مهاجرت
مهاجرت[2] به ورود شهروندان یک کشور به کشوری دیگر که تصمیم دارند در کشور دیگر اقامت بلندمدت یا دائم بگیرند، اطلاق میشود, بنابراین، مهاجرت اخص از کوچ[3] است. نسلهای بعدی این مهاجران یا همگون و تشخیصناپذیر میشوند یا بهعنوان گروههای قومی، نژادی، فرهنگی یا دینی تشخیصپذیر، ویژگیهایی متمایزکنندۀ خود از دیگر اعضای جامعه را حفظ میکنند. نظر به پیوستار تاریخی کوچ جهانی مهاجرت نیز پیوستاری تاریخی دارد که احتمالاً در هر مقطع تاریخی مشاهدهپذیر بوده است. بااینحال، مفهوم مهاجرت، مفهومی کمابیش تازه و با ظهور دولت-ملتهای مدرن متناظر است. ملتها بر اساس اصول مختلفی، ازجمله خون، فرهنگ، سرنوشت، تقدیر، تاریخ یا ویژگیهای دیگری که از قرار معلوم میان اعضای یک ملت مشترکاند، بنیان نهاده میشوند. تعلق در تعریف سیاسی، سرشتی انتخابی دارد و در تعریف طبیعی حق مادرزادی تلقی میشود؛ بنابراین، تازهواردانی که از گروههای اجتماعی یا سیاسی دیگری هستند و گمان نمیرود که ویژگی مشترک ملت میزبان را داشته باشند، در ذهن بومیان آن بهصورت بیگانه، خارجی، مهاجر، یا صرفا «دیگری» به تصویر درمیآیند.
مهاجرت که نخستینبار بهوسیلۀ مکتب شیکاگو در دهۀ 1920 مطالعه شد، مسائل مختلفی را پیش کشید. این مسائل حول این موضوعات مطرح میشود: پذیرش، گنجانش، درآمیختن (یا گاهی درنیامیختن)، یکپارچگی، انطباق، همگونسازی و فرایندهای مرتبط با تعلق و هویت. هر مفهومی با باورها، نظریهها و یا خطمشیهای خاصی پیوند میخورد. درحالیکه پژوهشهای مرسوم و قائل به همانندسازی، تنها چگونگی انطباق مهاجران و یا ناتوانی آنها در انطباق را میکاوند، پژوهشهای مترقی انطباقپذیری جوامع میزبان با مهاجران را نیز مطالعه میکنند. پرسشهای جامعهشناختی که در این باره مطرح میشوند، از این قرارند: چه به سر تازهواردان و جوامع میزبان میآید؟ میان جمعیتهای بومی، مهاجران پیشین و تازهواردان چه رابطهای وجود دارد؟ و مهاجرت برای جامعۀ میزبان و مهاجرات چه پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد؟ و پرسشهای سیاسی از این قرارند: تازهواردان چه منزلت حقوقی دارند؟ از کدام حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی برخوردارند؟ و چگونه میتوان به این حقوق دست یافت؟
یکپارچگی فرایندی تعاملی است و افراد و گروههایی از هر دو جمعیت متحرک و ثابت را در برمیگیرد. سرشت این مناسبات، مناسبات قدرت میان این گروهها، جایگاه ساختاریشان در جامعه و فرایندهای ارتباطی آنها بسیار مهم هستند. یکپارچگی مهاجران با جامعۀ میزبان یا فرایندی یکسویه است (مهاجران با جامعۀ میزبان منطبق میشوند) یا فرایندی دوسویه (هر دو طرف تغییر میکنند). در کشورهای لیبرال و شهروندبنیاد -مانند ایالات متحده و یا انگلستان- تعلق انتخابی است؛ یکپارچگی مذاکرهپذیر و درنتیجه، تعلق اکتسابی است. در کشورهای قومیتبنیاد که در آنها تعلق با تبار گره خورده است -مانند آلمان، ترکیه، یونان و ژاپن- یکپارچگی بهسختی ممکن میشود.
کوچ و مهاجرت، در کنار جهانیشدن و پیرشدن، نیروهای اصلی دگرگونیهای جهانی آدمیان هستند. مهاجرت جهانی، به جابهجایی و مهاجرت جهانی روزافزون افراد که ناهمگنی ترکیب قومی و ارزشها و ورزههای فرهنگی را میافزاید، گفته میشود. این پدیده، چند پیامد دارد: (الف) مهاجرت، بسته به شبکۀ کوچ -که میان مهاجرات از کشور و مهاجرت به کشور موازنه برقرار میکند- ممکن است اندازۀ جمعیت جامعۀ میزبان را بیافزاید یا نیافزاید؛ (ب) مهاجرت ترکیب جمعیتی جامعۀ میزبان را از نظر فرهنگی، زبانی، دینی یا قومیتی تغییر میدهد و قابلیت آنرا دارد که بافتار جامعۀ میزبان را نیز تغییر دهد و (ج) مهاجران نیروی کار را افزایش میدهند، در اقتصاد و مالیات و بودجۀ اجتماعی سهیم میشوند و از کالاها و خدمات بهرهمند میگردند. مسائل نگرانکنندۀ مهاجرت از این قرار است: رقابت در بازار کار، شلوغی (بهعنوان مثال در بازار مسکن)، فشار مضاعف بر خدمات عمومی و تضاد میان فرهنگ بومیان و فرهنگ مهاجران. مشاهدهگران به مهاجرانی که همزمان به وطن و کشور میزبانشان وفادارند و فعالیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگیشان را در هر دو کشور حفظ کردهاند، توجه ویژهای میکنند. این افراد مهاجران تراملی و معرف گروهی روبهگسترش هستند. یکی دیگر از چالشهای خاص مربوط به کسانی است که تنها موقتاً یکپارچه میشوند، چراکه قصد دارند به وطنشان بازگردند یا به مقصد دیگری بروند. این قصد بر کوششهایی هر دو طرف اثر میگذارد.
سه مدل و خطمشی اصلی گنجانش را میتوان شناسایی کرد: (1) «چندفرهنگگرایی»[4] (مثل کانادا و استرالیا) و جانشینانش، یعنی «میانفرهنگگرایی»[5] و «ترافرهنگگرایی»[6] که بر تنوع، برابری اجتماعی و مشارکت و تأکید بر یکپاچگی اجتماعی استوارند؛ (2) «یکپارچگی» (مثل آلمان و هلند) که بر جنبههای ساختاری گنجانش، پای میفشارد و بر برابری اجتماعی، مشارکت و انطباق با جامعه میزبان مبتنی است و (3) «همگونشدن» با جامعه میزبان (برای نمونه فرانسه) که بر ایدههای (جمهوریخواهانه) معطوف به همگنی استوار است. تفاوت این سه مدل، در سطح دوسویگی آنها در فرایند انطباق نهفته است و این سطوح گوناگون هستند، از همگونسازی یک سویه و یکپارچگی دارای دوسویگی محدود گرفته تا سطوح بالای دوسویگی در چندفرهنگگرایی.
متضادهای یکپارچگی، عبارتاند از: حاشیهنشانی اجتماعی و جداسازی اجتماعی یا مکانی. همۀ مدلهای کنونی یکپارچگی، دستکم از حیث اجرا ناقص تلقی میشوند؛ همۀ این مدلها ممکن است به بیگانگی، جداسازی و طرد (خودآورده) که همبستگی و انسجام اجتماعی را متزلزل میسازند، بیانجامند. گرچه برخی از این مدلها، مانند چندفرهنگگرایی، دوسویگی در فرایندهای یکپارچگی را محترم میشمرند، در مرحلۀ اجرا بسنده نیستند، چراکه هنوز یک اجتماع مسلط وجود دارد. جریانهای اخیر نشان میدهند که دولتها مهاجران مهارتمندی را که سطح بالاتری از سرمایه انسانی و مهارت زبانی دارند، ترجیح میدهند و این مهارتها و سرمایهها را پیششرط یکپارچگی موفق قلمداد میشوند.
هم بومیان و هم مهاجران، در ایجاد مانع برای یکپارچگی نقش دارند. در بیشتر کشورهای میزبان، مهاجران با تبعیض -اغلب تبعیض نژادی- مواجهاند و ازاینرو، گرفتار برخوردهای قانونی، ساختاری یا اجتماعی نابرابرند. درنتیجه، آنها از نابرابریهای اجتماعی مانند بیکاری، آموزش ضعیف، مسکن غیراستاندارد، حضور سیاسی کمرنگ، پلیسیسازی مفرط و خشونت نژادی در رنج هستند. همچنین مهاجران ممکن است خود را از جامعة میزبان طرد کنند و حتی با باورهای غیرلیبرالشان -مانند در مورد مناسبات جنسیتی- در برابر جامعهای لیبرال بایستند و بهجای یکپارچگی با جامعۀ میزبان، چهبسا با اجتماعهای اقلیتی مهاجرتی و قومی یکپارچه شوند یا اجتماعهای تازهای بیافرینند. بااینحال، شاید این عمل واکنشی باشد بهدست ردی که جامعه میزبان پیشتر به سینۀ آنها زده بود.
گرچه مهاجرت معرف چالشی مهم برای جامعه و اجتماع است، هیچ نظریه و خطمشی منسجمی در باب یکپارچگی وجود ندارد. از چشمانداز عالمان اجتماعی، ورزههای کنونی سازمان سیاسی انسانیت برای سازگارشدن با جمعیتهای متحرک، بهخوبی مجهز نشدهاند.
و نیز ببینید: شهروندی؛ تبعیض؛ تبعیض نهادی؛ گروه قومی؛ قومیت؛ قوممداری؛ مهاجرت در ایالات متحده؛ چندفرهنگگرایی؛ نژادپرستی؛ جداسازی
بیشتر بخوانید
Castles, Stephen and Alistair Davidson. 2000. Citizenship and Migration: Globalization and the Politics of Belonging. London: Macmillan
Schmitter-Heissler, Barbara. 2000. “The Sociology of Immigration.” Pp. 77–96 in Migration Theory: Talking across Disciplines, edited by C. Brettell and J. F. Hollifield. New York: Routledge
[2] Immigration
[3] migration
[4] Multiculturalism
[5] Interculturalism
[6] Transculturalism