مدیریت‌های هم‌پیوند

   مدیریت‌های هم‌پیوند[1] در مورد دو یا گروه کوچکی از سازمان‌ها به‌کار می‌رود که اعضای هیئت‌مدیرهٔ همۀ آنها یکسان و هم‌پوشان‌اند. اصطلاح مدیریت‌های هم‌پیوند به وضعیتی اشاره دارد که در آن اعضای هیئت مدیرۀ سازمان‌ها آن‌چنان هم‌پوشانی دارند که می‌توان سیر واحدی را در رابطۀ میان‌سازمانی سازمان‌های مجموعه مشاهده کرد که یا مستقیم است یا از مسیر هیئت‌مدیره‌های هم‌پوشان سازمان‌های واسطه می‌گذرد. این وضعیت معرف بسیاری از فضاهای میان‌سازمانی است. در بسیاری از موارد، سازمان‌های ذی‌نفع در مدیریت‌های هم‌پیوند، شرکت‌هایی بزرگ‌اند که در این موارد، مدیریت هم‌پیوند را با عنوان هم‌پیوندی‌های شرکتی نیز می‌شناسند.

 نظریات سازمانی بر آن است مدیریت‌های هم‌پیوند می‌تواند به طرق مختلفی به کمک سازمان بیاید. آنها راهی برای ارتباط میان سازمان‌ها فراهم می‌آورند که می‌تواند همکاری‌های میان‌سازمانی را تسهیل کند، مسیری برای اشاعۀ نوآوری‌ها باشد، و هنجارین‌شدن ارزش‌ها و ورزه‌های میان‌سازمانی را ممکن سازد. همچنین، مدیریت هم‌پیوند می‌تواند از طریق به‌دست‌دادن اطلاعاتی دربارۀ فضای نامطمئن و ایفای نقش در مقام کارگزار سازمان برای بقا در فضایی نامطمئن مزیتی رقابتی باشد؛ خصوصاً نظریهٔ وابستگی به منابع[2] مدیریت هم‌پیوند را ابزاری برای دسترسی به منابع موردنیاز، تخصص، امتیازات مربوط به هزینه‌ یا هزینه‌های پایین‌تر تراکنش می‌انگارد. این دیدگاه را گرایش سازمان‌ها به آوردن نمایندگانی از عرضه‌کنندگان، مشتریان اصلی، و متخصصان حقوقی و مالی به هیئت‌مدیره‌هایشان مهر تأیید می‌زند.

منتقدان سرمایه‌داری مدیریت هم‌پیوند را به چشمی دیگر و به‌مثابۀ وسایلی می‌نگرد که سرمایه‌داران با آن قدرت را متمرکز می‌کند و شرکت‌هایی را که در آن سهم دارند، کنترل می‌کند. از نظر این منتقدان، مدیریت هم‌پیوند ابزاری است برای انسجام طبقۀ سرمایه‌دار و کنترل جمعی بر منابع سازمانی و از این‌رو، بر اقتصاد و سیاست و سازوکاری برای نظارت بانکی که از رهگذر آن، نهادهای وام‌دهنده از امنیت و بازگشت سرمایه‌ای که در قالب وام به صنایع می‌دهند مطمئن می‌شوند و هم‌زمان بر اقتصاد نظارت می‌کنند[a1] .

مدیریت‌های هم‌پیوند، از زمان ظهور جنبش ضدتراست در حدود سال 1900، به‌چشم مشکلی اجتماعی نگریسته شده است، زیرا وجود این مدیریت‌ها استقلال مدیریت شرکت‌ها را زیر سؤال می‌برد، در سرکوب رقابت و نیز انحصار و انحصارچندگانه[3] در کنترل بخش‌های مختلف اقتصاد سهم دارد و بدین‌ترتیب، قیمت‌گذاری در بازار را آشفته می‌سازد و احتمالاً پیشرفت تولید را کُند می‌کند. مدیریت‌های هم‌پیوند به‌مثابهٔ ابزاری که با آن نخبگان قدرت می‌توانند بر منابع اقتصادی و سیاسی کنترل داشته باشند، در مطالعهٔ نابرابری‌های اجتماعی، توزیع منابع در جامعه، و درک تأثیر سازمان‌های رسمی در مشکلات اجتماعی گوناگون موضوعی مهم است.

 در مقابل، چنان‌که در گرایش شرکت‌ها و سازمان‌های خیریه به مدیریت‌های هم‌پیوند در اعمال نیکوکارانه مشهود است، این مدیریت‌ها می‌تواند با ارائۀ راه‌هایی برای بسیج منابع، در پرداختن به مشکلات اجتماعی یا به‌دست‌دادن سازوکاری برای ایجاد همکاری میان سازمان‌های خدمت‌رسان یاری‌بخش باشد. مدیریت‌‌های هم‌پیوند در مقام سازوکاری برای فائق‌آمدن بر فضای رقابتی و نامطمئن، می‌تواند از منظر یک سازمان راه‌حلی برای مشکلات اجتماعی نیز انگاشته شود.

مدیریت‌های هم‌پیوند به‌عنوان شکلی از شبکهٔ اجتماعی، موضوع مطالعاتی قرار دارد که از ابزارهای روش‌شناختی تحلیل شبکه‌های اجتماعی بهره می‌برد.

و نیز ببینید: طبقه؛ نابرابری؛ انحصار؛ انحصار چندگانه؛ نخبگان قدرت؛ بسیج منابع.

بیشتر بخوانید

Mizruchi, Mark S. (1996). “What Do Interlocks Do? An Analysis, Critique, and Assessment of Research on Interlocking Directorates”, Annual Review of Sociology 22:271–98

 [1] Interlockin directorates

 [2] Resource Dependence Theory

[3] oligopoly

 

 

       


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید