در نشست نقد کتاب «انقلاب تصورناپذیر در ایران» مطرح شد:

این کتاب به تحلیل جامعه‌شناختی احساسات مردم در انقلاب می‌پردازد

(گزارش و فیلم نشست)
این کتاب به تحلیل جامعه‌شناختی احساسات مردم در انقلاب می‌پردازد

نشست نقد کتاب «انقلاب تصورناپذیر در ایران» تألیف چارلز کرزمن، دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰، با حضور جواد طاهایی، صادق پیوسته و محمود مهام و با دبیری رضا میثمی از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

در بخش اول این برنامه جواد طاهایی با اشاره به وجه تفسیری این کتاب گفت: کتاب خوب، کتابی نیست که حجم ادبیات علوم اجتماعی در باب انقلاب اسلامی را حجیم‌تر کند بلکه کتابی‌ست که دانش ما را از انقلاب عمیق‌تر کند یا حداقل چالش ذهنی برای ما ایجاد کند. این کتاب، از این نظر کتاب خوبیست چون به ما اجازه می‌دهد که از محتویات کتاب فراتر رویم. در جامعه علوم اجتماعی ایران، نوعی انکار و عدم تمایل و کراهت وجود دارد مبنی بر اینکه انقلاب اسلامی، انقلاب تلقی نشود. حجم وسیع تحقیقات و گفتگوها درباره انقلاب اسلامی ۵۷ تا به حال کارکردی معکوس داشته است. یعنی انقلاب بودن انقلاب اسلامی را از نظر و از توجهات مخفی کردند ولی برخلاف گذشت این تاریخ غفلت در خصوص انقلاب بودن انقلاب، این کتاب به نوعی اعتراف غیرمستقیم است به اینکه انقلاب ۵۷ ویژگی‌های انقلاب را داشته است. انقلاب اسلامی از جنس انقلابات قرن ۱۹ و ۲۰ که با تساهل انقلاب نامیده شده، نبوده است. این کتاب فقط به یکی از ویژگی‌های انقلاب اسلامی تنبه پیدا کرده است و همه موارد را در نظر نگرفته است.


یکی از مشخصه‌های انقلاب کلاسیک، آزادی‌خواهی است که از آزادی‌خواهی شروع می‌شود و به افزایش آن و ظهور سوژگی می‌رسد. حتی اگر این ویژگی در انقلاب اسلامی در شروشور دنباله انقلاب درک نشده باشد اما حقیقت در جای خود نشسته است. یکی از نتایج درک کلاسیک از انقلاب این است که ما می‌فهمیم برخلاف تصور رایج، این یا آن نسل انقلاب نکرده است بلکه این «ما» بود که انقلاب کرد. یعنی ایران در کلیت و تمامیت تاریخی‌اش انقلاب کرد. اگر انقلاب بودن انقلاب اسلامی درک شود، حساسیت‌ورزی به همه این موارد در دستورکار قرار می‌گیرد. حال این کتاب فقط یک شروع است ولی با این حال، یک شروع عظیمی است چون به ۴۰ سال نادانی شکوهمند، شکوه نادانی یا جهل مردان علم پایان می‌دهد. مستق کردن و رهانیدن انقلاب اسلامی از چنبره شرایط اجتماعی اصلاً چیز کمی نیست. کرزمن هم جامعه‌شناس کوچکی نیست. این کتاب در واقع دیدن انقلاب اسلامی ازسوی جامعه‌شناسان است بعد از چندین دهه. هم در ایران اینطور است و هم در جهان و این هم تازه است و هم عظیم. باتوجه به اینکه نویسنده این کتاب یک جامعه‌شناس آمریکایی‌ست با این شهادت و شناسایی انقلاب اسلامی از سوی او، خیلی احتمال دارد که انقلاب اسلامی در سطح وسیع‌تری از اجتماع علمی ایران درک شود.


در ادامه صادق پیوسته جهت‌گیری کتاب «انقلاب تصورناپذیر در ایران» را نوعی ضد نظریه خواند و اظهار داشت: این کتاب، ادعای تحلیلی به معنای معمولی که جامعه‌شناسان و پژوهشگران علوم سیاسی دارند، ندارد. به عبارتی، نوعی ضد نظریه ارائه می‌کند. درواقع کتاب به تحلیل‌هایی مثل نظریه مارکسیستی که تمامیت و کلیت را مدنظر قرار می‌دهند، توجه نمی‌کند به همین دلیل است که مقداری برای ما نامأنوس است. این کتاب برای نشان دادن تفاوت خود با آن‌ها، ضمن مطرح کردن نمونه‌هایی از این گونه تحلیل‌ها که علت و معلولی هم پیش می‌روند، ایرادهای آن‌ها را بازگو می‌کند. نویسنده کتاب کاستی این تحلیل‌ها را عدم توجه به حس افراد حاضر در صحنه انقلاب می‌داند. از همین رو، این کتاب با این احساسات سروکار دارد یعنی از مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها شروع به پایه‌گذاری تحلیل خود می‌کند. تحلیل جامعه‌شناختی که به احساسات گروه‌های انسانی می‌پردازد. لذا از همین زاویه به تحلیل عامل «شتابزا» در آستانه انقلاب می‌پردازد. عامل که از احساسات افراد برآمده است و نویسنده از همین نقطه، متغیری را نشان می‌دهد که شاید تا به حال کمتر به آن اشاره شده است. مبنی بر اینکه زمانی که مردم تصور از بین رفتن یک رژیم را داشته باشند، رژیم هرچقدر هم قدرتمند باشد، فرومی‌پاشد. اما اینکه چند درصد مردم باید این تصور را داشته باشند، چیزی نمی‌گوید. لذا از این نظر به ما اطمینانی نمی‌دهد که تحت چه شرایطی می‌توانیم از a به b برسیم. این کتاب از این نظر که در دهه آغازین ۲۰۰۰ م نوشته شده، پیشرو است اما تحلیل آن به دلیل جنبه توصیفی، نمی‌تواند پایه تبیینی و به تبع آن، پیش‌بینی تحولات قرار گیرد.

محمود مهام سومین سخنران این نشست، کتاب «انقلاب تصورناپذیر در ایران» را برای کسانی که به انقلاب فکر و در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی کار می‌کنند، با اهمیت دانست و با اشاره به الگو قرارگرفتن این کتاب در داخل متذکر شد: فراگیری و تنوع  منابع زیاد و نیز، پشتیبانی گسترده از آن، می‌تواند برای نهادهایی که می‌بایست پشتیبانی لازم را چه در سطح فلسفی و چه در سطح اجتماعی داشته باشند، درس‌آموز باشد.

او با انتقاد از اینکه در ایران مطالعات آمایش سرزمینی وجود ندارد، ادامه داد: اگر انقلاب اسلامی را به مثابه یک جریان و یک حرکت، بشناسیم و آن را به عنوان یک انتخاب اجتماعی در نظر بگیریم، در آن صورت معلوم می‌شود که پژوهش‌ها و فناوری‌های ما، خیلی برای اینکه بتوانند روی این انتخاب اجتماعی واکاوی کنند، آمادگی ندارند و دلیل این مسأله هم آن است که وارد مباحث سرزمینی نشده‌اند. اگر ما بخواهیم اعلام کنیم که این کتاب با بقیه کتاب‌ها تفاوت دارد حداقل از این جهت که ما را وارد مباحث سرزمینی نمی‌کند و نقاط برخورد را نشان نمی‌دهد، تفاوتی نمی‌کند. و تا زمانی که این نقاط مشخص نشوند، ما نمی‌توانیم وارد بحث نظریه انقلاب اسلامی شویم و بگوییم که از نظر اجتماعی چه اتفاقی افتاده است. و لذا تا زمانی که ندانیم چه اتفاقی افتاده، نخواهیم دانست چه اتفاقی باید بیفتد. چراکه اگر قائل به ادامه حرکت انقلاب باشیم، یعنی انقلاب را به مثابه یک حرکت تصور کنیم، بیومکانیک این حرکت خیلی مهم خواهد بود. بنابراین تا زمانی که بحث‌های جامعه‌شناسی ما به سمت مباحث سرزمینی نرود، عملاً صحبت کردن از انقلاب، خیلی وجهی پیدا نمی‌کند و در ادامه مشخص نخواهد شد که چه مسیری را باید در آینده طی کنیم.به همین سبب، نظرم بر این است که این موضوعات باید از منظر تنوع زیستی بررسی شوند.

گزارش از: فریبا رضایی


برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید