وجوه اشتراک و افتراق هنرهای سنتی، صنایع دستی و هنرهای ملی

وجوه اشتراک و افتراق هنرهای سنتی، صنایع دستی و هنرهای ملی

نشست تخصصی «وجوه اشتراک و افتراق هنرهای سنتی، صنایع دستی و هنرهای ملی» یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ با حضور عبدالمجید شریف¬زاده (پژوهشگر و مدرس دانشگاه) و دبیری زهرا تقدس¬نژاد در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

در بخش ابتدایی نشست، دکتر شریف¬زاده با بررسی و بیان تفاوت معنای هنر در طول تاریخ هنری ایران در شعر و ادبیات و آنچه از هنر در امروزه بیان می¬شود و تأکید به بازگشت به هنرهای کهن و قدیمی ایران گفت: « هنرهای ما در گذشته یک سبقه و سابقة طولانی دارد و اگر ما بخواهیم بدانیم که چه بودیم و چه کارهایی را انجام می¬دادیم باید برگردیم به این گذشته تاریخی، البته بازگشت به گذشته تاریخی و بررسی آن به این معنا نیست که ما در گذشته بمانیم. بلکه می¬خواهیم آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده مورد کنکاش قرار بدهیم و پژوهش، مطالعه و تحقیق کنیم و در عین حال از آنچه در گذشته اتفاق افتاده بهره بگیریم. وقتی ما از هنر صحبت می¬کنیم یک تعریف عام از هنر داریم و یک تعریف خاص. هنر در گذشته در ادبیات و متون ما به همه فعالیت¬های خوب، نیکو و پسندیده و مهارت اطلاق می¬شده است و تعریفش با آنچه که امروز ما از آن استنباط می¬کنیم متفاوت بوده است. در ادبیات ما می بینیم وقتی فردوسی از هنر جنگاوری صحبت می¬کند از هنر کمانداری وشمشیرزنی می¬گوید. یا فعالیت¬های مختلف خوبی که توسط یک فرد در اخلاق نیکو صحبت می¬کند، اشاره می¬کند به اینکه اینها هنر مردم ماست. یا وقتی که حافظ می¬گوید: «قلندران طریقت به نیم جو نخرند/ قبای اطلاس آن کس که از هنر عاریست». این به این معنا نیست که حتما باید قبای اطلسی هنری را داشته باشند؛ بلکه این هنر به معنای همه آنچه که فضائل و خصاصئش نیکو هست، تلقی می¬شود.  کسانی که در فعالیت¬های مختلف هم کار می¬کردند وقتی که به یک مقام و درجه متعالی می¬رسیدند و مهارتی در آن پیدا می¬کردند از آنها به عنوان هنرمند نام برده می¬شده است. آن چیزی که امروز شاهدش هستیم بیشتر مربوط به تعابیری است که از زبانهای اروپایی به ایران راه پیدا می¬کند و مربوط به دوره و عصر جدید است. آنها از ART صحبت می¬کنند و ما به دلیل اینکه برای ART معادل مستقیمی نداشتیم، فرهنگستان هنر به جای این واژه،  «هنر» را جایگزین کرد و به دلیل این جایگزینی ما دیگر آن فضائل و نیکویی¬ها و فعالیت¬های حسنه¬ای که توسط افراد صورت می¬گرفته را کمتر می¬بینیم و کمتر مورد توجه قرار می¬گیرد. کم¬کم می¬بینم که تفاوتی بین هنر از دیدگاه غربی و هنر از دیدگاه شرقی¬ها بروز و ظهور پیدا می¬کند و این تفاوت نهایتاً منجر به این می¬شود که در خود غرب هم وقتی می¬رسند به دوران صنعتی می¬بینند بسیاری از فعالیت¬هایی که آنها هم به عنوان «هنر» از آن نام میبرند، بعضاً دارد توسط ماشین انجام می¬شود. در نهایت آنها به اینکه آثاری را دارند که جنبه هنری دارد و در بحث هنر آنها زیبایی¬شناسی ملاک قرار می¬گیرد و آثاری را دارند که بحث زیبایی¬شناسی در آنها کمتر است و جنبه کاربردی پیدا می¬کند؛ تفکیک قائل می شوند».

این پژوهشگر به بیان تفاوت هنرهای سنتی با هنرهای ملی پرداخت و ادامه داد: «در گذشته کارگاه¬هایی درست شد و تبدیل شد به مرکز آفرینش¬های هنری و عنوان عام داشت. در دوره پهلوی دوم در این کارگاه¬ها علاوه¬بر هنرمندهایی که با هنرهای ایرانی کار داشتند، هنرهای هنرمندان متأثر از غرب هم در آنجا فعالیت می¬کردند. مثل اینکه یک سری آثار از مرحوم اسفندیاری داریم که جزو هنرمندان برجسته نقاش دوره معاصر هست. آثار ایشان ربطی به هنرهای سنتی ما ندارد؛ اما در حوزة هنرهای ملی ما است. کمال¬الملک هنرمند هنرهای ملی ما است. درسته بر اساس نقاشی و هنرهای تجسمی غرب کار می¬کند؛ اما ویژگی¬های هنر ملی ما را دارد. طبیعت¬گرایی کمال¬الملک به عنوان ناتورالیسم با یک ناتورالیست غربی متفاوت است. ظرافتکاری¬های کمال¬الملک بیشتر است. هنرهای ملی یعنی به همه این هنرمندان نگاه عام می¬شود. ولی وقتی می¬گوییم هنرهای سنتی به هنرمندانی توجه می¬کنیم که از اصول و مبانی تاریخی ما تبعیت می¬کنند و این دو  با هم تفاوت دارد . هنرهای سنتی را نمی¬توان تحت عنوان هنر ملی نام برد. زیرا آن اصول و مبانی هنر قدیم دیگر در هنر ملی نیست و هنر ملی عام¬تر است. برای همین واژه هنرهای ملی برای هنرهای سنتی  مناسب نیست. در دنیا هم همین است که هنرهای سنتی خود را ملی نمی¬نامند. حتی صنایع دستی که از کار تولیدی خارج می¬شود آن را هم تحت عنوان صنایع زیبا می¬شناسند. آنها هم هنرهای سنتی خود را جدا از هنرهای ملی خود دارند و در آن فعالیت می¬کنند».

شریف¬زاده پس از شرح و توضیح تعاریف هنرهای سنتی و صنایع دستی و تفاوت ماهیتی آنها از هم گفت:‌ «تعاریف ما از هنرهای سنتی و صنایع دستی متفاوت است. اما امروزه شاهد هستیم که طبقه¬بندی ارائه شده در این حوزه، گاهی هنرهای سنتی را با هنرهای ملی و کاردستی را با هنرهای صنعتی درآمیخته¬ است و در یک تشکیلات قرار داده و  وزارت¬خانه¬ای درست کردیم به عنوان وزارت¬خانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی که هر کدام ویژگی¬های خاص خود را دارند. ما نمی¬توانیم تعریف خاص را در ذیل تعریف عام و کلی بیاوریم. صنایع دستی ما در ذیل هنرهای سنتی ما است. ما نتوانستیم بدانیم که این تعاریف چیست و در کجا باید قرار بگیرد و چگونه باید با هم ارتباط داشته باشند. و متأسفانه معاونتی داریم به عنوان «صنایع دستی و هنرهای سنتی». در حالیکه ماهیتاً با هم فرق دارند و رشته¬هایی در هنرهای سنتی داریم که ربطی به صنایع دستی ندارد. پس نمیتوان آنها را کنار هم قرار داد».

 وی با بیان اینکه بسیاری از هنرهای سنتی ما بر اثر مرور زمان به دست فراموشی سپرده شده¬اند و وظیفه ما در این واقعه چیست ادامه داد: «سازمان صنایع دستی سابق برای هنرمندان سنتی برنامه داشت که آنان را حمایت و هدایت می¬کرد. مثلاً برای فرش، تولیدکننده، طراح، واسطه، فروشنده داخلی، تاجر خارجی و .. معلوم بود. زیرا فرش کالایی بود که وجهه گسترده¬ای به خود گرفته بود. اما در صنایع دستی اینگونه نبود. آنها صنایع محلی بودند  مثل سفال نطنز و آذربایجان و میبد در محله خودشان کار می¬کردند. نمی¬شد آنها را به بازار جهانی متصل کرد. پس چه کاری انجام می¬شد؟ سازمانی به وجود آمد و آنها را هدایت و حمایت کرد. از تهیة مواد اولیه گرفته تا فروش در مجامع بین¬المللی. اما امروزه سازمان صنایع دستی ما با آن همه تشکیلات در گذشته در کجا قرار دارد؟ حمایت¬ها و هدایت¬های هنرمندان سنتی نیست. زیرا آن نگاه و آن فضا و آن برنامه¬ریزی وجود ندارد. بسیاری از صنایع دستی ما بر اثر مرور زمان دچار معضل می¬شود و کارکرد گذشته را ندارد. جاجیم زیراندازی بوده که از آن استفاده می¬کردند. در دوره¬ای که موکت می¬آید دیگر کسی سراغ جاجیم نمی¬رفته و جاجیم¬باف¬ها خریدار نداشتند. سازمان صنایع دستی فکری کردند که این مشکل را حل کنند. گفتند جاجیم کاربرد زیراندازی خود را از دست داده است، پس برایش کاربری جدید درست کنیم.  با جاجیم آباژور، کیف، کوسن و ... درست کردند و عده¬ای شروع کردند به درست¬کردن کیف و ... مورد استقبال واقع شد. برای هنر سنتی، کاربری جدید درست کردن، کار استادکار نیست. کار سیستم حاکم بر هنر هست».

این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش¬ها که «آیا هنرمند می¬تواند در دانشگاه¬ها تدریس کند؟ یا جزو هیئت علمی دانشگاهی شود؟و چرادر ارزشیابی هنرمندان به آنها مقاله¬نویسی آموزش داده نشده است؟» توضیح داد: «بله بسیاری از استادان برجسته ما که مقام درجه یک هنری دارند در وزارت علوم به عنوان استادیار استخدام شدند و شرایط محیا است. اما اینکه از هنرمند بخواهیم مقاله یا کتاب بنویسد خیر. اگر خودش بخواهد می¬نویسد؛ اما هنرمند باید کار هنری کند و این دیگران هستند که باید از آن اثر هنری، کار پژوهشی کنند و آن اثر را معرفی کنند. پیکاسو و لئوناردو داوینچی از اثر خود کتاب ننوشتند. ما باید موظف باشیم که شرایط آموزش برای هنرمندان فراهم کنیم. در دنیا نیز اینگونه هست. در یونسکو عنوانی داریم «گنجینه¬های زنده بشری» که برای استادان درجه یک و زندة شهیر، شرایط آموزش دادن را فراهم و از آنها حمایت می¬کنند. ما باید از هنرمند درجه یک حمایت بکنیم. صندوق حمایت از هنرمندان در وزارت فرهنگ و هنر کارش همین است. فرهنگ و هنر آنقدر زیاد و در اختیار همه هست که همه خود را متخصص آن می¬دانند. و از نتایج آن این است که متأسفانه مرکز ملی فرش ما به یک مرکز بی ربط دیگر دارد ملحق میشود و این فاجعه است».

شریف¬زاده در ادامه به بیان اصول و مبانی هنرهای سنتی پرداخت و گفت: «هنرهای سنتی ما یک سری اصولی دارد که معتقدیم باید حفظ شود و در عین حال می¬تواند به روز باشد. ما در هنرهای سنتی خود مثل این هستیم که کاخ بسیار بزرگی داریم از گذشته هر کس آمده قسمتی را به این کاخ اضافه کرده. من به عنوان یک هنرمند می¬خواهم تغییرات و تعمیراتی را ایجاد کنم. پس اولین کار این است که من کاخ را خوب بشناسم و ویژگی¬ها، ستون، نقش و نگار و ... آن را بشناسم. باید اول نقش را بشناسم و بعد ترمیم کنم. هنرمند ما باید اصول را بشناسد این اصول ثابت است و نباید تغییر کند. در فروع می¬تواند به¬روز شود نه در اصول. هنرهای سنتی ما هنرهای مانده در گذشته نیست؛ به روز است و به آینده نگاه دارد. الان چون نمی¬شناسیم فکر می¬کنیم سنت یعنی بازگشت به گذشته. مکتب صفویه؛ مکتب هرات را پیروی می¬کرد؟ خیر. آن هم به¬روز کار می¬کرد. ما می¬توانیم هنر مکتب هرات را از هنر مکتب صفویه تشخیص بدهیم. اگر در دوره¬های مختلف، مکاتب مختلف داریم؛ چون اصول داریم. اینکه امروز نمی¬توانیم تشخیص بدهیم این است که اصول را نمی¬دانیم. مبانی هنرهای غربی که دستور زبان آنهاست را نمی¬توانیم در هنر سنتی ایرانی انجام بدهیم. زیرا بی¬ربط می¬شود. هنر سنتی ما را چون نمی¬شناسند می¬خواستند شبیه هنر غرب کنند و نشد. مثلاً پرسپکتیو را در مینیاتور و نگارگری ما استفاده می¬کنند در حالی که با هم سازگاری ندارد و کار نازیبایی در میآید. شناخت اصول و مبانی نکته بسیار مهمی است. ما باید دستور زبان هنرهای سنتی را بنویسیم و ببینیم که در گذشته ما چه چیزهایی وجود داشته و اصول و ستون هنر ما چیست و چه چیزهایی را می-توانیم تغییر بدهیم و چه چیزهایی را نمی¬توانیم دست بزنیم و تغییر بدهیم؟».

این مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که «آیا برای همه هنرهای سنتی می¬توان الفبای واحدی داشت؟ و اینکه آیا بهتر نبود به جای واژة هنرهای سنتی، هنرهای اصیل ایرانی بگوییم؟» گفت: « زمانی که از اسم صحبت می¬کنیم بخشی از آن نقطه نظرات شخصی و بخشی از تعریف موضوع است. هنرهای سنتی تعریف دارد و این تعریف حد و مرز کار را مشخص می¬کند. مشکل اسم نیست. مشکل تفکر حاکم بر آن است. یک عده اساساً با فرهنگ و سنت گذشته مخالف هستند. دلیل نمی¬شود اسم را عوض کنیم. نکته دیگر این است که ما برای همة هنرهای سنتی اصول واحد داریم نه اینکه برای تک¬تک هنرها این کار را انجام بدهیم. اصل واحد را باید برای همه رعایت کنیم. اما ویژگی¬های خاص برای هر رشته و هر هنر جداگانه است. در قلم¬زنی ما ویژگی خاص خود داریم که تخصصی¬تر می¬شود. نگاه عام و خاص در تعریف هنرهای سنتی فرق می¬کند. نگاه عام، اصول مشترک است و نگاه خاص، مربوط به رشته¬های خاص است».

وی در ادامة سخنان خود به شرح الفبای عمومی هنرهای سنتی پرداخت و متذکر شد: «ما باید تعریفی از هنر سنتی ارائه بدهیم. فرهنگستان هنر از هنرهای سنتی یک تعریف عمومی ارائه داده است. اینکه در این تعریف چه ویژگی¬هایی وجود دارد و جایگاه آموزش، اعتقادات، باورها، تفکرات و ... را باید توجه کنیم. نمادین بودن و رمزگرا بودن از مهم¬ترین ویژگی-های هنرهای ماست که باید به آنها توجه کرد. اینکه به طبیعت توجه کرده و الهام می¬گیریم اما تقلید نمی¬کنیم؛ یکی از اصول بسیار مهم ما در هنرهای سنتی است. هنر ما هیچ¬وقت واقع¬گرا، رئالیسم، ناتورالیسم و .. نیست. زیرا از طبیعت الهام می¬گیرم که ساختة دست خداست و به قول ابن عربی طبیعت، صنعت¬الله است و خدا با طبیعت بروز و ظهرو پیدا می¬کند. پس تقلید نمی¬کنیم. الهام می¬گیریم و با خیال خود ساخته و پرداخته می¬کنیم که شبیهش در طبیعت است اما خود آن نیست. ما در آثار مختلف خود از اسلیمی¬ها، ختایی¬ها و ... اسامی طبیعت را داریم اما تقلید نشده است. مثل اسلیمی خرطومی، اسلیمی ماری، یعنی از فرم پیچش مار الهام گرفته شده است. اسلیمی دهن اژدری و ... ما عین طبیعت را تکرار و تقلید نمی¬کنیم. ما باید روی این اصول هنری خود تمرکز کنیم».

شریف¬زاده سخنان خود با مقایسه جایگاه هنرهای سنتی امروز با گذشته و تفاوت هنرهای سنتی و صنایع دستی به پایان برد: « تا سال ۶۲ هیچ رشته¬ای از هنرهای سنتی در دانشگاه تدریس نمی¬شد و دانشگاهی¬شدن این رشته¬ها برای گسترش  مباحث هنری، خیلی کمک¬کننده بود. مقالات و کتاب¬ها نوشته می¬شود؛ اما کافی نیست. ما نسبت به گذشته خیلی پیش رفتیم اما اشکال کار ما مدیریتی است، نه نبودِ کارشناسی و نبودِ فهم به موضوعات. تا اشکال مدیریتی هست شرایط بهتر نخواهد شد. برای اینکه افرادی مسئول امور شدند که شناختی به موضوع ندارند. نکته پایانی هم همانطور که پیشتر بیان کردم، در تفاوت هنرهای سنتی و صنایع دستی است. هنر سنتی، هنری است که وجه هنری آن بسیار مهم است. زیبایی-شناسی، خلاقیت و ایده¬پردازی در آن اهمیت فراوان دارد. صنایع دستی، تولید یک محصول توسط انسان بر اساس ویژگی-های هنری¬ای است که از گذشته به یادگار مانده است. تفاوت صنایع دستی با هنرهای کاربردی این است که هنرهای کاربردی مفهوم عام دارد. مثلاً طراحی معماری داخلی، هنر کاربردی است. در گذشته هم آن¬ها را جزو هنرهای زیبا به شمار نمی¬آوردند بلکه جزو هنرهای کاربردی می¬شناختند. اما صنایع دستی و هنرهای صناعی ما سابقة تاریخی دارند و امروز بر اساس ویژگی¬های تکنیکی گذشته دارند فعالیت می¬کنند».


گزارش از: محبوبه حاجی‌پروانه




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید