بازنمایی مصرف در سینمای ایران
پنجمین جلسه از سلسله نشستهای «مواجهه سینمای ایران با مسائل و بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی کشور» با محوریت نقد و تحلیل سینما معطوف به رونق تولید با عنوان «بازنمایی مصرف در سینمای ایران»، سهشنبه ۳۱ تیر ۹۹ با حضور دکتر عبدالله بیچرانلو (عضو هیئت علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران)، نوید پورمحمدرضا (مدرس و منتقد سینما) و دکتر سید مجید امامی (عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق ﴿ع﴾) و با دبیری امیررضا تجویدی، به صورت آنلاین برگزار شد.
در بخش اول این برنامه نوید پورمحمدرضا در رابطه با نقش سینما در بازنمایی مصرف جامعه، به ماهیت سینما بهعنوان یک مدیوم شمایلنگارانه اشاره کرد و گفت: سینما مبتنی بر تصویر است. همین ماهیت باعث میشود که به هرحال سینما تغییرات اجتماعی را رصد کند. وقتی فیلمی متعلق به سال 1378 را با فیلم ده سال بعد از آن نگاه میکنیم، از خلال مقایسه آن دو متوجه تفاوتهایی در نوع تعاملات، نوع پوشاک، فضای شهری و ... میشویم. بنابراین میتوانیم انواع و اشکال مختلفی از مصرف را در فیلمها ببینیم و این بیش از هرچیز به ماهیت شمایلنگارانه سینما برمیگردد. لذا گفتههایی از قبیل اینکه سینمای ایران نسبت به سبک زندگی بیاعتناست و یا شیوه مصرف را بازتاب نمیدهد، اساساً درست نیست.
این منتقد سینما در بخش دیگر سخنان خود با بیان اینکه در همه ژانرهای سینمایی میتوانیم، نکات و دیتاهای اجتماعی را ببینیم، با این عقیده که فیلمهای ما صرفاً سبک مصرف طبقه متوسط را بازنمایی میکنند، به مخالفت پرداخت و تشریح کرد: امروز در سینمای ایران بهطورکلی ما یا با فیلمهای اجتماعی (ملودرام اجتماعی و یا رئالیسم اجتماعی) مواجه هستیم و یا کمدی. شاید عدهای معتقدند که وقتی درباره سبک زندگی یا مصرف صحبت میکنیم، طبقه متوسط سهم زیادی را در فیلمها به خود اختصاص داده است. این عقیده به لحاظ شکلی درست است اما خیلی معتقد نیستم که ما با دیدن این فیلمها، با سبک زندگی یا واقعیتهای زندگی این طبقه مواجه میشویم. تمامی طبقات متمول، متوسط و فرودست در سینمای ایران یک وضعیت را دارند. بخش عمدهای که ما به آن سینمای اجتماعی در ایران میگوییم، از شنای پروانه تا فیلم سعادتآباد، فیلم کنعان مانی حقیقی، روز بلوا و ... تماماً واجد زیباییشناسی رئالیستی نیستند، اساساً از چیز دیگری تغذیه میکنند و تنها از ترفندهای دراماتیک و تمهیدات باستانی بهره میبرند که فیلم را مهیج کنند. اساساً مطالعه سبک زندگی و مصرف در این فیلمها به دلیل فقدان زیباییشناسی رئالیستی، نمیتواند مطالعه ناب، خالص و دقیقی باشد.
پورمحمدرضا در ادامه به هنر فیلمسازی برادران داردن در بهرهگیری از مؤلفههای سبک زندگی مردم و حلکردن این مولفهها در متن جامعه اشاره و در مقایسه آن با سینمای ایران تصریح کرد: هنری که فیلمسازانی مثل برادران داردن، رئالیسم بازاحیاکننده فرانسوی، سینمای انگلیس، پرتغال و ... دارند این است که مولفههایی را از سبک زندگی میگیرند و آن را بهعنوان محرک داستانی به میان میآورند تا موتور روایت روشن شود و سپس در مرحله بعد، سعی میکنند همه چیز را به زندگی روزمره برگردانند و در آنجا ببینند. یعنی سعی میکنند بهواسطه این محرک داستانی، این زندگی را مورد مطالعه قرار دهند اما در سینمای ایران اینطور نیست. سینمای اجتماعی ایران، صرفاً در موضوعی که اتخاذ میکند پا در واقعیت دارد؛ قمار، خیانت، فساد اقتصادی، سقط جنین و ... در موضوع رئالیستی هستند ولی وقتی وارد فیلم میشویم، ماجرا عوض میشود و فیلم به سمت الگوهای ملودرام و اکشن حرکت میکند. لذا فیلمها دستکاری شده هستند و بستر زندگی در آنها، خیلی بستر زندگی طبیعی نیست. بنابراین نباید فکر کنیم که فیلمهایی که موضوع آنها طبقه متوسط است، سبک زندگی و مصرف آنها را نیز بازنمایی میکند. خیلی از فیلمها هم مثل ابدویک روز، متری شیش و نیم و ... سراغ طبقه فرودست رفتهاند، اما نمیتوان گفت سبک زندگی این طبقات را در این فیلمها میبینیم. زمانی که در سینما همه دعوت به یک درام مهیج شوند، آنقدر در آن دستکاری زیاد میشود که دیگر مطالعه سبک زندگی در آنها آسان نیست. بنابراین میتوان گفت مصرف طبیعی نیست؛ آنچه که بتوان در زیست واقعی مردمان پیدا کرد. لذا میتوان نتیجه گرفت ناتورالیسم این شهر خیلی جایی در سینمای ما ندارد.
این مدرس سینما در پایان پیشنهاد کرد که در وهله اول از برخوردهای تجویزی و آییننامهای بپرهیزیم و با دعوت از سینماگران، هرچه بیشتر در اعلام اهمیت نگرش، مصرف و سبک زندگی جاری مردم به آنها و نقش واسطهای سینما حرکت کنیم.
در بخش دوم این برنامه، عبدالله بیچرانلو به نقش رسانهها در فرهنگ و زندگی روزمره اشاره و اظهار داشت: اگر سینما را بهعنوان یک رسانه درنظر بگیریم، باید ببینیم این رسانه چه نقشی در فرهنگ و یا زندگی روزمره ما دارد. در دل بازنماییهایی که در سینما صورت میگیرد، میان تعامل و تبادلاتی که با مخاطبان دارد، یک تأثیرگذاریهایی رخ میدهد. شکلدهی رسانهها به پندارهای مخاطبان پیشینه طولانی دارد اما امروز به دلیل اشباعشدن فرهنگ از رسانهها، این اثرگذاری بیشتر شده است. سینما به عنوان یک رسانه و به جهت ماهیت تصویری خود، روشهای دیدن را به مخاطبان عرضه میکند. به عبارت دیگر چارچوب و قاب را به مخاطبان معرفی میکند. اما این به این معنا نیست که رابطه سادهای بین نمایش از یک طرف و دریافت و کاربرد روزمره از طرف دیگر وجود دارد. رابطه پیچیدهای در این میان وجود دارد و افراد تحتتأثیر تجربههای محلی، معرفتها و احساسات گوناگون خود آنها را به کار میگیرند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران در ادامه تحولات گفتمانی رخداده در ایران پس از انقلاب را در نحوه بازنمایی مصرف و سبک زندگی در سینما موثر دانست و خاطرنشان کرد: بهطورکلی گفتمان غالب در هر جامعهای میتواند موثر باشد در اینکه رسانهها بهعنوان ابزار تولید نشانه یا نماد، چه فرهنگی را در جامعه شکل دهند و از آنجایی که مخاطبان میتوانند خوانشهای متفاوتی از یک فیلم داشته باشند، درنهایت نوع آن خوانش میتواند تعیینکننده سبک زندگی و نوع مصرف باشد.
سید مجید امامی سخنران سوم این برنامه در پاسخ به این سوال که بازنمایی مصرف در سینمای ایران چه نسبتی با جامعه دارد، دو مدخل موضوعی طرح و پاسخ داد: از دو منظر میتوان به این سوال پاسخ داد. اول اینکه جامعه و اندیشه در باب سینما و سینمای مرتبط با مصرف، چگونه فکر میکند و دوم اهمیت نوع نگاه سینما در باب جامعه و اندیشه مصرفی است. نکته کلی این است که ما در مورد صنعت و ماهیت سینما بهعنوان یک صنعت نئولیبرال و یک هنرصنعت بسیار مهم در زندگی جدید صحبت میکنیم. سینما بهعنوان یک صنعت و بهعنوان تکنیک، یک امر نئولیبرال است و اساساً با مصرف عجین است و عقد اخوت با ارزشهای نظام و جامعه نولیبرالی دارد. پس ما باید به سینمای نولیبرال در ایران اندیشه کنیم نه فقط سینمایی که بهعنوان سینمای هنری از آن یاد میشود. سینمای ایران و فیلمسازیها اساساً خودشان زندگی مصرفی و ارزشهای جامعه نولیبرالی را ترویج میکنند. از طرف دیگر وقتی سینما در ایران درمورد جامعه و اندیشه مصرفی صحبت میکند، ما عمدتاً شاهد آثاری بودیم که که از منظر طبقه متوسط نگاه کرده نه از منظر دیگر. به همین دلیل تبیینهایی که در آنها مفهوم وبری طبقه و مفهوم بوردیویی سبک زندگی باشد و تمایزهای مثبت یا منفی ناشی از آن را خیلی کم داشتیم.
گزارش از: فریبا رضایی