منزلت اجتماعی-اقتصادی سالمندان
منزلت اجتماعی-اقتصادی سالمندان [1]، بسیاری از ناظران همداستاناند که در دوران مدرنسازی و صنعتیشدن، یعنی در سدۀ هجدهم و نوزدهم، از منزلت سالمندان کاسته شد. بر اساس نظریۀ مدرنسازی، وقتی مهارتها و تکنولوژی جدید جای اشکال ابتداییتر تولید را گرفتند، سالمندان کشورهایی که در مسیر توسعۀ اقتصادی قرار گرفته بودند، در حفظ جایگاه اقتصادیشان ناکام شدند. این کشورها، دراصل کشورهای اروپایی و ایالاتمتحده را که اقتصادشان در آن زمان، از کشاورزی به تولید صنعتی در حال تغییر بود، دربرمیگرفت. این تغییرات، به تأکید بر کار کارخانهای که نیازمند ساعات طولانی، برنامۀ زمانی ثابت کار، مهارت یدی و بیشتر مبتنی بر تحمل جسمانی زیاد بود، انجامید. سالمندان برای رقابت بر سر این مشاغل و سالم ماندن زیر آن فشارها آماده نبودند. نظریههای مدرنسازی، معتقدند که این جریانها، در این دورۀ زمانی، منجر به فقر گستردۀ سالمندان شد و بدینترتیب، همزمان با کوشش جوانترها برای گرفتن جای مسنترها در بازار کار، پیشداوریهای سنی نیز از راه رسیدند.
نشانۀ دیگر این ماجرا را میتوان در ایالاتمتحده یافت. زمانی که جوانان برآن شدند، جایگاه اجتماعی مبتنی بر سن را به نفع برابری و آزادی دگرگون سازند، سالمندان منزلت محترمداشتۀ دیرینهای را که پیش از صنعتیشدن داشتند، از دست دادند. تاریخدانان، جریانهای گوناگونی را شناسایی کردهاند که حکایت از نامطلوبشدن وضع سالمندان داشت (مانند قانونی کردن بازنشستگی اجباری قضات و افزایش محبوبیت سبکهای جوانپسندانه لباس پوشیدن)؛ بسیاری از این جریانها، به پیش از عصر صنعتی ایالاتمتحده برمیگردد. با وجود این، منتقدان این چشمانداز، خاطرنشان میکنند که چون زمان آغاز این جریانها دقیقاً معلوم نیست، مدرنشدن علتی است که نمیتوان نادیدهاش گرفت.
در دهههای پس از صنعتیشدن، تنها وضعیت مالی سالمندان بود که بدتر شد. در نبود نظامهای متمرکز مستمری دولتی، بیشتر سالمندان تا جایی که سلامتیشان اجازه میداد، کار میکردند. زمانی که دیگر توانایی کار نداشتند و فقیر میشدند، به خانواده و خدمات رفاهی محلی متکی میشدند. در اثنای رکود بزرگ[2]، کنگره «قانون تأمین اجتماعی[3]» سال 1934 را تصویب کرد که در قالب مستمریهای دولتیای که به کارگران بازنشسته شده در 65 سالگی تعلق میگرفت، سالمندان را به بهروزی آتیشان امیدوار کرد. اگرچه برخی از کشورهای اروپایی پیشتر چنین طرحهایی را آغاز کرده بودند، ولی رهبران ایالاتمتحده، میلی به وضع برنامههای رفاه اجتماعی نداشتند؛ زیرا برآن بودند که این برنامهها، محرک سرمایهدارانۀ کارکردن برای گذران زندگی را تحلیل میبرند. فرانکلین دلانو روزولت[4]، در سازشی سیاسی، از طرحی دفاع کرد که بر اساس آن، تنها به سالمندان بازنشستهای مستمری تعلق میگرفت که دستکم ده سال کسورات اجباری، از حقوقشان به صندوق تأمین اجتماعی رفته باشد.
شرایط استحقاق مزایای مستمری بازنشستگی دولتی، در دهۀ 1940 و 1950، گسترش یافت بهگونهای که نه تنها سالمندان، بلکه معلولان و کودکان و همسران کارگران درگذشته را نیز دربرگرفت. مستمریهای خصوصی نیز در این دورۀ زمانی، رشد چشمگیری داشتند. بیمۀ سلامت عمومی، در دهة 1960، با تصویب برنامۀ مدیکر[5] و مدیکید[6]، در دسترس سالمندان و معلولان قرار گرفت؛ «درآمد تأمینی مکمل[7]» به سالمندان و معلولانی که سوابق شغلی کافی برای گرفتن مزایای معمول تأمین اجتماعی نداشتند، ولی فقیر بودند، چکهای رفاهی میداد. در دهة 1970، افزایش هزینههای زندگی، سبب بهبود مستمری بازنشستگی تأمین اجتماعی شد و در اواخر قرن بیستم، مقررات مربوط به بازنشستگی اجباری، برای وصول مزایا آسانتر شد. در این زمان، برنامۀ مدیکید نیز پرداخت نیمی از هزینههایی را که رشد جمعیت آسایشگاهها به بار آورده بود، تقبل کرد.
این افزایش مخارجدولت در حوزۀ مزایا و خدمات، مربوط به سالمندان، سهم سالمندان فقیر را کاهش داد. دادههای تاریخی «ادارۀ سرشماری ایالاتمتحده[8]» نشان میدهد که در دهۀ 1960، 35درصد افراد بالای 65 سال، زیر خط فقر زندگی میکنند. تا سال 2000، این سهم به حدود 10درصد تنزل یافت. با وجود این، بسیاری از سالمندان بهسبب افزایش هزینههای مسکن، خدمات سلامت و دارو با تنگناهای مالی مواجه بودند. احتمال مواجهۀ زنان با این مشکلات، بیش از مردان است، چون امید به زندگی بالاتر زنان، بر احتمال بیوگی و تنها زیستنشان در سن پیری میافزاید.
سالخوردگی جمعیت
در سدۀ بیستم، معلوم شده است که نرخ مرگومیر و زادوولد کمتر، به این معناست که بیشتر کشورهای جهان با رشد تصاعدی سن در جمعیتشان روبهرو خواهند شد. بسیاری از جمعیتشناسان و اقتصاددانان بر این باورند که سالخوردگی جمعیت زمینهساز بحرانهای اقتصادی خواهد بود، چراکه این کشورها، با کمبود دسترسی به جمعیت فعال و فزونی سالمندان متکی به کار این جمعیت، مواجه خواهند شد. بسیاری از کشورها، در واکنش به این وضع، دست به صورتبندی طرحی زدند تا طرح های مستمری بازنشستگی، بیمه و مزایای سلامتشان را ساختاربندی مجدد کنند یا از رهگذر خصوصیسازی، بازدهی را افزایش دهند.
نظریهپردازان انتقادی سالخوردگی، بر این باورند که علاقۀ اخیر به خصوصیسازی یا ساختاردهی مجدد مزایای سلامت سالمندان، درواقع معرف جنبشی سیاسی است برای مهار افزایش مخارج برنامههایی که به سالمندان خدمت میکنند. هواداران کاهش هزینه این برنامهها، با اشارۀ تلویحی به اینکه بحران اقتصادی نتیجة گریزناپذیر سالخوردگی جمعیت است، معتقدند که پیشبرد اصلاحات محافظهکارانهتری در مخارج، منوط به یافتن جای پای محکمی در سیاست است. گرچه آنها با مخالفت شدید رأیدهندگان مسن و فعال و گروههای هوادار سالمندان روبهرو شدند، کوششهای آنان تا اینجا، به ارائۀ اصلاحات افزایشی نظیر افزایش سن بازنشستگی برای کسب مزایای تأمین اجتماعی انجامیده است. اینکه در آینده، کاهش هزینههای برنامههای رفاه اجتماعی سالمندان، شدیدتر میشود یا نه، به سرشت این انگارة عمومی در باب سالمندان و تداوم و حجم پیشداوریهای سنی بستگی دارد.
و نیز ببینید: تبعیض؛سیر زندگی؛ گروه اقلیت؛ پیرشدن جمعیت؛ پیشداوری؛ کلیشهسازی؛ قشربندی سنی
بیشتر بخوانید
Cowgill, Donald O. 1974. “The Aging of Populations and Societies.” Political Consequences of Aging. Annals of the American Academy of Political Social Science 415(1):1–18
Estes, Carol L. and Associates. 2001. Social Policy and Aging: A Critical Perspective. Thousand Oaks, CA: Sage
Federal Interagency Forum on Aging-Related Statistics.2004. “Older Americans 2004: Key Indicators of Well-Being.” Washington, DC: U.S. Government Printing Office
Fischer, David H. 1978. Growing Old in America. Oxford,England: Oxford University Press
Hummert, Mary Lee, Teri A. Garstka, Ellen Bouchard Ryan, and Jaye L. Bonnesan. 2004. “The Role of Age Stereotypes in Interpersonal Communication.” Pp. 91–114 in Handbook of Communication and Aging Research, edited by J. F. Nussbaum and J. Coupland. Mahwah, NJ: Erlbaum
[1] elderly socioeconomic status
[2] Great Depression
[3] Social Security Act
[4] Franklin Delano Roosevelt
[5] Medicare
[6] Medicaid
[7] Supplemental Security Income
[8] U.S. Census Bureau