خانوادهٔ آمیخته
خانوادههای ناتنی نتیجهٔ پیوند میان دو بزرگسال است که دستکم یکی از آنها از روابط سابقشان فرزند یا فرزندانی داشته باشد. ازآنجاییکه دایرهٔ شمول مفهوم خانواده گستردهتر شده است و شراکت همجنسها، زناشوییهای ناهمخانهای[2]، و زوجهای همخانه را هم در برگرفته است، تعریف خانوادهٔ آمیخته [1]نیز سیال است. خانوادههای آمیخته همهٔ جزئیات خانوادهٔ هستهای را بازمیتاباند، ضمن اینکه از روابط پیشین اعضای خانواده نیز متأثر است.
جامعهشناسان خانوادهها را به این ویژگیها میشناسند: تعهد طولانیمدت، هویت گروهی نیرومند، و ساختار اقتصادیای که برای فرزندان این پیوند فراهم میشود. خویشاوندی، تبار مشترک، یا ازدواج، بهطور سنتی ‐ اگرچه نه همیشه ‐ وجود داشتهاند. استثناهای این ویژگیهای راهنما را در خانوادهٔ ناتنی میتوان پیدا کرد. در بیشتر خانوادههای ناتنی، تعهد قبلی پایان یافته است؛ یکیشدن با خانوادهٔ جدید فرآیندی طولانی است و بهنتیجهرسیدنش هم تضمین نشده است؛ احتمالاً، برای حمایت مالی از کودکان خانوادهٔ جدید زن/شوهر سابق هم با این خانواده مشارکت اقتصادی دارند و این امر نتایجی هم بههمراه دارد؛ نیروی پیوندهای خونی و قانونی بهطور خاص در خانوادهٔ آمیخته مبهم است.
اگر به نرخ 50 درصدی طلاق در ایالات متحده و این واقعیت که 50 درصد ازدواجها ازدواج مجددند توجه کنیم، درمییابیم در این صورت پویش خانوادهٔ آمیخته پدیدهٔ اجتماعی تأثیرگذاری است. از هر 3 نفر در امریکا یک نفر عضو خانوادهای ناتنی است و جمعیتشناسان پیشبینی میکنند نسل انفجار (متولدان سال 1946 تا سال 1964) در دوران پیری بیشتر به فرزندان ناتنیشان متکی باشند تا فرزندان تنیشان. از اینرو، حل روابط پیچیدهٔ خانوادهٔ آمیخته اهمیت فرهنگی دارد.
سه نوع خانوادهٔ آمیخته وجود دارد و ذیل هریک چند زیرمجموعه و جملگی در فرهنگ عمومی نیز بازتاب یافته است: 1- مادرِ تنی - پدر ناتنی (این ترتیب بیش از ترتیبات دیگر معمول است، زیرا مادران مطلقهاند که معمولاً حضانت کودکانشان را میگیرند)؛ 2- پدر تنی - مادر ناتنی؛ 3- زوجی که هر دو فرزندان تنیشان را با خود وارد پیوند جدید میکنند، چنانکه در سریال محبوب تلویزیونی «دارودستهٔ برَدی»[3] که در دههٔ 1960 و دههٔ 1970 پخش میشد، مصداق آن را میبینیم. در فیلم سینمایی «مال تو، مال تو و مال ما»[4] که اقتباسی از یک کتاب است، زوجی بیوه که هرکدام فرزندانی داشتند، تصمیم گرفتند بچهای تنی هم داشته باشند. نسخهٔ جدیدی از آن فیلم زنی را توصیف میکند که کودکانی از نژادهای گوناگون را به فرزندی پذیرفته است و زندگی واقعی دو بازیگر مشهور، برد پیت و آنجلینا جولی به ذهن متبادر میشود که هم فرزند تنی داشتند، هم فرزندخواندهٔ مشترک، و هم غیرمشترک. از آن هم پیچیدهتر ‐ و جنجالبرانگیزتر ‐ رابطهٔ غیرزناشویی و ناهمخانهای وودی آلن و میا فارو[5] و رابطهٔ آن دو و فرزندخواندگان فارو ‐ که برخیشان فرزندخواندهٔ قانونی آلن هم بودند ‐ و ازدواج متعاقب آلن با یکی از خواهرخواندههای فرزند خودش بود، که دختر قانونی معشوق پیشینش بود. واکنش اجتماعی (هم مثبت و هم منفی) به چنین ارتباطات چندلایهای، گویای تجربهٔ خانوادهٔ آمیخته است.
انگشتنمایی خانوادههای آمیختهٔ توصیفشده در پاراگراف پیشین بیآنکه پویش میانفردی شکنندهشان را برهم زند، در اسطورهزدایی از خانوادههای ناتنی سهیم بود. اگرچه کهنالگوی[6] نامادری دیرزمانی است در نوشتهها دلالتهای ضمنی منفی داشته و قصههایی مانند سیندرلا بر این تصورات صحه گذاشته، به تصورات نیکخواهانهتر نیز میدان داده است. گرفتاریهای احتمالی والدین ناتنی بعدی از خانوادهٔ آمیخته است که نمیتوان از آن چشم پوشید. روابط ازپیشموجود پدر/مادر-فرزندی و تأثیرپذیری اعضای خانوادهٔ سابق یا خاطرات بهجامانده در ذهن وفاداری و اقتدار والدین ناتنی را تضعیف میکند. رفتن به محلی جدید از نتایج رابطهٔ جدید باشد و پیامد این نقلمکان فشار روانی مضاعف. در حقیقت، واژهٔ خانوادهٔ آمیخته ممکن است بیمسما باشد، زیرا خانوادهها چنانکه گسترش کمی اقتضا دارد با درهمنیامیزند و ملغمهای باشد از خواهر/برادرهای ناتنی و نیمهتنی[7] همخانه و ناهمخانه، پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر اعضای خانوادهٔ ناتنی گسترده و اعضای خانوادههای ناتنی سابق ‐ در مواردی که چند پیوند و جدایی متوالی رخ میدهد. خانوادهٔ دوهستهای[8] اصطلاح دیگری است که برای توصیف خانوادهای واحد که از پیوند دو خانواده پدید آمده است بهکار میرود.
اعضای خانوادهٔ جدید اغلب پیشینههای مشابهی ندارند و ناهمگنی در ازدواجهای دوم و سوم، میزان ناکامی در رابطه را تا 60 درصد افزایش داده است و نیز دوام موردانتظار را از هشت سال برای پیوند اول به هفت سال در پیوندهای بعدی کاهش داده است. سازگاری زوج شدیداً به آشنایی آن دو با فرهنگ یکدیگر بستگی دارد، اما ازآنجاییکه افراد در زمان ازدواجها یا همخانگیهای چندم سنشان بالاتر است (اواسط و اواخر دههٔ سوم زندگی در مقابل اوایل دههٔ دوم در اولین پیوند)، شریک همگن کمتر پیدا میکنند و ممکن است با فردی از نسل، طبقهٔ اجتماعی، قومیت، یا مذهب دیگر ازدواج کنند. اضافهشدن فرزندان به ترکیب، بهویژه نوجوانان، پیش از آنکه زوج زمان کافی برای سازگاری با هم داشته باشند، استرس را افزایش میدهد.
شگفت آنکه اگرچه بیشتر خانوادههای آمیخته دربردارندهٔ همخانگیاند نه ازدواج، تنها منبعی که در دسترس نهادهایی مانند مدرسه یا کلیسا قرار دارند، مدل ازدواج مجدد و پژوهشهای مرتبط با آن است. موردپژوهیای این آشفتگی موجود در پیوندهای خانوادگی را نشان میدهد: دوستپسر همخانهای مادری مجرد مربی تیم ورزشی دختر این مادر است. انجمن ورزش مدرسه رابطهٔ این مرد با کودک را بهرسمیت نمیشناسد، زیرا او و مادر دختر همسر قانونی هم نیستند و حکم دادند او نمیتواند مربی تیم باشد، زیرا هیچ نسبتی با اعضای تیم ندارد. این در حالی است که آن مرد بهعنوان پدر ناتنی در حق آن دختر خدمتهای بسیار کرده بود.
نظریهپردازان تصدیق میکنند نبود پیوند زیستی میان برخی از اعضای خانوادهٔ آمیخته ممکن است مشکلآفرین باشد. خانواده ‐ این واحد بنیادین تمدن ‐ تجربهای صمیمی، پراسترس، و بالقوه خطرناک است. برخی از دانشمندان علوم اجتماعی قائل به چشمانداز اجتماعی-زیستی که برآناند ژنتیک و تکامل مهار نقشها و روابط را بهدست دارد بر این نکته پای میفشارند که جامعه نباید مشوق تشکیل خانوادههای ناتنی باشد، زیرا وقتی پیوندهای زیستی بر رفتار حکم نراند، خطر افزایش مییابد. در واقع، در 30 درصد موارد تجاوز کودکان پای پدرخواندهها در میان است و بر اساس آمار، بالاتررفتن کودکآزاری را میتوان به دوستپسران همخانهای مادران ربط داد. مسئلهٔ محرمآمیزی نیز نگرانکننده است، بهویژه هنگامیکه رابطهٔ جنسی، حتی ازدواج میان فرزندخواندهها آشکار شود.
با این همه، خانوادههای آمیخته به طلاقگرفتگان یا بیوگان کمک میکنند زندگیشان را دوباره سامان دهند و ساختار خانوادگی را حفظ کنند. زنانی که در فقر زندگی میکنند، ممکن است از طریق تشکیل مجدد خانواده منزلت اقتصادی-اجتماعیشان را بالا برند. افراد وقتی دوباره ازدواج میکنند، پختهترند و این روابط برابریخواهانهتر است. کودکان از تعهد، ارتباطات، انسجام، و کوششهایی که برای موفقیت خانوادههای آمیخته لازم است بهره میبرند.
سارا ای. مورای[9]
و نیز نگاه کنید: کودکآزاری جنسی؛ طلاق؛ خانواده.
بیشتر بخوانید
Booth, Alan and John N. Edwards. (1992). “Starting Over: Why Remarriages Are More Unstable”, Journal of Family Issues 13(2): 179-194
Ganong, Lawrence H. and Marilyn Coleman (2004). Stepfamily Relationships: Developments, Dynamics and Interventions. New York: Kluwer Academic/Plenum
Giles-Sims, Jean. (1997). “Current Knowledge about Child Abuse in Stepfamilies”, pp. 215-230 in Stepfamilies: History, Research, and Policy, edited by I. Levin and M. B. Sussman. New York: Haworth
Herbert, W. (1999). “When Strangers Become Family”, U.S. News and World Report, November 29, pp. 58-67
[1] blended family
[2] commuter relationships
[3] The Brady Bunch
[4] Yours, Mine and Ours
[5] Mia Farrow
[6] archetype
[7] half siblings
[8] Binuclear family
[9] Sarah E. Murray