خانواده‌های دودرآمده

 خانواده‌های دودرآمده [1]در دهه‌های اخیر، تغییرات شگرفی در مشارکت زنان و مردان در نیروی کار و تغییراتی نه به آن اندازه شگرف در تقسیم کار خانگی رخ داده است. خانوادهٔ سنتی که در آن مرد نان‌آور خانه بود و زن خانه‌دار ‐ هنجاری که در دههٔ 1950 و دههٔ 1960 میان زوج‌های متأهل طبقهٔ متوسط باب بود ‐ به خانواده‌ای تبدیل شد که در آن هم زنان و هم شوهر اغلب کار بامزد داشتند: خانوادهٔ دودرآمده. خانواده‌های دودرآمده دربردارندهٔ زوج‌های دوحرفه‌ای و زوج‌هایی است که به شغلشان به چشم حرفه نگاه نمی‌کنند. حرفه با شغل فرق دارد، از این جهت که حرفه نیازمند بذل زمان و انرژی بیشتر و نیز آموزش‌دیدگی عمیق‌تر است؛ رهاورد آن نیز درآمدهای بالاتر است. از این‌رو، به‌رغم دشواری‌هایی که به‌دلیل مقتضیات حرفه‌ای گریبان‌گیر خانواده‌های دودرآمده است، با درآمد اضافه‌شده می‌توان از خدمات بسیاری بهره برد.

اشتغال زنان متأهل و مادران تازگی ندارد. از دههٔ 1850 به این‌سو، زنان طبقهٔ کارگر، اقلیت‌ها، و گروه‌های مهاجر در کارخانه‌ها کارگری کرده‌اند یا به‌عنوان خدمتکار خانگی یا کارگر رختشوی‌خانه، یا دیگر مشاغل خانگی مشغول به‌کار بوده‌اند. آنچه تازگی دارد، خیل زنان طبقه‌متوسطی است که بیرون از خانه مشغول کارند و عده‌ای از آنها کودکان پیش‌دبستانی دارند. در میان افراد بزرگسال امروزی، خانواده‌های دودرآمده 60 درصد کل خانوارها و خانواده‌های تک‌درآمده 30 درصد کل خانوارها را تشکیل می‌دهند. در 1963، عکس این نسبت صادق بود؛ یعنی 60 درصد خانواده‌ها تک‌درآمده بودند.

اکنون، بیش از 70 درصد مادران متأهل صاحبِ فرزندِ پیش‌دبستانی دست‌کم به‌صورت پاره‌وقت و یک‌سوم از این مادران به‌صورت تمام‌وقت کار می‌کنند. درآمد آنها برخی از خانواده‌ها را از فقر درآورده است و به برخی دیگر از خانواده‌ها امکان داده است از استاندارد زندگی طبقه‌متوسطی بهره‌مند شوند. معمولاً، درآمد یک خانوادهٔ دودرآمده از درآمد خانوار تک‌درآمدی‌ای که سطح مهارتی مشابهی دارد، دوبرابر بیشتر است.

تجارب زوج‌های دودرآمده هم مثبت است و هم درعین‌حال مشکل‌آفرین. وقتی شغلشان چالش‌انگیز می‌شود و منزلت و خودمختاری به‌همراه دارد، مادران و پدران احساس مشغولیت می‌کنند و عزت‌نفس مثبتی در کار و در خانه دارند. این زنان به این دلیل کار می‌کنند که از شغل رضایت شخصی به‌دست می‌آورند نه چون در خانه شاد نیستند.

والدین دودرآمده ساعاتی طولانی کار می‌کنند و ناچارند زمانی را که باید با خانواده باشند، برای برآوردن الزامات محیط کارشان فدا کنند. زوج‌های دودرآمدهٔ امریکایی در هفته به‌طور میانگین 81 ساعت و 12 درصد زوج‌ها در هفته 100 ساعت یا بیشتر کار می‌کنند. 41 درصد زوج‌ها صبح زود به سر کار می‌روند و تا دیروقت مشغول کارند؛ نزدیک 60 درصد کار را به خانه می‌آورند و 54 درصد احساس می‌کنند فشار سنگینی را تحمل می‌کنند.

والدین شاغل اعتراض می‌کنند در روز وقت کم می‌آورند؛ احساس می‌کنند همیشه دیرشان است. این والدین شاغل در بیرون از محل کار با تلفن همراه بلک‌بری یا لپ‌تاپشان همچنان به محل کار متصل‌اند؛ بسیاری از آنها اغلب صبح زود سر کار می‌روند، تا دیروقت می‌مانند و کار را به خانه می‌آورند. ساعات طولانی و سرریز کار به خانه سبب می‌شود والدین به‌لحاظ عاطفی تحلیل روند، دچار استرس شوند، و از کارشان که در زندگی خانوادگی‌شان رخنه کرده است بیزار شوند.

تفاوت‌های جنسیتی

اگرچه هم مردان و هم زنان برای برقراری موازنه بین کار و خانواده تلاش می‌کنند و مردان امروزی بیش از مردان نسل‌های پیش با زنان در کارهای خانه همکاری می‌کنند، زنان همچنان دوبرابر مردان کار خانگی می‌کنند. در میان زوج‌هایی که صاحب فرزند ‐ خاصه فرزند کم‌سن‌وسال‐اند، زنان زمان بیشتری برای مراقبت از فرزند صرف می‌کنند. معمولاً، زن بیش از مرد خود را با شرایط سازگار می‌کند، از ساعات کارش می‌کاهد یا محیط کار را ترک می‌کند. فرزندان که بزرگ می‌شوند، بسیاری از زنان ساعات کارشان را افزایش می‌دهند، ولی معمولاً ساعات کارشان دیگر هرگز با ساعات کار همسرانشان یکسان نمی‌شود.

وقتی زوجین ناچار به انتخاب میان حرفهٔ مرد یا حرفهٔ زن می‌شوند، سنت همچنان بر تصمیم‌گیری‌شان اثر می‌گذارد. در میان زوج‌های حرفه‌ای در اغلب اوقات، حرفهٔ شوهر بر حرفهٔ همسرش اولویت داده می‌شود. شوهران بیش از زنانشان به سفر کاری می‌روند و محل زندگی خانواده را برای کار تازه‌شان تغییر می‌دهند؛ مادران بیش از پدران نگران آشفته‌کردن زندگی خانوادگی‌اند. از این گذشته، جابه‌جایی محل زندگی ممکن است به بیکاری زن بینجامد و داشتن فرزند کوچک در خانه احتمال سفر کاری مادر را کاهش می‌دهد.

زوجی دودرآمده‌بودن حسنی هم دارد. مطالعات نشان می‌دهد  زنانی که کار تمام‌وقت دارند افزون بر اینکه عزت‌نفس بالاتری دارند و ساعاتی از روز از استرس خانه درامان‌اند، در قیاس با زنان تمام‌وقت خانه‌دار، اضطراب و افسردگی کمتر و سلامت جسمی بیشتری دارند.

شوهران به کار همسران چگونه واکنش نشان می‌دهند؟ برخی مردان از تقسیم‌شدن مسئولیت‌های اقتصادی و اضافه‌شدن درآمدی دیگر احساس سبکباری می‌کنند. برخی دیگر احساس می‌کنند اگر کار خانه انجام دهند، از مردانگی‌شان کم می‌شود و ممکن است از کار خانگی‌شان بکاهند. تعجب‌آور نیست که نرخ طلاق برای زوج‌های دودرآمده بیشتر از زوج‌های تک‌درآمدی است. این نرخ بالای طلاق ممکن است سختی‌های مذاکره بر سر تقسیم کار و نیز توانایی زن برای حمایت از خودش و از این‌رو توانایی‌اش برای ترک ازدواج ناشاد را نشان می‌دهد. تقسیم کارِ خانگی برای سلامت روان و رضایت زناشویی زنان شاغل اهمیت دارد و منافع این سلامت و رضایت نصیب شوهران نیز می‌شود.

چه‌کسی از فرزندان مراقبت می‌کند؟

ترتیبات مربوط به مراقبت از فرزندان دغدغهٔ مهم دیگر در خانوادهٔ دودرآمده است. مطالعات نشان می‌دهد نزدیک نیمی از کل کودکان را یا پدر و مادر نگه می‌دارد ‐ آنگاه که شیفت کاری آن دو با هم فرق دارد ‐ یا والدین پدر و مادر ‐ آنگاه که زمان کار پدر و مادر یکسان است.

معادل 20 درصد دیگر کودکان در خانه‌های خصوصی مراقبت می‌شوند که به آنها مراقبت‌های روزانهٔ خانوادگی می‌گویند. فقط 30 درصد کودکان در مراکز رسمی مراقبت روزانهٔ رسمی محل کار مادر مراقبت می‌شوند. این مراکز را یا سازمان محلی غیرانتفاعی اداره می‌کند یا شرکت تجاری زنجیره‌ای.

همهٔ مراکز مراقبت از کودک ‐ صرف‌نظر از نوع یا کیفیت ‐ به‌دلیل دستمزد پایینی که می‌دهند، با گردش فوق‌العاده زیاد کارکنان دست‌به‌گریبان‌اند. در مقابل در بیشتر کشورهای اروپای غربی، پیش‌دبستانی فراگیر شده است و دولت بودجه‌اش را تأمین می‌کند و آموزگارانش همان حقوق و منزلت آموزگاران کودکستان را دارند. مراکز مراقبت از کودکان در ایالات متحدهٔ امریکا به کارکنان خود نزدیک نصف آموزگاران مدارس عمومی دستمزد می‌دهند. بنابراین در این وضع، والدین امریکایی ترجیح می‌دهند به‌جای خدمات مراقبتی بی‌کیفیت مراکز غیرانتفاعی، خودشان از کودکانشان مراقبت کنند؛ وضعی که به‌شدت به‌نفع خانواده‌های ثروتمندی است که بضاعت بهره‌مندی از خدمات باکیفیت و انتفاعی مراقبت از کودک را دارند.

وقتی کاستی‌های نظام مراقبت روزانهٔ امریکا بررسی می‌شود، رسانهٔ جمعی و برخی رهبران سیاسی والدین شاغل به‌ویژه مادران شاغل را سرزنش می‌کنند. منتقدان بر مشکلات رفتاری کودکان تحت مراقبت روزانه تمرکز می‌کنند، حال‌آنکه پژوهش‌ها نشان می‌دهد اکثریت این کودکان (83 درصد) هیچ مشکل رفتاری مهمی را از خود نشان نداده‌اند. مهارت‌های زبانی و سایر توانایی‌های شناختی کودکانی که هفته‌ای 20 ساعت یا بیشتر را در مراکز مراقبت روزانه می‌گذرانند نیز به‌طور طبیعی بهبود پیدا می‌کند. حامیان کودکان مدعی‌اند سرمایه‌گذاری مالی بیشتر در آموزش همگانی پیش‌دبستانی به سود کودکان خانواده‌های کم‌درآمد است و می‌تواند شکاف‌های درآمدی و آموزشی را که با بزرگ‌شدن کودکان ژرف‌تر می‌شود، کمتر کند.

مدیریت تضاد کار-خانواده

 راه‌حل دیگری که خانواده‌های دودرآمده به یاری آن میان تقاضاهای متضاد تعادل برقرار می‌کنند و امروز نیازهای والدین سالخورده را هم برطرف می‌کند، خط‌مشی‌های حمایتی محیط کار است. بسیاری از مادران برنامهٔ زمانی شغلی‌ای را ترجیح می‌دهند که با ساعات کاری مدارس روزانهٔ محل هماهنگ باشد. شرکت‌های امریکایی کم‌وبیش معدودی که خط‌مشی‌های «دوستدار خانواده»[2] مانند برنامه‌های زمانی انعطاف‌پذیر، کار نیمه‌وقت همراه با مزایا، هفته‌های کاری فشرده و کار شراکتی[3] را اعمال می‌کند، شاهد غیبت‌گری[4] و گردش مالی پایین، اخلاق کاری بالاتر، و افزایش سلامت روانی و فیزیکی در میان کارگرانش است. مطالعات نشان می‌دهد در خانواده‌های دودرآمده، برابری‌خواهانه‌ترین روابط هنگامی رخ می‌دهد که هم شوهر و هم زن کاری با ساعات کاری معتدل و معقول دارند که به آنها اجازه دهد میان تقاضاهای خانواده و کار توازن برقرار کنند. ساعات طولانی کار لزوماً مطلوب نیست و دست‌کم یک مطالعه نشان داده است 64 درصد مادران به کار پاره‌وقت علاقه‌مندند.

 بااین‌حال، بسیاری از کارفرمایان و کارکنان بر این باورند فقط کارکنان تمام‌وقت به‌طور جدی به شرکت و حرفه‌شان متعهدند و از این‌رو، در مقابل چنین تغییراتی می‌ایستند. بسیاری از متخصصان هم‌داستان‌اند که نیاز چشمگیری به تغییر فرهنگ محیط کار وجود دارد؛ فرهنگی که به کارکنانی نیاز دارد که بی‌چون‌وچرا کار می‌کنند و نیازهای شغلی‌شان را بر دغدغه‌های خانوادگی خود اولویت می‌دهند. آنچه بسیاری از جامعه‌شناسان نشان داده‌اند این است که تضادهای خانواده-کار مشکلاتی ساختاری است که از ترتیبات نهادی موجود سرچشمه می‌گیرد، نه از کاستی‌های فردی. اگر خانواده‌های طبقه‌متوسطی که منابع درخورملاحظه‌ای دارند در برقراری توازن بین کار و زندگی خانوادگی‌شان مشکل دارند، به‌طریق اولی والدینی که منابع محدودتری دارند، باید تقلای بیشتری کنند.

خانواده‌های دودرآمده به توازن معقول‌تری میان الزامات کار و زندگی خانوادگی نیاز دارند. چالش مهم تازه‌متأهلان امروزی امریکا این است که میان نان‌آوری و وظایف مربوط به خانه و مراقبت از کودک توازنی دوسویه برقرار کنند.

و نیز ببینید: خانواده؛ قانون مرخصی خانوادگی؛ نرخ مشارکت نیروی کار.

بیشتر بخوانید

Glass, Jennifer. (2000). “Envisioning the Integration of Family and Work: Toward a Kinder, Gentler Workplace”, Contemporary Sociology 29: 129-143

Jacobs, Jerry and Kathleen Gerson (2004). The Time Divide: Work, Family, and Gender Inequality, Cambridge, MA: Harvard University Press

Moen, Phyllis, ed. (2003). It’s about Time: Couples and Careers, Ithaca, NY: Cornell University Press

Schneider, Barbara and Linda J. Waite, eds. (2005). Being Together, Working Apart: Dual-Career Families and the Work-Life Balance, New York: Cambridge University Press

   [1] dual-income families    

 [2] family friendly

[3] کار شراکتی (job sharing) ترتیب شغلی‌ای است که به‌موجب آن کاری را که معمولاً به‌دست یک شاغل تمام‌وقت انجام می‌شود، دو نفر با همکاری هم و به‌شکل پاره‌وقت انجام می‌دهند. [م.]

[4] absenteeism

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید