مسکن
مسکن [1] ، به معنای ساختمانها یا انواع دیگر سازه های پناهگاهی است که مردم در آنها زندگی میکنند. در طی زمان و در مکانهای جغرافیایی مختلف انواع گوناگونی از مسکن وجود داشته است. همچنین، مسکن بر اساس سازه، طراحی، مصالح ساختمانی، شکل و تا حدی عملکرد، بسته به مکان، فرهنگ و موقعیت اجتماعی-اقتصادی انواع مختلفی دارد. خانه منزلگاهی شبهابدی برای یک یا چندین نفر تأمین میکند و بسیاری از افراد مسکن خود را منزل خود خانه[2] خود میدانند؛ یعنی جایی که هر روز پس از انجام کار بدانجا بازمی گردند، در آنجا هنجارهای اجتماعی را فرا میگیرند و استراحت میکنند. مسکن برای بقای فیزیکی و روانی در جوامع مدرن الزامی است. سازه های مدرن عموماً عبارتند از: خانه های تک-خانوار (مجزا و گاهی در بخشهایی از اراضی که دارای مالکیت خصوصی است)؛ خانه های نیمه مجزا (متصل به یک یا چندین خانه که هر کدام شامل یک یا دو واحد مسکونی است)؛ ساختمانهای چندواحدی (سازه هایی با چندین واحد مجزای مستقل که گاهی به آنها واحد آپارتمانی[3]، آپارتمان، ساختمان آپارتمانی[4]، مجتمع مسکونی[5] و واحد آپارتمانی مشاع[6] گفته میشود)؛ واحد مسکونی تک اتاقه (یکی از اتاقهای یک ساختمان چندواحدی که به شکل هفتگی یا ماهیانه اجاره میشود و فاقد دستشویی و آشپزخانه است) و خانه های سیّار (سازه هایی که توسط کارخانه تولید میشود و خریداری شده و سپس به مکانی خاص که خانه های بسته شده به تریلر مجازند در آنجا توقف کنند منتقل میشود). افراد ساکن در واحدهای مسکونی میتوانند آنجا را (بدون توجه به نوعشان) خریداری نمایند یا از موجر (یعنی فرد دیگری که مالک آن واحد است و از دیگران برای زندگی در آنجا به شکل ماهیانه کرایه دریافت میکند) اجاره کنند.
به دلایل مختلف، مسکن میتواند به منبع مشکلات اجتماعی تبدیل شود. اولین موضوع مربوط به توان تهیه مسکن است. اگر مجموع هزینه های مسکن از درآمد ساکنان آن فراتر برود، در این صورت قابل تهیه نیست. در جاهایی که تقاضای مسکن از عرضه آن پیشی می گیرد، هزینه مسکن افزایش می یابد. این وضعیت مشخصه شهرهای بزرگ است که با هجوم مداوم مردم برای اشتغال روبهرو است (همانند: نیویورک، لندن، توکیو). در آمریکا، رهنمود پذیرفتهشده برای قابلتهیهبودن مسکن این است که هزینه مسکن نباید از 30 درصد درآمد ناخالص سالیانه خانوار فراتر برود. اما، از اواخر دهه 1970 میلادی، تعداد خانوارهایی که مجبور هستند تا 50 درصد درآمد خود یا حتی بیشتر از آن را برای مسکن هزینه کنند، بیش از پیش افزایش یافته است. بنابراین، افزایش هزینه ها میتواند به افزایش ناتوانی در پرداخت اقساط، ضبط آن و احتمال بیخانمانی منجر شود.
افرادی که بی خانمان میشوند مجبورند یا در سرپناه های عمومی یا اقامتگاه های موقتی دیگر ساکن شوند. از آنجا که تعداد تخت های موجود در این اماکن با نیازها منطبق نیست و نیز به دلیل محدودیت اقامت در بسیاری از سرپناه های عمومی، بی خانمان ها به طور دائم مجبور می شوند تا در فضای آزاد بخوابند یا اینکه خانه های نامتعارف جایگزین از قبیل ساختمانهای متروکه، تونلها و جعبه های کارتن برای خود دستوپا کنند که همه آنها معمولاً ناامن هستند. طی دوره رکود بزرگ در دهه 1930، بیغوله هایی به نام «حلبیآباد[7]» در اطراف شهرهای بزرگ در همه جای آمریکا ظاهر شد. خانواده ها و افرادی که از خانه هایشان خلعید شده بودند با هر چیزی که دم دستشان بود سازه های مسکونی موقتی و سردستی برای خود برپا کردند. معمولاً، حلبی آبادها در زمینه ای خالی درست خارج از محدوده شهرها ساخته میشد. برای افراد دیگر، افزایش هزینه های مسکن به «فقر به دلیل سرپناه[8]» منجر شد که به دنبال این شرایط خانوارها مجبور شدند تا سهم قابل توجهی از درآمد خود را صرف هزینه های مسکن کنند که در نتیجه سهم ناچیزی برای تأمین سایر مایحتاج ضروری به جز خانه باقی میماند. همچنین، افزایش هزینه های مسکن میتواند به سکونت مضاعف منجر شود که طی آن خانواده ها یا افراد غریبه به طور مشترک در خانهای زندگی می کنند که در اصل برای ساکنان کمتری ساخته شده است. این وضعیت میتواند به شلوغشدن خانه منجر شود. شلوغی بیش از حد مشکلاتی را در زمینه سلامت و ایمنی ایجاد میکند. مسکن زیر حد استاندارد یکی دیگر از مشکلات مرتبط با توان تهیه است. گرچه در فرهنگهای مختلف تعریفهای متفاوتی از مسکن زیر حد استاندارد وجود دارد، عموماً این مسکنها فاقد امکانات کافی از منظر سرپناه یا مواردی از قبیل آب لولهکشی، گرمایش و برق هستند. همچنین، مسکن زیر حد استاندارد میتواند شامل ساختمانهایی که در اراضی دارای آلودگی زیست محیطی قرار گرفته اند نیز باشد. سازمان زیستگاه برای بشر[9]، مسکن زیر حد استاندارد را به منزله خانههایی تعریف میکند که بام، فونداسیون، ایوان، دیوار خارجی، پنجره ها یا درهای آنها فرسوده شده و همه این موارد سبب ناامنی و نامناسببودن آنها برای ساکنانشان شده است. زمانی مسکن به زیر حد استاندارد می رسد که مالکان آن از تأمین هزینه نگهداری آن غفلت می کنند که معمولاً با هدف پس انداز پول یا برای کسب سود بیشتر از اجاره بهای جمع آوری شده است. با گذر زمان و افزایش فرسودگی ملک، هزینه تعمیر آنقدر زیاد میشود که نوسازی ساختمان از نظر اقتصادی بهصرفه میشود.
طی قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم وقتی مهاجران به شهرهای بزرگی همانند نیویورک و شیکاگو هجوم آوردند و مجبور شدند تا در ساختمانهای نیمهمخروب های مشهور به ساختمان آپارتمانی زندگی کنند، شرایط مسکونیِ زیر حد استاندارد امری رایج بود؛ غالباً این نوع خانه ها با مشکلات جدی بهداشتی و همه گیری تیفوس و سایر بیماریهای بسیار واگیردار روبهرو بودند. این اقامتگاه ها در معرض آتش سوزی و سایر مخاطرات برای ایمنی نیز قرار داشتند. قوانین مسکن دولتی و فدرال که طی اواسط قرن بیستم تصویب شدند، سبب اعمال سخت گیرانه تر مقررات ساختمانی شدند که نتیجه آن بهبود شرایط مسکن به ویژه در نواحی شهری بود. اما، کارشناسان اعتقاد دارند که، با وجود اینکه برخی از بهترین خانه های جهان در آمریکا قرار دارند، مسکن زیر حد استاندارد همچنان در این کشور رواج دارد.
تبعیض در بازار مسکن به شکل غیرمستقیم مشکلاتی را در زمینه قدرت تهیه و کیفیت مسکن ایجاد می کند. مالکان املاک، آژانسهای معاملات املاک و ارائه کنندگان رهن مسکن ممکن است بر اساس ویژگیهای افرادی که در جستجوی مسکن هستند، همانند خصیصه هایی از قبیل نژاد، جنسیت، ملیت، گرایش جنسی و معلولیت، رفتار تبعیض آمیز در پیش گیرند. در آمریکا، تبعیض بر مبنای نژاد یکی از رایج ترین شکلهای تبعیض در مسکن است که همگان به آن اذعان دارند. از اواخر قرن هجدهم، آمریکایی های آفریقایی تبار در نواحی شهری در معرض تبعیض مسکن قرار داشته اند. هجوم گسترده سیاهپوستان از نواحی روستایی جنوب به شهرهای بزرگ شمالی سبب تبعیض گسترده در مسکن شد و مهاجران را واداشت تا به نواحی جغرافیایی خاصی بروند که در آنجا مجبور بودند دائماً برای خانه های غیراستاندارد اجارهبهایی پرداخت کنند که دچار تورم بود. این فرایند به جداسازی گسترده سکونت گاهی منجر شد که طی آن محله های کاملاً سیاهپوست نشین و سفیدپوست نشین در مناطق شهری و حومه شهرها به وجود آمدند و تاکنون باقی مانده اند. اصطلاح آپارتاید آمریکایی این پدیده را توصیف میکند. از جمله پیامدهای زیان آور جداسازی میتوان به فرستادن اقلیتهای نژادی به خانه های سطح پایین و محله هایی اشاره کرد که در آنجا به اندازه کافی به مدارس عمومی کمک مالی پرداخت نمی شود و ارزش ملک به سرعت رو به افول می رود. با آنکه تبعیض در مسکن با تصویب قانون مسکن منصفانه[10] در سال 1969 رسماً غیرقانونی شد و قانون متمم مسکن منصفانه در سال 1988 آنرا مورد تأکید قرار داد، این تبعیض همچنان فراگیر بوده و به طور خاص بر اقلیتهای قومی معطوف شده است. یکی دیگر از مسائل مرتبط با مسکن، آوارگی[11] است. طی دهه های 1950 و 1960 به دنبال برنامه های نوسازی شهری که با حمایت مالی دولت فدرال صورت گرفت، تغییر مکان به یک مشکل تبدیل شد. برنامه های نوسازی شهری مجوز پاکسازی زاغه نشین ها را صادر کرد تا مسیر آزادراه ها و توسعه های تجاری جدید باز شود؛ این وضعیت سبب آوارگی ساکنان این مناطق شد که عموماً اقلیتهای نژادی فقیر بودند. فرایند مرفه نشین سازی نیز می تواند به آوارگی منتهی شود. مرفهنشینسازی زمانی روی میدهد که بسازبفروشها یا افرادی که توانایی مالی دارند، خانه های واقع در نواحی فقیرنشین مرکز شهر را خریداری و آنها را نوسازی می کنند که نتیجه آن افزایش ارزش املاک در آن نواحی و بالارفتن مالیاتبردارایی و اجاره بهای ماهیانه است. این وضع به آوارگی مستأجران و صاحب خانه های کم درآمد منجر می شود؛ یعنی افرادی که نمیتوانند از عهده هزینه های فزاینده مسکن برآیند. همچنین زمانی که املاک از جمله خانه های مسکونی تکاتاقه به مجتمع های مسکونی تبدیل میشوند این وضعیت پدید می آید.
یکی دیگر از علل آوارگی بلایای طبیعی است. زلزله ها، سیلها، تندبادهای دریایی، ریزش کوه یا آتش سوزی میتواند به نابودی خانه ها منجر شود که گاهی نتیجه آن بی سرپناهشدن کل اجتماع است. به طور خاص، جماعتهایی که خانه های سیّار دارند و نیز افرادی که خانه های آنها مستهلک شده است در برابر اثرات بلایای طبیعی آسیب پذیرند. موقعیت های جغرافیایی از قبیل نواحی کم ارتفاع نزدیک دریاچه ها و دریاها به طور خاص در معرض آسیب قرار دارند. برای مثال، گردباد کاترینا سبب شد تا کل محله حصار نهم نیو اورلئان که بسیاری از فقرای شهر در آنجا خانه داشتند، بی سرپناه شوند. گرچه معمولاً سرپناه موقتی برای قربانیان بلای طبیعی تهیه میشود، مسیر بازگشت به ساخت مسکن دائمی، بهویژه برای افرادی که درآمد کمتری دارند، طولانی و پرمشقت است.
سیاستهای مختلفی برای مقابله با مشکل مسکن اتخاذ شده است. مسکن یارانه ای که طی آن دولت بخشی از کل هزینه مسکن را می پردازد، رایج ترین راه حل سیاست گذاری است. در آمریکا، مسکن یارانه ای به شکل مسکن دولتی درآمده است که مقامات محلی امور مسکن با حمایت مالی دولت مدیریت آن را بر عهده دارند، و نیز بخش هشتم[12] که به مالکان خصوصی یارانه ماهیانه پرداخت می شود تا خانه هایشان را با اجاره بهای کمتر در اختیار مستأجران واجد شرایط قرار دهند. این سیاستها به نتایج آمیخته ای منجر شده است. مکان مسکن دولتی به افزایش جداسازی سکونت گاهی برای اقلیتهای نژادی منجر شده است. به علاوه، از اوایل دهه 1980، کمکهای مالی پرداختی به مسکن دولتی کاهش یافته که نتیجه آن عدم نگهداری از ساختمانها و درنهایت وجود مسکن های پایین تر از حد استاندارد است. طی اواخر دهه 1990، در بسیاری از شهرها مسکنهای دولتی تخریب شدند که این عمل سبب آوارگی بخشی از ساکنان این خانه های دولتی شد که نتوانسته بودند از یارانه های بخش هشتم استفاده یا مسکن دیگری را تهیه کنند.
گرچه بخش هشتم برای تهیه مسکن به بازار خصوصی متکی بود، هرگز به اندازه کافی مسکن بخش هشتم وجود نداشته است. برای مثال، در شیکاگو بیش از 40 هزار نفر در فهرست انتظار مسکن بخش هشتم قرار دارند. گذشته از این، همه مالکان ضمانتنامه های بخش هشتم را نمی پذیرند و بنابراین بیشتر شرکت کنندگان در این برنامه در نواحی شهری فقیرتر سکونت دارند. نقض و عدم اجرای مقررات ساختمانی نیز امری رایج است که سبب شده تا برخی از این واحدها زیر حدّ استاندارد باشند.
دیردرا اوکلی[13]
بیشتر بخوانید:
Bratt, Rachel, Michael Stone, and Chester Hartman, eds.2006. A Right to Housing: Foundation for a New Social Agenda. Philadelphia: Temple University Press
Friedricks, Jürgen, George Galster, and Sako Musterd, eds.2005. Life in Poverty Neighborhoods: European and American Perspectives. New York: Routledge
Massey, Douglas and Nancy Denton. 1993. American Apartheid: Segregation and the Making of the Underclass. Cambridge, MA: Harvard University Press
Miller, Henry. 1991. On the Fringe: The Dispossessed in America. Lexington, MA: Lexington Books
Stone, Michael E. 1993. Shelter Poverty: New Ideas on Housing Affordability. Philadelphia: Temple University Press
U.S. Department of Housing and Urban Development. 1994. “Priority Home! The Federal Plan to Break the Cycle of Homelessness.” Washington, DC: U.S. Department of Housing and Urban Development. van Vliet, Willem, ed. 1998. The Encyclopedia of Housing. Thousand Oaks, CA: Sage
[1]. Housing
[2]. home
[3]. tenement
[4]. flat
[5]. condominium
[6]. cooperative
[7]. Hoovervill
[8]. shelter poverty
[9]. Habitat for Humanity
[10]. Fair Housing Act
[11]. Displacement
[12]. Section 8
[13]. Deirdre Oakley