خط‌مشی‌های کورنژاد

  خط‌مشی‌های کورنژاد[1]که خط‌مشی‌های کوررنگ نیز خوانده می‌شوند، خط‌مشی‌هایی هستند که در پی برچیدن مقوله‌ها و ترجیحات نژادی یا قومیتی از فرایندهای پذیرش‌اند. خط‌مشی‌های کورنژاد، واکنشی به خط‌مشی‌های تبعیض مثبت هستند که در تعیین شرایط پذیرش در مؤسسه‌ها یا اعطای قراردادهای دولتی، نژاد را یکی از عوامل درنظر می‌گیرند. در سطح دانشگاهی، معمولاً دربارۀ به‌کارگیری این خط‌مشی‌ها، بحث می‌کنند. رخدادهای اخیر در دانشگاه میشیگان و دو ایالت کالیفرنیا و تگزاس، مناقشه بر سر این خط‌مشی‌ها را نشان می‌دهند؛ بنابراین، بحث‌ها بر سر این دو دسته خط‌مشی اطلاعاتی را دربارۀ نگرش‌های کنونی در باب جایگاه نژاد و برابری نژادی در ایالات متحده به‌دست می‌دهد.  مجموعه‌های متمایزی از ارزش‌ها، دغدغه‌ها و ورزه‌های سیاسی هواداران و مخالفان خط‌مشی‌های کورنژاد را هدایت می‌کنند. بحث دربارۀ به‌کارگیری خط‌مشی‌های کورنژاد با بحث دربارۀ خط‌مشی‌های تبعیض مثبت، هم‌زمان شده است. دو رأی اخیر دیوان عالی ایالات متحده، دربارة تبعیض مثبت، بر هر دو طرف این بحث، تأثیر عمیقی گذاشت. در سال 2003، دیوان عالی در پروندۀ گروتر علیه بالینجر[2]، حکم داد که دانشگاه از تنوع بهره می‌برد و ازاین‌رو، نظام امتیازی برای پذیرش که نژاد متقاضی را در فرایند پذیرش لحاظ می‌کند، موافق قانون اساسی است. دیوان عالی در پروندۀ دیگری به‌نام کراتز علیه بالینجر[3]، حکم داد که نظام امتیازی در دانشگاه میشیگان که در جهت کم‌رنگ‌کردن حضور گروه‌های نژادی -ازجمله افریقایی-امریکایی‌ها، لاتین‌تبارها و بومیان امریکا- به‌کار می‌رود، به‌گونه‌ای سامان نیافته است تا تنوع را که هدف دانشگاه بود، محقق کند و ازاین‌رو، خلاف قانون اساسی است. هر دو پرونده، پیچیدگی های پیوندخورده با به‌کارگیری خط‌مشی‌های نژادآگاهانه در سطح دانشگاهی را نشان می‌دهند. در واکنش به خط‌مشی‌های نژادآگاهانه، مدافعان خط‌مشی‌های کورنژاد استدلال می‌کنند که این نوع خط‌مشی، مشکلاتی را که تبعیض مثبت پدید می‌آورد، کاهش می‌دهد.

  مدافعان خط‌مشی‌های کورنژاد، استدلال می‌کنند که تنوع و نابرابری نژادی، دیگر در پذیرش دانش‌سراها و دانشگاه‌ها نقش تعیین‌کننده یا مهمی ایفا نمی‌کنند. استدلال مدافعان این است که نابرابری نژادی، دیگر در ایالات متحده وجود ندارد و ازاین‌رو، خط‌مشی‌های کورنژاد حتی میدان رقابتی برای متقاضیات پدید خواهد آورد. همچنین بسیاری از هواداران خط‌مشی‌های کورنژاد، استدلال می‌کنند که خط‌مشی‌های فعلی تبعیض مثبت، شکلی از تبعیض وارونه‌اند که مانع دسترسی سپیدپوستان به نهادها می‌شود و ازاین‌رو، آن‌ها را گرفتار تبعیض نهادی می‌کنند. هواداران خط‌مشی‌های کورنژاد، از ارزش شایسته‌سالاری که در آن افراد باید پذیرش را تنها برمبنای صلاحیت‌ها و دستاوردهایشان بگیرند، نه برمبنای جایگاه نژادیشان، دفاع می‌کنند.

گروه دیگری نیز هست که به‌ ظاهر در دفاع‌شان از به‌کارگیری خط‌مشی‌های کورنژاد در دانشگاه‌ها، از ایده‌های نوجداسازی‌گرایانه پشتیبانی می‌کنند. آنان استدلال می‌کنند که حضور دانشجویان رنگین‌پوست در کلاس درس، استانداردهای آموزشی را برای جملگی دانشجویان پایین می‌آورد. این استدلال بر این فرض تکیه دارد که در نتیجۀ فرایند پذیرشی که تنها با جلوگیری از نژادپرستی نهادین‌شده سروکار دارد، دانشجویان رنگین‌پوست دانشگاه و دانش‌سرا به اندازۀ دانشجویان سپیدپوست شایسته نیستند. این گروه بر این باور تمرکز دارند که دانش‌آموزان باید قطع‌نظر از نژادشان به استاندارد آموزشی بالا پایبند باشند.

موافقان خط‌مشی‌های کورنژاد، استدلال می‌کنند که نژاد در تعیین نحوۀ توزیع منابع جامعه همچنان عاملی مهم است. آنان اصرار دارند که ایالات متحده کماکان کشوری است که در آن، برخی نژادها دسترسی نابرابری به منابع جامعه دارند. آن‌هایی که به دنبال حفظ خط‌مشی‌هایی هستند که نژاد را در فرایند گزینش به‌رسمیت می‌شناسد، بر این باورند که خط‌مشی‌های تبعیض مثبت، برضد نژادپرستی نهادین‌شده که دانشجویان رنگین‌پوست ممکن است با آن روبه‌رو شوند، عمل می‌کنند و ازاین‌رو، در پی آن هستند که به نژادپرستی نهادین‌شده و تبعیض در دانشگاه‌ها پایان دهند.

 سایر موافقان خط‌مشی‌های کورنژاد، استدلال می‌کنند که تنوع یکی از جنبه‌های مهم آموزش عالی است و اینکه بایستی از خط‌مشی‌هایی که تنوع نژادی در فضای دانشگاهی را تضمین می‌کنند، صیانت کرد. آنان استدلال می‌کنند که نهادها در فرایند پذیرش، بایستی از نژاد به‌عنوان عاملی تعیین‌کننده بهره برند تا تنوع در بدنۀ دانشجویی تأمین شود. در سال 1978، دیوان عالی در پرونده هیئت‌امنای دانشگاه کالیفرنیا علیه باکی[4]، با این منظر هم‌داستان بود. قاضی هری بلکمان[5]، استدلال کرد که دانشگاه‌ها حامی خط‌مشی‌هایی هستند که برای گروه‌های دیگر، ازجمله دانش‌آموختگان، ثروتمندان، کهنه‌سربازان و ورزشکاران، اولویت قائل‌اند. به همین قیاس، دانشگاه‌ها حق دارند که برای دانشجویان رنگین‌پوست، اولویت قائل شوند تا حمایت‌شان از محیط آموزشی متنوع را نشان دهند. نزد مخالفان خط‌مشی‌های کورنژاد، خط‌مشی‌های نژادآگاهانه، عرصۀ گفت‌وگویی فراهم می‌کند که در آن می‌توان برابری نژادی را ارج نهاد و در سطح نهادی دنبال کرد.

  همان‌گونه که در ایالات متحده بحث بر سر تبعیض مثبت همچنان ادامه دارد، بحث دربارۀ به‌کارگیری خط‌مشی‌های کورنژاد نیز همچنان داغ است. قاضی سندرا دی اُکانر[6]، در اشاراتش دربارة رأی دیوان در خصوص پروندۀ گراتر علیه بالینجر در سال 2003، اظهار امیدواری کرد که ایالات متحده سرانجام به‌حدی از برابری نژادی برسد که تبعیض دیگر ضروری نباشد. تا زمانی که برابری نژادی محقق نشده، مناقشه میان خط‌مشی‌های کورنژاد و خط‌مشی‌های نژادآگاهانه همچنان پابرجا خواهد ماند.

 

و نیز ببینید: تبعیض مثبت؛ تبعیض نهادی؛ آموزش، خط‌مشی‌ها و سیاست‌ها

بیشتر بخوانید

- Feagin, Joe R. 1991. “The Continuing Significance of Race: Antiblack Discrimination in Public Places.” American Sociological Review 56(1):101–16

- Loury, Glenn C. 2000. “America’s Moral Dilemma: Will It Be Color Blindness or Racial Equality?” Journal of Blacks in Higher Education 27:90–94

    [1] race-blind policies

[2] Grutter v. Bollinger

 [3] Gratz v. Bollinger

[4] Regents of the University of California v. Bakke.

[5] Harry Blackmun

 [6] Sandra Day O’Connor

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید