کفشچیان‌مقدم: درک درستی از هنر در اوائل انقلاب وجود نداشت

کفشچیان‌مقدم: درک درستی از هنر در اوائل انقلاب وجود نداشت

اصغر کفشچیان‌مقدم در بررسی کاریکاتور ایران پسا انقلاب گفت: به نظر می‌رسد در اوایل انقلاب چون درک درستی از هنر در نزد برخی مسئولان سیاسی وجود نداشت از آن به عنوان یک سرگرمی برای کشور تعبیر می‌کردند.

نشست «تطور کاریکاتور ایران در گفتمان هنری پسا  انقلاب» با حضور دکتر اصغر کفشچیان‌مقدم، کاریکاتوریست و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دکتر کیارش زندی، کاریکاتوریست، مدیر گروه انیمیشن دانشگاه سوره و مدیرمسئول مجله «خط خطی» سه شنبه نهم مهرماه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

کیارش زندی با اشاره به وضعیت کاریکاتور در آغاز انقلاب گفت: در آن زمان مجلات کاریکاتور به شکل انفجاری زیاد شده بود تا شهریور 1358 که قانون مطبوعات تصویب نشده بود، انتشار کاریکاتور هم نیاز به مجوز نداشت، کاریکاتوریست‌ها هم چاپخانه‌ای را پیدا می‌کردند و به انتشار آن می‌پرداختند، در این میان حتی مجلاتی مانند «چلنگر» و «آهنگر» که نگاه چپ داشتند و در زمان پهلوی دوم توقیف شده بود، دوباره چاپ خود را از سر گرفتند، بدون این‌که درخواست مجوز داده باشند و به این ترتیب یک جهش عجیبی در چاپ کاریکاتور اتفاق افتاد. از آن‌طرف آرام آرام مجلات با کیفتی مانند «بهلول» و «نمکدون» هم به میدان آمدند که مسائل سیاسی را دستمایه طرح‌های خود قرار دادند، اما پس از تصویب قانون مطبوعات بسیاری از این مجلات توقیف شدند.  

وی افزود: کاریکاتوریست‌ها در سال‌های نخست پس از انقلاب، شخصیت سیاسی شاه را به عنوان طرح خود انتخاب کردند، در واقع انتخاب کاراکتر شاه مانند این بود که چیزی سر دل کاریکاتوریست‌ها مانده بود و همه سال‌های گذشته از پرداختن به آن منع شده بودند. حالا می‌توانستند وارد دربار شوند و شاه، ولیعهد و فرح را دستمایه طرح‌های خود قرار دهند. بعد از آن طرح دیگری که دستمایه کارهای کاریکاتوریست‌ها شد، دشمن خارجی که در حقیقت شعار نه شرقی - نه غربی مدنظر بود و اغلب کاراکتر عمو سام، کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و برای روسیه کاراکتر یک نظامی سرخ به کار گرفته می‌شد.


مدیرمسئول مجله «خط خطی» ادامه داد: در اوایل انقلاب، اغلب کاریکاتوریست‌ها گرایش چپ داشتند و اصلا پایگاه تربیت‌شده فکری آنها از سال‌ها پیش در دورن چپ اتفاق افتاد و پس از جنگ جهانی و تقسیم غنایم میان دو پیروز اصلی، آمریکا و روسیه و شروع جنگ سرد خواه ناخواه هر آنچه که می‌خواست مقابل امپریالیسم، کاپیتالیسم و جریانات چپ بایستد ناخودآگاه جایی جز جریان چپ نداشت. کمااین‌که در داخل ایران نیز روسیه در میان توده‌ها پایگاه داشت و از امکانات خوبی برخوردار بود و بیمارستان سفارت روسیه همواره مخفیگاه‎ مبارزان چپ بود و هرگاه می‌خواستند فردی از گروه چپ را بگیرند، در داخل این بیمارستان بستری می‌شدند.

کیارش زندی گفت: شعار جمهوری‌اسلامی نه شرقی- نه غربی بود، چیزی شبیه خط سومی که در دیوان شمس می‌بینیم، (آن خط سوم منم)، چون این خط را نه کسی نوشته بود نه خوانده بود، ساختاری هم نداشت. به همین دلیل حتی نگاه‌های رادیکالی انقلابی هم خیلی سریع به سمت چپ شدن آمریکای‌لاتینی می‌روند و آن نوع مبارزه به ذهنشان می‌آید. بعد از مدتی همین افراد به سمت آمریکایی‌شدن و سرمایه‌اندوزی می‌روند و مهاجرت‌ها شروع می‌شود، اما آنچه که اتفاق افتاد، در سپهر کلی کشور یک پیروزی جمعی حاصل شده بود.

وی افزود: مردم خوشحال بودند، یعنی احساس می‌کردند، یک قدرتی که تصور نمی‌کردند بر آن پیروز شوند، فاتح شدند و کنارش زدند، این موضوع با خودش خوشحالی برای مردم به همراه آورده بود؛ خوشحالی که در عین نگرانی بود، افق‌های آینده نامشخص بود، اما خوشحالی دیده می‌شد، اگرچه این خوشحالی خیلی کوتاه بود و انقلاب 57 سال 58 تصویب شد و شکل یک نظام را به خود گرفت. در ادامه سال 59 جنگ آغاز شد که یک دشمن خارجی داشت و اصلا نمی‌توانید در برابرش کوتاه بیایید و سخن از آب و خاک و سرزمین است.


مدیر گروه انیمیشن دانشگاه سوره ادامه داد: در آن سال‌ها گرایش سیاسی مانند هر کشوری که درگیر جنگ می‌شود، از انتقادهای داخلی به دشمن خارجی برمی‌گردد، زیرا هر انتقاد داخلی همکاری با دشمن به شمار می‌آمد. کشور ما هم پس از شور انقلاب وارد جنگ با عراق می‌شود، قبل از جنگ در کشور یک آزادی مفرطی وجود دارد، به طوری که هنوز در هیچ جا چیزی تثبیت نشده و برای همین بین سال ۵۶ تا ۵۸ به نوعی دوران طلایی کاریکاتور در تولید به شمار می‌آید، وقتی سال ۵۸ قانون مطبوعات تصویب می‌شود، 41 نشریه توقیف می‌گردد! جالب اینجاست که در آن موقع دادستانی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت موقت چندان با هم همراه و همسو نبودند، اما در قضیه توقیف مطبوعات دولت موقت با دادستانی همسو می‌شود. 

کیارش زندی گفت: با شروع جنگ تعدادی از گردانندگان نشریات کاریکاتور تبدیل به مردان جنگی می‌شوند و قلم‌ها را زمین می‌گذارند و اسلحه به دست می‌گیرند و در جبهه می‌جنگند. برخی دیگر از کاریکاتوریست‌ها از ایران مهاجرت می‌کنند و یک عده دیگر هم به دلیل جنگ که عرصه را تنگ می‌کند، دیگر کار نمی‌کنند و عملا نشریات ما با شروع جنگ کاهش پیدا می‌کند و برخی نشریات چون فکاهیون و خورجین کشاورز منتشر می‌شود.

وی افزود: محمود حکیمی در کتاب «لطیفه‌های سیاسی» یا «هزار حکایت تاریخی» می‌نویسد گاهی اوقات طنزنویس را در حد گلایه‌کننده از قیمت تخم‌مرغ پایین می‌آورند. این کاملا نکته درستی است، اما چه کنیم که مسائل روز با خودش یکسری جریان‌های روز را درست می‌کند و اتفاقا کاریکاتورهای فکاهی که به این مسائل نگاه می‌کنند، آنها را به سندهای تصویری تبدیل می‌کنند. در سال‌های پس از جنگ اتفاقی که می‌افتد، مرحوم کیومرث صابری‌فومنی با امضای مستعار گل‌آقا در روزنامه اطلاعات می‌نویسد و حجت‌السلام سیدمحمود دعایی رفیق بسیار نزدیک صابری است، وی قبل از اینکه در عرصه ژورنالیست به نامی معتبر تبدیل شود، مسئول دفتر دو شخص مهم است که این مسئولیت حاکی از هوش صابری است.

مدیرمسئول مجله «خط خطی» ادامه داد: نفوذ سیاسی صابری کمک کرد تا عرصه برای چاپ گل‌آقا فراهم شود، در زمانی که هر مجله طنز و کاریکاتوری به آسانی مجوز چاپ نمی‌گیرد تا آبان 69 مجله گل‌آقا به عنوان یک مجله طنز بی‌رقیب منتشر می‌شود. به عنوان فردی که 10 سال ماهنامه کارتونی و طنز خط خطی را منتشر کردم، امکان این‌که یک مجله این‌قدر دیده شده باشد، قدری عجیب است! اکنون شما از هر کسی که در دهه 60 و 70 زنده بوده، سوال کنید، مجله گل‌آقا را می‌شناسد. مجله‌ای که آن‌قدر گستره وسیعی از توزیع داشت که عجیب و غریب بود، همه کتابخانه‌ها گل‌آقا را داشتند و در همه مدارس نیز پیدا می‌شد. آن‌قدر زیاد بود که سلمانی‌ها هم می‌خریدند حتی اگر یک‌بار هم نخوانده باشند، اما خرید آن عادت شده و بسیار هم پرفروش بود. 

کیارش زندی گفت: در همان زمان مجله عجیب و غریب «درنگ» هم منتشر شد، اما سه شماره بیشتر دوام پیدا نکرد، چون دست‌اندرکارانش آن سابقه سیاسی کیومرث صابری را نداشتند. گل‌آقا افراد مطرح کاریکاتور را حتی با نگاه و صبغه سیاسیِ متفاوت جمع کرد و فردی مانند بهمن رضایی هم با او وارد همکاری شد، در اینجا اتفاقی رخ داد؛ تا قبل از انقلاب کاریکاتورها امضا نداشتند، اما به دلیل وقوع جنگ و ایجاد یک دشمن واحد، کم‌کم امضاها شکل می‌گیرد و کاریکاتوریست‌ها صاحب امضا می‌شوند، اگرچه اکثر مجلات طنزی که به چاپ می‌رسند، عمر کوتاهی دارند، اما تنها گل‌آقا سر و شکل‌دار و ساختمان‌دار به حیات بی‌رقیب خود ادامه می‌دهد.

 در این دوره مسابقات کاریکاتور به میان آمد که شاید با هدایت عباس سلیمی‌نمین در کیهان هوایی و بعدها در شکل‌گیری «تهران کاریکاتور» خیلی پررنگ شد و دائم مسابقه کاریکاتور برگزار می‌شد.


اصغر کفشچیان‌مقدم در ادامه این نشست درباره تغییر و تحول کاریکاتور پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: من از منظر غیرتاریخی به انقلاب نگاه می‌کنم و انقلاب را تنها یک تاریخ نمی‌دانم که بگویم انقلاب در تاریخ ۲۲بهمن ۵۷ پیروز و در ۱۲فروردین ۵۸ ثبت و فلان تاریخ آغاز شد، بلکه مفهوم جدیدی به وجود آمد که این مفهوم در نخبه‌گرایی هنرمند ما به نظر می‌رسد در دهه دوم و سوم تغییر یافت یا از منظر من افول پیدا کرد و شکل و شمایل دیگری را از خودش نشان داد و سعی کرد با شکل و شمایل جهانی هماهنگ‌تر و همراه باشد و ارزیابی و آثار خودش را از نگاه دیگری دنبال کند، نه از نگاه داخلی یا نگاهی که در اوایل انقلاب فکر می‌کرد مدعی آن است که می‌تواند حرف تازه‌ای بزند.   

وی افزود: به نظرم یکی از کارهای خیلی خوبی که بچه‌ها فارغ از همه این مسائل سیاسی و قدرت کار می‌کردند، صداقت هنرمندان بود، یعنی جمعی که در حوزه هنری و حسینیه ارشاد شروع به کار کردند، واقعا فارغ از گفتمان قدرت بر آن بودند که در کنار آن جامعه فرهنگی که وجود داشت، حضور پیدا کنند و بگویند ما همراه این گفتمان هستیم با این بستربرای رسیدن به آن ایده‌آل‌هایی که می‌خواهیم. بعد از مدت کوتاهی دسته‌بندی‌ها سریعا آغاز شد و نظام سعی کرد به جای این‌که گفتمان فرهنگی را ایجاد کند، گفتمان امری را به کار گیرد و در واقع همه چیز را سازمان‌بندی کند و در انقیاد خودش قرار دهد.      

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: به این ترتیب متاسفانه هنری دستوری به شکل غیرمستقیم آغاز شد، این شیوه باعث شد که بسیاری از هنرمندانی که در برخی نهادها فعالیت می‌کردند، عقب‌نشینی کنند و با چاپ آثاری با این شیوه مخالفت کنند؛ برای مثال آقای خسروجردی با طرحی که دست خودش را اتو می‌کند، ناراحتی خود را نشان می‌دهد. در این زمان اغلب کاریکاتورهایی که جزء جریان خاصی نبودند، افرادی درون‌گرا بودند که با سایر کاریکاتوریست‌ها هماهنگ نبودند و این انفعال باعث انفکاک و افتراق آنها شده بود و اجازه نمی‌داد که وحدت اصلی خودشان را حول یک محور پیدا کنند.

اصغر کفشچیان‌مقدم گفت: به نظر می‌رسد در آن زمان چون درک درستی از هنر در نزد مسئولان سیاسی وجود نداشت و بعضاً از آن به عنوان یک سرگرمی برای کشور تعبیر می‌کردند. متاسفانه در همین مسیر درباره هنر سخنان ضدونقیضی گفته می‌شود و نیروهایی که می‌خواهند در حوزه کاریکاتور کار کنند، به نظر می‌آید دست به نوعی خودکشی می‌زنند، یعنی هنرمندی که وارد حوزه کاریکاتور می‌شود، در نگاه نخست از همه جلوه‌های زیباشناسانه که در موقع کشیدن کاریکاتور دوست دارد و از آن لذت می‌برد، مجبور می‌شود کنار بگذارد.

وی افزود: زیرا باید کاملا ایده را در شکل مینی‌مال یا کمینه ارائه دهد و تمام هم‌و‌غمش در این است که این ایده به بهترین وجه ارائه شود، به‌رغم این‌که نگران است مبادا از مسیرهایی حرکت کند که حرفش از روزمره باشد و نتواند مخاطب را در یک ایده بزرگ‌تر با خود همراه کند و او را از منفعل‌بودن به فعال تبدیل کند و اندیشه‌اش را پرورش دهد و حفظ کند. به نظرم چنین روندی یک نوع اتانازی برای هنرمند کاریکاتوریست بود، چون نه پولی برایش داشت نه شانی در حوزه هنر برایش به ارمغان می‌آورد.


کاریکاتوریست پیشکسوت ادامه داد: زیرا او تنها هنرمندی بود که تصور می‌کرد متعهد به گفتمانی است که شروع شده و باید آن گفتمان را به یک سرمنزلی برساند، اما سایرین چنین تعهدی را برای خودشان فرض نمی‌کردند، البته حتی گاهی نقاشان ما نیز با همین نگاه کاریکاتوری در نقاشی دیواری و سه پایه‌ای وارد می‌شدند. متاسفانه برخی اوقات هنرمندان ما در سینما هم وارد همین نگاه کاریکاتور روزمرگی می‌شدند. کمتر هنرمندی بود که در واقع به آن دیدگاه عمیق از هنر با آن مفهومی که من از انقلاب دارم که اصلا هیچ ربطی به ساختار زمانی ندارد، دست یافته باشد و برای انسان ایرانی مفهوم جدیدی از هنر نه به عنوان انسان مشهدی، شیرازی، تهرانی و شیعی یا سنی خلق کند.

اصغر کفشچیان‌مقدم گفت: به عبارتی کاریکاتوریست بتواند در برابر انسان ایرانی که در جهان معاصر زندگی می‌کند و خداوند حقی را برای این انسان دیده، در کنار این مفهوم بتواند آن تجلی ایده در معنای خودش را در ساختاری با کمترین عناصر بصری ارائه دهد. در دهه دوم وسوم کاریکاتوریست‌های مسیر هجو و هزل زیاد شد و مسابقات جهانی برای آنها یک معیار شد.

وی افزود: اگرچه در ساختار جهانی، جشنواره‌ها با گفتمان دیگری برگزار می‌شد، نه این‌که بگویم آنها تلاش داشتند هنرمند ما را گمراه کنند، چنین نبود، اما ساختار، فهم و اهداف‌شان چیز دیگری بود و هنرمند ما چون تصور می‌کرد، باید در بُرد جهانی نمایش پیدا کند، بر این باور بود که آنها تنها راه ما برای جهانی‌شدن هستند، همین‌طور که امروز حراج کریستی ذهنیت هنر کشور را تحت شعاع قرار داده است. همچنان که در ورزش ما قهرمانی جای پهلوانی را گرفته و متاسفانه ورزشکار ما وقتی وارد ورزشگاه می‌شود به قرارداد چندمیلیاردی‌اش فکر می‌کند.       


گزارش از: ماهرخ ابراهیم پور


 

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید