مرفه ­نشین ­سازی

 مرفه ­نشین­ سازی[1] به معنای فرایندی است که طی آن اعضای طبقه متخصصان که سطح تحصیلات بالایی دارند، به مناطقی از شهر نقل مکان می­کنند که پیشتر طبقه فرودست و کارگر در آن سکونت داشته ­اند و بخش عمده جمعیت آن را اعضای گروه‌های اقلیت تشکیل می­دادند. اصطلاح مرفه­ نشین­ سازی برگرفته از مفهوم اروپایی «نجیب­ زادگان[2]» و «طبقه اشراف» است و از نظر تاریخی به طبقه­ ای اشاره دارد که رفتارها، ذائقه­ ها، تصور از فراغت، فرهیختگی و اشرافیت آنها ارزش‌ها و عادت‌های اشراف­ سالاری را منعکس و از آن تقلید می­کند. 

بحث­ های کنونی درباره مرفه­ نشین­ سازی به‌دلیل طرز فکر ضد و نقیض آمریکاییان درباره شهرها به منزله مراکز زندگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. اگر، همانطور که گئورگ زیمل می­گوید، شهرها بزرگترین بازنمود فرهنگ اجتماعی و تمدن باشند، نمایانگر فزونی تنوع، جمعیت‌ها، سروصداها، گمنامی و ازدست‌دادن حریم خصوصی نیز هستند. به همین دلایل، اعضای طبقات متوسط و بالا در طی تاریخ در جستجوی پناهگاهی ورای حدود شهرها برای دستیابی به فضای بیشتر و انجام فعالیت‌های مشترک با اعضای طبقه خود بوده­ اند.  اما طی دهه ­های 1950 و 1960، وقوع مجموعه ­ای از تغییرات سیاسی، آموزشی و اقتصادی به نحوی عمده بر بهداشت و آبادانی بسیاری از شهرهای آمریکا تأثیر گذاشت. این تغییرات در مرفه­ نشین­ سازی شهرها نقش مهمی داشته است.

در ابتدا، برنامه ­های دولتی در دوران پس از جنگ جهانی دوم، موضوع کمبود مسکن را که به دلیل بازگشت سربازان از جنگ و انفجار زادوولد ناشی از آن ایجاد شده بود مورد توجه قرار دادند. این وضعیت سبب آغاز انفجار ساخت‌و‌ساز در حومه شهرها شد و به سازندگان امکان داد تا در زمین‌های وسیع خارج از شهرها اقدام به ساخت مسکن کنند و صدها هزار خانواده توانستند خانه­ ای با قیمت مناسب را برای خود خریداری کنند. طی سال‌های متعاقب آن، مراکز خرید، مجتمع­های اداری و نواحی صنعتی نیز به خارج از شهرها عزیمت کردند که همه این رویدادها بر بیشتر شهرها تأثیر منفی گذاشت.  

  پس از آن پرونده براون علیه تصمیم هیئت سرپرستی آموزش[3] پیش آمد که در اصل به مدارس جنوب مربوط می­شد اما با تلاش‌های مارتین لوتر کینگ جونیور و افراد دیگر، به مدارس نواحی شمالی نیز اعمال شد. این موضوع سبب تشدید خروج اعضای طبقه متوسط سفیدپوست از شهرهای مرکزی شد؛ این افراد در پی پناهگاهی خارج از محدوده شهرها بودند زیرا در اینجا ادغام (اعضای نژادهای مختلف) اجباری نبود. طی دهه 1960، مجموعه ­ای از شورش‌های شهری سبب تسریع بیشتر مهاجرت سفیدپوست‌ها و رشد مجموعه­ای از حومه­ های اقماری شد که به‌دور شهرها و شهرک ها حلقه زدند. وقتی «گریز سفیدپوستان[4]» روی داد، به طور همزمان سیاهان به بسیاری از شهرهای آمریکا وارد شدند؛ همچنین، ده­ها هزار نفر از پرتوریکویی‌تبارها به منطقه مادرشهری نیویورک وارد شدند. این تحول جمعیتی بر چشم­انداز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شهرهای آمریکا تأثیری تقریباً انقلابی بر جای گذاشت. 

شهرها با مشکلات متعددی روبه‌رو شدند. وقتی سنّ خانه­ ها و آپارتمان‌های ساخته‌شده در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم افزایش یافت و آنها دچار فرسایش شدند، شهرها شالوده مالیاتی خود یعنی طبقه متوسط سفید را از دست دادند. هجوم سیاه‌پوستان عمدتاً روستایی و پرتوریکویی‌تبارها به شهرها و وجود طبقه سیاه­پوست متوسط و کوچک در بیشتر شهرهای آمریکا، نتوانست فقدان درآمدهای مالیاتی ناشی از گریز سفیدپوستان را جبران کند. به­ علاوه، برنامه آیزنهاور برای ساخت گسترده بزرگراه‌ها برای سفیدپوستان این امکان و سهولت را ایجاد کرد که بین محل سکونت در حومه شهرها و محل کار خود در شهرهایی که از آنها خارج شده بودند رفت‌وآمد کنند.

 سیاستمداران و تجّار شهرها برای شکل‌دادن مجدد به شهرها و کاستن از راه­بندان‌ها -که نتیجه سفر حومه ­نشین‌ها (بسیاری از ساکنان پیشین شهرها) بین محل کار و خانه بود، به کمک‌های دولت فدرال متوسل شدند. در نتیجه، طی دهه­های 1960 و 1970، در تمامی شهرهای آمریکا برنامه ­های گسترده نوسازی مناطق شهری آغاز شد و ساخت تندراه­های[5] درون ­شهری تخریب مناطق تاریخی و باسابقه و اجتماعات، خانه­ ها، کلیساها، مراکز اجتماعی و مدارس را در پی داشت. برخی از مناطقی نیز که در مسیر نوسازی و تندراه ­ها قرار نداشتند، از این روند متأثر شدند، زیرا شهرها در پی ارتقای مقررات ساخت‌وساز بودند، به ویژه مقرراتی که به لوله‌کشی و سیم­ کشی برق مربوط می­ شد. این اقدام پرهزینه بود، به ­ویژه برای مالکان آپارتمان‌ها یا اعضای طبقه کارگر که خانه­ شان را به ارث برده بودند و استطاعت تأمین هزینه­ های لازم برای بهسازی املاک خود در سطح استانداردهای مقررات معاصر را نداشتند.

  در نتیجه، مسکن ارزان­قیمت -نسبت به افزایش قیمت خانه در نواحی حومه- در داخل شهرها در دسترس قرار گرفت. این انگیزۀ فریبنده دو گروه را به خود جلب کرد که سبب تشدید فرایند مرفه­ نشین­ سازی شد: شهرنشینان سابق و همینطور متخصصان جوان و دارای تحصیلات عالی که تمایل داشتند به شهر بازگردند. شهرنشینان سابق با افزایش سن، اکنون با رفتن فرزندانشان به افراد تنهایی تبدیل شده بودند که می­خواستند تعامل بیشتری با مردم، فعالیت‌ها و نهادهایی داشته باشند که در مجموع فقط در شهرها یافت می­شد. گروه دوم با نام مستعار «مایه­ دارها[6]» در بانک‌ها، شرکت‌ها، کالج‌ها و دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها کار می­کردند. این زوج‌های فاقد فرزند و افراد مجرد زندگی شهری و تسهیلات آن -تئاتر، رستوران، پارک، موزه، گالری و مغازه- را دوست داشتند و دردسرهای رانندگی ­های طولانی را نمی­خواستند. همچنین، برخلاف نسل پیشین والدین سفیدپوست طبقه متوسط، افراد دارای فرزندان کم‌سن در اواخر قرن بیستم مدارس نمونه ­ای داشتند که در بسیاری از شهرها عمدتاً برای حفاظت از طبقه متوسط کوچک و در حال افول خود ساخته بودند. برخی از این مدارسِ نمونه، عالی بودند و بسیاری از والدین وسوسه می­شدند تا به شهرها نقل مکان کنند و کودکان خود را در یکی از آنها نام­ نویسی کنند.

  در نتیجه، این خانواده­ ها از طریق وام، پس­ انداز، هدایای مالی یا قرض‌گرفتن پول از اعضای خانواده، یک برنامه بازسازی گسترده را برای شکل­ دهی دوباره اجتماعات قدیمی و خلق نمونه ­های جدید آغاز کردند. آنها به ساختمان‌های قدیمی و غالباً ویرانه نقل مکان کردند، که در بسیاری از آنها تنها یک پوسته ظاهری باقی مانده بود، و میلیون‌ها دلار برای تعمیر برخی از خانه ­های قدیمی عصر ویکتوریا و ساختمان‌های دارای نمای سنگی به سبک 50 تا 70 سال پیش پرداخت کردند. نتایج حاصله چشمگیر بود؛ بناهای بدنما ناپدید شد و فعالیت در خیابان‌ها و امنیت بازگشت و اقتصاد آن مناطق رونق پیدا کرد.  اما فرایند مرفه ­نشین ­سازی به قیمتی انسانی روی داد. از نوسازی شهری گرفته تا ساخت تندراه­ ها، سبب شد تا فقرا از مکانی به مکان دیگر نقل مکان کردند و غالباً خانه جدیدشان نسبت به خانه قدیمی مخروبه­ تر بود. فقرا و جماعت‌های اقلیت که سال‌ها از نبود تیرهای برق کافی و عدم حضور گشت­­ های پلیس شاکی بودند، اکنون وفور هر دوی اینها در مناطق و اجتماعات مرفه ­نشین­ را شاهد بودند. به­ علاوه، مردانی که به مواد مخدر معتاد نبودند و با آرامش گوشه خیابان‌ها و جلو خانه‌ها دور هم جمع می­ شدند، در نتیجه مرفه ­نشین‌سازی با تذکر مداوم پلیس مواجه می­شدند؛ پلیس از آنها می­خواست تا تجمع نکنند. مالکان و مستأجران طبقه کارگر و بخش فرودست طبقه متوسط که سال‌ها در آن محله ­ها زندگی کرده بودند، به دلیل افزایش اجاره ­ها و مالیات بر املاک، با فشار مالی مضاعفی مواجه شدند. پس از آنکه املاک از طریق مرفه‌نشین‌سازی ارتقا یافت، به دنبال آن افزایش اجاره­ بها و مالیات بر املاک پدیدار شد. بنابراین، تنها گزینه پیش روی افرادی که درآمدشان با افزایش هزینه­ ها سازگاری نداشت، نقل مکان بود. در برخی شهرها همانند چارلستون در کالیفرنیای جنوبی، فرایند مرفه­نشین­سازی تا اندازه­ای رشد کرد که حتی سفیدپوستان و سیاه‌پوستان طبقه متوسط نیز قادر نبودند تا در بخش شبه­ جزیره­مانند شهر خانه بخرند. در عوض، طبقه متوسط به منطقه غرب رودخانه اشلی[7] مهاجرت کرد اما طبقات کارگر و فردوست به شهر چارلستون شمالی رفتند که خانه­های ارزان­تری داشت و هنوز مرفه­نشین نشده بود.

  به دلیل پیوند پیچیده مرفه ­نشین­ سازی با موضوعات طبقه، نژاد و قومیت، این فرایند مزایا و معایبی دارد. اگر سیاست گذاران شهری و مقامات ایالتی و فدرال به موضوعات مرتبط با مسکن در مناطق مرکزی شهرها توجه بیشتری داشتند، پیامدهای مرفه­ نشین­ سازی در برخی شهرها برای ساکنان بخش مرکزی شهر تا این اندازه زیان­ بخش نبود. پرسش اینجاست که آیا نابودکردن یک اجتماع برای نجات آن ضرورت دارد. ساختمان‌های اعیانی و تعمیر خانه ­ها بدون شک مجدداً به شهرها حیات بخشید اما برنامه­ ری شهری کل­نگرانه می ­توانست مانع از نابودی احساس تعلق اجتماعی در میان افراد کم­ درآمد و نیز شبکه­ هایی شود که این افراد زندگی ­های خود را بر مبنای آن ساخته بودند. 

راتلج ام. دنیس[8]

 

بیشتر بخوانید:

Bassand, Michel. 1990. Urbanization: Appropriation of Space and Culture. New York: Graduate School and University Center, City University of New York

Castells, Manuel. 1983. The City and the Grassroots. Berkeley, CA: University of California Press

Coates, Rodney and Rutledge M. Dennis, eds. 2007. The New Black: Alternative Paradigms and Strategies for the 21st Century. Oxford, England: Elsevier

Downs, Anthony. 1976. Urban Problems and Prospects. Chicago: Rand McNally

Harvey, David. 1973. Social Justice and the City. Baltimore: Johns Hopkins University Press

Savage, Mike and Alan Warde. 2003. Urban Sociology, Capitalism and Modernity. 2nd ed. New York: Palgrave.

Schnore, Leo, ed. 1975. Social Science and the City. New York: Praeger

Tabb, William and Larry Sawers, eds. 1984. Marxism and the Metropolis. 2nd ed. New York: Oxford University Press

Willie, Charles and Susan Greenblatt, eds. 1981. Community Politics and Educational Change. New York: Longman

 [1]. Gentrification

[2]. gentry

[3]. Brown v. Board of Education decision

[4]. white flight

[5]. expressways

[6]. yuppies

[7]. Ashley River

[8]. Rutledge M. Dennis

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید