مهاجرت جهانی

مهاجرت جهانی [1] ، جابه‌جایی جغرافیایی آدمیان، در کل تاریخ بشری جزئی از حیات انسان بوده است، چراکه آدمیان گونه‌ای کوچنده از موجودات هستند و مهاجرت در تاریخ حیات این موجود، پیوستاری بی‌وقفه ادامه یافته است. مهاجرت بین‌المللی گذر از مرزهای بین‌المللی یا جابه‌جایی از یک کشور به کشور دیگر است که در یکی از این سه مقولۀ اصلی قرار می‌گیرد: مهاجرت کاری، مهاجرت اجباری، مهاجرت خانوادگی و یا مهاجرت به دلایل آموزشی و مهارت‌آموزی. بااین‌حال، حدودوثقور این سه نوع مهاجرت مبهم‌اند، چراکه مرزهای سیاسی تغییر می‌کنند و تمایز میان مهاجرت داوطلبانه (کاری) و مهاجرت اجباری یا تمایز میان مهاجرت کاری و مهاجرت خانوادگی مشکل‌آفرین است.

تحلیل و مقوله‌بندی

در آغاز سدۀ بیست‌ویکم، نزدیک 200 میلیون نفر، یعنی حدود 3درصد از کل جمعیت جهان، مهاجران بین‌المللی بودند. سی سال پیش، این رقم بالغ بر 85 میلیون نفر (2.1درصد) بود و برآورد می‌شود که در سال 2030، به 230 میلیون نفر برسد. امروزه، نزدیک 100 میلیون نفر کارگر مهاجرند، 13 میلیون نفر پناهندۀ ثبت‌شده در مؤسسه‌های سازمان ملل متحد (یو.اِن) و بقیۀ آن‌ها مهاجران خانوادگی یا تحصیلی هستند.

  ارقام رسمی سازمان ملل متحد و سازمان بین‌المللی کار (آی.ال.اُ)[2]، از مهاجرت (کاری) بین‌المللی، نیازمند پاره‌ای ملاحظات است. نخست اینکه، مهاجرت به شکلی روزافزون، اشکال غیرعادی (غیرقانونی) به خود می‌گیرد. یک‌دهم تا یک‌پنجم کل مهاجرت‌ها ثبت نمی‌گردند. از آنجا که هیچ روشی برای محاسبه سطح مهاجرت‌های غیرعادی وجود ندارد، ارقام موجود، صرفاً تخمینی هستند. دوم آنکه، مهاجرت بین‌المللی روزبه‌روز موقتی‌تر می‌شود و درواقع، این مهاجرت در میان انواع مهاجرت، بیشترین سرعت رشد را دارد و اغلب آن‌قدر کوتاه است (کمتر از 6 ماه) که مهاجرت به‌حساب نمی آید. سوم اینکه، تمایز مهاجرت از سایر اشکال جابه‌جایی، یعنی سفرهای تجاری و گردشگری بسیار دشوار است. به‌عنوان مثال، کسب‌وکارها، اقامتی بیش از 6 ماه را ایجاب کنند، کارگران مهاجر اغلب با روادید گردشگری وارد می‌شوند، چراکه اغلب این تنها راه ورود قانونی است و بازنشستگانی که به کشورهای جنوب مهاجرت می‌کنند، ممکن است گردشگر به‌حساب نیایند. چهارم اینکه، تمایز میان مهاجرت بین‌المللی و جابه‌جایی در داخل یک کشور، منتها به این سو و آن سوی مرزهای اداری، اغلب شدنی نیست. به‌عنوان مثال، گرچه جابه‌جایی در چین، هند، نیجریه و یا روسیه متضمن طی مسافت‌های طولانی و گذر از مرزهای فرهنگی، زبانی و دینی است، جابه‌جایی جغرافیایی در این کشورها چون بیرون از مرزهای بین‌المللی نیست، مهاجرت تلقی نمی‌شود. سرانجام اینکه، شکل غالب مهاجرت، مدت‌هاست مهاجرت از روستا به شهر بوده است. این نوع مهاجرت، علت اصلی رشد شهرها بود که بیشتر داخلی است؛ بنابراین، نمی‌توان آن‌را به پای مهاجرت بین‌المللی گذاشت.

درنتیجه، اگر اشکال دیگر جابه‌جایی جغرافیایی را به‌حساب آوریم، ارقام مهاجرت بسیار متفاوت می‌شود، شاید بین 1 تا 2 میلیارد فرد جابه‌جاشونده. این بدان معنی است که دست‌کم یک‌ششم تا یک‌سوم جمعیت جهان مهاجرند. گنجاندن مهاجرت بین‌المللی در این چشم‌انداز از مسافرت بین‌المللی و جابه‌جایی داخلی، نخست به منظور ترسیم تصویری کامل از جابه‌جایی جغرافیایی انسان و دوم، به منظور قضاوت در باب نقش مهاجرت در میان رفتارهای گوناگون انسان در فضای جغرافیایی، ضروری است. به این معنا، ما می‌توانیم بررسی کنیم که آیا مهاجرت رفتار گروهی اقلیتی است (و ازاین‌رو، استثنائی بر قاعده است) و نیازمند تبیین یا اینکه رفتاری طبیعی و فراگیر و بی‌نیاز از هرگونه توجیه و تبیین اضافی است.

از میان الگوهای اصلی گوناگون مهاجرت، نخستین الگوی شایان ذکر آن است که مهاجرت معاصر بیشتر از شمال به شمال (میان کشورهای توسعه‌یافته)، از جنوب یا شرق به شمال (از کشورهای کم‌توسعه‌یافته یا نیمه‌توسعه‌یافته به کشورهای توسعه‌یافته) و از جنوب به جنوب (بین کشورهای درحال‌توسعه) است. اندکی کمتر از نصف کل مهاجرت‌ها به سمت و میان کشورهای درحال‌توسعه است، حال آنکه نیمی دیگر به سمت و میان کشورهای توسعه‌یافته است. درنتیجه، نزدیک 80درصد کل پناهندگان موجود در کشورهای درحال‌توسعه هستند. بااین‌حال، این مسیرها، رو به تنوع بیشتر دارند و به تازگی شاهد جابه‌جایی‌های گسترده از شمال به جنوب و جنوب به شمال هستیم. دوم آنکه، بیشتر مهاجرت‌ها به دو دلیل منطقه‌ای و میان کشورهای همسایه هستند: (1) در این مهاجرت‌ها فاصله ها کوتاه و هزینه‌ها پایین است؛ (2) همچنین ممکن است زبان، فرهنگ یا دین کشورهای مبدأ و مقصد مشابه باشد و پیوندهای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مهاجرت را تسهیل کند. در مقابل، مهاجرت‌های اجباری اغلب داخلی است، چون تضادها سرشتی محلی دارند و مردم می‌توانند به سایر نقاط کشور بگریزند یا چون ممکن است افراد ممنوع‌الخروج باشند و به پناهندگانی دارای شهرت جهانی بدل شده باشند.

گفتنی است که مهاجرت روزبه‌روز زنانه‌تر می‌شود و امروزه زنان نزدیک نیمی از مهاجران را تشکیل می‌دهند؛ اما در گذشته هم زنان مهاجرت می‌کردند و این واقعیت در منابعی که امروزه در دست است، مغفول مانده. شاید پژوهش‌ها سرانجام به‌جای آنکه در مهاجرت جنسیتی قائل به وقوع نوعی دگرگونی بزرگ شوند، نقش زنان در مهاجرت را به‌رسمیت شناسند.

افزون‌براین، تقریباً همۀ کشورها به درجات مختلف، مراحل مختلفی از مهاجرت را تجربه می‌کنند که از غالبا مهاجر­فرستی به غالبا مهاجرپذیری (مانند آلمان و فرانسه)، یا برعکس (مانند اسپانیا، ایتالیا و ایرلند) در تغییر است. برخی کشورها ممکن است در مسیر گذر مهاجران، مدتی کوتاه میزبان مهاجر (ترکیه و مکزیک) باشند و برخی دیگر ممکن است در دوره‌هایی، هیچ مهاجرتی را به خود نبینند (مانند پرتغال امروزی). از آنجا که به‌نظر می‌رسد مهاجرت را نمی‌توان به‌آسانی پیش‌بینی‌پذیر کرد، گاهی «ناآرامی و آشفتگی» توصیف می‌شود.

عوامل تعیین‌کننده و شرایط

هنوز نظریۀ جامعی دربارة مهاجرتی به‌وجود نیامده است، گرچه کارشناسان به‌طور کلی هم‌داستانند که مهاجرت پدیده‌ای به‌شدت پویا، پیچیده و متغیر است و الگوهای مهاجرت سیال و همواره در معرض دگرگونی هستند. افزون‌براین، برخی عوامل تعیین‌کننده و شرایط، هم مهاجرت بین‌المللی را پیش می‌برند و هم تبیین می‌کنند: نظام‌های مهاجرت، شبکه‌های مهاجرت، نیروهای اقتصاد کلان، عوامل غیراقتصادی، سیاست مهاجرت و تحولات جمعیتی.

نظام‌های مهاجرتی، مناطق و دولت‌ها را به‌لحاظ تاریخی، فرهنگی، زبانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باهم پیوند می‌دهند. در درون چنین نظام‌هایی جریان‌های هم‌زمان اطلاعات، سرمایه، کالاها و افرادی از هر سنخ، اهداف گوناگون و همۀ جهات و سمت‌وسوها وجود دارند. در این میان، از آنجا که نظام‌ها جهانی شده‌اند، بازارهای جهانی برای اطلاعات، سرمایه، کالا و کار، جابه‌جایی جهانی و بی وقفۀ افراد را تسهیل می‌کنند.

شبکه‌های مهاجرتی: مردم جوامع مهاجرفرست و مهاجرپذیر را پیوند می‌دهند؛ آن‌ها پیش‌شرط‌هایی مانند اطلاعات، حمایت مالی، حمایت در یافتن اقامتگاه و شغل را که مهاجرت را تشویق می‌کنند، برای مهاجران بالقوه فراهم می‌کنند. همچنین، شبکه‌ها می‌توانند شکل صنایع مهاجرتی -کسب‌وکارهایی اعم از قاچاق انسان تا کاریابی‌ها و خدمات روادید- که مهاجرت را تسهیل می‌کنند، به خود بگیرند. علت استمرار مهاجرت، حتی در شرایط نامطلوبی چون نبود محرک‌های اقتصادی و بیکاری در کشورهای مقصد، اغلب همین وجود همین شبکه‌هاست.

نیروهای اقتصادی کلان: عبارت‌اند از: تقاضا برای کار و دستمزدهای بیشتر از یک‌سو و بیکاری و دستمزدهای کمتر (و شاید ازدیاد جمعیت) از سوی دیگر؛ بنابراین، عوامل به‌ اصطلاح پس‌زننده و پیش‌کشنده، جریان حرکت افراد را تعیین می‌کند و هدف الگوبندی اقتصادی تحلیل، تبیین و پیش‌بینی این جابه‌جایی‌های مهاجرتی است.

نظریات اقتصاد خرد و رفتارگرایی: مهاجران را افراد و یا خانواده‌هایی معرفی می‌کنند که به منظور بهترکردن کیفیت زندگی‌شان، وضعیت (اقتصادی)شان را ارزیابی می‌کنند، فرصت‌های بدیل را درنظر می‌گیرند و هزینه‌ها و فایده‌های مهاجرت برای بهبود کیفیت زندگی را می‌سنجند؛ بنابراین، انگیزه‌های مهاجرت ممکن است از تصمیم‌گیری فردی و جمعی مایه گرفته باشد. در مقابل، استدلال غیراقتصادی معیارهای اقلیمی، فرهنگی یا سیاسی، مانند زمستان‌های گرم، ثبات سیاسی و آزادی یا فرصت بهره‌مندی از فرهنگی خاص و یا اتخاذ دین و یا سبک زندگی خاص را بازتاباند.

بی‌توازنی جمعیت‌شناختی[3]: -پیرشدن و کاهش جمعیت در کشورهای توسعه‌یافته و افزایش جمعیت جوان در جاهای دیگر- بر مهاجرت، گفتمان‌های مهاجرت و خط‌مشی‌های مهاجرت اثر می‌گذارد. درحالی‌که اجتماع‌های حائز میانگین سنی و نسبت وابستگی بالا، نگران عرضۀ نیروی کار در آینده و دست‌کم در اروپا، نبود فعالان اقتصادی که صندوق بازنشستگی و صندوق‌های دیگر را تأمین مالی کنند، اجتماع‌های حائز میانگین سنی پایین به فرستادن مهاجر به منابع طبیعی حل این مشکلات بدل شده‌اند.

سیاست مهاجرت و خط‌مشی‌های مهاجرتی: مانند طرح‌های استخدامی، محدودیت‌های مهاجرتی و شروط و قیود ورود و اقامت، بر مهاجرت اثر می‌گذارند؛ بنابراین، قانون است که نوع و سرشت مهاجرت را تعیین می‌کند، یک مهاجر را به‌عنوان پناهنده یا کارگر می‌پذیرد یا از ورود مهاجری دیگر جلوگیری می‌کند. تصمیم‌گیری فردی مهاجران در اعمال محدودیت‌ها و تدارک فرصت‌ها، اثر می‌گذارد؛ برعکس، سیاست نیز می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌های فردی اثر گذارد. با این وجود، سیاست مهاجرت ،اثرات ناخواسته‌ای نیز در پی دارد؛ به‌عنوان مثال، کنترل، افراد را به کارهای زیرزمینی سوق می‌دهد، متوقف‌کردن استخدام سبب می‌شود که مهاجران به‌جای بازگشت، رحل اقامت بیفکنند.

عوامل طبیعی و محیطی: به نحوی روزافزون سبب مهاجرت می‌شوند. گرمایش زمین، بیابان‌زایی، آب‌وهوای غیرعادی و بالارفتن سطح اقیانوس‌ها، بی‌گمان به جابه‌جایی‌های جمعیتی عظیم می‌انجامند.

چالش‌ها و فرصت‌ها

مهاجرت در چارچوب نیروهای سه‌گانه رخ می‌دهد: آمال فردی (ازجمله عاملیت انسانی، استقلال و فرایندهای خودگزینی)، نیروهای اقتصادی (ازجمله عوامل پیش‌کشنده و پس‌زننده در اقتصاد کلان و تقاضاهای کارفرمایان برای کار) و اهداف نهادی (فعالیت‌های جامعۀ سیاسی و جامعة مدنی). این امر ممکن است به‌نوعی کشمکش میان اهداف سازمانی و آمال فردی یا میان استقلال فردی، خط‌مشی عمومی بیانجامد. مهاجرت سبب می‌شود میان جمعیت‌های متحرک و جمعیت‌های نامتحرک، نوعی رویارویی پدید آید و در شرایط اقتصاد بازاری، ممکن است به رقابت بر سر شغل و منابع اجتماعی بیانجامد. گاه‌وبیگاه تضاد سر برمی‌آورد و این تضاد در واکنش‌های نژادپرستانه به مهاجرت عیان‌ترین جلوۀ خود را دارد. از سوی دیگر، مهاجران اغلب در بازارهای کار، بازارهای مسکن و جامعه، گوشه‌ای اشغال می‌کنند و اغلب با جمعیت بومی رقابت نمی‌کنند. سرانجام اینکه، آن‌ها با جامعۀ میزبان یکپارچه می‌شوند و جزئی از آن می‌گردند.

چالش‌های هنجاری: مهاجرت بر حاکمیت دولت‌های ملی و درنتیجه، بر قابلیت دولت در کنترل مرزهای خارجی و دسترسی به (الف) قلمروی خود؛ (ب) بازارهای خود (بازار کار و بازار مسکن)؛ (ج) نظام‌های اجتماعی خود (خدمات عمومی و رفاهی) و (د) نظام سیاسی خود (فرایندها و نهادهای مردم‌سالارانه) اثر می‌گذارد. مسائل بعدی که مطرح می‌شود، به منزلت حقوقی (اقامت و شهروندی) مهاجران مربوط می‌شوند.

ناسازنماهای جهانی‌شدن: مجموعه‌ای از مشکلات نیز با برخی از ناقرینگی‌ها و ناسازنماهای جهانی‌شدن، به‌ویژه تقابل جریان‌های جهانی بی‌محدودیت سرمایه، اطلاعات و کالاها با نگرانی‌های موجود در مورد جریان‌های مهاجرتی افراد پیوند خورده است. درحالی‌که برخی از سازمان‌ها، به نفع جریان‌های لیبرال‌تر و نامحدودتر کالا و سرمایه تلاش می‌کنند، هدف نهادهای دیگر کنترل و تحدید مهاجرت بین‌المللی است؛ درحالی‌که جهانی‌شدن عرصه را برای نظام‌های جهانی مهاجرت و جابه‌جایی‌های جهانی کار گشوده، جریان اطلاعات راجع به فرصت‌ها را تسهیل‌کرده و حمل‌ونقل ایمن و کم‌هزینه‌ای را به ارمغان آورده است، جامعۀ سیاسی، اغلب مشکوک است و درصدد محدودکردن جابه‌جایی افراد.

دوراهی اخلاقی لیبرال: مهاجرت معرف چالش هنجاری و عملی مهمی است که پیش روی لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی قرار دارد. نخست اینکه، اصول لیبرالیسم، یعنی برابری، آزادی فردی و آزادی حرکت گرفتار ورزه‌های مهاجرتی، تحدیدی و ورزه‌های طردکنندۀ عضوگیری لیبرال دموکراسی‌ها می‌شوند. دوم اینکه تکالیف بین‌المللی -مانند مراقبت از پناهندگان- با قوانین ملی خصمانه و بازدارنده روبه‌رو می‌شوند.

مهاجرت، کنترل و توسعه: اقتصاددانان نوکلاسیک، استدلال می‌کنند که اگر مهاجرت آزاد باشد، به رشد اقتصادی جهانی شگرفی می‌انجامد؛ نظر به توزیع برابر ثروت، این امر در درازمدت نیاز به مهاجرت را کاهش می‌دهد. انتقال بودجه‌های کنترل مهاجرت به سیاست توسعه نیز به همان اندازه باعث کاهش نیاز به مهاجرت می‌شود. دیدگاه‌های انتقادی بیان می‌کنند که مهاجرت (افراد ماهر) از کشورهای درحال‌توسعه، فرار مغزهاست و امید این کشورها به توسعه را کاهش می‌دهد. در این میان، دیدگاه‌های بینابین بر مزایای فرار مغزها پای می‌فشارند. بدین ترتیب، سرمایه انسانی که در طول اقامت در خارج از کشور انباشته می‌شود و به مجرد بازگشت مهاجران از نو سرمایه‌گذاری می‌شود، در توسعۀ جامعۀ مهاجرفرست نقش مهمی دارد. سرانجام اینکه، وجوه ارسالی مهاجران، بیش از کمک توسعه‌ای[4] یا سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در توسعه نقش دارد.

  چالش‌های سیاسی: مهاجرت یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های خط‌مشی بین‌المللی زمانۀ ماست که بر سیاست، مناسبات بین‌المللی و اقدامات امنیتی اثر می‌گذارد. بااین‌حال، عوامل تعیین کننده و شرایط آن از محدودۀ سیاست فراتر می‌روند. مقامات نه می‌توانند تاریخ را عوض کنند (مانند اینکه نظام‌های مهاجرتی را متوقف کنند) و نه به سادگی جریان‌های شبکه‌های مهاجرتی را وقتی به راه افتادند، دستکاری کنند. نه محرک‌های اقتصادی برآمده از توسعه نابرابر به آسانی به حداقل می‌رسند، نه گرایش‌های جمعیتی و تغییرات اقلیمی در کوتاه‌مدت دگرگون می‌شوند. به دیگر سخن، ظرفیت سیاست برای کنترل مهاجرت، محدود است. جریان‌های سیاسی امروزی، معطوف به: (الف) تفکیک هزینه‌ها و فواید مهاجرت، کاهش اولی و افزایش دومی؛ (ب) پیاده‌سازی خط‌مشی‌های گزینشی معطوف به جذب مهاجران بسیار ماهر و دست ردزدن به سینۀ مهاجران کم‌مهارت و یا (ج) مدیریت مهاجرت، به‌گونه‌ای که هم‌زمان هم به نفع کشورهای مهاجرفرست باشد، هم کشورهای مهاجرپذیر و هم مهاجران.

مهاجرت جزئی ذاتی و گریزناپذیر از دگرگونی‌های بزرگ و بی‌وقفه است. عزیمت گروه بزرگی از افراد از یک مکان و ورودشان به جایی دیگر، معرف چالشی مهم برای اجتماع‌ها و جوامع فرستنده و گیرنده است. چه مهاجرت این‌چنینی کانون این مشکل باشد، چه نظام‌های اجتماعی ناآماده و مدل‌های نامناسب سامان‌دهی سیاسی انسان‌ها (دولت‌ملت‌ها)، مهاجرت بر ابعاد هنجاری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع درگیر اثر می‌گذارد. درنتیجه، برای حل مشکل مهاجرت، دو چشم‌انداز وجود دارد: کوشش برای جلوگیری و ممانعت از مهاجرت‌های گسترده (واکنش غالب و مرسوم) یا آماده‌ترکردن جوامع و اجتماع‌ها برای جمعیت‌های جابه‌جاشونده (رسیدن بی‌وقفۀ تازه‌واردان و رفتن دیگران).

و نیز ببینید: پناهگاه؛ برنامۀ براسرو؛ اخراج؛ قاچاق انسان؛ کارگران مهاجر؛ پناهندگان؛ بازگشت به وطن؛ مهاجران غیرقانونی

بیشتر بخوانید

Castles, Stephen and Mark Miller. [1993] 2003. The Age of Migration: International Migration Movements in the Modern World. Houndmills, England: Palgrave

Cole, Philip. 2000. Philosophies of Exclusion: Liberal Political Theory and Immigration. Edinburgh, Scotland: Edinburgh University Press

Global Commission on International Migration. 2005. Migration in an Interconnected World. Report. Geneva, Switzerland: Global Commission on International Migration

Hoerder, Dirk. 2003. Cultures in Contact: World Migrations in the Second Millennium. Durham, NC, and London: Duke University Press

Jordan, Bill and Franck Düvell. 2003. Migration: Boundaries of Equality and Justice. Cambridge, England: Polity Press

Massey, Douglas S., Joaquin Arango, Graeme Hugo, Ali Kouaouci, Adela Pellegrino, and Edward J. Taylor. 1998. Worlds in Motion: Understanding International Migration at the End of the Millennium. Oxford, England: Clarendon Press

   [1] migration, global

[2] International Labor Organization (ILO)

[3] Demographic imbalances

 [4] development aid

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید