عدم شناخت کافی از فرهنگ افغانستان، یکی از دلایل شکست آمریکا بود
نخستین نشست از سلسله نشستهای تخصصی مطالعات فرهنگی- اجتماعی افغانستان با عنوان «افغانستان یک سال پس از ظهور مجدد طالبان، خروج آمريكا از افغانستان؛ شكست يا تاكتيك؟!»، سهشنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ با حضور محسن اسلامزاده (مستندساز و پژوهشگر مسائل افغانستان) و دبیری محمود ذکاوت (محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر) برگزار شد.
محسن اسلامزاده در ابتدای سخنان خود به وضعیت افغانستان پس از خروج آمریکاییها اشاره و در انتقاد از عملکرد آنها، تصریح کرد: امروز اگر بخواهیم به افغانستان برویم و بپرسیم آیا بعد از دو دهه حضور امریکاییها در این کشور، تغییراتی در خدمات شهری، همگرایی میان مردم، نظام ملوکالطوایفی، انتخابات، مسأله زنان و ... ایجاد شده است یا خیر، پاسخ منفی است. عادیترین مورد، جادهها و راههای مواصلاتی هستند که در بدترین حالت خود قرار دارند. از طرف دیگر، در مورد دموکراسی که غربیها داعیه آن را دارند، عملکرد آمریکاییها بسیار ناموفق بوده است. بهطوریکه در آخرین انتخابات افغانستان، دو مراسم سوگند ریاستجموری برگزار میشود که وزیر امور خارجه آمریکا مجبور میشود سراسیمه خود را به این کشور برساند. این موارد، از بدیهیترین مسائل در افغانستان هستند که به نظر من از یک مسأله نشأت میگیرند و آن، عدم شناخت آمریکاییها از فرهنگ افغانستان بوده است که باعث شده در سال ۲۰۰۸-۲۰۰۷ به این نتیجه برسند که از این کشور خارج شوند.
او در پاسخ به سوالی مبنی بر چگونگی خروج آمریکا از افغانستان، به خروج ناشی از بنبست آنها اشاره کرد و افزود: خروج آمریکاییها از افغانستان یک باره اتفاق نیفتاد. من در سال ۹۷ پس از بازگشت از افغانستان و صحبت با گروههای مختلف، به مسأله خروج آمریکاییها از افغانستان اشاره کردم ولی برخی از مسئولین آن را، تحلیل مسائل با توهم دانستند! آدام کورتیکس در مستند bitter lake به صراحت به این مسأله اشاره میکند که آمریکا و انگلیس متوجه شدهاند که برنامههایی که برای افغانستان دارند، قابل اجرا نیست و دچار شکست شدهاند. به همین دلیل زمزمههای خروج دارند که یک بار در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ و یک بار هم در سال ۲۰۱۴ آن را مطرح میکنند. بنابراین آمریکاییها در افغانستان به بنبست رسیدند.
اسلامزاده درباره نیات ابتدایی آمریکاییها از اشغال افغانستان، به موقعیت استراتژیک این کشور اشاره کرد و گفت: افغانستان به قلب آسیا معروف است. این کشور با ایران، پاکستان، آسیای مرکزی و حتی چین، مرز مشترکی دارد. بنابراین منطقه بسیار حساسی است که آمریکاییها میخواستند به آن تسلط پیدا کنند. حتی زمزمههای حضور اسرائیلیها در این کشور هم بوده است. یکی از اهداف اولیه آمریکاییها در این کشور، جمهوری اسلامی ایران و سپس آسیای میانه و روسیه بود ولی تلاشهایشان بینتیجه بود. آنها حتی نتوانستند یک دولت همپیمان برای خود در افغانستان داشته باشند و طالبان، تا آخرین سرباز آنها را مجبور به خروج از این کشور کرد. مسأله بعدی، منابع زیرزمینی افغانستان است که میتوانست برای آمریکاییها مهم باشد ولی دستنخورده ماندند. در این میان، برخی از منافع، منافع دولت آمریکا نبود بلکه منافع مافیا و شرکتها و نهادهای امنیتی بود که میتوان درباره مواد مخدر در این زمینه صحبت کرد. ما گزارشهای بیشمار از سوی مسئولین غربی داریم؛ ازجمله گزارش سفیر انگلیس که به مجلس عوام این کشور رفت که در آن گفته شده بود ما در یک جنگ اشتباه و در یک کشور اشتباه حضور داریم. اما این مافیا به قدری قدرتمند هستند که تمام این مسئولین را از صحنه سیاست خارج کنند. در کتابی به نام «نامههایی از کابل» نوشته سفیر انگلستان در کابل که توسط نشر امیرکبیر ترجمه شده، آمده که ما میگوییم اوضاع خراب است ولی درحال پیشرفت و روبه جلوایم و باید خیلی از مسائل را حل کنیم. من در مستند «تنها میان طالبان» حرف جدیدی نزدم بلکه تمام این حرفها که در این کتابها گفته شده بود، برای من ثابت شد.
این مستندساز درباره وجه فرهنگی حضور آمریکاییها در افغانستان، اضافه کرد: مسائل فرهنگی و رسانهای برای آمریکاییها همواره در اولویت است اما چیزی که آمریکاییها درمورد افغانستان نمیدانستند و از این نظر هم ضربه خوردند، عدم شناخت کافی از فرهنگ افغانستان بود. در سالهای ابتدایی حضور، NGOهای غربی در این کشور فعال بودند و قصد ساماندهی، آموزش و هستهسازی در بخشهای مختلف این کشور داشتند ولی در همین مورد هم میبینیم که توفیقات زیادی نداشتند. افغانستان، یک کشور روستایینشین است که بیش از ۷۰ درصد مردم در روستاها زندگی میکنند. افغانستان، یک جامعه سنتی با ساختار قبیلهای است. یکی از دلایل عدم توفیق آمریکاییها، همین موضوع بود. درخصوص حکومت فراگیر هم که امروز مورد تأکید ماست، باید دقت شود. چون یکی از ضربههایی که افغانستان خورده، از سران قومی است. باید نخبگان افغانستانی از قومهای مختلف وارد حکومت شوند. یکی از افتضاحاتی که آمریکاییها نتوانستند آن را جمع کنند و مرداب افغانستان را برای آنها تشدید کرد، همین درک نکردن جایگاه بزرگان قومیتی در شهرهای مختلف بود.
اسلامزاده ضمن ضداشغال دانستن شاکله طالبان، به نوع مواجهه جمهوری اسلامی ایران با آنها اشاره و خاطرنشان کرد: نوع مواجهه ایران با طالبان که قابل تقدیر است، این بوده که تخاصم نداشتیم و به دنبال تعامل بودیم. ایران از سال ۲۰۱۱ به بعد همواره ۵ شرط خروج آمریکاییها، جنگ با تکفیریها و داعش، حفظ امنیت مرزهای جمهوری اسلامی ایران، حفظ امنیت همپیمانان ایران در افغانستان و تعامل با بزرگان قومی داشته است که ۴ مورد آن را رعایت کردهاند اما شرط پنجم را تاکنون قبول نکردهاند. لذا ایران باید آنها را متقاعد کند که از فرهیختگان دیگر اقوام هم در حکومت استفاده کنند. ما در این مسیر به نوعی درست حرکت کردهایم اما شاهد دیپلماسی تردید هستیم. ما امروز میبینیم که چینیها و روسها تا چه حد در افغانستان فعال هستند. بنابراین اگر فردا تمام معادن را چین گرفت یا آرد قزاقستان و نفت ازبکستان و روسیه به افغانستان آمد، نباید تعجب کنیم. الآن زمان چیدن میوه است و ما باید روی بحث اقتصادی، فعال باشیم. اگر این بخش را فعال کنیم، روی قضیه آب هیرمند هم دست برتر را خواهیم داشت. امروز افغانستان به همه چیز از دارو، آرد، مواد نفتی و ... نیاز دارد. بنابراین الآن زمان پروژه گرفتن است. ما خیلی از فرصتها در بوسنی، سوریه و کشورهای دیگر را از دست دادهایم. بنابراین انتظارمان از دولت این است که این پتانسیلهای اقتصادی را فعال کند.
گزارش از: فریبا رضایی