تلاش برای برقراری توازن میان «سیاست فرهنگ» با «سیاست فرهنگی»

یادداشت محمد سلگی؛ مدیرمسئول فصلنامه مطالعات راهبردی فرهنگ
تلاش برای برقراری توازن میان «سیاست فرهنگ» با «سیاست فرهنگی»

محمد سلگی در یادداشتی که در شماره نخست فصلنامه مطالعات راهبردی فرهنگ منتشر شده به ضرورت پرداختن به حوزه فرهنگ از منظر سیاست‌پژوهی اشاره کرده است. متن کامل این یادداشت به این شرح است:

با توجه به بوروکراسی حاکم بر نظام دانشگاهی ایران، تاسیس نشریات علمی ـ پژوهشی رونق چشمگیری یافته است. در مواقعی انگیزۀ اصلی از تاسیس چنین نشریاتی بیشتر از آنکه بسط حوزه­ای از دانش یا ترویج رویکرد علمی / پژوهشی معینی باشد، پاسخ­گویی به اقتضائات بوروکراتیک دانشگاهی است. در چنین فضایی، کسب مجوز نشریۀ علمی ـ پژوهشی یا انتشار نشریات پژوهشی جدید فی­‌نفسه برای افراد و نهادها یک مزیت به‌­شمار می­‌آید و پرسش از هدف، ضرورت و رویکرد این نشریات اساساً اهمیتی ندارد؛ مگر به‌­شکل صوری و در حد برآورده­‌ساختن همان الزامات بوروکراتیک. 

برای فراتررفتن از این رویه­‌های بوروکراتیک پیش از هر چیز باید به این پرسش پاسخ داد که انتشار یک نشریۀ پژوهشی جدید بر مبنای کدام ضرورت علمی / پژوهشی یا اجرایی / سیاستگذارانه پذیرفتنی است؟ انتشار یک نشریۀ جدید در میان انبوه نشریاتی که یا مشخصاً بر فرهنگ (به معنای گستردۀ آن) متمرکزند و یا مقاله‌­هایی دربارۀ فرهنگ منتشر می­‌کنند، چه توجیهی دارد؟

تغییر فرهنگی گسترده در ایران پساجنگ- که نشانه­‌های آن پیش از پایان جنگ آشکار شده بود- و علاقۀ نهادهای رسمی  به جهت­‌دهی این تغییرات، زمینه­‌ساز توجه این نهادها به فرهنگ شد. از جانب دیگر، در فضای فکری کشور نیز «فرهنگ» منزلتی ویژه یافت. این توجه به فرهنگ، هم برآمده از ماهیت انقلاب اسلامی (که انقلاب فرهنگی نامیده می‌شد)، بود و هم متاثر از گرایش­های فکری مسلط در جهان. به‌­عنوان نمونه، در حالی‌که در دهۀ 50 و 60  شمسی محققان و تحلیل­گران در تحلیل تحولات جامعۀ ایران به اقتصاد سیاسی توجهی خاص مبذول می­‌داشتند، در دهۀ 70 فرهنگ مهم­ترین مساله و اصلی­ترین رانۀ تغییر شمرده شد. حتی تغییرات سیاسی عمده و برآمدن یا به حاشیه‌رفتن نیروهای سیاسی نیز بیش و پیش از هر چیز به تحولات فرهنگی و ارزشی در جامعۀ ایران نسبت داده می‌شد. هرچند این فضا دستکم در یک دهۀ اخیر دستخوش تغییر شده، اما بر مطالعۀ فرهنگ در محافل علمی و فکری و اداری بسیار موثر بوده است. مروری بر مفاهیم پربسامد در این دوره نشان می­دهد که به‌­تدریج مفاهیمی مانند «مهندسی فرهنگی»، «سیاستگذاری فرهنگی»، «مدیریت فرهنگی»، «راهبرد فرهنگی»، «رصد فرهنگی» و «فرهنگ عمومی» کاربرد وسیعتری می­یابند و توجه مدیران و شماری از محققان را به خود جلب می­‌کنند. حاصل این توجه، پروژه­های پژوهشی متعدد و مقالات متنوع بود. این کوشش خالی از دستاوردهای پژوهشی و مدیریتی نبوده است، اما چنانکه امروز بسیاری از محققان و مدیران اذعان می­کنند به دلایل مختلف نتوانسته است انتظارات را برآورده سازد. طرح چندبارۀ موضوعات پژوهشی، ابهام دربارۀ حدود و ثغور مفاهیم و دامنۀ کاربرد آنها، مرتبط‌نبودن یافته‌های پژوهش­ها با واقعیت­های اجتماعی یا مدیریتی کشور و جز آن خود گواهی بر این واقعیت است که این میدان پژوهشی همچنان از کاستی­هایی رنج می­‌برد.


انتشار نشریاتی پژوهشی که مبتنی بر برنامۀ پژوهشی تعریف‌­شده‌­ای فعالیت کنند، همواره به این برنامۀ پژوهشی وفادار بمانند و سرسختانه ضوابط علمی را در پذیرش و انتشار مقالات رعایت کنند ممکن است راهی به رهایی از دایرۀ بستۀ پژوهش­های پراکنده و بی­‌هدف و کم­‌ثمر باشد. چنانکه در نوشتۀ سردبیر محترم نشریۀ مطالعات راهبردی فرهنگ آمده است «سیاست‌­پژوهی» محور اصلی فعالیت این مجله خواهد بود. 

«سیاست‌­پژوهی» در عرصۀ فرهنگ می­تواند حیطۀ گسترده­ای از فعالیت­های پژوهشی را شامل شود. اما در عین حال می­تواند زمینۀ همبستگی موضوعی میان مقالات این نشریه را نیز فراهم آورد. چنانکه محققانی چون مک گیگان[1] یادآوری می­‌کنند میان «سیاست فرهنگ» با «سیاست فرهنگی» تمایزات مهمی وجود دارد. در مفهوم اخیر این  گرایش نهفته است که از فرایندهای اساسی که خود تفاوت­های عمیق در علائق و منافعِ­  گروه­های اجتماعی را بازتاب می‌­دهند غفلت شود و در عوض تمرکز بر نحوۀ صورتبندی و  اجرای سیاست­ها گذاشته شود. این شکل از تحلیل در نهایت چندان گره­‌گشا نخواهد بود.  این نشریه می­‌کوشد میان این دو نوع نگاه، توازنی برقرار کند.

   امید است با همکاری پژوهشگران گرامی حوزۀ فرهنگ این نشریه بتواند به­سهم خویش گامی در جهت شناخت، تحلیل و ارزیابی مسائل اصلی فرهنگی کشور بردارد. صمیمانه از همۀ استادان و محققان ارجمند دعوت می­کنیم که با انتشار مقالات پژوهشی خود در نشریه یا با نقد سایر مقالات و نیز  با نقد رویکرد و جهت­گیری کلی این نشریه به بهبود کیفیت آن یاری رسانند. 

      

[1] . جیم مک گیگان در کتاب فرهنگ  نئولیبرالیسم، ترجمه نریمان افشاری، نشر همشهری، 1399

    

    

      

برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید