مستمری بازنشستگی و تأمین اجتماعی

  مستمری و تأمین اجتماعی[1] برنامه‌هایی است که طراحی شده‌اند برای آنکه افراد را در سال‌های بازنشستگی‌شان قدری به‌لحاظ مالی تأمین کنند. طی زمان، برنامه‌ها و خط‌مشی‌های گوناگونی برای رسیدگی به انواع مشکلات پیشِ رویِ بسیاری از سالمندان، اگرچه نه همۀ آنها، ایجاد شده است. این وضعیت برای مردان و زنان بیوه‌ای که پیش از بازنشستگی به‌ندرت کار می‌کردند و در نتیجه به منابع مالی همسرانشان وابسته بودند، به‌طور خاص چالش‌برانگیز است.

برای رسیدگی به مشکل بسیاری از سالمندان که پس‌انداز و شغل خود را در رکود بزرگ از دست دادند، ذیل برنامهٔ نیو دیل فرانکلین روزولت مجموعهٔ متنوعی از برنامه‌های رفاه اجتماعی جدید به‌وجود آمد؛ از جمله  نظام جدیدی از بیمهٔ بازنشستگی و تأمین اجتماعی. نظام جدید کمک مالی فدرال به طرح‌های قدیمی و محلی اعانۀ عمومی به وسع‌آزمودگان نظیر اعانه به سالمندان و کودکان را شامل می‌شود؛ اما نوعی نظام بیمهٔ اجتماعی را نیز برای افراد ۶۵ سال به بالا، بدون‌توجه به نیاز مالی‌شان، فراهم می‌آورد. برخلاف نظام‌های اروپایی که از درآمدهای مالیاتی عمومی برای تأمین بودجه بیمۀ بازنشستگی استفاده می‌کردند، رویکرد ایالات متحده بر تلفیق دارایی‌های بخش خصوصی و کارکنانش تکیه می‌کرد. در سال ۱۹۳۹، افزودن بیمۀ بازماندگان به بیوه‌ها و دیگر وابستگان کارگری که پیش از بازنشستگی می‌میرد، مزایایی اعطا کرد.

در آغاز، این قانون به‌سبب فشار قانونگذاران جنوبی بسیاری از کارگران خانگی و کشاورزان را که بیشترشان افریقایی-امریکایی بودند، مستثنا کرد. باوجوداین، سرانجام، بیشتر کارگران تحت شمول نظام قرار گرفتند و اکنون تقریباً همۀ بازنشستگان از مزایای تأمین اجتماعی برخوردارند. افزایش پوشش تأمین اجتماعی نوعی تغییر در اصول فلسفی و مالی تأمین اجتماعی را بازمی‌تابد. درحالی‌که در آغاز دولت اعانه‌ها را ذخیره می‌کرد و با سود به افراد بالای ۶۵ سال می‌داد، کارگران کنونی مزایای کسانی را که پیش از این بازنشسته شده‌اند پرداخت می‌کنند. این انتقال تعهدات کنونی به کارگران آینده به پیش‌بینی بحران در نظام تأمین اجتماعی می‌انجامد؛ از جمله این پیش‌بینی اخیر که با توجه به پیرشدن شتابان جمعیت، بودجۀ تأمین اجتماعی تا سال ۲۰۴۲ ته خواهد کشید.

ایدۀ بحران تأمین اجتماعی ایدۀ تازه‌ای نیست. نگرانی‌ها از ورشکستگی تأمین اجتماعی در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ و اوایل دهۀ ۱۹۸۰ بالاگرفت؛ یعنی زمانی که عوامل گوناگون به پایین‌آمدن موجودی صندوق‌های سپردهٔ این برنامه انجامید. واکنش‌هایی که به این رخداد شد عبارت است از افزایش مالیات حقوق‌بگیران، بالارفتن تدریجی سنی که افراد می‌توانند برای نخستین‌بار مزایا بگیرند، و مالیات‌بندی بر مزایای مالیات‌دهندگانی که درآمدشان از سطوح معینی بالاتر است. اگرچه خط‌مشی‌گذاران امیدوار بودند این تغییرات نظام تأمین اجتماعی را برای ۷۵ سال آینده تقویت کند، آخرین نیروی کار و داده‌های جمعیت‌شناسی حاکی از آن است که صندوق ذخیره ظرف ۴۰ سال ته خواهد کشید. امروز، در ایالات متحده از هر ۸ نفر ۱ نفر ۶۵ ساله یا پیرتر است. تغییر در نسبت وابستگی میان کارگران و ذی‌نفعان به‌شدت روبه تغییر است. در سال ۱۹۳۶، هر بازنشسته در کنف حمایت ۱۵ کارگر بود. تا سال ۲۰۲۵ این نسبت ممکن است از ۱ به ۲٫۲۵ نفر برسد. اگرچه نسل انفجار زاد ولد پول بیشتری درمی‌آورد و بسته‌های خصوصی مستمری بازنشستگی بهتری نسبت به والدینشان دارند، بوی بحران همچنان به مشام می‌رسد.

  در سال‌های اخیر، راه‌حل‌های گوناگونی برای مشکل تأمین اجتماعی پیشنهاد شده است. رئیس‌جمهور رونالد ریگان، «حساب‌های شخصی بازنشستگی (آی‌آراِی‌ها)»[2] معاف‌ازمالیات را به‌عنوان شیوه‌ای برای ایجاد درآمد بازنشستگی ترویج داد. رویکرد دیگر استفاده از برنامه‌های پس‌انداز بازنشستگی کارفرمابنیاد یا برنامه‌های ۴۰۱ (کِی)[3] بود که در دههٔ ۱۹۹۰ به‌سرعت رشد کرد. در مورد دوم، کارفرمایان این ادای سهم کارگران را تکمیل می‌کنند، اگرچه تضمینی برای پرداخت مزایای خاص وجود ندارد. این برنامه‌ها ذاتاً مکمل‌های مزایای تأمین اجتماعی است، نه جایگزین آنها. بنابراین، مسئلۀ تأمین بودجه همچنان به قوت خود باقی است.

  در سال ۱۹۹۶، هیئت ویژۀ مشورتی تأمین اجتماعی که به دستور رئیس‌جمهور ویلیام کلینتون گماشته شد، به‌منظور تقویت درآمد بازنشستگی رویکردی رادیکال پیشنهاد کرد: سرمایه‌گذاری در بازار سهام به‌جای اوراق قرضۀ کم‌سود خزانه‌داری دولت (که در آن دولت به خودش پول قرض می‌دهد). پیشنهاد شد این کار را باید یا دولت یا خود کارگران انجام دهند. بنا به استدلال منتقدان، هرکسی مهارت و دانش برای سرمایه‌گذاری عاقلانهٔ پول ندارد و اینکه این رویکرد در برابر سقوط بازار سهام بی‌دفاع است. افزون‌براین، ممکن است تصمیمات دولت دربارۀ سرمایه‌گذاری‌ها اتهام سیاسی دربر داشته باشد. 

رئیس‌جمهور جرج دبلیو. بوش از افزودن عنصر سرمایه‌گذاری خصوصی به تأمین اجتماعی حمایت کرد. کمیسیون ویژهٔ او، که صرفاً متشکل از افرادی بود که از حساب‌های سرمایه‌گذاری خصوصی حمایت می‌کرد، قوانینی پیشنهاد کرد تا نظام تأمین اجتماعی را تا حدودی خصوصی سازد. این پیشنهاد با طوفانی از انتقادات اعضای دموکرات کنگره، کارگران سازمان‌یافته، و دیگر گروه‌ها روبه‌رو شد و از این‌رو قانون‌گذاری ناکام شد. رئیس‌جمهور در «سخنرانی وضعیت کشور»[4] که در سال 2005 ایراد کرد، بار دیگر بر ایجاد حساب‌های خصوصی در سال 2005 پای فشرد و جزئیات جدیدی به برنامه افزود. او پیشنهاد کرد کارگران باید بتوانند برای پس‌انداز، حدود 4 درصد از درآمدهای مشمول مالیات خود را در حساب‌ها بگذارند. باوجوداین، جمهوری‌خواهان کنگره به این پیشنهاد رغبتی نشان ندادند و دموکرات‌ها نیز تقریباً به‌اتفاق مخالف این پیشنهاد بودند. این تلاش برای تغییر تأمین اجتماعی نیز با شکست مواجه شد.

  مستمری‌های شرکت‌های دولتی و خصوصی، یعنی منبع دیگر درآمد سالمندان امریکایی از دهۀ 1980 به این‌سو تحلیل رفته است. پیش‌ازاین، مستمری‌های بازنشستگی درآمدهایی تضمین‌شده بود؛ اگر شخص به‌حدکافی کار می‌کرد، می‌توانست بر مقرری پایدار بازنشستگی حساب کند. باوجوداین، در سال‌های اخیر، بسیاری از شرکت‌های بزرگ از برنامه‌های بازنشستگی خود عقب نشسته یا ورشکست شده‌اند و در نتیجه نتوانستند تعهدات خود را به کارگران بازنشسته به‌جا آورند.

در سال 1983، در بیش از دوسوم خانوارهای تحت سرپرستی کارگران 47 تا 62ساله بازنشسته‌ای مستمری‌بگیر وجود داشت. در سال 2001، فقط نیمی از خانوارها و در سال 2005 فقط 20 درصد همۀ کارگران ایالات متحده تحت پوشش مستمری‌های قدیم بودند. برخی شرکت‌ها یا هرگز مستمری بازنشستگی نمی‌دادند یا دادن آن را متوقف کرده بودند. شرکت‌هایی که برنامه‌های بازنشستگی را حفظ کرده‌اند، اغلب آنها را از برنامه‌های مبتنی بر مزایای معین (که بعد از بازنشستگی درآمدی ماهانه و ازپیش‌معین را که عموماً بر حقوق و تعداد سال‌های کار مبتنی است تضمین می‌کنند) به برنامه‌های سرمایه‌گذاری مبتنی بر سهم معین نظیر 401 (کی)ها تغییر داده‌اند. در این برنامه‌ها، کارگران بخشی از دستمزد خود را برای مالیات بازنشستگی معوق کنار می‌گذارند و شرکت هم تا حدودی در این کار سهیم است. به‌مجرد بازنشستگی، کارکنان هر آنچه را در حساب سرمایه‌گذاری است دریافت می‌کنند؛ در نتیجه، پول بازنشستگی‌شان به افت‌وخیزهای بازار سهام بستگی داشت. گذشته‌ازاین، هیچ محدودیتی وجود ندارد که کارفرمایان را از کاهش یا توقف اعطای اعانه به کارگران مشمول برنامهٔ 401 (کی) بازدارد.

  دولت فدرال از طریق «مؤسسۀ تضمین مزایای بازنشستگی (پی‌بی‌جی‌سی)»[5] از مستمری بازنشستگی پشتیبانی می‌کند. این مؤسسه از شرکت‌ها حق بیمه جمع‌آوری می‌کند و از پول آن برای کمک به کارگران هنگامی‌که شرکت‌ها نمی‌توانند تعهدات مرتبط با مستمری بازنشستگی بهره می‌برد. باوجوداین، ورشکستگی‌های اخیر شرکت‌های بزرگ ‐ به‌خصوص در خطوط هوایی، خودروسازی، و صنایع فولاد ‐ به منابع پی‌بی‌جی‌سی خسارت زیادی وارد کرده است. «یونایتد ایرلاینز»[6] مثال خوبی است. کاهش سفرها و افزایش هزینه‌های سوخت سبب شد شرکت در سال 2003 اعلام ورشکستگی کند. دادگاه ورشکستگی به شرکت حق داد هر چهار برنامۀ مستمری کارکنان خود را متوقف کند. یونایتد ایرلاینز ۳٫۲ میلیارد دلار از تعهداتش را به پی‌بی‌جی‌سی منتقل کرد. به همین قیاس، جنرال موتورز در سال 2006 کوشید از طریق اخراج بسیاری از کارگران و کاهش مزایای کسانی که مانده بودند، هزینه‌های خود را کاهش دهد. زمانی‌که «فولاد بتلهم»[7] برنامهٔ پرداخت مستمری خود را کنار گذاشت، ۳٫۷ میلیارد دلار تعهدات شرکت به بازنشستگان بر دوش پی‌بی‌جی‌سی گذاشته شد.

  وضعیت صندوق بازنشستگی برای کارکنان بخش دولتی نیز ناپایدار است. این کارکنان از جمله پلیس‌ها و آموزگاران عموماً مزایای بازنشستگی تضمین‌شدهٔ بسیار بالاتری از مستمری‌های خصوصی داشتند، اما دولتمردان منتخب اغلب نمی‌توانستند پولی که برای تأمین این مزایا لازم بود کنار بگذارند. مصداق بارز این موضوع اعتصاب کارگران بخش حمل‌ونقل شهر نیویورک در سال 2005 بود که امور شهر را مختل کرد. اعتصاب را این طرح پیشنهادی مسئولان حمل‌ونقل سرعت بخشید که همۀ کارگران جدید 6 درصد از حقوق خود را برای مستمری بازنشستگی بدهند، حال آنکه کارگران قدیمی فقط 2 درصد پرداخت می‌کردند. این پیشنهاد واکنشی بود به سه‌برابرشدن هزینه‌های پرداخت مستمری در 3 سال پیش از آن.

در سال 2006، کنگره لایحۀ مستمری بازنشستگی‌ای را تصویب کرد که برنامه‌های بازنشستگی را برای بسیاری از شرکت‌ها گران‌تر می‌کرد؛ به‌طوری که به‌جای 90 درصد منابع مالی، اکنون 100 درصد آن لازم است. این قانون ممکن است موقتاً نظام مستمری مخدوش را یاری کند، اما بعید است بتواند آن را برای نسل‌های بعد حفظ کند و حتی ممکن است سبب شود برخی شرکت‌ها همۀ برنامه‌های بازنشستگی خود را کنار بگذارند. برخی تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند رویکرد مبتنی بر مزایا به پایان خود نزدیک می‌شود و بیشتر کارگران فقط از طریق برنامه‌ای خویش‌فرما نظیر 401 (کی) مزایای بازنشستگی دریافت خواهند کرد.

و نیز ببینید: نسل انفجار زاد ولد؛ پیرشدن جمعیت.

بیشتر بخوانید

Achenbaum, Andrew W. (1978). Old Age in the New Land, Baltimore: Johns Hopkins University Press

Berkowitz, Edward D. (1991). America’s Welfare State: From Roosevelt to Reagan, Baltimore: Johns Hopkins University Press

Berkowitz, Edward D. (1997). “The Insecurity Privatization Would Bring”, Washington Post National Weekly Edition, January 6, p. 23

Carlson, Elliot (1996). “Panel Floats Ground Breaking Ideas on Investing SS Money”, AARP Bulletin 37(April):4–5

Haber, Carole. 1983. Beyond Sixty-Five: The Dilemma of Old Age in America’s Past, Cambridge, England: Cambridge University Press

Krugman, Paul (2006). “The Great Revulsion”, New York Times, November 10, p. 23

Orloff, Ann Sola (1993). The Politics of Pensions: A Comparative Analysis of Britain, Canada, and the United States 1880–1940, Madison, WI: University of Wisconsin Press

  [1] Pensions and Social Security

[2] Individual Retirement Accounts (IRAs)

[3] 401(k)

[4] State of the Union

 [5] Pension Benefit Guaranty Corporation (PBGC)

[6] United Airlines

 [7] Bethlehem Steel

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید