فرهنگ کار داوطلبانه در ایران پس از انقلاب-نهال نفیسی
چکیده: پیرو همین نگاه، وزارت کار، تعاون، و رفاه اجتماعی ایران از فعاليت داوطلبانه به عنوان یک «شاخص ارتقای رفاه» نام میبرد و مزایای این نوع فعالیت را در سه گروه وضعيت سلامت (مثلاً پایین آمدن نرخ مرگ و میر یا افسردگی در سالمندان)، مهارتها و دستمزد، و رفاه ذهنی طبقهبندی میکند. به گفتۀ روزبه کردونی، مدیرکل وقت دفتر امور آسیبهای اجتماعی این وزارتخانه، ارزش اقتصادی فعالیتهای داوطلبانه در سال ۲۰۱۳ نزدیک به دو درصد درآمد ناخالص داخلی کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) برآورد شده که میلیاردها دلار است، و بنابراین کار داوطلبانه برای توسعۀ اقتصادی-اجتماعی کشورها بسیار مؤثر است. (کردونی، ۱۳۹۵)
کمی دورتر از این تعاریف ابزاری، و در عوض با باری اخلاقی و رنگ و بویی مذهبی، مادۀ یکم مصوبۀ شورای شهر تهران در «حمایت از کار داوطلبانه و جهادی» در شهریور ۱۳۹۳، «كار داوطلبانه و جهادي» را چنین تعریف میکند: «فعاليت و خدمتي است كه به منظور دستيابي به يك هدف غيرمادي به وسيله افراد يا گروههاي داوطلب در قالب اشخاص حقيقي يا حقوقي صورت ميپذيرد و حقالزحمه مادي در ازاي آن پرداخت نميشود و داراي ويژگيهايي چون تلاش هماهنگ، هدفمند و همهجانبه همراه با شوق، ايثار، احساس تكليف و تعهد اجتماعي، منطبق بر باورهاي مذهبي و هنجارهاي فرهنگي اسلامي، ايراني و در جهت توسعه فرهنگ ايثار، احسان، نوعدوستي و افزايش وحدت، پويايي، اميد و بهرهوري در جامعه و در نهايت با هدف متعالي كسب رضايت خداوند انجام ميگيرد.»[1]
در سالهای اخیر «کار داوطلبانه» به حوزۀ «مدنی» (نه فقط در مقابل «حاکمیتی» بلکه اساساً در مقابل «سیاسی» به هر شکلی) گره خورده است. طبق «آئیننامۀ تشکلهای مردمنهاد» در سال ۱۳۹۵، نهاد مدنی، نهادی غیردولتی است که به منظور فعالیت در راستای توسعۀ اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی ایجاد شود؛ اما تشکل مردمنهاد باید غیرسیاسی و غیرانتفاعی و داوطلبانه باشد (منظور از غیرسیاسی بودن نداشتن فعالیت مرتبط با احزاب، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهاست). در این تعریف، اتاقها و تشکلهای اقتصادی، تعاونیها، سازمانهای صنفی و حرفهای، احزاب و تشکلهای سیاسی، کانونها و سازمان های دانش آموزی و دانشجویی، سازمانهای کارگری و کارفرمایی فعال در دانشگاهها، مدارس و کارخانجات، انجمنهای علمی، موسسات فرهنگی و ادبی و هنری، هیئتهای مذهبی، باشگاههای ورزشی، و مراکز ترک اعتیاد را از مصادیق تشکل مردمنهاد کنار گذاشته میشوند.[2]
بعضی کار داوطلبانه را با نیکوکاری و کار خیر مترادف میگیرند، و بعضی کار خیر را هم نوعی کار تولیدی و خدماتی میبینند که برای کسب منفعت باید در رقابت، بازاریابی، و برندسازی موفق باشد. ویکی نیکی، یکی از پلتفورمهای انقلاب استارتاپی دهۀ ۱۳۹۰ در راستای آنچه میتوان «کسب و کار نیکوکاری» نامیدش، مقالهای با عنوان «برندسازی موسسات خیریه» منتشر کرده که میگوید: «امر خیر پیش از آنکه به عنوان امری اجتماعی شناخته شود با عناوینی مانند "برای رضای خدا"، "برای اجر اخروی"، "برابری"، "عدالت"، "عشق"، "نوعدوستی" و... به عنوان امری دینی در جامعه و نزد عامه مردم شناخته میشود. در همین راستا، نهادهایی که متولی امر خیر هستند مانند سازمانهای مردم نهاد و خیریهها از دیدگاه مردم دارای جایگاهی والا هستند که با فعالیت داوطلبانه و بدون چشمداشت به بهبود زندگی افراد جامعه کمک میکنند. این مقولات که با انکار دنیای منافع ـ اعم از منافع اقتصادی و نمادین ـ همراه هستند، همچون پردهای استراتژیهایی [مانند «برندسازی»] را که نهادهای امر خیر برای کسب منافع به کار میگیرند پنهان میکنند. [...] نهادهایی که در منازعهای دائم در میدان تولید امر خیر قرار دارند [...]» (نورمحمدی، ۱۳۹۵) هر کدام از این تعاریف، اتواعی از کار داوطلبانه را به رسمیت میشناسند و انواعی را کنار میگذارند. مثلاً تعریف سازمان جهانی کار، کار خانگی بدون دستمزد زنان را که اتفاقاً موضوع بحثهای زیادی در سالهای اخیر بوده کنار میگذارد. یا اضافه شدن عبارت «جهادی» به تعریف ۱۳۹۳ شورای شهر تهران، نه تنها بار سیاسی خاصی به کار داوطلبانه میدهد، اساساً فعالیتهای داوطلبانۀ غیردینی را کنار میگذارد. تعاریف مبتنی بر «نیکوکاری»، فعالیتهایی داوطلبانۀ صنفی یا فرهنگی یا سیاسی را نادیده میگیرند؛ و تعاریف مبتنی بر «وظیفۀ شهروندی» و «مسئولیت اجتماعی»، فعالیتهای داوطلبانۀ انتقادی و معارض را. نفی مجدانۀ منفعت از هر نوعی و تأکید بر «از خود گذشتگی» در بعضی برداشتها از کار داوطلبانه در تعارض با تلاش مجدانه برای کسب نوعی منفعت حتی از کار داوطلبانه (مثلاً ارتقای رزومه، بالا بردن شانس استخدام، گذران دوران سربازی، بهبود وجهۀ شرکتی و متعاقباً سود بیشتر، فرصت «خودسازی» و فایدههای معنوی و آخروی، سلامت و رفاه ذهنی، مهارتآموزی، حتی گردشگری با محوریت کار داوطلبانه به عنوان رویکردی نوین در صنعت گردشگری) قرار میگیرد. شعار «یک روز را به کار داوطلبانه اختصاص دهیم» در ادارات و مدارس و مراکز تولیدی و ... که بسیاری از کشورها (از جمله ایران، مثلاً با به رسمیت شناختن Give and Gain Day یا Volunteering International Day سازمان ملل در دستورالعمل سال ۱۳۹۶ «سازمان خدمات اجتماعی» شهرداری تهران برای ارتقای مشارکتهای اجتماعی در راستای اقتصاد مقاومتی و اشتغال-تولید؛ یا تأسیس «دبیرخانۀ ترویج کار داوطلبانه» در سال ۱۳۹۳) به آن روی آوردهاند، تفاوتهای جدی با رویکرد کسانی دارد که اتفاقاً برای نفی نظام بازار و مقابله با نفوذ آن در تکتک تعاملات و تعاریف، و نه صرفاً پاشیدن اندکی چاشنی کار داوطلبانه بر همانها، به فعالیت داوطلبانه (آزاد و رایگان) به عنوان یک شیوۀ زندگی روی میآورند. تلاش برای تضعیف امپراتوری پول از طریق ترویج کار داوطلبانه در نقطۀ مقابل محاسبۀ آوردۀ اقتصادی کسبوکار داوطلبانه قرار دارد. تعاریف مختلف کار داوطلبانه همچنین بار طبقاتی متفاوتی دارند: در بعضی، این تودههای
مردم و نهادهای «مردمی» هستند که بدون چشمداشت مالی بسیج میشوند، و در بعضی دیگر، اتفاقاً کار داوطلبانه کار نخبگان و طبقهمتوسطیهاییست که وقت و پول و آگاهی شهروندی کافی برای سرمایه گذاری در این عرصه را دارند. بعضی کار داوطلبانۀ واقعی را کاری غیرایدئولوژیک میدانند، و بعضی معتقدند که حتی ترویج کار داوطلبانه به عنوان کاری «غیرایدئولوژیک» نوعی تعریف ایدئولوژیک از آن است که خواهیم دید چطور در بستر انتقاد به سیاستهای نئولیبرال زیر ضرب قرار میگیرد.
دیدن و به رسمیت شناختن وسعت این طیف البته کار مقالهای را که میخواهد در بیست صفحه تحولات چهل سال را به رشتۀ تحریر بکشد، سختتر میکند، اما چه بسا همین مهمترین نکتۀ این مقاله باشد: که نسبت کار داوطلبانه با سیاست، با اقتصاد، با اخلاق، و با دین، چیزی نیست که یک بار برای همیشه در قالب یک آئیننامه یا یک «تعریف علمی» تعیین شود، و دامنۀ امکان و شمول آن در واقعیات تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی رقم میخورد. در واقع آنچه در این مقاله در پی آنیم این است که چطور با تغییر وضعیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در داخل و خارج ایران در این چهار دهه، تعریفها، معناها، کارکردها، مروجین، و مخاطبین کارهای داوطلبانه هم تغییر کرده است. به عبارت دیگر، اینکه کار داوطلبانه در این چهل سال در ایران چگونه «به کار گرفته شده است.»
کالین روچستر در سال ۲۰۱۵ در معرفی نشریۀ «مطالعات انتقادی در حوزۀ فعالیت داوطبانه»[3]، سه مورد از عدم رضایت دستاندرکاران این نشریه با تعاریف رایج از فعالیت داوطلبانه [حداقل در انگلستان] را مطرح میکند: ۱) اکثر مطالعات اخیر بر تنها یک گونه از کار داوطلبانه، یعنی سازمانهای غیردولتی بوروکراتیک و حرفهای که خدمات رفاه اجتماعی عرضه میکنند، متمرکز میشوند. بررسی این سازمانها چندان از بررسی سازمانهای دولتی و تجاری متفاوت نیست و از نظریههای سازمانی و تکنیکهای مدیریتی بهره میجوید. در این نگاه، مدلهای سازماندهی غیربوروکراتیک و کارکردهای دیگری همچون کارزار و فعالیتهای ترویجی، خودیاری، یا فعالیت اجتماع-محور تا حد زیادی نادیده میمانند. ۲) در اکثر مطالعات مذکور به داوطلبان به عنوان کارکنان بدون دستمزدی نگاه میشود که کمبودهای منابع انسانی سازمانهای عرضۀ خدمات را جبران میکنند، و باید به شیوهای مشابه کارکنان با دستمزد مدیریت شوند. در اینجا نقش داوطلبان «مدیریتنشده» در اجتماع کاملاً مغفول میماند. ۳) پیشفرض اکثر این مطالعات دربارۀ فعالیت داوطلبانه و جایگاه آن در بسترهای اجتماعی و سیاسی مبتنی بر در نظر گرفتن این سازمانها به عنوان «بخش سوم»[4] (در کنار بخش دولتی و بخش تجاری) است که قرار است به عنوان شریک یا پارتنر دولت عمل کند. در واقع پیشفرض آنها این است که کار با دولت اجتنابناپذیر است و اهداف و چشماندازهای دولت لزوماً با اهداف و چشماندازهای داوطلبین همخوانی دارد. به اعتقاد دستاندرکاران این نشریه، یک روایت جایگزین از فعالیت داوطلبانه باید این ویژگیها را داشته باشد: ۱) به انواع دیگری از فعالیتهای گروهی و اجتماع-محور هم نگاه کند، مثلاً کنشهای جمعی در حوزههای فراغت و سرگرمی، هنر، سفر، توسعۀ محلی، و محیط زیست ؛ ۲) رویکردی انتقادی نسبت به نقش این سازمانها و گروهها در جامعه داشته باشد و شراکت با دولت و کارآمدی در عرضۀ خدمات را بدیهی و طبیعی نیانگارد؛ و ۳) نفوذ فرهنگ و رفتارهای بازار به بخشهای غیربازاری جامعه را به چالش کشد و بر ارزشهای فعالیتهای داوطلبانه در تعارض با نظام بازار پافشارد. (Rochester, ۲۰۱۵).
مقالۀ حاضر در کلیتش با این رویکرد «مطالعات انتقادی در حوزۀ فعالیت داوطبانه» همراه است و گرچه یقیناً نمیتواند مدعی باشد که در این مجال تمامی اَشکال کار داوطلبانه در ایران پس از انقلاب را دیده و طبقهبندی کرده است (این یک بانک دادههای فعالیتهای داوطلبانه در ایران پس از انقلاب نیست)، امیدوار است تصویری کلی از روندها و نقاط عطف و عوامل مؤثر داخلی و
خارجی بر «فرهنگ کار داوطلبانه» در معنای وسیع کلمه در این زمانه و زمینه ترسیم کند و چهارچوبی ابتدایی برای فهم تحولات این حوزه پیش رو بگذارد. به نظر میرسد این تحولات را در قالب چهارمدخل یا دورۀ تقریبی میتوان بررسی کرد:
دورۀ اول از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰: بهار آزادی
دورۀ دوم از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸: سالهای جنگ
دورۀ سوم از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴: برآمدن «جامعۀ مدنی»
دورۀ چهارم از ۱۳۸۴ تا دهۀ پایانی سدۀ ۱۴۰۰: از انجی او تا سی اس آر (مسئولیت اجتماعی شرکتها)؛ انقلاب استارتاپی؛ و فضای مجازی