فرهادی نماد انسانشناسی عمیق است
آیین رونمایی از ویراست سوم کتاب «انسانشناسی یاریگری» اثر مرتضی فرهادی (استادتمام مردمشناسی و جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی) سهشنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ با حضور جمعی از صاحبنظران، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در نشست چهارم این برنامه حسین مهدیزاده، علیرضا حسنزاده، مرتضی سالمی و افسانه احسانی سخنرانی کردند.
در ابتدای این نشست حسین مهدیزاده با بیان اینکه پروژه تعریفشده دکتر فرهادی، ظرفیت یک نظریه اجتماعی دارد، توضیح داد: کار نظریه اجتماعی پیداکردن تمایزهاست. تمایزی که دنیای مدرن کشف کرده، این است که دنیای قدیم برآمده از رابطه ارباب و برده و به تعبیر ارسطو ترکیبی از فرمانپذیر و فرمانگذار است. اما طبیعت دنیای جدید، بازار است؛ بازار به این معنا که انسان خود را سوداگر میداند و تضاد را برای روابط خود برمیگزیند. جامعه مدرن، جامعه بازار است و من طلبه باید مشخص کنم برای نحوه زیستن در این بازار، قرار است حکم واجب و حرام ارائه دهم یا خیر؟ از سویی، روش تحقیق در عالم طلبگی چنین ظرفیتی دارد و در پژوهش فقهی قطعهای به نام «وجه عقلایی روابط» وجود دارد که بر اساس آن فقیه میتواند برای متنی که میخواند، به عرف یا عقلا ارجاع دهد. اما پاشنه آشیل بزرگ در فقه، فهم عقلایی است. اینکه در دنیای جدید عقلا چه کسانی هستند و باید آنها را تأیید کرد یا خیر، مسئله است. فقیه باید بداند قرار است باید و نباید زیستن در میان کدام عقلا را بگوید.آیا فقه و دین، خیلی اجتماعی است و به عقلا احترام میگذارد؟ اگر چنین است، پس طرح انبیا در برخورد با بزرگان روزگار خود چون فرعون، نمرود و ...، چه بوده است؟ نظریه اجتماعی واحد و یگانه نیست و ما به لحاظ تاریخی و متناسب با پروژه تاریخی انبیا، نظریات اجتماعی داشتهایم که متناسب با آنچه که دکتر فرهادی یاریگری مینامد، قرابت دارد؛ چیزی که در ادبیات فقهی «ولایت و اخوت» نامیده میشود و کتاب اصول کافی در ۲۰ باب انواع آن را توضیح میدهد.
او با بیان اینکه این نظریه اجتماعی باید به طرح عقلایی تبدیل شود، از نقش دکتر فرهادی در این زمینه سخن گفت و افزود: رابطه عقلایی نیاز به تصور دارد. فقیه باید نظریه اجتماعی خود را تصور کند و کسی باید آن را روی زمین بچیند. ما در مقام فهم، بهشدت به تصویرها وابستهایم. فرهادی تصویر خلق میکند. این تصویر، فضای عقلایی جدید ایجاد میکند که در آن میتوانیم دوباره به «حکم» برگردیم.
علیرضا حسنزاده دومین سخنران این نشست، کتاب دکتر فرهادی را شاهکار انسانشناسی دانست و گفت: این کتاب بهمثابه دفاعی قدرتمند از فرهنگ و تمدن ایرانی است که تنها از عهده استاد مردمشناسی برمیآید که تجربههای بسیار غنی در دوران کاری خود دارد. استاد فرهادی نماد کامل مردمشناسی است که برخلاف روال عمده در ایران؛ یعنی انسانشناسی سطحی که عمق پیدا نمیکند، نماد انسانشناسی عمیق است. اثر استاد، اثری شاخص است که با آثار بسیار برجسته جهان قابل مقایسه است. استاد لایههایی را میکاوند که اهمیت مردمنگاری را به ما یادآور میشوند.
او با اشاره به ارزشهای انسانشناسی استاد فرهادی، اضافه کرد: ارزشهای انسانشناسی که استاد فرهادی به ما میآموزند، این است که فرهنگ و تمدن بزرگی چون ایران بدون وجود ارزشهای مشارکت و یاریگری اصلاً امکان وجود نداشته است. جامعه ایران در برابر مسائلی چون خشکسالی و ...، همکاری داشته که وجود سنتهای یاریگری را یادآور میشود. دیگر اینکه در جامعه سلسلهمراتبی ایران، یاریگری به تعادل در سطح زندگی کمک و فاصلهها را کم میکرده است. چهارم اینکه اگر این یاریگری نبود، به دلیل وجود تنوعات قومی گسترده، ایران تاکنون باید به صحنه نزاع تبدیل میشد. مورد پنجم، یاریگری در مقاطع حساس است؛ مثلا اگر دامداری دامش را از دست میداد، همه به او یک دام میدانند تا ضرر او را جبران کند.
حسنزاده در پایان با بیان اینکه امروز با افول سنتهای یاریگری مواجه هستیم، با اشاره به کلیشههای منفی در مورد زندگی روستایی و عشایری، کار استاد فرهادی را کنارزدن کلیشههای غلط و آزمودهنشده دانست که به دیدن دوباره آفتاب درخشان تمدن ایرانی کمک میکند.
در ادامه مرتضی سالمی دکتر فرهادی را پژوهشگر خویشفرمای میانرشتهای دانست و ابراز کرد: دکتر فرهادی صفر تا صد پژوهش را خود، سامان میدهند و کارفرمایی ندارند که بر اساس نظر او کار کنند. شاید این کار اصلاً دون شأن ایشان باشد؛ چون ایدههای او بسیار پخته و حاصل سالها تجربه و پژوهش است. ما امثال دکتر فرهادی خیلی کم داریم؛ پژوهشگر خویشفرمای میانفرهنگی که تاوان نظریه نوسازی و توسعه را دهند.
او مفهومسازی را از ویژگیهای برجسته استاد فرهادی دانست و اظهار داشت: یکی از ویژگیهای دکتر فرهادی، مفهومسازی، واژهسازی و کشف و بازکشف واژههاست. حتی گمان نمیکنم مقالههای چندصفحهای ایشان در کمتر از یک سال به سامان برسد. شاید اگر در کشور ما معیار سنجش، کیفی بود، بسیاری از مقالههای ایشان برنده سال میشد. علاوه بر ابداع واژگان و توجه به مفاهیم، ایشان گردوغبار از واژگان موجود نیز که سالها کسی به آنها توجه نکرده، زدودهاند. استاد فرهادی همچنین نگاه جدی به تاریخ و جغرافیا دارند؛ هرچند همه القاب مردمشناس، ادیب، مورخ، روانشناس و ... در این شخص بزرگ میگنجند.
در پایان افسانه احسانی به بخشی از تجربهزیسته خود که در قرابت با یاریگری دکتر فرهادی بود، اشاره کرد و گفت: متأسفانه چیزهایی که داریم آنقدر بیگانه هستند که پوشیدن لباسهای محلی هم از نظر دیگران دور و عجیب است. ما در دانشگاه همواره با نظریههای عاریهای اروپامحور آشنا شدهایم که باید خود را متناسب با آنها هدایت کنیم. زمانی برای حفظ یک گونه در حال انقراض، وارد روستایی شدم که زنان آن به زیبایی در کنار هم کار میکردند، زعفران میچیدند، به نوبت آبیاری میکردند، دختران النگوها و گوشوارههای خود را برای حفظ سرمایه محله خود، به میان میگذاشتند. بهعبارتی نمونههای حل مسئله در آنجا فراوان دیده میشد. تا آن زمان تمام الگوهایی که به ما معرفی شده بودند، افراد خارج از کشور بودند تا اینکه با «واره» دکتر فرهادی آشنا شدم. ای کاش استاد فرهادی همچنان برای ما بنویسند و در جاهایی که خارجیها به ما میگویند، حرفهای شما رؤیاست، پر قدرت منابع استاد را به آنها معرفی کنیم و بگوییم «بخوانید»! امیدوارم سایه استاد فرهادی همیشه بالای سر دانش ضمنی و توانافزایی دانش بومی باشد.
گزارش از:بهاره رضایی