جنبة کلی هراس مدنظر قرار گرفته است: جنبة فردی هراس، هراس فرد در نسبت با جهان و بررسی بوطیقایی هراس در هنر. در این بین جنبة دوم هراس، نسبتِ بین فرد و جهان مثل جامعه یا دین است و هراسهایی را شامل میشود که این مناسبات برای فرد ایجاد میکنند یا از بین میبرند. سویة اصلی هراس در این کتاب نیز سویة دوم یعنی هراسهای اجتماعی است؛ هراسهایی که فرد (سوژه) ایرانی در نسبت با جامعه و جهان با آن رویارو میشود؛ هرچند به تناسب از دیگر هراسها مثل هراسهای فردی و روانشناختی نیز سخن رفته است. نکتة دیگر اینکه هراسهای مورد تحلیل در روابط سوژگانی مورد بررسی قرار میگیرند. بهبیاندیگر سوژة درونمتنی و سوژة برونمتنی در نوع نگرش به این هراسها دارای اهمیت خواهند بود.
نویسنده در این اثر یادآور میشود که در بررسی و صورتبندی هراسهای سوژة ایرانی، هراسهایی که بهطور مستقیم در ادبیات نمایشی این دوران و بهویژه در نمایشنامهها از آن سخن رفته، موردنظر نیست. بلکه هدف، شناخت هراسهای بنیادینی است که با خوانش ساده و تحلیل اولیه دستیافتنی نیستند و تنها با واکاوی دقیق و تحلیل علمی به دست میآیند. در این رهگذر، تلاش بر آن بوده است که قبل از خوانش نمایشنامهها و بهطورکلی ادبیات نمایشی این دوران، به روش تحلیلیِ دقیقی دست یابد تا از طریق آن بتواند همة آثار را با یک رویکرد تحلیلیِ واحد مورد سنجش قرار دهد.
بهطورکلی میتوان گفت مطالعة ترس و اضطراب در این اثر، میتواند بهعنوان یک مطالعة بینرشتهای، هم در شناخت سرچشمهها و نمودهای هراس و اضطراب در روح و جان ایرانی در یکصد سال اخیر راهگشا باشد و هم سهم ادبیات نمایشی ایران را در برابر این عاطفة مهم بشری بازنماید.