مدارس نظامنامه
مدارس نظامنامهای[1]، مدارسی هستند که بودجۀ آنرا دولت تأمین میکند و به موجب موافقتنامهای الزامآور یا نظامنامهای میان سهامداران مستقل (متصدیان نظامنامه) و سازمان مجوزدهنده (حامی نظامنامه)، فعالیت میکنند. سهامداران ممکن است گروهی از والدین، گروهی از آموزگاران، سازمانی محلی، دانشگاه یا مؤسسهای غیرانتفاعی یا انتفاعی و غیره باشند. از سوی دیگر، نهاد امضاکنندۀ نظامنامه، معمولاً نهادی عمومی مانند دپارتمان ایالتی آموزش یا ناحیۀ آموزشوپرورش است. نظامنامه معمولاً بین 3 تا 5 سال اعتبار دارد و مدرسه را از قوانین و مقررات گوناگونی که بهطور طبیعی بر مدارس دولتی ناحیهگردان حاکم است، معاف میکند. بدین ترتیب، مدرسۀ نظامنامهای، کنترلش را بر اداره مدرسه در زمینههایی چون بودجه، سازماندهی داخلی، جذب کارمند، زمانبندی، برنامۀ درسی و تدریس، افزایش داد. بااینحال، در ازای این خودمختاری فزاینده، مدرسه باید از شروط تصریحشده در متن نظامنامه، ازجمله اهداف مرتبط با دستاوردهای تحصیلی دانشآموزان تبعیت کند.
ایالت مینسوتا مدعی است که به سال 1992، نخستین مدرسه نظامنامهای را گشود. از آن زمان تا کنون، شمار مدارس نظامنامهای، پیوسته رو به افزایش است. به گزارش «مرکز اصلاحات آموزشی»[2]، از سپتامبر 2006 تا کنون، نزدیک 4000 مدرسه نظامنامهای مشغول بهکار شدهاند که در 40 ایالت و ناحیۀ کلمبیا، به بیش از یک میلیون دانشآموز، خدمت میرسانند. با وجود این، مقررات مدارس نظامنامهای، از ایالتی به ایالت دیگر، فرق میکنند و این تفاوتها بر شمار، ویژگیها و سطح خودمختاری مدارس نظامنامهای در هر ایالت تأثیر میگذارد.
مدرسۀ نظامنامهای، به دلایل گوناگونی ممکن است شکل بگیرد؛ ازجمله متداولترین دلایلی که برای گشودن مدرسهای نظامنامهای یا تبدیل مدرسۀ دولتی یا خصوصی به مدرسۀ نظامنامهای اقامه میکنند، میتوان به این موارد اشاره کرد: تحقق بینشی بدیل در باب مدرسهداری، خدمترسانی به جمعیتی خاص و بهدست آوردن خودمختاری بیشتر. وزارت آموزشوپرورش امریکا که درصدد حمایت از رشد و توسعۀ جنبش مدارس نظامنامهای بود، به سال 1995، «برنامه مدارس نظامنامهای دولتی»[3] را تدوین کرد تا به مدارس در تأمین هزینههای مرتبط با برنامهریزی، راهاندازی و عملیات آغازین کمک کند؛ مراحلی که مدارس نظامنامهای در آنها با بیشترین دشواریها روبهرو بودند.
در عمل، مدارس نظامنامهای طرحی را اجرا میکنند مرکب از عناصری که بهطور سنتی یا با مدارس خصوصی پیوند خوردهاند یا با مدارس دولتی. مدارس نظامنامهای به سان مدارس دولتی، فرقهای و شهریهای نیستند. این مدارس هیچگونه تکلیف قانونی برای ثبتنام دانشآموزان ندارند، بلکه والدین یا قیمها هستند که برای ثبتنام کودکانشان به این مدارس مراجعه میکنند. همچنین، در قیاس با مدارس دولتی که بهوسیلۀ ناحیۀ آموزشی اداره میشوند، مدارس نظامنامهای بهمراتب کوچکترند و کنترل به مراتب بیشتری بر فلسفه و ورزههای آموزشی درونیشان دارند؛ زیرا مقررات داخلی مدارس نظامنامهای، اغلب در استخدام و سایر تصمیمات مربوط به کارکنانش انعطافپذیرتر است. آموزگاران این مدارس، کمتر از همتایانشان در مدارسی که بهوسیلۀ آموزشوپرورش ناحیه اداره میشوند، احتمال دارد که ملزومات کسب مجوز تدریس را داشته باشند و در اتحادیۀ کارگری عضو باشند. افزونبراین، برخی از مدارس نظامنامهای، برنامههای خود را طوری تنظیم میکنند تا بر رویکرد خاصی در یادگیری (مانند برنامۀ درسی بازگشت به مبانی و برنامۀ هماهنگ با فرهنگی خاص)، پای فشارند یا در خدمت جمعیت خاصی باشند (بهعنوان مثال، آموزش دانشآموزان کمتوان). همچنین، مدارس نظامنامهای اغلب خدمات خود را از طریق «سازمانهای مدیریت آموزشی (ای.ام.اُها)»[4] ارائه میکنند. سازمان مدیریت آموزشی ممکن است غیرانتفاعی یا انتفاعی باشد و دامنۀ خدمات پیمانکاری نیز ممکن است از مدیریت یکی از فعالیتهای مدرسه تا مدیریت کل آنها کشیده شود.
مدارس نظامنامهای، هماکنون با گسترش گزینههای در دسترس در آموزش میان حامیان، رقابتی سالم ایجاد میکنند و از این رهگذر نوآوری، بازدهی و پاسخگویی بیشتر نسب به ترجیحات «مشتری» را تشویق میکنند. در این قالب، مدارس نظامنامهای نه تنها نسبت به دولت که حامی مالی این مدارس است، بلکه نسبت به والدین و دانشآموزانی که با ثبتنام در این مدارس به بقای آنها رأی میدهند، پاسخگو هستند. بااینحال، مخالفان مدعیاند که مدارس نظامنامهای، گامی دیگر بهسوی خصوصیسازی کامل هستند و حضور پویشهای بازار در نظام آموزشی را تهدیدی برای ارزشهای مردمسالارانه -که مدافع دسترسی همگانی و برابر به فرصتهای آموزش هستند- میدانند. از این گذشته، از آنجا که بازار طیف و کیفیت خدمات آموزشی را تحمیل میکند، برخی منتقدان نگران هستند که مدارس نظامنامهای ممکن است به لایههای قشربندی بیافزاید و انزوای طبقاتی و نژادی را دامن زنند.
درحالیکه مدارس نظامنامهای به تلاش برای پیداکردن جای ثابتی در منظرۀ آموزشی امریکا ادامه میدهند، اثر آنها بر موفقیت تحصیلی دانشآموز همچنان نامعلوم است. تا به امروز، مطالعات نتایج ضدونقیضی را نشان دادهاند. درحالیکه برخی از مطالعات نشان میدهند که مدارس نظامنامهای از مدارس دولتی که بهوسیلۀ آموزشوپرورش ناحیه اداره میشوند، بهتر عمل میکنند، اما عدهای دیگر درست خلاف آنرا میگویند یا تفاوتی میان آن دو نمیبینند. یکی از دلایل این اختلافنظرها آن است که مدارس نظامنامهای در بیشتر ایالتها، پدیدهای نوظهورند و دادههای کافی از بهر ارزیابی صحیح اثربخشی آنها و رسیدن به نتیجهگیری قطعی وجود ندارد. به همین قیاس، اثر مدارس نظامنامهای بر مناطق مجاورشان مبهم است. گرچه مدافعان انتظار داشتند که آموزشوپرورشهای نواحی در رقابت با مدارس نظامنامهای نظامها و ورزشهایشان را بهبود بخشند، شواهد کمی این ادعا را تأیید میکند. اگر هم اثرات سیستمی در کار باشند، به احتمال زیاد در آینده ظاهر شوند، اما در این مقطع، چندان چیزی به چشم نمیخورد. بااینحال، برخی افکارسنجیها نشان میدهند که در کل، آموزگاران، دانشآموزان و والدین از مدارس نظامنامهای راضی هستند.
و نیز ببینید: آموزش و عملکرد تحصیلی؛ آموزش و خصوصیسازی مدارس؛ بنهای تحصیلی
بیشتر بخوانید
Center for Education Reform. 2006. “Charter Schools.” Washington, DC: Center for Education Reform. Retrieved December 14, 2007 (http://www.edreform.com/index .cfm?fuseAction=stateStats&pSectionID=15& cSectionID=44).Finn, Chester E., Jr., Bruno V. Manno, and Gregg Vanourek. 2000. Charter Schools in Action: Renewing Public Education. Princeton, NJ: Princeton University Press
Miron, Gary and Christopher Nelson. 2002. What’s Public about Charter Schools? Lessons Learned about Choice and Accountability. Thousand Oaks, CA: Corwin
Nathan, Joe. 1996. Charter Schools: Creating Hope and Opportunity for American Education. San Francisco: Jossey-Bass
Wells, Amy S., ed. 2002. Where Charter School Policy Fails: The Problems of Accountability and Equity. New York: Teachers College Press
[1] Charter schools
[2] Center for Educational Reform
[3] Public
Charter Schools Program
[4] educational management organizations (EMOs)